لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
جنگ و غزوه های پیامبر(ص(
غزوات یعنی سفرهای جنگی پیامبر اکرم (ص) که شخصاً در آن شرکت داشت، بیست و شش غزوه بود. البته بعضی هم گفتهاند بیست و هفت غزوه[1] بوده است.
گروه اول رفتن پیامبر (ص) را به خیبر و وادی القری یک غزوه گرفتهاند و آنها بیست و هفت غزوه به حساب آوردهاند. جنگ خیبر را یکی و رفتن به وادی القری را یک غزوه جداگانه محسوب کردهاند.
اولین غزوه حضرت (ص) از مدینه تا ودّان بود که به نام غزوه ابواء معروف است. آخرین غزوه ایشان هم غزوه تبوک نام دارد. غزوۀ سویق هفتمین غزوه از غزوات پیامبر است. غزواتی که پیامبر اکرم (ص) خودشان در آنها شمشیر زدند طبق گفتۀ ابن اسحاق، نُه غزوه، بنا به قول واقدی یازده غزوه بوده است.[2] از بهترین غزوات حضرت رسول هم غزوۀ بدر کبری یعنی بدر دوم بود که ضمن آن بزرگان و سران قریش کشته شدند و بعضی هم اسیر گردیدند.[3]
غزوه سویق:
شکست مشرکین در بدر و کشته شدن اشراف قریش، مشرکین مکه را سخت داغدار و مصیبت زده کرده بود و از آن جمله ابوسفیان بود که یک پسر از دست داده بود و پسر دیگر او نیز به اسارت رفته بود و چند نفر دیگر از نزدیکان و فامیلش به قتل رسیده و یا اسیر شده بودند و با توجه به اینکه او خود را از رؤسای قریش می دانست، تحمل شکست از مسلمانان نیز برای او بسیار دشوار مینمود. از این رو پس از جنگ بدر قسم خورد تا انتقام خود را از پیغمبر اسلام نگیرد با زنان همبستر نشود و بدنش را شستوشو ندهد.[4]
به همین منظور در ماه ذیالحجه (یعنی دو ماه پس از واقعه بدر) به قصد انتقام از آن حضرت (طبق سوگندی که یاد کرده بود) به همراهی دویست نفر از جنگجویان قریش از مکه حرکت کرد و تا کوهی به نام «ثیب» که در نزدیکی مدینه بود، پیش آمد و در آنجا همراهان خود را فرود آورد و خود او شبانه به سوی قلعۀ بنیالنضیر رهسپار شد و به در خانۀ حیی بن اخطب آمد تا او را دیدار کند و درباره حمله انتقامی خود با او مشورت نماید. ولی حیی بن اخطب از هیبت پیغمبر اسلام (ص) ترسید و در را به روی ابوسفیان باز نکرد.[5]
ابوسفیان که از یاری و کمک حیی بن اخطب نا امید شد، به در خانۀ سلام بن مشکم یکی از بزرگان بنیالنضیر که در ضمن خزینهدار و امین مالی آنها نیز بود، رفت. او ابوسفیان را پذیرفت و در به رویش گشود، از او پذیرایی کرده اطلاعاتی نیز از وضع مدینه و پیغمبر اسلام (ص) در اختیار او گذاشت.[6]
ابوسفیان همان نیمه شب از نزد او خارج شد و به جمع رفقای خود پیوست و برای اینکه رعبی در دل مردم مدینه ایجاد کند، عدهای از همراهان خود را مأمور کرد به اطراف مدینه حمله کنند. آنها هم تا «عریض»[7] آمدند و در آنجا قسمتی از نخلستانها را آتش زدند و دو نفر از انصار مدینه را هم در آنجا دیدند و آنان را به قتل رساندند[8] و به سوی او بازگشتند. ابوسفیان که گمان میکرد به سوگند خودش عمل کرده بیش از این درنگ را جایز ندانست و فوراً دستور داد به سمت مکه حرکت کنند و به سرعت به مکه فرار کردند.
رسول خدا (ص) وقتی از جریان مطلع شد، ابولبابه را در مدینه به جای خود منصوب فرمود[9] و با عدهای از اصحاب (حدود دویست نفر از مهاجر و انصار) به منظور تعقیب ابوسفیان از شهر خارج شد و تا جایی به نام قرقرة الکدر واقع در چهارده منزلی مدینه پیش رفت و چون به ابوسفیان دسترسی نیافت، پس از پنج روز به مدینه بازگشت.[10]
ابوسفیان و همراهانش در مراجعت به مکه از ترس مسلمین با سرعت زیادی راه میپیمودند. و برای سبکبار شدن، توشه و آذوقه خود که عبادت از «سویق»[11] بود، روی زمین انداخته بودند و مسلمانان تعداد زیادی از بستههای سویق را پیدا کرده و برداشتند، و به همین مناسبت این مسافرت جنگی را غزوه «سویق» نامیدند.[12]
جنگ تبوک
پیش از آنکه جریان ورود سایر هیئتها و شخصیتهاى مذهبى و غیر مذهبى عربستان را براى شما دنبال کنیم داستان جنگ تبوک را که در اواسط این سال یعنى ماه رجب سال نهم اتفاق افتاد ذکر نموده و به خواست خداى تعالى دوباره به نقل ماجراهاى بعدى و شرح ورود و فدها مىپردازیم .
داستان از اینجا شروع شد که به پیغمبر اسلام خبر رسید رومیان در صدد تهیه سپاهبراى حمله به حدود مرزى عربستان و شمال کشور اسلام هستند و مىخواهند نفوذ خود را در آن ناحیه توسعه داده و تثبیت کنند.
رسول خدا(ص)با شنیدن این خبر تصمیم گرفت با سپاهى گران شخصا به جنگ آنان برود و خیال تعرض و حمله به کشور اسلامى را از سر رومیان بیرون کند و به همین منظور بر خلاف جنگهاى قبلى که مقصد جنگ را اعلام نمىکرد در این جنگ اعلام کرد قصد رفتن به تبوک و جنگ با رومیان را دارد و ثروتمندان مسلمان را نیز وادار کرد تا به هر اندازه مىتوانند براى تجهیز سپاه و تهیه آذوقه کمک کنند.چنانکه مورخین گفتهاند:گروه زیادى چون عثمان،طلحه،عباس بن عبد المطلب،زبیر و عبد الرحمن بن عوف کمکهاى مالى شایانى براى تجهیز سپاه کردند و برخى از منافقین نیز براى خود نمایى مبالغى پرداختند.
صدور چند معجزه از پیغمبر خدا(ص)در حفر خندق
پیش از این گفته شد که یکى از نشانهها و علایم نبوت که پیغمبر صادق را از کاذب متمایز و جدا مىسازد«معجزه»است،معجزه عبارت است از آن عملى که از نظر عقلى انجام آن محال نباشد ولى افراد عادى هم از انجام آن عاجزند،و پیغمبران الهى داراى انواع معجزات بودهاند و از پیغمبر اسلام نیز معجزات زیادى در مکه و مدینه به ظهور پیوست که برخى از آنها در بحثهاى گذشته مذکور شد.در جنگ خندق چند معجزه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
مقـدمه
پیامبر اعظم (ص) درجامعه ای به رسالت برانگیخته شد که مردم به لحاظ فرهنگی و تمدنی ، بسیار ابتدایی ، بسیط ، غریزه محور ، خودبنیاد ، مردسالار ، متعصب و خرافه پرست و به لحاظ اجتماعی دارای ساختاری از هم گسیخته بودند که هیچ گونه همگرایی اجتماعی میانشان به چشم نمی خورد . اداره جامعه به صورت عشیره ای و قبیله ای بود ، و هر قبیله متناسب با خلق و خو و آداب رئیس عشیره ، دارای فهم ، رفتار و منش خاصی می توانست باشد . در جامعه ای که خصلتهای غریزه محور و خرافه پرستی وجه غالب آن بود ، و مردمی که اگر گاو ماده آب نمی خورد ، گاو نر را می زدند ؛ و شتر سالم را داغ می زدند تا شتر بیمار معالجه شود و اگر بزرگی فوت می کرد ، شتری در کنار قبرش در میان گودالی حبس می کردند و آب و علف به آن نمی دادند تا بمیرد و متوفا در روز رستاخیز بر آن سوار شود و پیاده محشور نگردد ! و در طبابت و معالجه بیمار از روشهای خاصی بهره می جستند ... در این شرایط فرهنگی ـ اجتماعی و اعتقادی ، پیامبری برگزیده شد که هدف او پیریزی جامعه ای متمدن ، و تکامل بینش ، دانش و اخلاق مردم بود : « انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » .
برای این جامعه شب زده و عقب مانده ، پیامبری برانگیخته شده بود که آموزههایش بسیار عمیق تر از بینش و رفتار آن عصر بود ؛ جامعه ای که آستانه تحمل و ظرفیت پذیرش آن بسیار اندک و حقیر بود و این مبانی ، هاضمه فرهنگیاش را به شدت به هم می ریخت . در این شرایط سخت و نفسگیر ، پیامبر (ص) مبعوث شد و به ابلاغ رسالت خویش پرداخت و گرانبارترین معانی را با ظریف ترین شکل طرح نمود .
در این فرآیند که با فراز و فرودهای پرشماری همراه بود و رنجها ، دردها و مصیبتهای بی شماری را بر پیامبر (ص) و همراهان آن بزرگوار تحمیل کرد ، جامعه ای تولید و تولد یافت که پایهگذار تمدنی جهانگستر شد .
جامعه سازی پیامبر (ص) شکل گرفت و ساختار اجتماعی مورد نظر به سرعت فراگیر شد و فضای عشیره ای و قومی و تعارضها ، تضادها و خشونتها ، جای خود را به رهبری واحد داد و همگرایی ، مهرورزی ، عزت مداری و کرامت مندی ، فضای جامعه را در بر گرفت .
جامعه به سمت عقلانی شدن حرکت کرد و رفتارها و مناسبات مبتنی بر اصول عقلی قابل دفاع و منطقی ، پیریزی شد .
عدالت در شؤون و ساحتهای مختلف آن ـ اعم از عدالت سیاسی ، عدالت اقتصادی ، عدالت توزیعی ، عدالت اجتماعی و ... نضج گرفت و جامعهی قائم بالقسط پایهگذاری شد .
در مهندسی اجتماعی پیامبر (ص) احقاق حق ، حقوق شهروندی ، حقوق اقلیتها و ... به شایستگی نهادینه شد .
و در این مسیر ، « خانواده » به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی ، مکانت ویژه ای یافت و شخصیت و شأنیت « زن » به عنوان مؤثرترین عضو خانواده احیا شد .
نسبت حاکمیت و مدیریت جامعه با مردم بر پایهای بسیار پیشرو بنیان نهاده شد . در این ساختار آنچه بسیار حایز اهمیت است و تبیین شایسته ای از آن صورت نگرفته ، این است که پیامبر (ص) بر ارتقای ذهنی و بینشی جامعه بسیار تأکید داشتند .
نگاه و اهتمام پیامبر (ص) در تربیت عقلانی جامعه و انسان رشید ، کمال یافته که نگاه او به مسایل و هستی دارای عمق و ژرفای بیشتری باشد ، از مسایلی است که باید از سوی اندیشمندان مورد بازکاوی قرار گیرد.
آنچه مهم می نماید آن است که ما نیاز داریم تا به بازخوانی جامعه مطلوب پیامبر (ص) بپردازیم ؛ جامعه ای که زیرساختهای فکری و معرفتی آن بر محوریت اندیشه و رفتار پیامبر (ص) باشد و در این میان نخبگان دینی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سازمان روحانیت ، نهادهای فرهنگی ، مطبوعات ، صدا و سیما ، هنرمندان ، نهاد سیاست و حکومت ، و گروههای مرجع که می توانند بر بخش و یا بخشهایی از جامعه اثرگذار باشند ، نقش ویژه ای را بر عهده خواهند داشت .
ضروری است در سالی که از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام « پیامبر اعظم (ص) » نامگذاری شده است ، تلاش ویژه ای در بازخوانی و ارایه شایسته سیره و رفتار رسول اکرم (ص) در عرصه ها و قلمروهای مختلف زندگی آن بزرگوار به عمل آید .
بازخوانی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) می تواند ما را در وضعیتی شایسته و ممتاز قرار دهد و جامعه را از بسیاری آسیبها ، ناراستیها و کژیها برهاند ؛ آسیبهایی همچون : به هم خوردن تعادل اخلاقی و روانی جامعه ، از میان رفتن حریمهای اخلاقی و انسانی ، عبور از هنجارها ، نیازآفرینی های کاذب ، تزلزل در حوزه اعتماد عمومی جامعه ، آسیب پذیری نهاد خانواده ، حذف پیامهای انسانی از فضای عمومی جامعه و بسیاری از آسیبهایی که جامعه ما و جهان امروز را به شدت دچار بحران کرده است .
با رهایی از این آسیبها از طریق بازفهمی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) ، جامعه ای پویا ، اخلاق مدار ، انسانی و سرشار از امید و پویش ، فرارویمان قرار خواهد گرفت و جامعه به سمت سلامت نفس و روان ، اعتمادسازی ، عدالت گرایی ، پاکدامنی ، رعایت حدود و تکالیف الهی ، همبستگی و امنیت ، هدایت خواهد شد .
خوانش اندیشمندانه سیره و سنت پیامبر (ص) و رجوع اندیشه ورزانه به قرآن و عترت، می تواند راهبردی کامل و جامع در تنظیم مناسبات و تعاملات ، ساخت و مهندسی اجتماعی مطلوب باشد و ما را به حیات طیبه نبوی و جامعه ای اعتلایافته ، رشید و برومند ، بانشاط و سالم ، پویا و تمدن ساز رهنمون شود .
پیامبـر (ص) در آیینـه ادیان الهی
اشاره
در منابع کلامی و فلسفی و اعتقادی دلایل فراوانی برای نبوت رسول اکرم (ص) ذکر شده است . یکی از مهمترین استدلالهای دانشمندان مسلمان ، گواهی پیامبران پیشین و نخبگان امتهای گذشته و علمای اهل کتاب به رسالت و نبوت آن حضرت می باشد . در این نوشتار سعی شده به گفتار برخی از انبیاء و علمای امتهای پیشین در مورد پیامبر اعظم (ص) نگاهی کوتاه داشته باشیم .
پیمان ازلی
قرآن در این رابطه می فرماید : « همانها که از فرستاده خدا پیامبر امی پیروی می کنند ، پیامبری که صفاتش را ، در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند . » 1
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حکایت معراج پیامبر
پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیتالمقدس رسیدم. هنگامی که به بیتالمقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم...
یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم میتوان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:
پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانههای خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.
البته آنگونه که از روایات برمیآید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همانگونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر میدهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود میکنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمیکند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمیتابد.
مرحله دوم معراج در سورة نجم چنین توصیف شده است:
سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیکتر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بندهاش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آنچه دید، مجادله و ستیز میکنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرةالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیرهکنندهای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانههای بزرگ پروردگارش را دید.
هر چند روایات دربارة معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان میباشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خواندهاند.3
ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانة امهانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابیطالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.
ـ آنگونه که از ظاهر روایات برمیآید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در یک نگاه
روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز میخواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».
جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بیسابقه را از خانه امهانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیتالمقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیتالمقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیتاللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانههای پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاهها به شکرانه چنین سفری و تحیت محلهای متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.
آنگاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمانهای هفتگانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمانها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنههای تازهای برمیخورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن میگفت. او در بعضی آسمانها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمانهای دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجههای بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.
سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».5
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارشهای بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیتالحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه امهانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.
پیامبر هنگام بازگشت، در بیتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن میگشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6
مشاهدات زمینی رسول خدا(ص)
با توجه به آنکه معراج در نوبتهای متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشتهاند، لذا در هر فرصتی که پیش میآمده به فراخور شرایط صحنهای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر میکردهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جنگهای پیامبر
بعد از آنکه حکومت اسلامی در مدینه بنا نهاده شد رسول گرامی اسلام باید چاره ای برای مشکلات داخلی و خارجی می اندیشیدند، و نیز می باید در صدد سر و سامان دادن امور برمی آمدند.
پیامبر در بدو ورود به مدینه با مشکلات زیر مواجه بود:
1ـ تأسیس حکومت در مدینه و انتخاب شدن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان رئیس مدینه، باعث رنجش کسانی می شد که منتظر ریاست بودند. از طرفی یهود که در مدینه و اطراف آن از امکانات وسیعی برخوردار بود نمی توانست ببیند که یثربیان اکنون بالاتر و برتر از آنان می باشند.
2ـ تا آن زمان بزرگترین دشمن اسلام و مسلمین، کفّار قریش بودند. آنها نه تنها از آزار جسمی و روحی مسلمین دست نمی کشیدند، بلکه املاک و اموال آنها را نیز به غارت برده و بدان وسیله به تجارت می پرداختند و نیز به وسیلۀ برخی از طائفه ها برای مسلمین مزاحمت می آفریدند. بنابراین مسلمین باید چاره ای می اندیشیدند تا اولاً: از ناحیۀ یثرب و اطراف آن آسوده خاطر باشند و از دیگر سو بتوانند اموال غارت شده خود را به دست آورند و به مشرکین بفهمانند که اکنون اسیر آنها نمی باشند و دیگران را به اندیشه وادارند که درختی که روئیده است، نه آن درختی است که با نسیمی بر خود بلرزد و از ریشه کنده شود. این گونه بود که جنگ ها یکی پس از دیگری آغاز شد و در انتها آن که ظفر یافت و به توفیق رسید اسلام بود و مسلمین، و برای منافقان، دشمنان، معاندین و کفّار جز یأس و ناامیدی و شکست چیزی نماند. می توان نبردهای رسول اکرم را در دسته بندی زیر قرار داد و به مطالعه آنها پرداخت.
1ـ جنگ های مشرکان با قریش: مهمترین این جنگ ها عبارت از بدر و احد و خندق می باشد. جنگ بدر اولین نبردی است که به صف آرایی مسلمانان و کفّار قریش منجر شد. مسلمین خبر یافتند که قریشیان اموال آنها را تصاحب نموده و بدان وسیله کاروان تجارتی بزرگی به راه انداختند و قصد عزیمت به سوی بلاد شام را دارند. پس راه را به کاروان آنان بستند تا بدان وسیله به اموال خود برسند و از قدرت و اقتدار قریش بکاهند. همچنین به آنها گوشزد نمایند اکنون با گروهی طرف هستند که از بند آنها رسته اند، و اوضاع و شرایط آنها به کلی تغییر نموده است. دیگر نمی توان قصد آزار مسلمین را در سر پروراند و برای کشتن رسول گرامی نقشه ها کشید و طرح ها ریخت. پیام دیگر این جنگ این بود که اینک ابتکار عمل در دست مسلمین است. این مسلمانها هستند که می گویند: قریش چه کاری را و چگونه باید انجام دهند. این امر تا آن زمان که قریش بر سر لجاجت و کینه توزی باشند، با جنگ و مبارزه و مقابله به مثل، انجام خواهد گرفت و زمانی که از کین و لجاجت دست برداشتند با مدارا، عمل خواهد شد. جنگ بزرگ دیگری که بین مسلمین و کفّار قریش انجام شد، «احد» است. قریش برای تسکین قلب و اعاده حیثیت در مکانی به نام احد به جنگ مسلمین رفتند. این نبرد در ابتدا با کامیابی مسلمین همراه بود. به همین دلیل بعضی از آنها به خاطر طمع و جمع آوری غنیمت دستور رسول اکرم را نادیده گرفته و آن مکان پر اهمیت و سوق الجیشی را رها نمودند. کفّار از آن ناحیه به مسلمین یورش آوردند، که ثمر آن شهادت بزرگ امیر اسلام حضرت حمزۀ سیدالشهداء و زخمی شدن رسول مکرم اسلام بود. اما غائله ختم به خیر نشد. کفّار که به پیروزی نسبی رسیده بودند شادمان به عقب نشستند. اما فکر نابودی اسلام را از سر بیرون نکردند. لذا در اندیشۀ تجدید قوا برآمدند. با قبائل اطراف عهد و پیمان بستند که رسول مکرم اسلام و مسلمین را نابود نمایند. یهودیان داخل و اطراف مدینه نیز با آنها هم پیمان شدند و... بدین ترتیب جنگ خندق یا احزاب را به راه انداختند. خبرها به مدینه رسید. رسول اکرم به مشورت با اصحاب پرداخت. هر کس پیشنهادی نمود. در آن میان سلمان فارسی که به تازگی رسول اکرم را بعد از سالها جستجو، یافته بود و به او ایمان آورده بود، گفت: بهتر است اطراف مدینه را خندقی حفر کنیم. زیرا بدین وسیله مقابل نفوذ کفار به داخل مدینه را می توانیم بگیریم. پیشنهاد او پذیرفته شد و خندق حفر گردید. روز جنگ فرا رسید. عمر بن عبدود که یکی از دلاوران یهود بود با گذشتن از کانال به مسلمین یورش برد. امیرالمومنین علی علیه السلام با اجازۀ رسول گرامی اسلام به مصاف عبدود شتافت. نبردی سخت بین امام علی علیه السلام و عمر بن عبدود بر پا شد. عبدود به هلاکت رسید. رسول اکرم و مسلمین شادمان شدند. روزنه های یأس و به دنبال آن شکست بر کفّار استیلا یافت و اطراف مدینه را رها کردند و به مکانهای خود بازگشتند.
2ـ مقابله با اهل ادیان: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از ورود به مدینه با برقرار نمودن عقد اخوت و برادری بین انصار و مهاجر، تمام امتیازات طرفین را حذف و آنها را به برادری، برابری و سبقت گرفتن در امر تقوا و دینداری ارشاد فرمودند. اینک یثربی که تا چندی قبل جولانگاه دو قبیلۀ اوس و خزرج بود و یکی دیگری را به بهانه های واهی سرزنش و تهدید می نمود، تبدیل به شهری گردیده بود که تمام ساکنان آن یک هدف که اسلام باشد و یک امیر که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باشد، داشتند. این امر برای دو گروه سخت ناگوار بود. گروه نخستین منافقان بودند که اینان توانایی سر برآوردن و اغتشاش نداشتند. گذشته از آن، مردمانی بدنام بودند که کسی به حرف و عمل آنها اعتنایی نمی کرد. گروه دوم یهود بود که اینان نیز گر چه در اطراف مدینه پراکنده بودند، ولی گروهی از آنها در شهر مدینه ساکن بودند و دارای موقعیت ممتازی بودند و مکنت فراوانی داشتند و از دست درازی مکیان و دیگر قبائل در امان بودند. کشمکش های یثربیان و جدالهای بی موردشان همیشه به سود این جماعت بود و ... اما اینک با برقراری عقد اخوت، جدال ها به دوستی تبدیل شده بود و گروه ها به گروه واحد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در بدو ورود به مدینه، با یهودیان ساکن مدینه پیمان و معاهده ای امضاء نمودند تا بدان وسیله در کنار یکدیگر به طور مصالحه آمیزی روزگار سپری نمایند. اما یهود به مرور زمان از عمل به موافقت نامه، ابا ورزید و هم عهد با دشمنان اسلام شد. گذشته از آن در صدد خدعه برآمدند و تصمیم به قتل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گرفتند. بعد از این جریانات، رسول مکرم اسلام به نبرد با یهود برخاست و در دو نبرد، یهودیان را قلع و قمع نمود. یکی نبرد با بنی قریظه بود. بنی قریظه قبیله ای یهودی بودند که در هنگام نبرد خندق به عنوان ستون پنجم دشمن عمل می کردند. آنها تصمیم گرفتند کار اسلام را از درون مدینه تمام نمایند. اما نقشه هایشان بر مَلا شد. وقتی نبرد خندق به پایان رسید، از جانب حق تبارک و تعالی به پیامبرش وحی رسید که باید کار بنی قریظه یکسره شود. رسول گرامی دستور داد به مردم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 72
دانشگاه آزاد اسلامی
واحدبجنورد
موضوع :
آشنایى با اندیشههاى سیاسى پیامبر اسلام (ص)
تشریح رهبرى سیاسى پیامبر اعظم(ص(
استاد ارجمند :
جناب آقای اکبری
گردآورنده:
شقایق شفیع آبادی
زمستان 85
باسمه تعالى
»السلام علیکم یا اهل بین النبوه«
مقدمه:
حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که اهل بیت )ع( را وسیله نجات انسان از گرداب حیوانیت به جایگاه والاى خویش قرار داده و محبت اهل بیت )ع( را شرط قبولى طاعات و عبادات قرار داده است.
در وضعیت اسف بار کنونى که انسانیت انسان، مورد تجاور و تهاجم آفتهاى گوناگون قرار گرفته است، یگانه کشتى نجات انسان ، همانا این چهارده نور مقدس اند که با خوشه چینى در مکتب این بزرگواران مىتوان به نجات از این ورطه امیدار بود.
مکتب اسلام از انقلابىترین مکاتب اجتماعى و سیاسى تاریخ بشریت است که امر هدایت انسان را براساس آموزش و ارائه الگو بر عهده دارد. هدف این مکتب مقدس خوشبختى و سعادت بشر به معنى عام و سازندگى در همه ابعاد وجودى اوست.
بررسى تاریخ حیات اسلام و مشى و سیره اولیاى آن به خصوص اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت محمد مصطفى )ص) نشان دهنده این امر است که خداوند فیض و عنایت خود را از طریق این مذهب بر مردم تمام کرده و نعمت خود را بر بشریت اتمام نموده است، این که خداوند راضى شده است اسلام دین همه مردم و همه عصرها باشد و بشریت در همه امور تابعیت آن را بپذیرند، خود حاکى از جامعیت این مکتب و وجود و عمق و دامنه لایتناهى آن است. تحلیل و بررسى آنچه را که در این مکتب الهى وجود دارد، کارى است بس عظیم و امرى است فوق العاده مهم. نیروى عظیم و اجتماعى خبره لازم است، تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحلیل گر لازم است تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحلیل گر لازم است تا بتوانند همه مشىها، رفتارها، تعلیمات، القاآت، روابط و برخوردها، تصمیمگیرىها و عملکردهاى اسلام و رهبران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و بر اساس آن راه و رسم اسلام و نوع موضعگیرىها را در برابر مسائل و حوادث اعلام دارند. بدیهى است بحث و سیره نبوى بحثى بسیار گسترده است و اگر کسى بخواهد کتابى در این باب بنگارد چند مجلّد قطور خواهد شد، چنانکه فیلسوف و اندیشمند معاصر استاد شهید مرتضى مطهرى در کتاب سیرى در سیره نبوى مىفرمایند: چند سال پیش به این فکر افتادم که در زمینه سیره حضرت رسول اللَّه(ص) کتابى بنویسم، کار خود را با فراهم نمودن مقدار زیادى یادداشت آغاز کردم، هر چه جلوتر رفتم، دیدم مثل این است که دارم وارد دریایی مىشوم که به تدریج عمیقتر و وسیعتر مىشود، البته صرف نظر نکردم و مىدانم که من نمىتوانم ادعا کنم که مىتوانم سیره پیغمبر الهى را بنویسم ولى (( ما لا یدرک طه لا یترک کله )) بالاخره تصمیم گرفتم به حول و قوه الهى روزى چیزى در این زمینه بنویسم تا بعد آیندگان بیایند بهتر و کاملترش را بنویسند، به همین جهت بهتر آن دیدم که نام این کتاب را سیرى در سیره نبوى بگذارم. یکى از منابع ارزشمند شناخت از نظر اسلام مشى و سیره اولیاء و پیشوایان اسلام از شخص نبى اکرم (ص) تا ائمه اطهار (ع) و به عبادت دیگر سیره معصومین است. گفتهها، خطبهها و کلامشان به جاى خود، شخصیت وجودى شان، یعنى سیره و روش شان و متد عملکرد آنان منبع اى است براى شناخت آنها، سیره پیغمبر براى ما یک منبع الهام است. با سیره ائمه معصومین هیچ فرق نمىکند. اینکه سیره پیغمبر یعنى چه و به چه شکل براى ما یک منبع شناخت است. توضیح خواهیم داد. گفتیم یکى از منابع غنى شناخت که یک نفر مسلمان باید دید و بینش خود را از ان راه اصلاح و تکمیل بکند، سیره وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) است. اما قبل از هر چیز لازم و ضرورى است که معنى ((سیره)) و ((سنت)) را بدانیم. سنت کلام و نقلى است با اسناد شامل قول یا فعل یا تقریر معصوم، یا حقیقت وجودى و زندگانى پر ثمر و ((سیره)) ، در زبان عربى از ماده ((سِیْر)) است. ((سیر)) یعنى حرکت و راه رفتن. ((سیره)) یعنى نوع راه رفتن. سیره بر وزن فِعْلَهَ است و فعلة در زبان عربى دلالت بر نوع مىکند. مثلاً جَلْسَه یعنى نشستن، جِلْسَه یعنى سبک و نوع نشستن و این نکته دقیقى است. سیر یعنى رفتن، رفتار ولى سیره یعنى نوع و سبک رفتار. آنچه مسلم است شناخت سبک رفتار پیغمبر است. آنها که سیره نوشتهاند، رفتار پیغمبر را نوشتهاند. در حالى که سبک پیغمبر در رفتار، اسلوب رفتار پیغمبر و متد و روش عملکرد پیغمبر مد نظر ماست.
سیره پیغمبر یعنى سبک پیغمبرى، متدى که پیغمبر در عمل و در روش براى مقاصد خودش به کار مىبرد. مىدانیم در فقه شیعى مبناى فقهى یعنى ادلهاى که از آنها احکام دین را استنباط مىکنیم که این چهار دلیل عبارتند از: قرآن، سنت، اجماع، عقل . بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست. بحث ما در سبک پیغمبر است، در روشى که پیغمبر براى هدف و مقصد خودش به کار مىبرد است. مثلاً پیغمبر تبلیغ مىکرد، روش تبلیعى و شگرد آن چه روشى بوده است؟ سبک تبلیغى پیغمبر چه سبکى بود، پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ مىکرد، یک رهبر سیاسى براى جامعه خودش بود. از وقتى که آمد به مدینه، جامعه تشکیل داد، حکومت تشکیل داد و خودش رهبر جامعه بود. سبک و متد رهبرى و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدى بود؟ پیغمبر در همان حال قاضى بود و میان مردم قضاوت مىکرد. سبک قضاوتش چه سبکى بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگى خانوادگى و اجتماعى داشت، زنان و فرزندان متعدد داشت. سبک پیامبر در زن دارى، زندگى زناشویى، برخورد با کودکان چگونه بوده است؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب چگونه بوده است؟ سبک پیغمبر و