لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
صفحه
عنوان
ردیف
1
3
3
5
6
6
7
7
7
8
8
12
20
21
22
23
23
24
27
27
28
33
36
37
38
39
41
مقدمه
عمق رفتار پیامبر
منطق عملی ثابت
سیره و نسبیت اخلاق
وفات فرزند پیغمر و گرفتن خورشید
تبشیرو انذار
تنفیر
لطافت روح
خشیت الهی
سیره نبوی و گسترش سریع اسلام
رفتارهای عبادتی معصومان : وضو نماز حج خانه خدا عبادت همیشگی مهلت خواستن از دشمن برای عبادت
اهمیت تواضع و فرو تنی
فرو تنی اهل تقوا
فرو تنی در برابر افراد ناشناس
فروتنی امام کاظم در مقابل مردم
امام جواد (ع) و برخورد متواضعانه علی ابن جعفر
فروتنی در مقابل اقشار آسیب پذیر جامعه مانند فقیران
جایگاه فقر و فقیر در قرآن
جایگاه مستمندان در سیره معصومان
موارد دستگیری از مستمندان
ابعاد کمک به مستمندان
راهکار های کمک رسانی اقتصادی به مستمندان
میزان کمک به مستمندان
دامنه حضور مستمندان در سیره معصومان (ع)
منابع و مآخذ
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
مقدمه
یکی از منابع شناخت از نظر اسلام ،سیره ی اولیا و پیشوایان اسلام ازشخص پیغمبر اکرم تا ائمه اطهار و عبارت دیگر سیره ی معصومین است. گفته هاشان به جای خود ، شخصیتشان یعنی سیره وروششان منبعی است برای شناخت ، سیره ی پیغمبر برای ما یک منبع الهام است و نیز سیره ی ائمه هیچ فرق نمی کند . اینکه سیره پیغمبر یعنی چه وبه چه شکل برای ما یک منبع شناخت است ،توضیحش را عرض خواهیم کرد. در اینجا نکته ای را ذکر می کنیم : ما ظلمی نظیر ظلمی که در مورد قرآن کرده ایم در مورد سیره پیغمبر و ائمه اطهارکرده ایم وقتی می گویند پیغمبر چنین بود ، میگوییم : او که پیغمبر بود . یا وقتی که می گویند علی چنین بود می گوییم او که علی بود . تو ما را با علی قیاس میکنی یا مارا با پیغمبر قیاس می کنی ؟(( آنها که در آب وخاک دگر و شهر و دیار دگرند )) وبه این دلیل دیگر به ما مربوط نیست . ((در کار یا کاران را قیاس از خود مگیر)) پیغمبر یعنی انسان کامل ، علی یعنی انسان کامل ، یعنی مشخصات بشریت را دارند با کمال عالی ما فوق ملکی یعنی مانند یک بشر گرسنه می شوند ،غذا می خورند ، تشنه می شوند ، آب می خورند و.... لهذا می توانند مقتدا باشند . اگر اینجور نبود امام و پیشوا نبودند . اگر االعیاذبالله امام حسین عواطف یک بشررا نمی دانست ، یعنی چنانچه یک بشر از رنجی که بر فرزندش وارد می شود رنج می برد ، امام حسین از رنجی که بر فرزندش وارد میشود رنج نمیبرد و اگر بچه هایش را هم جلوی چشمش قطعه قطعه می کردند هیچ دلش نمی سوخت ، این که کمالی نشد . من هم اگر این جور باشم این کار رامی کنم . لهذا امام حسین (ع) می توانند پیشوا باشد چون تمام مشخصات بشری را دارد . اوهم وقتی جوان رشیدش می آید از او اجازه می خواهد دلش آتش می گیرد . و عاطفه ازکمالات بشریت است . ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اینها می گذارد . آمد گفت پدر جان به من اجازه می دهی ؟ فرمود: برو فرزند عزیزم . اینجا مورخین خیلی نکات خوبی را متعرض شدند نوشته اند یک نگاهی کرد نگاه کسی که از حیات دیگئی مایوس است . از جنبه های روانشناسی وتاثیر حالات روحی در عوارض بدنی انسان این یک امر واضحی است که انسان وقتی مژده ای به او می دهند بی اختیار می شکقد و چشمایش باز می شود . انسان اگر بربالین عزیز خودش نشسته باشد در حالی که یقین دارد او می میرد وقتی به چهره ی او نگاه میکند نیمی از چشمهایش خوابیده است با آن نیم دیگرنگاه می کند .یعنی چشمهایش روی هم می خوابد. کانه دل نمی دهد خیره بشود. به خلاف آنجایی که مثلا فرزندش قهرمانی نشان داده یا شب عروسی اوست . وقتی نگاه می کند همین جورخیره است . می گویند حسین را دیدیم در حالی که چشم هایش راخواباندو به جوانش نظرمی انداخت گویی جاذبه علی اکبر چند قدم حسین راپشت سر خودش می کشاند . اورفت . دیدند حسین هم چند قدم پشت سر او روانه شد. آمد وآمد جلو یک مرتبه آن صدای مردانه اش را بلند کرد.
عمر سعد را مخاطب قرار داد: ای پسر سعد خدا نسلت را ببرد که نسل مرا قطع کردی .
عمق رفتار پیغمبر (ص ) : در تفسیر وتوجیه رفتار پیغمبر هم عینا همین مطلب است .همین طور که سخن پیغمبر معنی دارد وبرای یک معنی ادا شده است ، رفتارهای پیغمبر هم همه معنی وتفسیر دارد وباید درآنها تعمق کرد . مخصوصا با تعبیری که قرآن می گوید که در وجود پیغمبر اسوه ای است برای شما و وجود پیغمبر کانونی است که ما از آن کانون باید روش زندگی را استخراج بکنیم ، صرف اینکه یک نفر بیاید کلمات پیغمبر را روایت کند کافی نیست . خیلی راویها هستند که چیزی را درک نمی کنند . اینکه ما بیاییم تاریخ پیغمبر اکرم را نقل کنیم که پیغمبر اکرم فلان جا اینجور کرد کافی نیست . تضمین وتوجیه عمل پیغمبر مهم است . در فلان جا پیغمبر اینجور رفتار کرد . چرا اینجور رفتار کرد ؟ چه منظوری داشت ؟ پس همین طور که گفتار پیغمبر نیاز به تعمق وتفسیر دارد ، رفتار پیغمبر هم نیاز به تعمق وتفسیر دارد.
منطق عملی ثابت : آیا یک انسان می تواند در عمل در همه ی شرایط زمانی ومکانی یک منطق داشته باشد یک منطق ثابت محکم که از منطق خودش تجاوز نکند . درباره ی پیغمبر اکرم چنین حرفی می زنیم که پیغمبر اکرم مردی بود که در عمل سیره داشت .روش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
امی بودن پیامبر، از مهمترین دلایل عظمت و اعجاز قرآن کریم
رسول اکرم به حکم تاریخ قطعی و به شهادت قرآن کریم و به حکم قرائن فراوانی که از تاریخ اسلام استنباط میشود، لوح ضمیرش از تعلم از بشر پاک بوده است. او انسانی است که جز مکتب تعلیم الهی مکتبی ندیده و جز از حق دانشی نیاموخته است. او گلی است که جز دست باغبان ازل دست دیگری در پرورشش دخالت نداشته است. او با آنکه با قلم و کاغذ و مرکب و خواندن و نوشتن آشنا نبود، در کتاب مقدس خویش به قلم و آثار قلم به عنوان یک امر مقدس سوگند یاد کرد و در اولین پیام آسمانی خود فرمان خواندن داد، علم و دانش و صنعت به کار بردن قلم را، پس از نعمت آفرینش، بزرگترین نعمت ارزانی شده به بشر معرفی کرد. آن کس که خود قلم به دست نگرفته بود بلافاصله پس از ورود به مدینه و ایجاد امکانات ساده، " نهضت قلم " ایجاد کرد و با آنکه خود معلمی از بشر ندیده بود و دارالعلم و دانشگاهی طی نکرده بود، خود معلم بشر و پدید آورنده دارالعلمها و دانشگاهها شد. ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ما را انیس و مونس شدنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شدکرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شدحضرت رضا علیه السلام در مناظره خویش با ارباب ادیان خطاب به رأس الجالوت فرمود: " از جمله دلائل صدق این پیامبر این است که شخصی بود یتیم، تهیدست، چوپان، مزدکار، هیچ کتابی نخوانده و نزد هیچ استادی نرفته بود. کتابی آورد که در آن حکایت پیامبران و خبر گذشتگان و آیندگان هست ". آن چیزی که بیش از پیش عظمت و رفعت و آسمانی بودن قرآن کریم را مدلل میسازد این است که این کتاب عظیم آسمانی با اینهمه معارف در باب مبدأ، معاد، انسان، اخلاق، قانون، قصص، عبرتها، مواعظ، و با اینهمه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان کسی جاری شده که خود امی بوده است. نه تنها هیچ مدرسه و دانشگاه و دارالعلمی را در همه عمر ندیده است و با هیچ دانشمندی از دانشمندان جهان روبرو نشده است، حتی یک کتاب ساده از کتابهای عصر خود را نخوانده است.
آیت و معجزهای که خداوند بر آخرین پیامبرش فرستاد از نوع کتاب و نوشته است، از نوع سخن است، از نوع فکر و احساس است، با عقل و با فکر و با دل و ضمیر سر و کار دارد. این کتاب قرنهاست که قدرت خارق العاده معنوی خود را نشان داده و نشان میدهد، روزگار نمیتواند آن را کهنه کند، میلیونها میلیون دل را به سوی خود کشیده و میکشد، نیروی حیاتی در آن موج میزند، چه عقلهای مفکری را به اندیشه و تدبر وا داشته و چه دلهایی را لبریز از ایمان و ذوق و شوق معنوی کرده و چه مرغان سحر و شب زنده دارانی را غذای روحی شده و چه اشکها را از عشق به خدا و خوف از خدا در نیمههای شب بر گونهها جاری ساخته است و چه ملتهای اسیر و به زنجیر کشیده را از چنگال ظلم و استبداد نجات داده است. نقش قرآن چونکه بر عالم نشست *** نقشههای پاپ و کاهن را شکستفاش گویم آنچه در دل مضمر است *** این کتابی نیست چیز دیگر استچونکه در جان رفت جان دیگر شود *** جان چو دیگر شد جهان دیگر شودهمچو حق پیدا و پنهان است این *** زنده و پاینده و گویاست اینآری، عنایت ازلی برای اینکه آیت بودن این کتاب و وحی بودنش بیشتر روشن شود آن را بر بندهای از بندگانش فرود آورد که یتیم، فقیر، چوپان، صحرا گرد و درس ناخوانده و مکتب نادیده بود. «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
«« زندگی نامه پیامبر اکرم (ص) »»
بیش ازهزاروچهارصد سال پیش در روز 17ربیع الاول برابر اوریل 570 میلادی کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبدالله در بازگشت از شام در شهر یثرب چشم از جهان فرو بست و به دیدار کودکش محمد نایل شد .زن عبدالله مادر محمد آمنه دختر وهب بن عبدمناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه آمنه پسر عزیزش محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . محمد بعد از اینکه به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه بازگردانید . دو سال بعد که آمنه برای دیدار پدر و مادر وآرامگاه شوهرش عبدالله به مدینه رفت فرزند دلبندش را نیز همراه برد پس از یکماه آمنه با کودکش به مکه برگشت اما در بین راه در محلی به نام ابواء جان به جان آفرین تسلیم کرد و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دوچندان اثر کرد. سپس زنی به نام (ام ایمن) این کودک یتیم این نوگل باغ زندگی را همراه خود به مکه برد. این خواست خدا بود که این کودک درآغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگی بچشد و در بوته آزمایش قرارگیرد درآینده رنجهای انسانیت را بواقع لمس کند و حال محرومان را نیز دریابد از آن زمان در دامان پدربزرگش عبدالمطلب پرورش یافت. عبدالمطلب نسبت به نوه ی والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی درپیشانی تابناکش ظاهر بود مهربانی عمیقی نشان میداد دوسال بعد براثر درگذشت عبدالمطلب محمد از سرپرستی پدربزرگ نیز محروم شد . نگرانی عبدلمطلب درواپسین دم زندگی به خاطر فرزندزاده ی عزیزش محمد بود. به ناچار محمد در سن هشت سالگی به خانه ی عموی خویش ابوطالب رفت و تحت سرپرستی عمویش قرارگرفت. ابوطالب پدرعلی بود.آرامش و وقار سیمای متفکر محمد از زمان نوجوانی در بین همسن و سالهایش کاملا مشخص بود به قدری ابوطالب او را دوست داشت که همیشه می خواست با اوباشد و دست نوازش برسرورویش کشد و نگذارد درد یتیمی او را آزار دهد. در سن دوازده سالگی بود که عمویش ابوطالب او را همراهش به سفری تجارتی که ان زمان در حجاز معمول بود به شام برد . در همین سفر در محلی به نام بصری که از نواحی شام بود ابوطالب به راهبی مسیحی که نام وی بحیرا بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد کودک ده یا دوازده ساله از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود با اطمینان که این کودک همان پیغمبر آخرالزمان است. محمد دوران جوانی ونوجوانی را گذراند. در این دوران که برای افراد عادی سن ستیزه جویی وآلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است برای محمد جوان سنی بود همراه با پاکی راستی وامانت بی مانند بود. صدق لهجه ی راستی کردار و ملایمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود .از آلودگیهای محیط آلوده ی مکه برکنار و دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود به حدی که موجب شگفتی همگان شده بود آن اندازه مورد اعتمادبود که به «محمد امین» مشهورگردید .
ازدواج محمد (ص)
وقتی امانت و درستی محمد (ص) زبانزد همگان شد زن ثروتمندی ازمردم مکه به نام خدیجه دختر خویلد که پیش ازآن دوبار دیگر هم ازدواج کرده بود و ثروت زیاد وعفت و تقوایی بی نظیر داشت خواست که محمد(ص) را برای تجارت به شام بفرستد واز سود بازرگانی خود سهمی به محمد(ص) بدهد . محمد(ص) این پیشنهاد را پذیرفت. خدیجه (میسره) غلام خود را همراه محمد(ص) فرستاد وقتی میسره و محمد(ص) از سفر شام برگشتند میسره گزارش سفر را جز به جز به خدیجه داد و از امانت و درستی محمد(ص) حکایتها گفت. خدیجه شیفته امانت و درستی محمد شد چندی بعد خواستار ازدواج با محمد گردید. محمد(ص) نیز این پیشنهاد را قبول کرد . در این موقع خدیجه چهل ساله بود و محمد(ص) بیست وپنج سال داشت. خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمد(ص) گذاشت و غلامانش را نیز بدو بخشید. محمد(ص) بیدرنگ غلامانش را ازاد کرد و این اولین گام پیامبر در مبارزه با بردگی بود. محمد(ص) میخواست در عمل نشان دهد که می توان ساده و دور از هوسهای زودگذر و بدون غلام و کنیز زندگی کرد . خدیجه همسر عزیزو باوفایش نیز می دانست که هر وقت محمد(ص) در خانه نیست در غار حرا بسر میبرد. غار حرا در شمال مکه در بالای کوهی قراردارد که هم اکنون نیز مشتاقان به آنجا میروند و خاکش را توتیای چشم میکنند . این نقطه دور از غوغای شهر و بت پرستی و آلودگیها جایی است که شاهد راز و نیازهای محمد(ص) بوده است به خصوص درماه رمضان که تمام ماه را محمد در آنجا بسر می برد. این تخته سنگهای سیاه و این غار شاهد نزول وحی و تابندگی انوار الهی بر قلب پاک عزیز قریش بوده است . این همان کوه جبل النور است که هنوز هم نورافشانی می کند.
آغازبعثت
محمد امین(ص) قبل ازشب 27 رجب درغار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز به آفریننده ی جهان پرداخت و در عالم خواب رویاهایی می دید راستین و برابر عالم واقع. روح بزرگش برای پذیرش وی کم کم آماده می شد . در آن شب بزرگ جبرئیل فرشته ی وحی مامور شد ایاتی ازقران را بر محمد بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد. سن محمد در این هنگام چهل سال بود. درسکوت و تنهایی و توجه خواست به خالق یگانه ی جهان جبرئیل ازمحمد(ص) خواست این آیات را بخواند.
اقرا باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . یعنی بخوان به نام پروردگارت که آفرید. او انسان را از خون بسته افرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست . محمد(ص) امی و درس ناخوانده بود گفت من توانایی خواندن ندارم. فرشته او را سخت فشرد و از اوخواست که لوحرا بخواند. اما
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان: سیره پیامبر
گردآوری: سمانه سادات علوی
استاد راهنما: سرکار خانم عرب بهمنی
دانشکده پرستاری و مامایی واحد کرج
پاییز ۸۵
فهرست
مقدمه..................................................................................................................................................................صفحه٣
تولد و دوران کودکی محمد (ص).................................................................................................................صفحه۴
زهد و ساده زیستن..........................................................................................................................................صفحه۴
عبادت.................................................................................................................................................................صفحه۵
تنفر از بیکاری و بطالت..................................................................................................................................صفحه۵
امانت..................................................................................................................................................................صفحه۶
نظافت و بوی خوش.......................................................................................................................................صفحه۶
وضع مجلس آن حضرت...............................................................................................................................صفحه۶
اخلاق خانوادگی.............................................................................................................................................صفحه۸
نرمی در عین صلابت....................................................................................................................................صفحه۹
واجد بودن شرایط رهبری...........................................................................................................................صفحه۹
رهبری و مدیریت و مشورت......................................................................................................................صفحه۱۰
روش تبلیغ....................................................................................................................................................صفحه۱۱
تشویق به علم..............................................................................................................................................صفحه۱۱
پاره ای از کلمات قصار پیامبر..................................................................................................................صفحه۱۲
فهرست منابع...............................................................................................................................................صفحه۱٣
مقدمه
مگر چراغ اندیشه نمی تواند راهگشای انسان در شب طولانی حیرت او باشد و تاریکی ها را بر طرف سازد و او را از پیچ و خم راهها بسلامت به سر منزل مقصود برساند؟ و اصولاً چرا رهبری کلی انسان راه دین به عهده بگیرد؛ و پیامبران، حاکمان بر انسان و جهان و سازندگان تاریخ ؛ و اراده و فرمان آنها زیرساز طرحها و برنامه ها باشند؟!!
در پاسخی کوتاه می توان گفت:درست است که اسلام از عقل و اندیشه بشری در عالیترین حد ممکن تجلیل می کند ولی محدودیت فرد را نمی توان انکار کرد، و آنرا از جایگاهش، برتر نشاند. عقل چراغی است که جلوی پارا روشن می سازد و آدمی را از سقوط در دامچاله ها باز می دارد، ولی هرگز راه را نشان نمی دهد.
تولد و دوران کودکی محمد(ص)
«پیغمبر اکرم» حضرت محمد بن عبدالله (ص) که نبوت به او پایان یافت در سال۵٧۰ بعد از میلاد متولد شد، در چهل سالگی به نبوت مبعوث گشت.سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و سختیها و مشکلات فراوان متحمل شد، و در این مدت گروهی زبده تربیت کرد و پس از آن به مدینه مهاجرت نمود و آنجا را مرکز قرار داد. ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سرکشان عرب نبرد کرد و همه را مقهور ساخت. پس از ده سال همة جزیره العرب مسلمان شدند.آیات کریمة قرآن تدریجاً در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد، مسلمین شیفتگی عجیبی نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصیت رسول اکرم نشان می دادند. رسول اکرم در سال یازدهم هجری یعنی، یازدهمین سال هجرت از مکه به مدینه، که بیست و سومین سال پیامبری او و شصت و سومین سال از عمرش بود درگذشت، در حالیکه جامعه ای نو بنیاد و مملو از نشاط روحی و مؤمن به یک ایدئولوژی سازنده که احساس مسئولیت جهانی می کرد تأسیس کرده و باقی گذاشته بود.
آنچه به این جامعۀ نوبنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود، دو چیز بود:قرآن کریم که همواره تلاوت می شد و الهام می بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه می داشت.اکنون دربارۀ شخصیت رسول اکرم اندکی بحث می کنیم:
زهد و ساده زیستن
زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود.ساده غذا می خورد،ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد.زیر اندازش غالباً حصیر بود،بر روی زمین می نشست، با دست خود از بز شیر می دوشید، و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد، و از اینکه کسی در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیری می کرد.قوت غالبش نان جوین و خرما بود.کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد.در عین سادگی طرفدار فلسفۀ فقر نبود، مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راههای مشروع لازم می شمرد، می گفت: نعم المال الصالح
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
یکى از مباحث مهمى که هم اکنون در جامعه ما مطرح است رابطه دین و حکومت و به مفهوم وسیع تر رابطه دین و سیاست است. طرح این بحث در میان مسلمین قدمت یکصد ساله دارد اما در بعضى از دورانها طرح آن جدىتر و حوزه تأثیر اجتماعى آن وسیعتر بوده است. در کشور ما نیز از دوران مشروطه و خصوصا پس از دوره استبداد رضاخانى و به ویژه در آستانه تشکیل نهضت اسلامى و پس از پیروزى انقلاب اسلامى این بحث مورد توجه و اظهار نظرهاى گوناگون قرار گرفته است. سوال اساسى این بحث آن است که آیا از دین اسلام انتظار دخالت در سیاست و حکومت مىرود یا دین ذاتا بیانگر امورى است که هدایت معنوى و سعادت اخروى انسان را تأمین خواهد کرد؟ به تعبیر روشنتر، آیا سیاست، حکومت جزئى از ذات دین است که نپرداختن به آن نقص دین محسوب شود و اداره امور اجتماعى بدون توجه به رهبردهاى دین حکومتى غیر دینى بلکه ضد دینى محسوب شود یا این که این امور همه از مباحث عقلایى است که دین در این باره رسالتى ندارد و جامعه خود باید در این زمینه ها به رتق و فتق امور بر اساس تشخیص اصلح بپردازد؟
اندیشوران اسلامى در این زمینه دیدگاههاى یکسانى ارائه نکردهاند، جداى از دو دیدگاه نفى و اثبات کامل دیدگاههاى میانه و تفصیلى دیگرى نیز مطرح گردیده است.
روشن است که این مبحث به جهت عدم سابقه تاریخى ممتد و محدود بودن نگارشهاى تحقیقى و مستقل، نیازمند بالندگى و عمق هرچه بیشتر است، خصوصا که طرح جدایى دین از حکومت و سیاست بجز طرح علمى، دست آوزى دو گروه «حاکمان بى دین و سودجو» و «دین داران رفاه طلب و بى حال» نیز قرار گرفته است، به طورى که مخاطبان امام خمینى(ره) در طرح مبحث آمیختگى دین و سیاست غالبا همین دو گروه بودند.
از جهت تاریخى على عبدالرازق نویسنده پرآوازه مصرى در کتاب «الاسلام و اصول الحکم» به طرح تفصیلى جدایى دین و خلافت پرداخت، کتاب وى گرچه اولین نبود مهمترین بود و موجب واکنشهاى گسترده و شدیدى از سوى جامعه دینى و علماى الازهر شد.
پس از وى نیز افرادى دیدگاه وى را دنبال کردند. این دیدگاه جدیدا از سوى بعضى از روشنفکران شیعى هم مورد تعقیب و حمایت قرار گرفته است، مهندس مهدى بازرگان و دکتر مهدى حائرى یزدى از این گروه محسوب مىشوند.
در این نوشته بدون قضاوت در یکسانى کامل دیدگاه افراد پیش گفته به یکى از مهمترین دلایل مشترک آنان درباره جدایى ذات دین از حکومت پرداخته مىشود.
این دلیل را مىتوان ارائه تفسیرى غیر دینى از حکومت پیامبر اکرم(ص) و امیر مومنان(ع) نامید. البته در این مسئله که حکومت پیامبر(ص) به رسالت ایشان ارتباطى نداشته است به شواهد قرآنى نیز پرداخته و به آیات و بعضى از احکام شرعى که محتملا منصب الهى حکومت را اثبات مىکند نیز پاسخ گفته شده است. در ابتدا به دیدگاه اینان درباره نوع حکومت پیامبر و سیره حکومتى ایشان اشاره مىکنیم، سپس به ذکر دلایل و شواهد تاریخى موافق و مخالف این نظریه را ذکر مىکنیم و آنگاه به بررسى آن خواهیم پرداخت.
تبین دو دیدگاه درباره حکومت پیامبر(ص)
با توجه به رهبرى پیامبر اسلام(ص) نسبت به جامعه اسلامى خصوصا اداره جامعه و کشور پهناور اسلامى از هجرت تا رحلت، دخالت حضرتش در سیاست قطعى است. چرا که بالاترین سطح سیاست ورزى چیزى جز رهبرى کشور و اداره امور کلان آن نیست. اما سؤال این است که این حاکمیت همچون رسالت پیامبر(ص) به نصب الهى و به عنوان جزئى از مجموعه دین بوده است و یا این که ماهیت آن با رسالت متفاوت و به خاطر انتخاب و بیعت مردم صورت گرفته است؟ غالب اندیشمندان مسلمان به نصبالهى پیامبر (ص) معتقدند و شیعیان نصب امیرمومنان(ع) به ولایت جامعه اسلامى و نصب فرزندان معصومشان را نیز باور دارند و با وجود نصب جایى براى طرق دیگر مشروعیت حکومت نمىبینند.
دیدگاه اول: جدایى دین و حکومت
این دیدگاه علامتى از طرح حکومت و خلافت در دین نمىبیند و حکومت پیامبر(ص) را تنها زعامت دینى و مربوط به امور معنوى و اخروى مىداند؛ على عبدالرازق دراین باره مىنویسد:
گرچه پیامبر(ص) ریاست داشته است این ریاست با توجه به شأن رسالت او بوده است و یک حکومت معنوى و دینى بوده است نه حکومت سیاسى.
نویسنده مقاله «خدا، آخرت هدف بعثت انبیاء» نیز در این باره این گونه نظر مىدهد:
«گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه هایى در زمینه هاى مختلف زندگى وجود دارد، خطبههاى نهج البلاغه و نامههاى حضرت امیر(ع) ضمن آن که شامل خدا شناسى، دین شناسى و تعلیم و تربیت است نسبت به اخلاق و روابط اجتماعى و مسائل حکومتى و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان علاوه بر وظائف رسالت و امامت معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند... .
تعلیماتى که از این نظرها دادهاند در عین ارزنده و ممتاز بودن جزء دین و شریعت حساب نمىشود و مشمول «ان هو الا وحى یوحى» نمىگردد.»
از این کلام استفاده مىشود به نظر ایشان دین گرچه مشتمل بر حکومت و سیاست نیست، هرگز با سیاستورزى و اداره حکومت منافات هم ندارد. مسلمان مىتواند بر اساس دستورهاى دینى در امور اجتماعى دخالت کند، با ظلم مبارزه کند و به تشکیل حکومت عدل قیام نماید، اما دین جز این توصیه هاى کلى، مشتمل بر جزئیات سیاست نخواهد بود.
نویسنده کتاب «حکمت و حکومت» عبارتى رساتر آورده است؛ وى مىنویسد:
«خلاصه کلام این است که نه از مفهوم نبوت یا رسالت و نه از مفهوم امامت هیچ ایماء
و اشارهاى به تشکیل یک نظام سیاسى که مسئولیت اجراى تکالیف را بر عهده بگیرد استنباط نمىشود، تنها این خود مردم و مکلفیناند که باید همان گونه که در تدبیر بهزیستى خود و خانواده خویش مىکوشند به همان نحو فرد اکمل و اصلح جامعه خود را که احیانا پیامبر یا امام است شناسایى کرده و براى زمامدارى سیاسى کشور خود انتخاب نمایند... آیین کشوردارى نه جزئى از نبوت است و نه در ماهیت امامت که همه دانایى است مدخلیت دارد.»
وى پس از طرح این مطلب به تفسیر شیوه زمامدارى پیامبر اکرم(ص) و امیرمومنان(ع) مىپردازد و اساس مشروعیت حکومت آنان را به بیعت و انتخاب مردم مىداند و منصب الهى حکومت را براى آنان انکار مىکند، کلام نسبتا طولانى ایشان دراین باره به این شرح است:
«شاهد گویاى این مدعا تاریخ زمامدارى پیامبر اکرم(ص) و مولاى موحدان حضرت على بن ابى طالب(ع) است. در این دو شاهد تاریخى مىتوان به خوبى مشاهده کرد که انتخاب زمامدارى سیاسى به خاطر اجرا و کارآیى احکام و قوانین اسلامى تنها به ابتکار و از سوى خود مردم به صورت بیعت براى تشکیل یک حکومت مردمى تحقق یافته است و از حوزه وحى و پیامبرى بیرون بوده است. یک بررسى هرچند نه چندان عمیق به صراحت نشان مىدهد که زمامدارى سیاسى رسول اکرم(ص) نه جزء ماموریتهاى پیامبرى پیامبر(ص) بوده است و نه از نهادهاى امامت على(ع) به شمار مىآمده است، هم پیامبر اکرم پیش از «بیعت» براى زمامدارى پیامبر خدا بودهاند و هم على ابن ابى طالب قبل از انتخاب به عنوان رهبر سیاسى و خلیفه چهارمین مقام والا و الهى امامت را حائز بوده و راهنماى دینى امت اسلام از سوى خدا به شمار مىرفتند. خداوند عمل بیعت مردم را پس از انجام این گزینش مردمى مورد توشیح و رضامندى قرار داده است و در قرآن فرموده است: «لقد رضى الله عن المومنین اذ یبایعونک تحت الشجرة» زیرا