لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
کار آفرین کیست؟
افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند کار آفرین هستند. آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند. اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید بوجود می آورند. بنابراین که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازه ای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می شوند با این تعریف کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت می کنند تا چیز تازه ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه-
آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که این کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.
مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند.
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.
Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در 14 سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید ؟ بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد؟
طرح اولیه تخته اسکی ها بوسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند.
- تاثیر محیط بر فعالیت های کارآفرینانه:
طی ده سال اخیر کارآفرینان میلیونها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کرده اند. از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تاسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه (venture creation) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده بوسیله زنان کارآفرین از 24% در سال 1975 به 40% در سال 2000 افزایش یافته است.
آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟
پاسخ منفی است چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در ایالات متحده سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه 1920 افزایش یافت و پس از آن در دهه 1930 کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال 1950 تا 1980 داشت دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشه ها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات می باشد.
کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت جابجایی ها به افزایش سرعت فعالیت های کارآفرینانه می انجامد هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژه ای مهیا کرده اند و مالیات هایشان را کاهش داده اند.
هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانه ای که دست یابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
شهروند کیست؟
نیم نگاهی بر تاریخ اجتماعی ایران کافی است تا دریابیم که همواره در این خاک حکومتهایی که تنها چهره عوض کرده ولی در جان با یکدیگر یکسان بوده اند ( از حکومتهای شاهنشاهی پیش از اسلام گرفته تا حکومتهای اسلامی خلفا و سپس سلسله هایی که خوش نامترین آنها صفویان بوده اند ) مردم را رعایا و یا گوسفندان راه گم کرده نامیده و باز هم تنها به همین دلیل که آنها را فاقد ادراک وشعور تصور می کردند هیچگونه حقی برای آنها قائل نشده و تنها در مواقع دریافت مالیات و یا بروز جنگ و خدمت سربازی اجباری به حساب می آوردند و در غیر این موارد این مردم زجر کشیده نه فقط از هیچ حقوقی برخوردار نبودند بلکه دیده هم نمی شدند. حکومت های خودکامه تنها منافع و حقوق خویش را می نگریستند و لازمه رسیدن به این منافع نفی هرگونه حق برای ملت بود. منافع حکام تکالیفی را بر دوش ملت تحمیل می کرد و بدین ترتیب ظلمی دو چندان بر گرده مردم این بوم وارد می آورد افرادی بدون هیچ گونه حقوق و با وظایفی کمرشکن. گاه حکومت جور چنان بود که پا را از تعرض به اموال رعایا فراتر نهاده و به جان و ناموس آنان دست درازی می کرد، اگر کشاورزی توانایی پرداخت مالیات سرانه را نداشت معادل آن مالیات را از اسارت ویا فروش فرزندان وی تامین می کردند تاریخ این مرز پوشیده از برگه هایی چنین سیاه است.
لازمه حکومت های دیکتاتوری و شاهنشاهی، یک فرمانروا و جماعت انبوهی فرمانبر است که همواره با واژه رعیت مورد خطاب قرار می گیرند و هر چه آگاهی های فرمانبران کمتر، عمر دیکتاتوری و فرمانروایی بیشتر. ولی در پیشرفته ترین نوع حکومت یعنی مردم سالاری ، دیگر فرمانروایی فرد سکه ایی بی رونق است در این نوع حکومت منتخبان ملت از سوی آنان حکومت می کنند. در اینجاست که جماعت انبوه فرمانبران نه رعیت که شهروند نامیده می شوند و بر عکس صورت قبلی که عدم آگاهی ، تداوم حکومت دیکتاتوری را سبب می شد در این نوع حکومت آگاهی مایه تداوم و قوام حکومت است. جامعه مردم سالار از یک جامعه بی شکل و توده مردم خارج شده و به یک جامعه مدنی تبدیل می شود. " جامعه مدنی جامعه سازمان یافته و منظمی است که به گفته هگل بر اساس نظام وابستگی متقابل بنا می شود و با ایجاد آن، جامعه از حالت پاشیدگی و تفرقه درمی آید. میان اجزای آن پیوندهای متقابل برقرار می شود. مجموعه ای از لایه ها و نهادهای اجتماعی رابطه شهروندان و دولت را تنظیم می کند."(1)
نسبت میان شهروند ، جامعه مدنی و حکومت مردم سالار همانند نسبت میان دانه ودرخت ومیوه است وهرسه لازم وملزوم یکدیگرند . در اینجا لازم است تعریفی از واژه شهروند ارائه گردد . آیا تنها ساکن بودن به مدت مشخص در یک شهر موجب می شود که فرد شهروند نامیده شود؟ " مفهوم شهروندی اگرچه دارای یک تاریخ طولانی است اما هنوز مبهم و مساله دار است... و تا حد زیادی وابسته به زمینه خاص کشورها می باشد. شهروندی مقوله ایی است که با مفهوم فرهنگ هر جامعه گره خورده است و از آنجا که فرهنگ هر مرز و بوم ناشی از سه قلمرو اساسی فعالیت های اجتماعی، فضای سیاسی و وضعیت اقتصادی آن جامعه است، فرهنگ هر جامعه ای کاملاً منحصر به فرد و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه خود را می طلبد."(2)
در تعریف شهروند می توان گفت که شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند، قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و از طریق آن مطالبه می کند، از حقوق معینی برخوردار است. می داند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی که در امور شهر مشارکت دارد. پس شهروند نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ایی از آگاهی های حقوقی، فردی و اجتماعی است. به این ترتیب چند درصد از ساکنین شهرهای ما شهروند هستند.؟ چند درصد از مردم کشورما به حقوق خود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی طی 24 اصل ( از اصل 19 تا 42 قانون اساسی) بر آن تاکید شده آگاهی دارند.؟ و یا آموزش و پرورش کشور ما که مسئولیت تربیت و پرورش نسل آینده کشور را به عهده دارد چه مقدار در تربیت شهروندی کوشیده است.؟ و یا شهروند مطلوب جمهوری اسلامی ایران باید دارای چه ویژگی هایی باشد. ؟
عناصری نظیر هویت ملی و تعلقات اجتماعی- فرهنگی و مشارکت سیاسی از عناصر مهم در مفهوم شهروندی است ولی متاسفانه در سالهای اخیر کاهش حس ملیت گرایی و ناآگاهی و یا واپس زدگی جوانان و نوجوانان کشورمان نسبت به عناصر فرهنگی نشان از قصور آموزش و پرورش در تربیت شهروند مطلوب دارد.
در یک جامعه مدنی حقوق یک فرد عبارتند از:" حقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندان یک جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی، حقوق اجتماعی که در برگیرنده حقوق اقتصادی و نیز حداقل استانداردهای زندگی درتسهیلات اجتماعی است."(3)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 2 صفحه
قسمتی از متن .doc :
معتاد کیست؟
اعتیاد چیست؟
اعتیاد یک ناهنجاری فردیست که جسم،فکر،احساسات و عاطفه،ارزشها،روابط فردی،خانوادگی،اجتماعی،معنوی و روحانی را در بر میگیرد. معتاد کیست؟
معتاد کسی است که همیشه می خواهد قدری بیشتر از آنچه معمول است نصیبش شود،اما هرگز به آن نمی رسد و در عطش رسیدن به این خواسته می سوزد
معتاد کسی است که در اثر مصرف مکرر و مداوم وابسته به مواد مخدر یا دارو شده باشد.به عبارت دیگر قربانی هر نوع وابستگی جسمانی یا روانی به مواد مخدر معتاد شناخته می شود.البته هر معتادی اعتیاد او با اولین مرتبه مصرف شروع می شود.از نظر تربیت شناسی،هر نوع موادی که ایجاد وابستگی نماید و پس از مصرف چنان تغییراتی را در فرد بوجود آورد که از نظر اجتماعی قابل قبول و پذیرش نباشد و اجتماع نسبت به آن حساسیت یا واکنش نشان دهد،آن مواد غیر مجاز و کسی که چنین موادی را مصرف می
کند،معتاد شناخته می شود.بطور کلی اعتیاد نتیجه مصرف موادی است که بواسطه تغییرات بیولوژی و فیزیو لوژیکی حاصله از مصرف مواد مخدر و تحمل ایجاد شده موجب بر خوردن تعادل عادی موجود در سیستم عمومی بدن انسان می گردد.اعتیاد از نظر اجتماعی چیست؟ناهنجاری ها و اعمال خلاف در جوامع مختلف متناسب با معیارهای موجود در آن جامعه در درجه خاصی از زشتی و نکوهش قرار دارد.برخی از خلافکاری ها در یک جامعه ممکن است در جوامع دیگر رفتاری پسندیده و یا حداقل عادی باشد.ولی معمولاً اکثر اعمال خلاف در جوامع مختلف خلاف محسوب می گردد.یکی از این ناهنجاری ها و خلاف ها اعتیاد است،به همین جهت اعتیاد را یکی از زشت ترین اعمال می دانند و حتی فردی که معتاد است خود را معتاد نمی داند و خانواده او نیز این مسئله را انکار و پنهان می کند. مسئله مهمی که در مورد اعتیاد و جامعه مطرح می باشد تصویر و نگرشی است که جامعه و افراد آن از معتادین دارند.همانطور که معیارهای جامعه رفتارهای ناهنجار و ضد اجتماعی را انحراف می شناسد،طبیعی است که از اعتیاد هم چنین تصویری در اذهان عمومی وجود داشته باشد و حاصل آن انزجار و دوریگزینی مردم آن باشد.اعتیاد همه جوانب و شوون زندگی فرد را متاثر می سازد:بهداشت وسلامت اجتماعی،شناختی،روانی ،عاطفی،اجتماعی،روحی و معنوی از آنجا که اعتیاد امری پیشرونده است،کارکرد و فعالیت این نواحی نیز به نحو فزآینده ای رو به وخامت می نهد.آسیب و خطارفتگی در هر یک از این نواحی علایم و دوره های خاصی دارد.بهداشت و سلامت جسمیتباهی و کاهش سلامت جسمانی ناشی از مواد مخدر فرآیندی است که با گذشت زمان پیامدهای ناگوار آن آشکار می گردد.معمولاًسلامت جسمانی آخرین جنبه سلامت فرد است که دچار تباهی و ضعف می شود.اما اولین مرحله ای است که در فرآیند درمان و بهبودی به حالت عادی و طبیعی بر می گردد.در واقع بهبود جسمانی بعد از سم زدایی،غالباً فرد را به این توهم دچار می کند که آنها علاج قطعی یافته و لذا توصیه های مربوط به برنامه درمان و بهبودی پایدار را کنار می گذارند.سلامت شناختیمنظور از شناخت،استدلال،احتجاج،شهود،حافظه و ادرک است. مشکلات مربوط به حافظه کوتاه مدت،دوره های فراموشی،تباهی و کاهش در تمرکز،و مشکلات متعدد عصب شناختی،نمونه هایی از آسیب دیدگی شناختی می باشد.آسیب وارده بر سلامت شناختی ممکن است کوتاه مدت یا بلند مدت باشد.سلامت روانیمعتادین غالباً محیط پیرامون خود را بدون دقت درک می کنند.آنها ممکن است آنچه را می شنوند و می بینند و نیز حوادث پیرامون خود را مورد تحریف،بدفهمی و سوء تعبیر قرار دهند.علایم ملایم تر شامل تحریک پذیری و احساس ناکامی و علایم شدیدتر شمال بدبینی،افسردگی حاد،هذیان و توهم می باشد.سلامت عاطفیمعتادین دارای احساسات منفی و انعطاف ناپذیری هستند.آنها غالباً سرشار از عصبانیت،تنفر و انزجار هستند.این افراد از فقدان عشق،لذت،گرمی و صمیمیت رنج می برند.همچنین ممکن است در مدتی طولانی هیچ گاه امید و عشق را تجربه نکرده باشند.این خلاء جنبه بسیار مهمی است که باید طی فرآیند درمان و بهبودی به آن پرداخته شود و تقویت گردد.سلامت اجتماعیبهداشت و سلامت اجتماعی افراد معتاد به سرعت رو به ضعف و زوال می زدود.به همان که نیاز به مواد مخدر بیشتر و شدید تر می شود،نیاز به تمایلات اجتماعی ضعیف تر و کو رنگ تر می گردد.معمولاً دوستان قدیمی فراموش می شوند و مواد مخدر موجب رفاقت و دمخوری با هماتیان ناسالم میگردد.به میزانی که اعتیاد پیشرفت می کند،رابطه فرد با خانواده و دوستان خراب تر می شود و مشکلات قانونی و مالی بروز کرده و در طول زمان سیر صعودی بخود می گیرد. البته رابطه معنی دار و مستقیمی بین مشکلات اجتماعی و مصرف مزمن مواد مخدر وجود دارد که کاملاً واضح و آشکار است.چنین رابطه ای حتی در بین مصرف کنندگان تصادفی و تفننی داروهای غیر مجاز نیز وجود دارد.البته ممکن است مصرف مواد مخدر بیانگر وجود مشکلات قبلی نظیر نواقص شخصیتی و روانی و خلقی نیز باشد که این افراد از قبل با آن مواجه بوده اند.از طرف دیگر این نکته قطعاً درست است که یک مشکل زمانی موجودیت می یابد که فردی به خاطرمصرف مواد مخدر صرف نظر از هر اثر زیان آور داروشناختی آن مطرود جامعه قرار می گیرد یا دچار مشکلات و گرفتاری های قانونی می گردد.همواره و در همه حال از جوانان انتظار میرود که هم در مدرسه و هم در محیط اجتماعی خارج از آن مهارت های لازم را توسعه بخشند و دانش جدید را بیاموزند.آزمایش های به عمل آمده با حیوانات و انسان ها اثبات کرده است که مصرف داروهای روان گردان به شدت به فرآیند یادگیری آسیب می رساند.اثرات حاد مصرف حشیش بر حافظه بارها مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته و نتایج حاصله نشان دهنده آسیب جدی این ماده بر حافظه بوده است.از آنجا که حافظه و دیگر کارکردهای شناختی برای یاد گیری بسیار ضروری و اساسی هستند،مصرف داروهای روان گردان می توانند به طور جدی پیامد های خطرناکی را در پی داشته باشد.سلامت روحیزندگی برای معتادین حول محور تهیه مصرف و بهبودی از تبعات و آثار مواد مخدر می چرخد.آنها ممکن است خود را بریده از دیگران و تافته ای جدا بافته احساس کنند.آنها احساس می کنند که زندگی شان فاقد معنا و هدفی متعالی و روحانی است.همین طور گمان می کنند که هیچ قدرت و نیروی بزرگتر از خودشان وجود ندارد که بدان امید ببندند.
نظرها (0) October 6, 2007 (9:47AM)