لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی
چکیده
روی آورد رایج در فلسفه برای کودکان، افزایش مهارت تفکر انتقادی و اثربخش کودکان را وجهة همت خود میداند. مقاله حاضر با به چالش گرفتن مفهوم فلسفه در این روی آورد از فلسفه برای کودکان، جهتگیری تلفیقی را برای آن پیشنهاد میکند. تسهیل تجارب فلسفی کودکان و ایجاد زمینة مساعد برای مواجهة آنان با رازها و نیازهای وجودی در تلفیق با افزایش مهارت تفکر منطقی، فلسفه برای کودکان را به اثر بخشی نزدیک و اطلاق فلسفه بر آنرا حقیقی میکند. تدوین الگوهای آموزشی در فلسفه برای کودکان با چنین رهیافت تلفیقی محتاج مطالعات میانرشتهای است.
کلید واژهها: فلسفه برای کودکان، تجارب فلسفی، رازها و نیازهای وجودی، لیپمن، کی یرکه گارد.
* * *
1) طرح مسئله
فلسفه برای کودکان [1] گرایش نوپایی است که در دهه هفتم سدة بیستم میلادی ظهور کرد و در سی و پنج سال اخیر مورد اقبال عام قرار گرفت و بسط و توسعه فراوان یافت. رایجترین روی آورد در فلسفه برای کودکان، رهیافت لیپمن است. متیولیپمن [2] را مؤسس فلسفه برای کودکان دانستهاند. روی آورد وی امروزه با سبکها، ابزارها و برنامههای متنوعی بکار می رود (بعنوان نمونه، مقایسه دو سبک لیپمن و برنی فیر [3] را مراجعه کنید به: امی و قراملکی، 1384، ص 9-22).
اگر چه برنامههای آموزشی در فلسفه برای کودکان رواج دارند اما هنوز در عرصه پژوهش مسائل فراوانی وجود دارند که محتاج مطالعات نظاممند میباشد. یکی از مهمترین مسائل، در این میان، پرسش از هویت معرفتی آن است. این مسئله، نسبت فلسفه برای کودکان را با سایر گرایشهای فلسفی و نیز دیگر گسترههای مورد آموزش کودکان روشن میسازد. همچنین بحث از اضلاع معرفتی فلسفه برای کودکان (یعنی بیان مبانی، اصول، قواعد، زبان، روش و غایت آن) در گرو تعریف و بیان چیستی آن است.
در تحلیل هویت معرفتی فلسفه برای کودکان میتوان از تمایز و یا نسبت آن با فلسفه، منطق و روش تحقیق پرسید. آیا فلسفه برای کودکان هویتاً فلسفه است یا منطق یا روش تحقیق؟ جهتگیری عمده فلسفه برای کودکان چیست؟ اگر بخواهیم فلسفه برای کودکان را بطریق بیان هدف و تعریف غایی، بشناسانیم، آنرا چگونه میتوان تعریف کرد؟
جهتگیری عمدة فلسفه برای کودکان در روی آورد رایج آن (یعنی رهیافت لیپمن و پیروانش)، افزایش مهارت تفکر منطقی است. تحقیق حاضر با به چالش خواندن این روی آورد، نشان میدهد که حصر توجه به تفکر منطقی در فلسفه برای کودکان موجب تحویل نگری (تحویل فلسفه به منطق) است. در این مقاله علاوه بر نقد روی آورد لیپمن، الگویی پیشنهاد میشود که میتواند رخنة تحویلی نگری آنرا رفع کند و فراتر از افزایش مهارت تفکر منطقی کودکان، تسهیل تجارب فلسفی آنان را نیز بمنزله یکی از اهداف مهم فلسفه برای کودکان، وجهة همت خود سازد.
این هدف، فلسفه بودنِ فلسفه برای کودکان را بیشتر از الگوی لیپمن آشکار میسازد و در نهایت به مفهومسازی نوین و کاملتری از فلسفه برای کودکان میانجامد.
2) فلسفه برای کودکان بمنزلة تفکر منطقی
2-1) روی آورد لیپمن . برغم تأکید لیپمن بر اینکه روی آورد وی در فلسفه برای کودکان، حقیقتاً فلسفه است، بدلایل فراوان میتوان آنرا برنامهای برای افزایش مهارت تفکر منطقی (تفکر انتقادی و خلاق) خواند. به برخی از این دلایل اشاره میکنیم.
یک) برنامة لیپمن در اساس نهضتی در آموزش و پرورش کودکان بوده است. در این برنامه دانش آموزان بجای بخاطر سپردن نتایج مطالعات دیگران، سوق داده میشوند تا خود در فرایند پژوهش به علم دست یابند. پژوهش، فرایند پردازش اطلاعات [4]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی
چکیده
روی آورد رایج در فلسفه برای کودکان، افزایش مهارت تفکر انتقادی و اثربخش کودکان را وجهة همت خود میداند. مقاله حاضر با به چالش گرفتن مفهوم فلسفه در این روی آورد از فلسفه برای کودکان، جهتگیری تلفیقی را برای آن پیشنهاد میکند. تسهیل تجارب فلسفی کودکان و ایجاد زمینة مساعد برای مواجهة آنان با رازها و نیازهای وجودی در تلفیق با افزایش مهارت تفکر منطقی، فلسفه برای کودکان را به اثر بخشی نزدیک و اطلاق فلسفه بر آنرا حقیقی میکند. تدوین الگوهای آموزشی در فلسفه برای کودکان با چنین رهیافت تلفیقی محتاج مطالعات میانرشتهای است.
کلید واژهها: فلسفه برای کودکان، تجارب فلسفی، رازها و نیازهای وجودی، لیپمن، کی یرکه گارد.
* * *
1) طرح مسئله
فلسفه برای کودکان [1] گرایش نوپایی است که در دهه هفتم سدة بیستم میلادی ظهور کرد و در سی و پنج سال اخیر مورد اقبال عام قرار گرفت و بسط و توسعه فراوان یافت. رایجترین روی آورد در فلسفه برای کودکان، رهیافت لیپمن است. متیولیپمن [2] را مؤسس فلسفه برای کودکان دانستهاند. روی آورد وی امروزه با سبکها، ابزارها و برنامههای متنوعی بکار می رود (بعنوان نمونه، مقایسه دو سبک لیپمن و برنی فیر [3] را مراجعه کنید به: امی و قراملکی، 1384، ص 9-22).
اگر چه برنامههای آموزشی در فلسفه برای کودکان رواج دارند اما هنوز در عرصه پژوهش مسائل فراوانی وجود دارند که محتاج مطالعات نظاممند میباشد. یکی از مهمترین مسائل، در این میان، پرسش از هویت معرفتی آن است. این مسئله، نسبت فلسفه برای کودکان را با سایر گرایشهای فلسفی و نیز دیگر گسترههای مورد آموزش کودکان روشن میسازد. همچنین بحث از اضلاع معرفتی فلسفه برای کودکان (یعنی بیان مبانی، اصول، قواعد، زبان، روش و غایت آن) در گرو تعریف و بیان چیستی آن است.
در تحلیل هویت معرفتی فلسفه برای کودکان میتوان از تمایز و یا نسبت آن با فلسفه، منطق و روش تحقیق پرسید. آیا فلسفه برای کودکان هویتاً فلسفه است یا منطق یا روش تحقیق؟ جهتگیری عمده فلسفه برای کودکان چیست؟ اگر بخواهیم فلسفه برای کودکان را بطریق بیان هدف و تعریف غایی، بشناسانیم، آنرا چگونه میتوان تعریف کرد؟
جهتگیری عمدة فلسفه برای کودکان در روی آورد رایج آن (یعنی رهیافت لیپمن و پیروانش)، افزایش مهارت تفکر منطقی است. تحقیق حاضر با به چالش خواندن این روی آورد، نشان میدهد که حصر توجه به تفکر منطقی در فلسفه برای کودکان موجب تحویل نگری (تحویل فلسفه به منطق) است. در این مقاله علاوه بر نقد روی آورد لیپمن، الگویی پیشنهاد میشود که میتواند رخنة تحویلی نگری آنرا رفع کند و فراتر از افزایش مهارت تفکر منطقی کودکان، تسهیل تجارب فلسفی آنان را نیز بمنزله یکی از اهداف مهم فلسفه برای کودکان، وجهة همت خود سازد.
این هدف، فلسفه بودنِ فلسفه برای کودکان را بیشتر از الگوی لیپمن آشکار میسازد و در نهایت به مفهومسازی نوین و کاملتری از فلسفه برای کودکان میانجامد.
2) فلسفه برای کودکان بمنزلة تفکر منطقی
2-1) روی آورد لیپمن . برغم تأکید لیپمن بر اینکه روی آورد وی در فلسفه برای کودکان، حقیقتاً فلسفه است، بدلایل فراوان میتوان آنرا برنامهای برای افزایش مهارت تفکر منطقی (تفکر انتقادی و خلاق) خواند. به برخی از این دلایل اشاره میکنیم.
یک) برنامة لیپمن در اساس نهضتی در آموزش و پرورش کودکان بوده است. در این برنامه دانش آموزان بجای بخاطر سپردن نتایج مطالعات دیگران، سوق داده میشوند تا خود در فرایند پژوهش به علم دست یابند. پژوهش، فرایند پردازش اطلاعات [4]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
چگونه تلویزیون کودکان را تحت تأثیر قرار می دهد ؟
اغلب بچه ها خیلی زود تر از اینکه وارد مدرسه شوند تحت تأثیرتلویزیون قرار دارند به طوریکه هفتاد درصد مراکز نگهداری کودکان در طول روز ازتلویزیون برای سرگرمی بچه ها استفاده می کنند ، هر کودک در یک سال تقریبا ً به طور متوسط نهصد ساعت از وقت خود را درمدرسه و هزار و بیست وسه ساعت را در جلوی تلویزیون می گذراند .
براساس گزارش آکادمی طب اطفال در آمریکا (AAP ) هر کودک آمریکائی روزانه چهار ساعت تلویزیون تماشا می کند ، در صورتیکه بر طبق دستور العمل ها ی این سازمان کودکان بزرگتر ازدو سال نباید بیش از دو ساعت درروز تلویزیون تماشا کنند واین برنامه ها باید مخصوص سن آن ها باشد . برطبق همین دستورالعمل ها کودکان زیر دو سال مطلقا ً نباید ازبرنامه های تصویری مانند تلویزیون ، دی وی دی ها ، نوارهای ویدیوئی ، کامپیو تر ها و بازی های ویدئویی استفاده کنند . دوسال اولیۀ زندگی زمان بسیار مهمی برای تکامل مغز می باشد و این نوع برنامه ها روی یادگیری ، خلاقیت و قدرت ابتکارکودکان تأثیر منفی گذاشته و آنان را از مزایای بازی با همسالان و یا در کنار والدین بودن و رشد مهارت ها وافزایش قدرت شناخت و ادراک و رشد اجتماعی و عاطفی محروم می نماید .
البته استفاده از تلویزیون درحد اعتدال و برای بچه ها ی قبل از سنین مدرسه مفید بوده و می تواند در یادگیری الفبا ازطریق تلویزیون وکسب اطلاعات درمورد حیات وحش و طبیعت کمک نماید کما اینکه بزرگ سالان و والدین نیز می توانند از طریق تلویزیون درجریان وقایع اخبار قرار گرفته وبه طور کلی تلویزیون می تواند به عنوان یک مربی خوب با برنامه های آموزشی و سرگرم کننده مفید باشد .
اما علیرغم این مزایا ، تماشای بیش ازحد تلویزیون می تواند زیان آور باشد :
تحقیقات نشان داده است که استفاده کودکان به طور مداوم بیش از چهار ساعت در
روزازتلویزیون سبب چاقی و اضافه وزن آن ها می شود .
عده ای معتقدند بچه هایی که فیلم های خشن مثل آدم ربائی ، قتل وامثال این نوع فیلم ها را می بینند تحت تأ ثیر این فیلم ها دنیا را مکانی هولناک تصور نموده و از اتفاقات احتمالی در آینده احساس نا امنی می کنند . همچنین دیدن برنامه های جنسی و تبعیض نژادی اثر بسیار نا مطلوبی در ذهن و روان آن ها بر جای می گذارد .
نظرات جمعیت حمایت از کودکان در خصوص استفاده از تلویزیون توسط کودکان متفاوت است به طوری که عده ای از آنان معتقدند که ساعت های آموزشی تلویزیون باید افزایش یابد در صورتی که عده ای دیگر از این جمعیت قاطعانه عقیده دارند که بهترین راه تماشا نکردن برنامه های تلویزیون می باشد و برخی از آنان بر این باورند که والدین باید تماشای تلویزیون را برای کودکان کنترل کنند و به آن ها یاد بدهند که دیدن تلویزیون فقط برای سرگرمی است و آن هم به صورت گاه و بیگاه و نه استفاده مداوم و طولانی مدت . استدلال این گروه از مخالفین استفاده ازتلویزیون توسط بچه ها اینست که شما باید محتویات برنامه های تلویزیونی را زیر نظر گرفته و برای تماشای تلویزیون کودکانتان محدودیت زمانی قرار دهید تا آن ها بتوانند اوقات خود را صرف بازی با دوستان و یا انجام ورزش و همچنین خواندن کتاب نمایند .
خشونت :
برای آگاهی از میزان برنامه های خشونت آمیز تلویزیون که مورد استفاده بچه ها قرار می گیرد ، بهتر است به این نکته توجه شود که یک کودک آمریکائی تا سن هجده سالگی بیش از دویست هزار اعمال خشونت آمیز از تلویزیون مشاهده می کند و این در حالی است که به طور مداوم دیدن برنامه های خشونت آمیز تحت عنوان تفریح و سرگرمی تبلیغ می گردد و بچه ها را به دیدن این برنامه ها ترغیب و تشویق می نماید و آن ها را به تفکر وا می دارد که خشونت می تواند راهی برای رسیدن به آرزوها باشد . براساس گزارش سازمان طب کودکان (AAP) بسیاری از اعمال خشونت آمیز که درتلویزیون نمایش داده می شود توسط شخصیت های محبوب و آدم های خوب انجام می شود که در حقیقت الگو وسرمشق کودکان قرار می گیرد واگرچه توسط والدین به کودکان آموخته می شود که آزار رساندن به دیگران صحیح نمی باشد برنامه های تلویزیونی به آن ها می گوید اشکالی ندارد که کسی را گاز بگیرند یا لگد بزنند و یا حتی مورد اذیت و آزار قرار دهند چون در تلویزیون می بینید که این اعمال توسط آدم های موجه و خوبی انجام می شود و بچه ها می بینند که این آدم ها در مقابل اعمال خشونت واذیت وآزاری که به دیگران می رسانند مسئول شناخته نشده و تنبیه و توبیخ نمی شوند بنابراین تماشای این تصاویر موجب شکنندگی و آسیب پذیری روحی و روانی کودکان می گردد .
براساس یک تحقیق انجام شده کودکان دو تا هفت ساله از هیولاهای زشتی که قیافه ترسناک دارند می ترسند و صرف اینکه به آن ها بگوییم که این تصاویر واقعی نیستند و نباید بترسند آن ها را قانع نمی کند چون بچه ها در این سنین قادر نیستند که بین خیال پردازی و واقعت تفاوت قائل شوند .
کودکان سنین هشت تا دوازده سال از خطر خشونت ، بلایای طبیعی و آزار و اذیت سایر بچه ها واهمه دارند . حتی اگر فیلم ها براساس داستان های واقعی یا غیرواقعی و یا اخبار باشد، معذالک اگر پس از تماشای این صحنه ها تا استدلال و منطق به آن ها گوشزد کنیم که این قبیل اعمال براساس واقعیت های زندگی می باشد و اطلاعات آرام بخشی به آن ها داده شود به آرامش روانی آن ها کمک خواهد شد ، اگرچه ممکن است که شما بخواهید از اجازه دادن به تماشای اینگونه برنامه ها که موجب ترس کودکانتان می گردد اجتناب نمائید .
رفتارهای پرخطر:
برنامه های تلویزیونی مملو از برنامه ها و تبلیغاتی هستند که اغلب رفتارهای پرخطر از جمله سکس ، تفریحات وهیجانات غیرطبیعی مانند نوشیدن مشروبات الکلی ، استفاده از مواد مخدر ، کشیدن سیگار و روابط جنسی پیش از موعد را ارائه می نماید و اغلب هیچ بحثی درمورد عواقب نوشیدن الکل ، استفاده ازمواد مخدر، سیگارکشیدن و یا اینگونه روابط پیش از موعد ، موجود نمی باشد .
مطالعات نشان داده نوجوانان سیزده تا نوزده ساله که برنامه های تلویزیونی با محتوای غیر اخلاقی را تماشا می کنند زودتر از همسالان خود در اینگونه فعالیت ها شرکت نموده و به انجام این امور مبادرت می ورزند .
در سال های اخیر متـأ سفانه نمایش اعتیاد به الکل در تلویزیون افزایش یافته و طبق یک مطالعه که توسط دانشکده جرج تاون انجام شده نشان داده که طی سال دوهزاروسه بیش از پانزده برنامه ممتازکه برای نوجوانان تنظیم شده محتوی تبلیغات در ارتباط با نوشیدن مشروبات الکلی بوده است و اگر چه تبلیغات مربوط به سیگار در تلویزیون ممنوع شده است ولی کودکان طی تماشای بر نامه ها و فیلم های تلویزیونی شاهد سیگار کشیدن تعداد زیادی از هنر پیشه ها و بازیگران تلویزیونی هستند و در نتیجه رفتار هایی نظیر سیگار کشیدن ویا نوشیدن مشروبات الکلی توجیه پذیر می شود .
بر مبنای تحقیق فوق الذکر بچه هایی که روزانه بیش از پنج ساعت تلویزیون تماشا می کنند احتمال شروع به سیگار کشیدنشان بسیار بیشتر از آن هایی است که کمتر از مقدار توصیه شده یعنی دو ساعت در روز تلویزیون تماشا می کنند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 123
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهران مرکز
پایان نامه :
جهت دریافت کارشناسی
رشتهءروانشناسی کودکان استثنایی
موضوع:
روشهای ایجاد ارتباط موثر با کودکان کار و خیابانی
استاد راهنما:
سرکار خانم دکتر مرجان خسروی
پژوهشگر :
حمیده شعبانی ایرانی
سال تحصیلی:
۱۳۸۲-۸۳
هوالمحبوب
گفتم با گذشت زمان،تو نیز می روی . اما تو همچنان ماندی ، با نگاههای تیز و عمیق، با دستهایی که هنوز هم به زندگی جنگ می زنند و با تکه کلامهای تکراری ،
تو ماندی پررنگ ، آنقدر پررنگ که به تنهایی سوژه یک تحقیق شدی؛
« بچه های خیابانی»
کسی نگفت که نام تورا بر روی نسیم دود آلود خیاانها و چهارراههای شهر نوشته اند. کسی ننوشت تو ،هشدار ظهور قشر جدیدی از کودکان خیابانی قرن اکنونی. تویی که نامت در هیچ کجا با مهر و بی مهر ثبت نشده است.
ما این کار کوچک را با تمام مهری کخ در وجودم نهفته است به شما شکوفه های شهرم تقدیم می کنم.
فصل اول
مقدمه پژوهش
مقدمه:
انسان در نتیجه فرآیند اجتماعی شدن ، برخی از مهارتهای ارتباط بین فردی را کسب میکند. اما سطح عملکرد او در این مهارتها را می توان بهبود بخشید.هرفردی،برای آنکه در روابط انسانی خود فهمیده تر؛مودبتر،صمیمی تر،بیریاتر،آزاد اندیش تر،صریح ترو عینی تر رفتار کند ، از ظرفیت بالایی برخوردار است . ارتباط سبب می شود که انسان دربارهء نیازها و شرایط محیط زندگی خودش ، اطلاعات لازم را بدست آورد. کنش های متقابل و هماهنگ با محیط نیز با تبادل اطلاعات ساده می شوند.ارتباط ،از طریق پیامهای خود،مجراهای نفوذ بر محیط را آماده می کند و متقابلاً از طریق پس خورد پیامها، اطلاعات مروط ه عکس العمل های محیط و نیاز های متغیر آن را به سیستم می رساند. اندیشمندانی چون ارسطو، گربنر هدف اصلی ارتباط را تاثیر گذاری بر مخاطبان معرفی می کند.
اصولاًمددکاران کسانی که با کودکان کار و خیابانی در ارتباط می باشنداز این موضوع شکایت می کنند که نمی توانندبا این کودکان ارتباط موثری برقرار کنند و اطمینان آنها را جلب کنندو کمک کنند تا از بحران ها جان سالم به در برند.
ما بواسطه این پژوهش و به کمک مجموعه مستحکمی از دانش نظری ، الگوی مناسب و فرصتهای تجربه شخصی ،می توانیم فرایند انسان کاملتر شدن را تا حدزیادی تسریع نماییم.و سعی برآن داریم تا بتوانیم ارتباط موثر و بهتری را با کودکان کار و خیابان برقرار کنیم تا بدین طریق در راستای اهداف خود کمک شایانی به مدد کاران و این کودکان کرده باشیم.
در این پژوهش پس از بیان مسئله و اهداف و اهمیت موضوع ارتباط با کودکان خیابانی به پیشینه و تاریخچه پیدایش آنها می پردازیم و همچنین تاملی ر نظریه های ارتباط می کنیم و راهکارهای مفیدی را رای ایجاد ارتباط موثر با این کودکان عنوان می کنیم و سپس در بخش سوم به وسیله پرسشنامه و مصاحبه به جایگاه عملی می رسیم و نتیجه گیری حاصل از این پژوهش را عنوان خواهیم کرد.
موثر با کودکان کار و خیابانی در NGOها طراحی شده و این راه کارها و مولفه ها د سه زمینه (ایجاد) ارتباط روشن ، متقاعد سازی ، شکستن مقاومت)مد نظر می باشد
برای چه تحقیق
هدف نهایی این تحقیق کمک به مسیر آموزش این کودکان است ، پیش زمینه برنامه ریزی اصولی و عملی برای ساماندهی کودکان کار و خیابان درNGOهای مربوطه در تهران همچون خانه حمایت از کودکان کار و خیابانی ناصر خسرو،خانه حمایت از کودکان کار و خیابانی شوش،خانه حمایت از کودکان کار و خیابانی مولوی و ...فراهم می نماید چرا که کودکان کار و خیابانی یکی از معضلات بزرگی است که نهادهای دولتی و خیریه باید ه آن توجه زیادی بکنند.
اهمیت و ضرورت تحقیق
در رابطه با پرورش کودکان کا و خیابانی این پرسش مهم برای ما مطرح می شود که(چگونه می توان با کودکان کار و خیابانی ارتباط موثری بر قرار کرد؟)به نظر من هرچه این مسئله اساسی تر و دقیق تر و روشن تر شناخته شود، توفیق ما در امر شناسایی و کمک بیشتر می شود و در موقعیتی قرار می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
خصوصیات رفتاری، اجتماعی کودکان 6-12:
کودکان در این دوره سنی تغییرات زیادی از لحاظ رفتاری می کنند. در این دوره کودکان مسئولیت پذیری را تجربه می کنند. طبق نظر روانشناسان مسئولیت پذیری مشخصة اصلی این دوره سنی است. در این دوره تکالیف مدرسه و کارهای خانه به کودکان سپرده می شود. علاوه بر اینها کودک می تواند مسئولیت بیشتری در مورد بهداشت خود به عهده گیرد. ولی دخالت والدین هم چنان لازم است. با این وجود به جای اجرای کارهای بهداشتی دهان والدین می توانند تنها ناظر فعال اعمال فرزندانشان باشند. در اواخر این دورة سنی کودکان می توانند خود به تنهایی مسواک زدن را انجام دهند و والدین می توانند تنها ناظر فعال اعمال فرزندانشان باشند. در اواخر این دورة سنی کودکان می توانند خود به تنهایی مسواک زدن را انجام دهند. و والدین تنها در بعضی مواقع می توانند در مسواک زدن به فرزند خود کمک کند و یا در مواردی که کودک از انجام کارهای بهداشتی سر باز کی زند. در این سن تغییرات رفتاری تغییرات زیادی از لحاظ ادراکی روانی و اجتماعی در کودک و محیط اطرافش روی می دهد.
تغییرات ادراکی: * J.R. Pinkham (cognitive)
به راحتی می توان در شرح درجاتی باورنکردنی از شناخت که کسب می شود، (انطباق ها و تغییرات خردمندانه که در کودک از 6 تا 12 سالگی ایجاد می شود)نوشت. ظرفیت ذهنی به میزان بسیار زیادی رشد می کند. به عنوان مثال در سن 12 سالگی کودک می تواند بر کاغذ یا بطور ذهنی سفر مارکوپولو را به خاطر بیاورد. در سن 6 سالگی فرضیة یک مرد باستاتی از ایتالیا که به چین مسافرت کردن قابل توجه نیست و احتمالاً در ذهن قابل نگهداری نمی باشد.
در سال 1970، White چنین نتیجه گیری کرد که بین سنین 5 و 7 سالگی سازماندهی مجددی در CNS (سلسله اعصاب مرکزی) رخ می دهد که علت افزایش شدید توانایی کوشش و پشتکار در انجام یک وظیفه و توجه در بارة یک مشکل است. شکی نیست که دامنة توجه کودک پس از 7 سالگی به میزان زیادی بیش از کودک زیر 5 سال است.
سالهای مدرسه یعنی 6 تا 12 سالگی سالهایی هستند که کودک باسواد می شود. پیش از 6 سالگی معدودی از کودکان می توانند بیش از نقاشی اسم خود کاری بکنند. پس از 12 سالگی اکثریت کودکان دستیابی مناسبی به دستور زیان و نحو یافته اند و توانایی ایجاد ارتباط گفتاری و نوشتاری با درجة عقلائی در حال افزایش را دارند. در برخی بخشهای دنیا غیر معمول نیست که کودکی 12 ساله زبان دومی را به روانی آموخته باشد.
طبق نظریة پیاژه، سنین بین 6 تا 12 سالگی شدیداً نزدیک سومین مرحلة تکامل عمدة ادراک، فاز عملیات واقعی (concrete operations) است. برطبق نظر پیهژه 4 دورة مهم تکامل هوش عبارتند از:
1-حسی – حرکتی: تولد تا 18 ماهگی (Sensorimotor)
2-پیش عملیاتی: 18 ماهگی تا 6 سالگی (Preoperational)
3-عملیات واقعی 6 تا 12 سالگی (concrete operations)
4-عملیات انتزاعی: 12 سالگی و بالاتر (Formal operations)
مراحل رشد از نظر پیاژه
پیاژه جریان رشد ذهنی را بر حسب تغییرات پیش رونده در ساختهای شناختی تبیین می کند. همة کودکان ممکن است در یک سن مشابه از این مراحل گذر نکنند؛ اما همگی آنان این مراحل را به ترتیبی یکسان پشت سر می گذرانند. اکتسابهایی که در مراحل اولیه صورت می گیرند برای اکتسابهای مراحل بعد ضروری هستند و بعضی از فرایندهای ذهنی نخستین ممکن است تا مراحل بعدی رشد ادامه یابد. این مراحل به هیچ وجه از یکدیگر جدا نیستند بلکه متضمن تغییراتی تدریجی و پیوسته هستند.
پیاژه برای رشد ذهنی چهار مرحلة اصلی را برمی شمرد: مرحلة حسی-حرکتی، مرحلة پیش عملیاتی، مرحلة عملیات عینی، و مرحلة عملیات صوری.
کودکان که در آغاز همچون موجودات زنده ای که در رویارویی و شناخت جهان اطرافشان ناتوان از تفکر و تنها به حواس و فعالیتهای حرکتی وابسته اند ضمن گذر از این مراحل به افرادی تبدیل می شوند با انعطاف پذیری زیاد در تفکر و استدلال انتزاعی.
مرحله
دامنه تقریبی سن به سال
خصوصیات اصلی و موفقیتها
مرحلةحسی–حرکتی
مرحلة پیش عملیاتی
مرحلة عملیات عینی
مرحله عملیات صوری
تا 2 سالگی
2 تا 6 سالگی
6 یا 7 سالگی تا
11 یا 12 سالگی
11 یا 12 سالگی به بعد
کودک خردسال میان خود و اشیاء دیگر فرق می گذارد؛ و به دنبال محرک است و در تماشای مناظر جالب وقت بیشتری صرف می کند؛ پی بردن به پایداری اشیاء؛ درک اولیه از رابطة علت و معلول، زمان و مکان؛ روابط وسیله – هدف؛ شروع به تقلید رفتار پنهان و پیچیده؛ بازی خیالی و تفکر نمادی
رشد کارکرد نمادی؛ استفادة نمادی از زبان؛ حل مسأله از طریق شهود؛ تفکر بازگشت ناپذیر، تمرکز و خودمحوری؛ شروع یادگیری نگهداری ذهنی عدد و توانایی تفکر در طبقه ها و مشاهدة روابط.
نگهداری ذهنی جرم، طول، وزن، و حجم، بازگشتپذیری، عدم تمرکز، توانایی در ایفای نقش دیگران؛ تفکر منطقی توأم با عملیات عینی جهان مستقیم، طبقه بندی 0سازماندهی اشیا در سلسله مراتب طبقه ها)، و ردیف کردن (سازمان دادن اشیا در ردیفهای مرتب، همچون ارتفاع زیاد شونده).
انعطاف پذیری، تجرید، آزمایش فرضیه های ذهنی، و ملاحظه تناوبهای ممکن در استدلال پیچیده و حل مسئله.
مرحلة عملیات عینی
تغییراتی قابل ملاحظه در ویژگیهای تفکر در مرحلة عینی که از شش سالگی تا دوازده سالگی طول می کشد روی می دهند. در این مرحله، انعطاف پذیری هرچه بیشتر تفکر که بر اثر درک رو به فزونی کودک از پدیدة بازگشت پذیری، و کاهش در تمرکز و توانایی وی در ایفای نقش دیگران به وجود می آید باعث