لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
عنوان:
ابراهیم گلستان از نگاهی دیگر
بیوگرافی مختصر :
ابراهیم گلستان در سال ۱۳۰۱ شمسی در شیراز به دنیا آمد. پدرش مدیر روزنامه "گلستان" در شیراز بود. در ۱۳۲۰ به تهران آمد و وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد اما پس از مدتی تحصیل را نیمه کاره رها کرد و جذب فعالیت های سیاسی در حزب توده شد. پس از مدتی بدنبال اختلاف با روش سران آن حزب از حزب جدا شد و به کار خبری و عکاسی و فیلمبرداری برای شبکه های تلویزیونی بین المللی و آژانس های خبری مشغول شد. آثار مکتوب وی از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستانهای کوتاه ارنست همینگوی میدانند[1]. همچنین وی از زمره ٔ نخستین نویسندگان معاصر ایرانی معرفی میشود که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالبهای داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت [2].
او از نخستین نویسندگان معاصر ایران بود که برای زبان داستان اهمیت ویژهای قائل شد و کوشید نثری آهنگین را در قالبهای داستانی مدرن بکار گیرد. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجهاست.
گلستان در سال ۱۳۲۶ نخستین قصه اش را به نام "به دزدى رفته ها" نوشت که همان سال در ماهنامه مردم و بعدها در ۱۳۲۸ در مجموعه ای با عنوان "آذر ، ماه آخر پاییز" منتشر شد. در همین دوران داستان هایی از ارنست همینگوی ، ویلیام فاکنر و چخوف را ترجمه کرد که آن ها را در مجموعه ای تحت عنوان "کشتى شکسته ها" منتشر ساخت.
او که از جوانی به عکاسی و فیلمبرداری علاقمند بود نزد خود با این فنون آشنا شد. بیشتر مطالعات ادبی آغازین او هم در سال های ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ مربوط به خواندن آثار کافکا ، اشتاین بک ، یوجین اونیل ، هرمان هسه ، فاکنر و همینگوی بوده ولی بیشتر به آثار همینگوی و فاکنر علاقه نشان داده است. گلستان در بیشتر داستان های دهه سی اش سرگذشت شکست و سرخوردگی آدم هایی را بازگو می کند که آرزوهای بزرگی در سر داشته و برای آن مبارزه کرده اند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گلستان به عنوان طرف قرارداد ، اداره امور دایره تهیه عکس عکس و خبر کنسرسیوم نفت را عهده دار می شود و از مجموع فیلم های خبری شخصی و با کمک فیلم هایی که به کمک دوربین بولکس ۱۶ میلیمتری شخصی خود گرفته ، مستند "از قطره تا دریا" را می سازد. این فیلم یعنی نخستین فیلم مستند گلستان ، بشدت مورد پسند رئیس فرانسوی کنسرسیوم و آرتور التون مستندساز سرشناس انگلیسی و رئیس بخش فیلم کمپانی شل ﴿Shell﴾ انگلستان قرار می گیرد. در ۱۳۳۶ مجموعه داستان "شکار سایه" را منتشر می کند و پس از آن دست به کار تهیه و ساخت مجموعه مستندی برای کنسرسیوم با نام مجموعه "چشم اندازها" می شود که ساخت این مجموعه از ۱۳۳۶۶ تا ۱۳۴۱ طول می کشد. نخستین بخش این مجموعه با نام "یک آتش" درباره مهار چاه های نفت دچار حریق شده است، آتشی که برخی آن را یکی از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نگاهی به نحوه قیمتگذاری پودر شوینده
اشاره: آشنایی با صابون به عنوان اولین پاککننده به قرنها پیش برمیگردد اما رشد جمعیت و توجه انسان به بهداشت موجب شده که تولید صابون یا شویندههای صابونی با منشأ طبیعی پاسخگوی مصرف و نیاز نباشد. در نتیجه، از اوایل قرن نوزدهم مواد شوینده غیر صابونی وارد بازار شد. نخستین شوینده تجاری در سال 1878 میلادی با نام پرزیل از طرف شرکت هنکل وارد بازار آلمان شد. ورود شویندههای مصنوعی به بازار مدیون پیشرفت علوم و صنایع شیمیایی در دوران جنگ جهانی اول و همچنین کمبود شدید چربی برای تولید صابون بود. نخستین کشوری که اقدام به تولید شوینده مصنوعی کرد، کشور آلمان بود که آلکیل نفتالین سولفاتها را به نام تنساید تولید و عرضه کرد. در اواخر دهه 1920 و اوایل 1930 با ساخت آلکیل آریل سولفاناتها و پس از جنگ جهانی دوم با پیدایش آلکیل بنزن سولفاناتها زمینه پیدایش پودرهای رختشویی فراهم شد.پودر لباسشویی فوا (FEWA) نخستین شوینده مناسب برای پارچههای ظریف بود که در سال 1932 وارد بازار آلمان شد. به دنبال آن در سال 1933 محصول مشابهی به نام درافت در آمریکا به بازار آمد. پس از جنگ جهانی دوم در سال 1964 شرکت پراکتواند گمبل محصول تاید را به بازار معرفی کرد.استفاده از مواد شوینده در کشور ما قدمت طولانی دارد و به دهه 1330 هجری شمسی باز میگردد. در حدود سالهای 1332 تا 1334 با ورود پودرهای شوینده به شهرهای بزرگ کاربرد این مواد به شکل امروزی متداول شد. رشد فرهنگ جامعه از یک سو و افزایش آگاهی استفادهکنندگان از تنوع تولیدات شوینده از سوی دیگر، باعث بالا رفتن میزان مصرف محصولات شوینده در پنج دهه اخیر شده است. این افزایش مصرف، افزایش تولید و ارتقای سطح کیفی محصولات شوینده را نیز در پی داشته است. در این بین، پودر شوینده به دلیل گستردگی موارد مصرف از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در همین راستا طی سالیان گذشته همواره از حمایت دولت در قالب پرداخت یارانه ریالی و ارزی بهرهمند بوده است. همچنین پودر شوینده جزء کالاهای گروه اول سبد حمایتی است که هر ساله طبق فرآیند مصوب پس از رسیدگیهای سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان و طرح در هیأت تعیین و تثبیت قیمتها و ستاد بررسی و کنترل قیمتها برای تصویب نهایی ارایه میشود (از ابتدای سال 1384 پودر شوینده یارانهای جزء کالاها و خدمات اساسی مشمول بند «ج» ماده 39 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است.) طی سالهای اخیر، روند وابستگی صنعت شوینده به خارج از کشور ضعیفتر شده و براساس پروژههای در دست اجرا در کشور پیشبینی میشود فرآیند خودکفایی در سالهای آتی سریعتر از گذشته باشد.وضعیت پودر شوینده در ایرانتولید پودر شویندهنخستین واحد تولید پودر شوینده با ظرفیت 250 کیلوگرم در ساعت در سالهای پس از 1332 توسط شرکت داروگر راهاندازی شد و حدود سال 1341 دومین و سومین واحدهای تولیدی توسط شرکت پاکسان با ظرفیت 500 کیلوگرم در ساعت و شرکت پاکنام (اسنو) با ظرفیت 250 کیلوگرم در ساعت آغاز به کار کرد.در حال حاضر ظرفیت اسمی تولید پودر لباسشویی در کشور حدود 773 هزار تن است که در سال گذشته با تولید حدود 600 هزار تن به طور تقریبی از80 درصد ظرفیت تولید اسمی بهرهبرداری شده است. همچنین صنعت تولید پودرهای شوینده حدود 400 تا 500 هزار تن ظرفیت تولید در دست ساخت دارد که به تدریج تا 5 سال آینده به بهرهبرداری خواهد رسید. جدول یک ظرفیت اسمی تولید و همچنین میزان تعهد پودر لباسشویی را به تفکیک شرکتهای تولیدکننده در سال گذشته نشان میدهد.چنانکه گفته شد، در سال گذشته با تولید 600 هزار تن انواع پودر شوینده، از حدود 80 درصد ظرفیت اسمی بهرهبرداری شده است. از این میزان تولید، مقدار 400 هزار تن در قالب تعهد این شرکتها در داخل کشور توزیع و مابقی آن به خارج از کشور صادر شده است.توزیع پودر شویندهدر حال حاضر دو نوع پودر دستی و ماشینی در کشور تولید میشود که به لحاظ تفاوت در فرآیند تولید به دو نوع سبک و سنگین تقسیم میشوند. برای سال 1385 مقرر شد، 400 هزار تن انواع پودر شوینده توسط 11 واحد تولیدی در کشور تأمین شود. از این میزان، تعهد توزیع پودر دستی معادل 280 هزار تن است که حدود 95 درصد آن پودر دستی سبک است و 5 درصد مابقی اختصاص به پودر دستی سنگین دارد. پودر ماشینی نیز به سه نوع معمولی، با ماده فعالکننده و با ماده فعالکننده آنزیمدار تقسیم میشود که در سال گذشته به میزان 120 هزار تن در داخل کشور تأمین و توزیع شد. جدول 2 میزان توزیع پودر شوینده را به تفکیک دستی و ماشینی طی دهه گذشته نشان میدهد.
مصرف پودر شویندهدر حال حاضر مصرف سرانه پودر دستی در کشور 3/4 کیلوگرم و مصرف پودر ماشینی 4/1 کیلوگرم است. درمجموع مصرف سرانه انواع پودرهای شوینده در کشور معادل 7/5 کیلوگرم بوده که این میزان از تقسیم پودرهای توزیع شده بر کل جمعیت کشور به دست آمده است. در همین زمان سرانه مصرف پودر شوینده در چند کشور ازجمله آلمان 8/11 کیلوگرم؛ فرانسه 5/11کیلوگرم؛ سوریه 5 کیلوگرم؛ ایتالیا 5/8 کیلوگرم؛ آمریکا 12 کیلوگرم و ژاپن 12 کیلوگرم بوده است. همچنانکه مشخص است مصرف سرانه پودر شوینده در کشور ما نصف مصرفسرانه کشورهای توسعه یافته و صنعتی (حدود 12 کیلوگرم) است که علت عمده آن عدم امکان توسعه و ترویج کالاهایی نظیر مایع ماشین لباسشویی، قرصهای دترجنت و ... است. نکته دیگری که باید به آن اذعان داشت این است که مصرف پودرهای شوینده در استانهای مرزی کشور نظیر خوزستان، خراسان، ایلام و کردستان به مراتب بیشتر از استانهای مرکزی است، زیرا این استانها مبادی خروج پودر یارانهای به صورت قاچاق به بازارهای صادراتی منطقه است.واردات پودر شوینده به کشوربه دلیل تعرفههای بالای واردات پودرهای شوینده و تولید و عرضه پودر یارانهای در داخل کشور، در عمل میزان پودر وارداتی در سالهای اخیر بسیار ناچیز بوده است. در جدول 3 سود و عوارض گمرکی واردات پودر لباسشویی لحاظ شده است.در سال 1381 با توجه به کاهش چشمگیر سود و عوارض گمرکی نسبت به سال 1380، شرکت تولیپرس به واردات پودر لباسشویی به میزان 250 تن با نام تجاری «تاید» و «آریل» اقدام کرد. واردات پودر در سالهای بعد تکرار نشد. سازوکار قیمتگذاری و میزان یارانه تخصیصیحمایتهای دولت از صنایع کشور در برنامه اول به شکل مؤثری شروع شد. این حمایتها در مورد بعضی از صنایع طی برنامه دوم و سوم نیز دنبال شد و یکی از صنایع مورد حمایت دولت، صنعت پودر شوینده بوده که دولت ناگزیر شد با هدف حمایت از مصرفکننده در مراحل مختلف تولید، توزیع، قیمتگذاری و مصرف پودر شوینده دخالت کند. به همین منظور دولت برای ثابت (پایین) نگهداشتن قیمت پودر در سالهای اخیر علاوه بر یارانههای ارزی، مبادرت به پرداخت یارانه ریالی به شرکتهای تولیدی کرد اما تأخیر در پرداخت یارانهها مشکلات نقدینگی عدیدهای برای تولیدکنندگان این صنعت ایجاد کرد. جدولهای 4 و 5 تعهد توزیع واحدهای تولیدکننده پودر شوینده، میزان سهمیه L.A.B دریافتی و همچنین میزان یارانه پرداختی توسط دولت به شرکتهای تولید کننده پودر را برای تثبیت قیمتدر بازار داخلی، نشان میدهد.مقایسه قیمتی پودرهای داخلیبا سایر پودرها در بازارهای منطقههمانگونه که در جدول شماره 6 ملاحظه میشود، در برخی از مناطق صادراتی، قیمت پودر دستی نسبت به قیمت پودر یارانهای در بازار داخلی، دارای تفاوت قیمتی به طور میانگین بیش از 600 هزار تومان برای هر تن است. مواد اولیه مورد مصرف در صنعت پودر شویندهمهمترین ماده اولیه در تولید پودرهای شوینده ( L.A.Bآلکیل بنزن خطی) است و شرکت سرمایهگذاری صنایع شیمیایی ایران هم اکنون تنها تولیدکننده L.A.B به عنوان ماده اولیه پودرهای شوینده در کشور بوده که با توجه به میزان تعهد توزیع شرکتهای تولیدکننده پودر شوینده، موظف به ارایه L.A.Bسهمیهای به این واحدهاست که شرکتهای یادشده به منظور تولید و تحویل سهمیه L.A.B واحدهای تولیدکننده پودر شوینده نفت سفید و بنزن یارانهای دریافت میکنند (البته تا پایان سال 1383.) توضیح اینکه در تولید L.A.B به میزان 3/31 درصد بنزن و 7/68 درصد برشی از نفت سفید مصرف میشود که تا پایان سال 1383 همانند L.A.B مشمول قیمتگذاری بوده است. به غیر از L.A.B که به عنوان مهمترین ماده اولیه در تولید پودرهای شوینده محسوب و به طور کلی در داخل کشور تأمین میشود، مواد دیگری نیز در این صنعت کاربرد دارد که درصدی از آن به صورت واردات از خارج تأمین میشود. طی سالهای اخیر روند وابستگی صنعت پودر شوینده به خارج از کشور ضعیفتر شده و براساس پروژههای در دست اجرا در کشور پیشبینی میشود که فرآیند خودکفایی در سالهای آتی سریعتر از گذشته باشد. در حال حاضر بیش از 56 درصد مواد اولیه مصرفی در صنعت پودر از داخل تأمین میشود.
به طوری که گفته شد، حدود 50 درصد مواد اولیه مورد نیاز برای تولید پودرهای شوینده L.A.B و سولفات سدیم است که در داخل کشور تولید و نرخ آن از نرخ محصولات مشابه خارجی کمتر است. این مسأله به اضافه انرژی ارزان و فراوان این مزیت را برای صنعت پودر ایجاد کرده است تا قیمت تمام شده محصولات داخلی به مراتب کمتر از قیمت تمام شده محصولات مشابه خارجی باشد. قیمت تمام شده پایین پودر از یک طرف و هزینه حمل بالای پودر به دلیل حجیم بودن این کالا از طرف دیگر موجب شده قویترین رقبای خارجی نتوانند از نظر قیمت با تولیدات داخلی رقابت کنند. به همین علت است که پودرهای شوینده خارجی در کشور وجود نداشته و حتی اگر میزان تعرفه پودرهای شوینده (به عنوان کالای نهایی) را صفر در نظر بگیریم، باز هم قیمت پودرهای خارجی در مبادی ورودی کشور حدود 15 درصد بیشتر از قیمت پودرهای داخلی است (در حال حاضر تعرفه پودرهای شوینده 30 درصد است.)مقایسه قیمتی پودرهای داخلی با یک نمونه پودر از کشور چیندر صورتی که پودر لباسشویی دستی، مطابق فرمولاسیون تولید داخلی و سفارش به کمپانیهای خارجی خریداری و در داخل کشور توزیع شود، قیمت داخلی بنگاههای فروش به شرح جدول شماره 7 خواهد بود. یک تن پودر وارداتی از کشور چین حدود 190 هزار تومان از پودر داخلی پس از آزادسازی با تعرفه فعلی گرانتر خواهد بود.در جدول 7 ارزبری هر تن پودر دستی برای تولید در داخل کشور در شرایط آزادسازی، 163 دلار اعلام شده و نرخ هر دلار 9250 ریال محاسبه شده است. قیمت پودر وارداتی بدین شرح محاسبه شده است: 5 دلار هزینه حمل هر تن، 1 درصد بیمه، 2 در هزار مجوز بهداری، نیم در هزار هزینه بازرگانی ثبت سفارش، 30 درصد حقوق گمرکی، تنی 39 هزار ریال هزینه تخلیه و بارگیری (مبدا)C، تنی 26 هزار ریال هزینه ترخیص کالا، 10 درصد کرایه بابت مجوز راهو ترابری برای کشتیهای خارجی، تنی 63 هزار ریال هزینه THC از بندرعباس، تنی 62 هزار ریال هزینه strip کانتینر و در نهایت تنی 10 هزار ریال هزینه تخلیه کانتینر در مقصد. لزوم آزادسازی پودر شویندهبا توجه به مشکلات به وجود آمده در فرآیند تولید و توزیع L.A.B، سهمیه پودر شوینده از جمله بحث قیمتگذاری آن و...، از ابتدای سال 1384 در راستای سیاستهای کلان کشور و به منظور شفافسازی پرداخت یارانه، طرح تغییر شیوه پرداخت یارانه پودر شوینده با اهداف شفاف سازی و هدفمند کردن یارانهها، حذف دوگانگی قیمت L.A.B، فرآیند پرداخت یارانه، حذف بار مالی دولت، جلوگیری از به هدر رفتن یارانهها و سرمایه ملی، جلوگیری از ادامه روند قاچاق پودر شوینده و خروج سرمایه ملی، ارتقای کیفی مارکهای داخلی و توسعه فناوری صنعت پودر شوینده، شفاف شدن آمار تولید و مصرف کشور و ... قیمت L.A.B برای تولید پودر شوینده آزاد شد در حقیقت سال 1384 را باید نقطه عطفی در آزادسازی قیمت پودر شوینده نامید. زیرا هدف از آزادسازی L.A.B برداشتن یک گام اساسی برای لغو قیمتگذاری زنجیره پودر شوینده (بنزن، نفت سفید و بالاخره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 89
فصل اول
نگاهی به سیر تاریخی پیدایش پوشاک
لباس همان سطح هر چیزی است و در لایه های اولیه، هر فاعل شناسان با آن درگیر میشود در مفهوم عربی معنای ستر کردن، پوشاندن، مخفی کردن، و حتی بدل کردن را یادآوری می شود و پوشاننده شده را آن طور به نمایش می گذارد که اقتضای ظاهری اش باشد.
این امر که بشر، براینشان دادن خود را از قدیم الایام مانند حیوانات (که در زمان های خاص مثل جفت گیری یا نزاع تغییر ظاهر می دهند) مبدل شده، با هنر نقش اندازی اولین قدم د ر راه مفاهیم جدید پوشش را برداشته است، ما را به این گفته ویل دورانت که «هنر در میان قبایل وحشی از نقش تزئینی و لباس پوستی و خال کوبی برخاسته» راهنما میشود. بشر نخستین، در مراسم خاص، بدن خود را با رنگ ها یا نقوشی زینت می داده تا در «جلب نظر» یا «جعل نظر» خود را نوع خاصی نشان دهد. به مرور استفاده از رنگ به دلیل عدم ثبات از میان رفت و خال کوبی (Taboo) با هزار نیش سوزن جایگزین آن شد، سیر آرایش بدن پس از استفاده از پوست حیوانات کم کم به دوران جدیدتری رسید و بشر با دستیابی به تکنولوژی نساجی الیاف را به صورت پارچه تولید کرد و مفاهیم پوشش را تحت تاثیر قرار داد. در این سیر تکامل آن نقوش و رنگهایی که با خالکوبی و رنگ کردن بدن یا با استفاده از پوست حیوانات و قطعات بدن آنها یا شاخ و برگ گیاهان، انسان را به نحوی دیگر نشان می داد یا می پوشاند به منسوجات منتقل می شد و پیشرفت فن آوری، ظواهر و نقوش جادویی، دینی، خانوادگی، طبقه بندی حرف، سطوح اجتماعی و غیره ... را به سوی تولید شکل یافته تر منسوج و البسه سوق داد و رسوم و آداب اجتماعی و نیز تکنولوژی نساجی و پوشاک را به سمت اشاعه و حفاظت از معانی و ظواهر کشاند.
هزاره دهم ق.م دوره ای است که اصطلاحاً دوران نوسنگی نامگذاری شده است و معمولاً با نامهایی چون عصر استقرار، عصر دهکده نشینی، عصر کشاورزی و عصر دامداری نیز شهرت داشته و به عنوان یکی از ادوار مهم تاریخ تکامل بشر از بعد فنی و معنوی محسوب می شود. باید گفت، پیش از تاریخ اطلاع دقیقی از جوامع انسانی در دست نیست و آنچه گفته شد بیشتر بر اساس حدس و گمان بوده است. به نظر می رسد، پیش از این تاریخ انسان ها همانند گله های حیوانی در رفت و آمد بوده اند و از آنان آثار مادی ملموسی جز اشیای سنگی به دست نیامده است. و اما در مورد پوشاک، بافت و تاریخ آن، که محور اصلی موضوع است و شاید بتوان آنرا به دوران پیش از نوسنگی نسبت داد، دوره ای که با نامهای میان سنگی، پارینه سنگی و یا دوره پیش از تاریخ نامگذاری شده و از دو تا هفت میلیون سال پیش آغاز و تا ده هزار سال پیش (آغاز دوره نوسنگی) ادامه داشته است. برای شناخت دقیق تر از تاریخ بافت و پوشاک آنرا در سه مقوله:
1- پارچه و طرح 2- فرم و شکل 3- دوخت لباس
مورد بررسی قرار می دهیم.
پارچه و طرح لباس
احتمال داده می شود اولین لباس ها توسط گروه های انسانی که به ویژه در مناطق سردسیر زندگی می کردند تهیه شده است. آنها بعد از آن که حیواناتی مانند گوزن، ماموت، گاو و حتی اسب را شکار می کردند کم کم به این نتیجه رسیدند که می توان از پوست آنها برای پاپوش و یا تن پوش استفاده کرد و قطعاً فیزیک این حیوانات و تناسب آن با یک نیم تنه برای انسان تبلور این اندیشه را در ذهن آنها بیشتر کرد که مثلاً بعد از شکار یک حیوان بزرگ، با کندن پوست آن می شود از این پوست به عنوان تن پوش استفاده نمود. هنوز هم این عادت در بعضی از انسان ها (پاره ای قبایل در آفریقا و آمریکای لاتین) وجود دارد که علاقه مندند خود را به شکل حیوانات درآورده و نقشی را ایفا نمایند. حتی در نقش برجسته های باستانی نیز گاهی موجوداتی با پیکر انسان و سر حیوانی و یا بالعکس حیواناتی که سر انسان دارند، دیده می شود.
پس این احتمال وجود دارد که تفکرات این گونه، ریشه در دوران بسیار قدیم داشته باشند، یعنی زمانی که بشر از پوست حیوانات برای تهیه تن پوش استفاده می کرده است.
همانگونه که پیداست فرم پوست به صورتی است که گویا یک خط از زیر گردن تا انتهای بدن که به پاها و باسن ختم می شود ادامه دارد که می توان پس از جدا کردن سر، از همان خط روی پوست را برش داد، پس پوست، خود راهنمای بسیار مناسبی بود و طبیعت، خود به انسان کمک کرد تا چگونه از پوست حیوانات به عنوان البسه استفاده کند. این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق سردسیر از جمله مناطق عشایر نشین شمال خراسان و یا اسکیموهای قطب شمال دیده می شود که از پوست حیوانات برای خود لباس تهیه می کنند.
آنچه مسلم است تاریخ استفاده از پوست برای تهیه پوشاک به دوران خیلی گذشته می رسد که مطمئناً بافت در آن هنوز جایگاهی نداشته و در آغاز دوران نوسنگی میتوان حدس زد که انسان کماکان از همان تجربه های گذشته استفاده می کرده است. ولی در نمونه هایی که از نقاط باستانی «علی کش» ، «گنج دره» و «تپه سیلک»، از سال های هفت، هشت و نه هزار قبل از میلاد به دست آمده آثاری از بافت دیده می شود که با توجه به قدرت آن می توان گفت این فن قبل از هنر سفال گری شکل گرفته است. برای نمونه در کف اتاق های این مناطق خطوط متقاطع و ضربدری به صورت بافت های بسیار ساده (یکی از رو یکی از زیر) به چشم می خورد که آثاری از الیاف بافته شده هستند و میتوان از اینها به عنوان نخستین نمونه های بافت نام برد.
باستان شناسان بر این گمان اند که همزمان با استفاده از الیاف گیاهانی مانند نی، (که هنوز هم در شمال ایران رواج دارد) سبد بافی با استفاده از ترکه های بید نیز معمول بوده است و به نظر می رسد که آنها برای غیر قابل نفوذ کردن و یا جلوگیری از خلل و فرج این سبدهای حصیری که عمدتاً بافت شطرنجی داشته اند ، بیرون و داخل آن را گل می زدند تا بتوانند مواد غذایی خود را در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
استعاره در فلسفه و ادبیات (با نگاهی به استعاره از نظر آقای عنایت سمیعی)
گفته میشود نخستین استعارهها در اعماق تاریخ پدید آمدند، زمانی که انسان در اثر وحشت یا ستایش نخواست نام شیء یا جانور یا پدیدهای را بر زبان آورَد، ناگزیر آن را با واژهای که مصداقش مشخصترین شباهت را به آن داشت مورد اشاره قرارداد. این ماجرا شبیه آن است که جوانی دختری را دوست داشته باشد ولی در جمع نتواند او را با نام اصلیاش معرفی کند، در این صورت به جای آن، واژهای را به کار میبرد که در نظر او معشوفهاش در صفات و ویژگیهایی شبیه به آن است. مثلا به جای محبوب فرض کنید از واژه های "گل- ماه - آهو " و... استفاده میکند. طبیعی است که هر واژه ای را نمیتواند به جای محبوبش به کار برد؛ زیرا شنوندگان او باید بین محبوب و واژهای که به جای آن مینشیند چنان رابطهی مشخصی را احساس کنند که در دریافت مقصود او اشتباه نکنند؛ مثلا او نمیتواند از واژگانی مثل سنگ یا چوب یا موج به جای نام محبوبش استفاده کند. یا کودکی را فرض کنید که از موجودی میترسد و باور دارد که نباید نام او را بر زبان آورد، در عین حال مجبور است دربارهی آن حرف بزند. به نظر شما آن کودک آن موجود را با چه واژهای باید مورد اشاره قرار دهد که شنوندهاش در درک مقصود او اشتباه نکند؟ طبیعی است تا جایی که اطلاعاتش اجازه میدهد به سوی واژههایی کشیده میشود که مصداقشان- از نظر او- شیبه موجود مورد نظر اوست. آن عاشق و کودک همچون انسانهای دنیای کهن بیآنکه خواسته باشند تصویری خیالی پدید آورند، برای بیان مقصود خود از استعاره استفاده میکنند. میخواهم بگویم استعارهها حاصل ضرورتهای زندگی ذهنی و عینی بشر در طول تاریخ بودهاند. مثلا استعارههایی که در آیینها، دعاها و متون مقدس کهن دیده میشود همگی حاصل ضرورتهای زندگی انسانها بودهاند. از این جهت که انسان گاهی نمیخواسته، گاهی هم نمیتوانسته وجود یا پدیده ای مقدس یا هولناک را به صورت مستقیم مورد اشاره قرار دهد. و این که انسان دربارهی این وجودهای مقدس یا هولناک و روابط آنها با زندگی خود و تاثیر و تاثر آن چگونه میاندیشیده است، وارد حوزهی معرفتییی میشود که در توصیف آن ناگزیر از بیان استعاری بهره جسته است و به تدریج در جریان تکامل اجتماعی، ارزشهای هنری استعاره به عنوان نوعی از تلقی و بیان و وسیلهای برای به نمایش گذاشتن زیبایی و هرآنچه ستودنی است کشف میشود و به زیور و آرایهی سخن تبدیل میشود.
اگرچه استعاره همیشه به عنوان یکی از اساسیترین امکانات زبان در بیان اندیشه و معرفت انسان به کار میآمده است، فلاسفهی دنیای کهن از پذیرش آن در حوزهی بیان افکارخویش خودداری میکردند، در حالیکه در عمل ناگزیر از استفاده از آن بودند. مثلا ارسطو با به کار گرفتن واژههایی از عرصهی دادگاه به بیان فکر فلسفی پرداخت. در واقع او بود که با به کار گرفتن واژههای "قضیه" و "حکم" استعارهی دادگاه را- بی آنکه خواسته یا دوست داشته باشد- وارد بیان فلسفی کرد. در حالیکه فلاسفهی سنتی همیشه استعاره را عنصری ادبی دانستهاند و عامل ابهام که ناگزیر مخل درک مباحث و نظریههای فلسفی خواهد شد، و معتقد بودهاند که بحث دربارهی استعاره مربوط به حوزهی الفاظ است .
منطقی را بحث از الفاظ نیست
بحث از الفاظ او را عارضیست
حتی در دوران روشنگری هم این نگاه رایج بوده است. طوری که "دیدرو" در "دایره المعارف" وقتی به بحث استعاره ( metaphor) میرسد، معتقد است که تمثیل، مجاز و استعاره با اندیشهی عقلی از دو سنخاند و با تعابیر زمانش میگوید: «تشبیه و تمثیل استدلال زنان و شاعران است و مردان که که اهل استدلالاند باید از این شیوه پرهیز کنند» (۱) و دکارت برای رسیدن به زبان واضح که بتواند به روشنی مسائل پیچیدهی فلسفی را بیان کند، استعاره و مجاز را از عرصهی مباحث فلسقی میراند. در واقع تا قرن هیجدهم فلاسفه مجاز و استعاره را مربوط به فن خطابه و شعر میدانستند.
اما در عرصهی ادبیات استعاره عامل ابهام و زیبایی است و زیباترین بیان ممکن در هر زبانی محسوب میشود، تا آنجا که "رنه ولک و آستن وارن" در فصل پانزدهم نظریهی ادبی آن را یکی از دو رکن اساسی شعر اعلام میکنند و مینویسند: «دو رکن اساسی شعر به قول یکی از معاصران ما وزن و استعاره است. به علاوه وزن و استعاره به یکدیگر تعلق دارند و تعریفی که از شعر میدهیم باید آنچنان جامع و مانع باشد که هردو را شامل شود و همراهی آنها را توضیح دهد.»(۲) این بیان به خوبی اهمیت استعاره را در ادبیات نشان میدهد و حتی میتوان گفت کمی دربارهی نقش آن اغراق میکند.
علمای علم بیان که به بررسی مهمترین عوامل زیبایی سخن، یعنی؛ استعاره، تشبیه، کنایه، مجاز و تمثیل میپردازند استعاره را از یک طرف به تشبیه و از طرف دیگر به مجاز مربوط میدانند. در واقع استعاره تشبیهی است که دوران دگردیسیاش را به کمال رسانده و یکی از دو طرف اصلی تشبیه در دیگری حل شده است. وقتی گفته می شود: «ماه من خندید» منظور این است که «یار ِ چون ماه من خندید» اما در جریان تکامل، مشبه که یار باشد عرصهی سخن را ترک کرده است تا "ماه" نیز بتواند از دلالت بر مدلول حقیقی خود بریده شود. و با استفاده از ابزار [قرینهی] "خندیدن" بر یار دلالت کند. در اینجا ماه و یار که دو وجود و دو دال جداگانهاند به یگانگی میرسند و این یگانگی آنها در ذهن خواننده و شنونده تصویری دلنشین خلق میکند و عواطف او را تحت تاثیر قرار میدهد.
از طرف دیگر استعاره به مجاز مربوط است، چراکه واژهی استعاره معنی غیرحقیقی دارد. "ماه " دیگر ماه آسمان نیست "یار" است، یعنی ماه به جای یار به کار رفته است و دلالت بر آن دارد. از این نظر علمای بلاغت آن را یکی از انواع مجاز به حساب میآورند، چراکه دو شرط اصلی مجاز در آن لحاظ شدهاست؛ یعنی هم میان معنی حقیقی و مجازی آن رابطه وجود دارد (علاقه) و هم نشانه یا قرینهای وجود دارد که نشان میدهد کلمه بر معنی حقیقیاش دلالت ندارد. در همین جملهی "ماه من خندید" علاقهی میان ماه و یار شباهت یار به ماه است (علاقهی شباهت) و آنچه نشان میدهد "ماه" در معنی حقیقیاش نیامده، واژههای "من" و "خندید" است. چراکه "ماه" آسمان متعلق به کسی نیست، همچنین توانایی خندیدن ندارد. پس ماهی که مال من است و میخندد نمیتواند ماه آسمان باشد.
سیسرون در "اندر وصف خطیب- کتاب سوم" مینویسد: "استعاره صورت کوتاه شدهی تشبیه است که در یک کلمه فشرده شده است، این کلمه طوری در جایگاهی که به آن تعلق ندارد قرار میگیرد که انگار به راستی در جای خود آن است و اگر قابل دریافت باشد مایهی التذاذ میشود. اما اگر حاوی هیچ شباهتی نباشد مطرود میگردد." (۳) در واقع سیسرون در جملههای "این کلمه در جایگاهی که به آن تعلق ندارد قرار میگیرد" اشاره به سرشت انحرافی استعاره دارد، چیزی که موکاژوقسکی، زبان شناس چک، بر آن تاکید میکند و در کتاب "زبان معیار و زبان شعر" خود "نقش زبان شعر را عبارت از نهایت برجستهسازی" یا همان انحراف از زبان معیار دانسته آن را به استعاره نسبت میدهد. درمیان زبان شناسان، "رومن یاکوبسون متقاعدکنندهترین استدلالها را مطرح کرده است"(۴) از نظر یاکوبسن "استعاره وجود یک شباهت یا همگونی "انتقال پذیر" میان یک موجود و موجودی دیگر را که میتواند جانشین آن شود پیشنهاد میکند. در مجاز مرسل اساس این جایگزینی، بیشتر توالی است تا مشابهت."(۵)
در واقع این سخنان ما را به سوی محوریت استعاره در زبان رهنمون میشود که عرصهی اصلی کارکرد آن شعر است. و یکه تازی انواع استعاره در آن تماشایی است. میتوان گفت: اینجا استعاره اندامی زبانی است در خدمت بیان معرفت شاعرانه. به نمونهی زیر از خواجه نگاه کنید.
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت: ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
در این بیت وضعیتهای زیر استعاری هستند: "گفتن" برای مرغ چمن، "شنیدن"، " نوخاسته بودن"، "نازکردن" برای گل. در واقع در ذهن شاعر "مرغ چمن" به عاشقی رنجیده و گلهمند و "گل" به محبوبهای جوان و پرناز و ادا ، تشبیه شده است، اما در واقعیت شعر مشبهبهها یعنی، عاشق رنجیده و گلهمند و محبوبهی پرناز و ادا حذف شدهاند، در حالیکه ویژگیها و روابط آنها به مشبههایشان یعنی مرغ چمن و گل نسبت داده شده است. این وضعیت استعاری توانسته است چنین بیان شاعرانهای را به نمایش بگذارد و رابطه ی این دو (مرغ چمن و گل) را بر مبنای روابط انسانی شکل دهد. ببنید:
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت: ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوقه نگفت
این شیوهی بیان تلقی شاعر از رابطهی میان گل و مرغ چمن را برکشیده و به وضعیت انسانی رسانده است. در واقع این زیبایی شورانگیز در شعر حداقل امتیازی است که استعاره به زبان عطا میکند.
این،کارکرد ادبی استعاره است. اما استعاره کاربردهای دیگری هم دارد که درعرصهی زبان آن را به وسیلهای برای بیان، توضیح و گزارش وضعیتهای انتزاعی یا پیچیده در علوم انسانی، فلسفه و علوم محض تبدیل میکند. مثلا وقتی سیاستمداری میگوید: "حالا توپ در زمین اسرائیل است" از استعارهی فوتبال در سیاست استفاده کرده است، یا وقتی منتقدی مینویسد: "نیما در شعر ناقوس براستبداد اولتیماتوم میدهد" از یک استعارهی نظامی- سیاسی برای توضیح یک اثر ادبی استفاده میکند. برخی از صاحبنظران دست کم دو کارکرد اصلی زیر را برای استعاره قائل شدهاند.
۱- کارکرد زیبایی شناختی، آرایهی کلامی- که منظور از آن جنبههای خطابی و شعری استعاره است.
۲- کارکرد معرفت شناختی و فلسفی- یعنی از دالان استعارهها چیزی را در مورد واقعیت و اندیشهی نسبت به واقعیت درمییابیم. در این کارکرد با خود تعبیر و چارچوب اندیشهی استعاری به نوعی از موضوع، فهم خاص و فهم از موضوع مواجهایم.(۶)
میبینیم که امروزه برخلاف گذشته، فیلسوفان استعاره را یکی از محورهای اصلی زبان تلقی میکنند و در مباحث وگزارههای فلسفی از آن فراوان بهره میبرند و "مفاهیمی را از قلمرو زیستی، اجتماعی یا صنعتی اتخاذ کرده و به کل واقعیت تعمیم میدهند". (۷) شاید اینجا توجه به رئوس "نظریهی استعارهی معاصر" که جورج لیکاف آن را تنظیم کرده است، راهگشا و جالب باشد
۱- استعاره مهمترین سازوکاری است که ما از طریق آن مفاهیم انتزاعی را درک میکنیم و با آن استدلال انتزاعی میکنیم.
۲- بیشتر موضوعات، از مسائل پیش پا افتاده تا نظریههای پیچیدهی علمی، فقط از طریق استعاره قابل دریافت و فهماند.
۳- استعاره ماهیتا امریست مفهومی و نه زبانی.
۴- استعارههای زبانی فقط ظهور سطحی استعارههای مفهومی است.
۵- اگرچه بیشتر نظام مفهومی ما استعاری است، با وجود این، بخش قابل توجهی از آن نیز غیر استعاری است. ادراک استعاری ما مبتنی بر همین بخش غیر استعاری است.
۶- استعاره ما را قادر میسازد تا موضوعی به نسبت انتزاعی یا فاقد ساخت را برحسب امری ملموستر یا دست کم ساختمندتر بفهمیم.(۸)
براساس "نظریهی معاصر استعاره" بسیاری از مفاهیم انتزاعی، از جمله مفاهیمی که در فلسفه به کار میروند ساختی استعاری دارند. برای درک نظریهی لیکاف این مثال بسیار رایج را در نظر بگیرید. [میدانید] که "فهم ما از زمان به طور عمومی استعاری است. ما زمان را بر حسب مکان میفهمیم. به این عبارات توجه کنید: "۱"- عید نزدیک است و به زودی از راه میرسد."۲"- وقت گذشت. "۳"- از زمان های دور تاکنون..."۴"- آیندهی نزدیک ..."۵"- سفر به آینده ناممکن است. در مثال "۱" ازیک صقت مکانی (نزدیک) برای توصیف یک پدیدهی زمانی استفاده کردهایم و چنان سخن گفتهایم که گویی ثابت ایستاده ایم و زمان سوار بر مرکبی به سوی ما میتازد. در مثال "۲" از گذشتن وقت سخن گفتهایم که دلالت ضمنی دارد برمکان بودن آن."(۹) در مثالهای "۳" و "۴" از صفتهای "دور و نزدیک" که صفتهای مکانی هستند برای زمان استفاده شده. در مثال"۵" هم از آینده طوری سخن گفته شدهاست که پنداری شهر یا سرزمینی دور دست است که سفر به آن ناممکن است. در واقع مکان پنداشتن زمان و دربارهی زمان به شیوهی مکان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)
منابع مقاله:
مجله مشکوة، شماره 84 و 85، اصغر فروغی؛
صفحه: 1
اشاره
بدون تردید مراسم عزاداری و روضهخوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بودهاند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمیتوان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرتهبرداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه.
نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام
عزاداری برای شهدا در اسلام سابقهای دیرین دارد و از اخبار برمیآید که پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت میگماشت. ابن هشام مینویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به خانه خود میرفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه میکردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!
سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانههای خود باز گشتند، به زنان قبیلهشان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانههای خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(2).
پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(3). بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(4).
هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله رحلت کردند، مردم مدینه، از زن و مرد، به گریه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان «برخی از اصحاب چنان اندوهگین شدند که چیزی نمانده بود به وهم دچار آیند»(5). و بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند و به سینه و صورت خود میزدند(6).
در شهادت علی علیهالسلام فرزندان آن حضرت و مردم کوفه به شدت میگریستند(7) و هنگامی که امام حسن علیهالسلام به شهادت رسید، برادرش محمّد حنفیه مرثیه و نوحهسرایی کرد(8).
با شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش در محرم 61ق عزاداری وارد مرحلهای جدید شد و در گسترهای وسیعتر از جهان اسلام برگزار گردید، با این تفاوت که دیگر تنها گریه و ندبه برای از دست دادن عزیز یا عزیزان نبود، بلکه از یک سو به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شد و از سوی دیگر تبیینکننده، حافظ و حامل اسلام راستین گردید. از این رو ائمه طاهرین در اقامه و اشاعه آن از هیچ کوششی دریغ نکردند، چنان که خانواده امام حسین علیهالسلام همچون زینب و امّ کلثوم و امام سجاد علیهالسلام برای شهدای کربلا به نوحهسرایی پرداختند، به طوری که کوفیان که در قتل امام حسین علیهالسلام و یارانش نقشی مستقیم داشتند، در کوی و بازار عزاداری میکردند.
سید بن طاووس در این باره مینویسد:
«زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهرههای خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند»(9).
بنابر روایت مقاتل، زنان و مردان قبیله بنی اسد به هنگام دفن اجساد شهدا و بعد از آن نوحهسرایی و عزاداری میکردند(10) و بنابر روایتی اهل بیت امام حسین علیهالسلام به عزاداری اشتغال داشتند(11). مردم مدینه هم به ویژه بنی هاشم همین که از شهادت امام حسین علیهالسلام آگاه شدند به گریه و ندبهای پرداختند که تا آن هنگام کسی ندیده و نشنیده بود(12).
امام سجاد علیهالسلام که در دوران خفقان اموی به سر میبرد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از امام صادق علیهالسلام روایت شده است:
«زین العابدین علیهالسلام چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالی که روزها روزهدار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار میرسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او مینهاد و میگفت: «آقاجان! میل فرمایید».
آن حضرت میگفت: «چگونه غذا بخوریم، در صورتی که فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشیم در صورتی که فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله لب تشنه کشته شد؟» و پیوسته این سخن را میگفت و میگریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط میشد. همواره بر این حال بود، تا از دنیا رفت»(13).
از عملکرد امام سجاد علیهالسلام و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه برای امام حسین علیهالسلام و یارانش(14) برمیآید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که میتوانسته با توطئههای بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی مینویسد:
«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمهها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود»(15).
این معنی از زیارت عاشورا نیز معلوم میشود: «هذا یومٌ فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات اللّه علیه».
بدینسان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری میپرداختند و امام حسین علیهالسلام و یارانش را در کربلا زیارت میکردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریهای ندیده بود.
از روایت ابن قولویه برمیآید که در زمان امام صادق علیهالسلام مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین علیهالسلام و یارانش به کربلا میرفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحهگری و مرثیهسرایی میپرداختند(16).
در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین علیهالسلام و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی ـ که ضدّ شیعه بود ـ قابل تحمّل نبود؛ از این رو نه تنها دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد (336ه ق)، بلکه به منظور محو آثار آن، سرزمین کربلا را به آب بست و شخم زد و زراعت نمود و مردم را از زیارت منع کرد(17)، امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا میرفتند.
از منابع برمیآید که گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه مینامیدند و رهبرشان محمّد بربهاری بود در گذرگاهها کمین میکردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار میدادند و ایناز بیانیه خلیفه الراضی باللّه ـ که علیه این فرقه صادر شده ـ به خوبی پیداست. راضی در بخشی از این بیانیه خطاب به آنها مینویسد:
«دیگر ناسزاگویی شما به نیکان است، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به کفر و گمراهی، در کمین نشیتن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛... بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات اللّه علیهم و سرزنش کردن زائران و بدعتگذار نامیدن ایشان است»(18).
این بیانیه، حاکی از این است که گرچه در نیمه اول قرن چهارم، خلفا بر خلاف عهد متوکل، محدودیتهایی برای شیعیان در انجام مراسمشان قائل نبودند، لیکن دیگر فرق مسلمانان به ویژه حنابله به آزار و اذیت آنها میپرداختند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت و از آن پس که شیعیان به سبب حاکمیت آل بویه قوت گرفتند ـ گر چه باز هم به سبب اکثریت اهل سنت در بغداد برای برگزاری مراسم عزاداری با مشکلاتی روبهرو بودند ـ با حمایت حکومت، مراسم عزاداری را به صورت علنی در کوچه و بازار انجام میدادند.
آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا
متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمیدهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان مینویسد:
«چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلیاللهعلیهوآله چنین کردند، پارهای شورش اندر گرفتند»(19).
به احتمال زیاد طبق معمول، یزید خبر این پیروزی را به سرتاسر امپراتوری جهت آگاهی والیان ارسال کرده است و شاید واکنشهایی هم صورت گرفته که خبر آن به ما نرسیده است. طبری از شورش مردم ری به رهبری فرخان رازی به سال 64ق خبر میدهد(20)، ولی گمان نمیرود که این قیام در ارتباط با واقعه کربلا باشد، ولی عکس العمل گسترده مردم ایران را میتوان در قیام مختار مشاهده کرد. بنابر روایت دینوری حدود بیست هزار تن از سپاهیان او موالی ایرانی بودند(21). قیامهای علویان بهویژه زید بن علی و فرزندش یحیی و ارتباط مردم ایران با آنها به ویژه خراسان، گرگان و ری، از دیگر مواردی است که ایرانیان را با واقعه کربلا آشنا کرد(22). نقش داعیان عباسی در آگاهی ایرانیان از جنایات بنی امیه را نمیتوان نادیده گرفت، آنها برای برانگیختن احساسات مردم، فهرستی از مظالم بنی امیه را نسبت به خاندان پیامبر تهیه کرده که در رأس آنها واقعه کربلا بود و به آگاهی آنها میرساندند(23).
حضور امام رضا علیهالسلام در خراسان (200-202ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهمترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند(24)، مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعهنشین از جمله قم(25)، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.
رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه
مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمیدهند، در حالی که به نظر ما نمیتوان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار میشده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقهای ویژه به امام حسین علیهالسلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی مینویسد:
«آوردهاند که داعی کبیر حسن بن زید روزی به دیوان عطا نشسته بود و هر سو انعام خدم میداد. شخصی را نام برآمد. از بنی عبدالشمس پرسید: از کدام فخذ است؟ گفتند از معاویه. چون تفحص کردند، از اولاد یزید بود. سادات شمشیرها کشیدند تا آن شخص را بکشند جهت خون حسین بن علی و اولادش. او را عطا کرد و بدرقه نمود و از طبرستان بیرون کرد»(26).
این مطالب، بیانگر میزان آگاهی، علاقه و اهتمام مردم نسبت به واقعه کربلاست و گر چه ما مدرکی برای ارائه نداریم، لیکن از شواهد و قراین برمیآید که بزرگداشت عاشورا به صورت فرهنگ عمومی مردم این نواحی درآمده بود، چنان که فرزندان بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند و همچون سایر مردم در برگزاری آن اهتمام میورزیدند و میزان باور و اعتقاد آنها به مراسم چنان بود که پس از در اختیار گرفتن حکومت ـ به رغم همه مشکلاتی که در سر راه خود داشتند ـ آن را در سراسر قلمروشان بسط دادند. ابن اثیر در حوادث سال 352ق مینویسد:
«در دهم ماه محرم سال جاری معزّالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونهها را سیاه کنند و جامهها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی اللّه عنهما را بخوانند. مردم همه آن کار را کردند و سنیان انکار نکردند؛ زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزونتر و سلطان هم همراه آنها بود»(27).
درباره رسمی شدن مراسم عاشورا در زمان آل بویه، تذکر چند نکته ضرور به نظر میرسد:
اوّلاً، با توجه به اینکه آل بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند، بهخوبی برمیآید که ایرانیان با حفظ ماهیت مراسم عاشورا، آن را با ظرافت خاصی با آداب و رسوم بومی خود ـ که چندان هم با سبک و روش عزاداری در عراق و حجاز تفاوت نداشت ـ برگزار مینمودند.
ثانیا، با توجه به اینکه از سلطه آل بویه بر بغداد به سال 334ق تا برگزاری مراسم عاشورا به سال 352ق حدود دو دهه طول کشید، میتوان نتیجه گرفت که معزّالدوله طی این مدت به مطالعه چگونگی برگزاری این مراسم مشغول بوده، تا مخالفت اهل سنت به ویژه حنابله را ـ که موافق برگزاری چنین مراسمی نبودند ـ به حداقل برساند. بنابر روایت مورخان، این مراسم به رغم فراز و نشیبهایی که داشت، در دوره اوج قدرت آل بویه ـ یعنی تا پایان سلطنت عضدالدوله (372ق) ـ با جدیت برگزار میگردید و بعد از آن ـ یعنی در دوران ضعف آل بویه ـ به صورت پراکنده اجرا میشد(28). اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا