لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
کیفیت آموزش زبانهاى خارجى در ایران چگونه است؟
مشکلات ضرورت فراگیرى زبانهاى خارجى
ایرنا
فراگیرى زبانهاى خارجى بویژه انگلیسى به دلیل گستره کاربرد آن در دنیاى امروز از حد یادگیرى صرف زبان فراتر رفته و به نیازى اساسى براى مردم بویژه نسل جدید براى ارتباط با جهان تبدیل شده است.
باتوجه به پیشرفت چشم گیر فناورى ارتباطات درسالهاى اخیر، حتى فقیرترین جوامع ، سرمایه گذاریهاى قابلتوجهى در زمینه آموزش زبان انگلیسى به شهروندان خود انجام داده و برنامههاى جامعى براى این مهم تدارک دیده اند. کشورهاى شیخ نشین حوزه خلیج فارس که در گذشته اى نه چندان دور با زبان انگلیسى کاملا بیگانه بودند، امروز آشنا نبودن با این زبان را یکى از موانع ارتباط با جهان دانسته و با برنامه ریزىهاى دقیق و به سرمایه گذارىهاى کلان درصدد رفع این نیاز برآمدهاند.
ایجاد "شهرکهاى زبان" و تسهیلات ویژه براى دانشجویان و دانش آموزان با دعوت از استادان از کشورهاى انگلیسى زبان ابتکار بسیار جالب و موثرى در امر آموزش زبان است که برخى کشورها به آن روى آورده اند. جذابیت وامکانات رفاهى این شهرکها به حدى است که حتى در افراد غیرعلاقه مند نیز انگیزه یادگیرى زبان انگلیسى ایجاد مىکند و در این شهرکهاى آموزشى فقط از زبان انگلیسى براى انجام کارهاى روزمره استفاده مىشود. البته باید در نظر داشت که آشنایى با فرهنگ زبان انگلیسى به هیچ وجه به معنى فراموش شدن فرهنگ بومى افراد نیست ، بلکه ضرورتى انکار ناپذیر تلقى مىشود.
افرادى که قصد فراگیرى زبان دیگرى غیر از زبان بومى و مادرى خود را دارند، به دو گروه مختلف تقسیم مىشوند : گروه اول افرادى هستند که درکشور خود قصد یادگیرى زبان را دارند.در چنین شرایطى زبان جدید به عنوان یک "زبان بیگانه " تلقى مىشود و معمولا "امکانات طبیعى" براى یادگیرى زبان بیگانه بسیار محدود است.
اما گروه دوم زبان آموزان افرادى هستند که به کشور دیگرى مهاجرت کرده و مجبور به یادگیرى زبان مردم آن جامعه هستند. در چنین شرایطى زبان جدید یک "زبان دوم" و نه بیگانه براى شخص زبان آموز تلقى مىشود.
قرار گرفتن در محیطى که همه مردم به انگلیسى تکلم مىکنند و همه چیز رنگ و بوى فرهنگ زبان انگلیسى را دارد، شرایطى مطلوب را براى زبان آموز ایجاد مىکند که در بالا از آن به عنوان "امکانات طبیعى" نام برده شد. اما در کشور ما وضعیت آموزش زبان انگلیسى چگونه است؟ آیا کیفیت آموزش زبان انگلیسى در مدارس ، دبیرستانها و دانشگاههاى ما به حدى هست که نیاز مبرم نسل آینده ایران به زبان انگلیسى، نه تنها صرفا به عنوان زبان بین المللى، بلکه به عنوان یکى از مهم ترین ابزار شناخت و ارتباط با جهان خارج و دنیاى علم برآورده سازد؟
با نگاهى هرچند کوتاه اما واقع بینانه و بدور از هرگونه اغراق و اغماض به وضعیت آموزش زبان انگلیسى در نظام آموزش و پرورش کشورمان ، به سهولت مىتوان وجود ضعفهایى را در این میان حس کرد.
نتایج تحقیقات و بررسىها حاکىاز آن است که متاسفانه اکثر قریب به اتفاق فارغ التحصیلان دبیرستانها در ایران با وجود اینکه یادگیرى زبان انگلیسى را از دوره راهنمایى آغاز کرده و حدود هفت سال تحصیلى به یادگیرى این زبان مشغول بودهاند، حتى از استفاده ابتدایىترین ساختارها و جملات به زبان انگلیسى عاجز هستند. البته وضعیت یادگیرى زبان انگلیسى فارغ التحصیلان دانشگاهها در مقاطع کاردانى، و کارشناسى و حتى بالاتر هم چندان بهتر از وضعیت دیپلمهها نیست.
اما علت کدام است و چاره چیست؟ بطور خلاصه باید گفت عمده ترین دلایل ضعف آموزش زبان در نظام آموزش و پرورش کشورمان راباید در "پنج " عامل مهم شامل "کتابهاى درسى، روش تدریس ، مدرسین زبان انگلیسى، انگیزه دانش آموزان و سن یادگیرى" جستجو کرد.
کتابهاى درسى بهتراست تاحدامکان از حالت مصنوعى خارج شده واز ساختارهاى طبیعى و روزمره انگلیسى در آنها استفاده شود. اغلب مطالب کتب انگلیسى در مدارس راهنمایى و دبیرستانهاى ماکاملا رنگ و بوى "ترجمه از فارسى" دارد و در این کتابها سعى شده زبان انگلیسى با فرهنگ فارسى عجین شود که چندان مفید به نظر نمىرسد. همانگونه که در بالا نیز اشاره شد، هر زبان آموزى نیاز دارد زبان جدید را با فرهنگ مختص همان زبان بیاموزد. روش تدریس زبان درمدارس و دبیرستانها نیز یکى دیگراز عوامل ضعف آموزش زبان انگلیسى است. امروزه تمامى کارشناسان آموزش معتقدند بهترین راه یادگیرى زبان ، ارتباط برقرار کردن با زبان مورد نظر است هرچند جملات داراى اشکال گرامرى یا تلفظى باشد که البته با روشهاى صحیح و صرف زمان مىتوان اینگونه اشکالات "طبیعى و منطقى" را به حداقل رساند.
تحمیل ساختارهاى گرامرى و دستورىزبان در قالب تئورى نه تنها کارساز نیست بلکه کارى خسته کننده بوده و موجب سلب انگیزه از زبان آموزان مىشود. زبان ، ریاضى نیست که فقط و فقط از یک قانون و قائده خاص پیروى کند. در بسیارى از موراد، حتى ابتدایىترین قوانین دستور زبان نقض مىشود اما به هرحال ارتباط با مخاطب برقرار مىشود بدون اینکه لطمه اى به معنا و محتوا وارد شود. چنین پدیده اى کم و بیش در تمامى زبانهاى زنده دنیا مشاهده مىشود و امرى طبیعى تلقى مىشود. علاوه بر اصلاح کتب درسى و تغییر روش تدریس ، مدرسین زبان نیز باید دوره آموزشى ویژه اى را تحت عنوان TTC (Teacher Training Courses به منظور آشنایى با روشهاى نوین تدریس زبان و کاربرد آن در کلاسهاى درس بگذرانند. ایجاد علاقه به یادگیرى زبان انگلیسى و همچنین ایجاد انگیزه کافى براى دانش آموزان ایرانى مىتواند کمک شایانى به وضعیت نه چندان مطلوب آموزش زبان در کشور کند. لازم است مسولان ذیربط و کارشناسان روان شناسى آموزش و پرورش با انجام تحقیقات ومطالعات گسترده ، راهکارهایى را براى بالابردن انگیزه و ایجاد علاقه در دانش آموزان نسبت به یادگیرى زبان انگلیسى ارائه نمایند.
پنجمین دلیلىکه مىتوان براى ناکارآمدى نظام آموزش زبان انگلیسى در ایران مطرح ساخت ، شروع آموزش زبان از سنین بالا است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
روانشناسی تربیتی کودک
نگاه اجمالی
در رابطه با منضبط کردن کودک غیر ممکن است او را مجبور به انجام کار درست کرد. زیرا او توانایی فکری لازم برای تشخیص «درست و غلط» را ندارد، اراده او نیز بسیار قوی است. والدین باید بدانند که کودک آنها کارها را در رابطه با آنها انجام نمیدهد و او نمیتواند رفتار خود را به دلیل درخواست والدینش تغییر دهد. بنابراین اسرار بر این مطلب بیفایده است. با این حال والدین باید در آموزش انضباط از روشهای مخصوصی در زمانهای معینی استفاده نمایند.
بعضی از این روشها و زمانها عبارتند از وضع مقررات ، تعیین وظایف ، آموزش انضباط زمان غذاخوردن ، تعیین زمان خواب و بیداری و … . این روش روشهای سادهای هستند که حتی در مورد کودکان بسیار خردسال نیز قابل استفاده است.
ایجاد یک محیط خانوادگی صمیمی
آموزش انضباط در یک محیط «آرام ، صمیمی و دوست داشتنی» و نه همراه با خشونت شدید. کودکان از والدین خود الگوبرداری میکنند. والدینی موفقترند که از خلق و خوی مناسبتری برخوردار باشند. مهربان و صمیمی بودن والدین با کودکانشان باعث ایجاد یک دلبستگی عمیق بین فرزند و والدین میشود که در آموزش صحیح رفتار درست و منضبط مؤثر است. در واقع در چنین فضایی احتمال تربیت کودکان خوش خلق ، باملاحظه و منضبط خیلی بیشتر از خانوادههایی میشود که فاقد این صمیمیت بوده و روابط مصنوعی با یک دیگر دارند. در چنین خانوادههایی کودک در تشخیص رفتارهای صحیح و غیرصحیح ناکام میشود.
وضع مقررات همره با دلیل
یکی از دلایل اینکه چرا یک تربیت کاملا بیانضباط برای کودک مضر است، این است که کودک با والدین اندکی مقتدر بهتر رشد و شکوفا میشود. روی هم رفته ، کودکان دوست دارند راهنماییهای مشخص در ارتباط با مقررات و معیارها داشته باشند. این الگویی است که سبب پرورش عزت نفس و محبوبیت کودک میشود.
والدین هم باید پیامد یک رفتار و عمل کودک را توضیح دهند، «نظیر : اگر علی را بزنی دردش میگیرد.» و هم باید مقررات را بطور واضح ، صریح و با احساس بیان کنند «نظیر: تو نباید مردم را بزنی.» این بسیار مهم است که به کودک گفته شود چرا نباید کاری را انجام دهد(بویژه از نظر تأثیر آن بر دیگران) در کنار آن ، این مقررات به شیوه مثبتی باید بارها تکرار شود.
تعیین وظایف آموزنده
کودک را برای انجام کارهای مثبت در محیط خانه یا مدرسه آزاد بگذارید. این قبیل کار میتواند «آشپزی ، کمک در تمیز کردن خانه ، یاد دادن طریقه بازی با برادران و خواهران کوچکتر» باشد. البته تمامی کودکان چنین کارهایی را خودبهخود انجام نمیدهند و بایستی از آنها خواسته شود، مورد تشویق قرار گیرند و حتی گاهی آنها را مجبور کرد. (اگر چه این بایستی با ملایمت باشد چون ممکن است نتیجه برعکس داشته باشد).
استفاده مثبت از انضباط
انضباط چیزی بیش از اصلاح رفتار نامطلوب است. یکی از معانی آن کمک به کودک در جهت رشد سالم «ذهنی ، احساسی و بدنی» است. اصلاح رفتار بد و انتظار این که کودک آنچه را که والدین فکر میکنند درست است، تکرار کنند چندان مناست نیست مهم این است که کارها و رفتارها در مقطع حاضر (زمان حال) اصلاح شوند، بدون انتظار داشتن از این که کودک دفعه بعد نیز موضوع را به یاد داشته باشد. این مطلب به والدین کمک میکند که «عصبانی» نشوند و بارها و بارها رفتار صحیح را ارائه دهند. بیشتر کودکان به مقداری نظم و انضباط در زندگی خانوادگی پاسخ مثبت میدهند. نظم در زندگی سریعا به یک عادت ، آن هم یک عادت بسیار لذت بخش ، تبدیل میشود و این موضوع به رفع بسیاری از مشکلات و کشمکشها و مشاجرات در موقع «خوردن ، خوابیدن و حمام کردن و …» کمک میکند.
انضباط موقع غذا خوردن
باهم غذا خوردن
یکی از روشهای جمع کردن خانواده به دور هم و آموزش چگونگی تعامل با یک گروه به کودکان ، باهم غذا خوردن است. هیچگاه زمان غذا خوردن را به «میدان جنگ یا هرج و مرج» تبدیل نکنید. در کنار آن بگونهای نباشد که اعضای خانواده سر غذا بیایند، چیزی را بردارند و فقط بخورند.
ساعت غذا خوردن
سر ساعت مشخص غذا خوردن به ایجاد نظم در زندگی خانوادگی کمک میکند. جمع شدن سر میز غذا سر ساعت معین باعث ایجاد «احساس باهم بودن ، نشاط فراوان و امنیت خاطر» میشود.
آداب غذا خوردن
هنگام غذا خوردن باید بر رفتارهای خاصی تأکید ورزید تا به واقعه آرامش بخش برای تمام اعضای خانواده تبدیل شود. مخصوصا برای کودکان خردسال لازم است که محیط آرام و بدون سر و صدا و دور از مزاحمت رادیو و تلویزیون یا کسی که در اطرافش بازی میکند، باشد. صحبتهای موقع غذا خوردن را به گونهای ترتیب دهید که کودکان نیز در آن شرکت داده شوند تا آن تبدیل به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
رنگهای سرد و نامناسب در فضاهای آموزشی
تخته سیاه، گچ، نیمکت و زمین بازی، همه آن چیزی نیست که از مدرسه انتظار داریم. توجه به فضای رنگی و فیزیکی مدارس، چند صباحی است که توجه نظام آموزشی را به خود جلب کرده است. به طوری که مسؤؤلان تأکید میکنند با نشاط کردن فضای آموزشی باید در اولویت برنامههای آموزشی و پرورش قرار گیرد. از سوی دیگر، روانشناسان معتقدند ایجاد فضای شاد، همراه با به کارگیری رنگهای مناسب در کلاسها، در یادگیری دانشآموزان مؤثر است و انرژی آنها را دو چندان میکند. دکتر مسعود غفاری، روانشناس با اشاره به اینکه رنگ در روانشناسی همچون موسیقی در ایجاد هیجانات رغبتی، مثبت و منفی مؤثرند و به تبع آن، گونههایی از رفتار را شکل میدهند، تأکید میکند: همانطور که هیجانات ناشی از موسیقی، رفتارهای ریتمیک به فرد میدهد، در رنگ نیز شدت طول موج رنگ، میتواند هیجانات و رفتارهای خاصی را به وجود آورد. استفاده از رنگها در کلاسهای آموزشی، بسته به آن است که چه هدف رفتاری را برای دانشآموز دنبال میکنیم. لذا دیگر امروز نمیتوان پذیرفت که تنها نقش نور و رنگ، تأمین روشنایی و به وجود آوردن محیطی خوشایند است. رنگ اشیا، مکانها یا نماها، تنها ویژگی فیزیکی اجسام نیستند، بلکه احساساتی است که از کیفیات معین نور حاصل میشود، چشم میبیند و مغز آنها را تعبیر و تفسیر میکند. دکتر غلامرضا حاج حسینی نژاد، استاد دانشگاه و متخصص در تکنولوژی آموزشی در توضیح چنین ارتباطی میگوید: بعضی عوامل در طراحی محیط از حیث رنگ و نور نادیده گرفته میشود، عواملی که واکنشهای انسان را تحت تأثیر قرار میدهند و موجب به وجود آمدن واکنشهای ناسازگارانهای نظیر عصبی مزاج بودن، سردردها، فقدان تمرکز، ناکارآمدی، بدخلقیها، اختلالات دیداری، اضطراب و فشار روانی در انسانها میشوند. به نظر میرسد طراحی و رنگ آمیزی محیطهای آموزشی، بخصوص در مقاطع تحصیلی، از اهمیت خاصی برخوردار است، ولی بنا به تحقیقاتی در این زمینه آنچه تاکنون در این راستا انجام شده و هر نوع اقدامی که از سوی مجریان و طراحان آموزشی در جهت استفاده از رنگهای مطلوب و مناسب در کلاسهای درسی صورت گرفته، اهداف مورد نظر را محقق نکرده است. دکتر حسینی نژاد براساس نتایج یک تحقیق علمی از وضعیت رنگ و نور کلاسها و راهروهای مدارس خبر میدهد: نورگیری راهرو مشترک جلو کلاسها در 6/38 درصد موارد طبیعی و در 4/61 درصد موارد مصنوعی است. رنگ دیوار راهروها در 7/31 درصد موارد خاکستری است. با توجه به اینکه تعداد زیادی از راهروها از نور طبیعی محروم هستند و در 54 درصد موارد قابلیت انعکاس نور رنگها (خاکستری و کرم) کم بوده، وضعیت رنگ دیوارهای راهروها در 80 درصد موارد متوسط یا بد است، لذا فضاهای مذکور چندان دلپذیر نیستند. همچنین رنگ تخته سیاه و در بقیه موارد نا مشخص یا متفاوت از دو رنگ است. محیطهای آموزشی ما بیش از آنکه به تأثیر فیزیولوژیک و روانشناختی عوامل رنگی کلاسها در دانشآموزان بپردازند، به عوامل جانبی توجه دارند که البته هر دو در کنار هم میتواند محیطی مناسب جهت بارور کردن استعدادهای دانشآموزان ایجاد کند. بهداشت روانی، یکی از عوامل مؤثر در جلوگیری از افسردگی و افزایش انگیزه در مربیان است. برخی تحقیقات علمی نشان داده است که 85 درصد از دلایل افت تحصیلی دارای جنبه عاطفی است و همچنین پژوهشهای مربوط به مغز نشان میدهد که میزان و نوع رنگ بر یادگیری مؤثر است. دکتر غفاری، نوع رنگ و هیجانات ناشی از آن را به هم مرتبط میداند و میگوید: هر رنگی با طول موج مشخصی، نوع رفتار را در فرد شکل میدهد. سرگروه رنگهای گرم، رنگ قرمز با بالاترین شدت طول موج رنگ (7000 آنگستروم) فرد را به هیجان دعوت میکند و بنفش در رنگهای سرد با (3500 آنگستروم) طرف مقابل را ره سکون میخواند و حالا بهتر است در مدارس، رنگی مابین این دو گروه انتخاب شود تا دانشآموزان را در جهت رفتارهای مناسب هدایت کند. به نظر میرسد که یکی از این رنگها سبز صنعتی باشد. طبق نتایج تحقیقات صورت گرفته، تأثیرات فیزیولوژیک رنگهای نامناسب میتواند بر گرفتگی عضلانی، سرعت تنفس، ضربان قلب، فشار خون و فعالیت مغزی تأثیر بگذارد. همانطور که نور ناکافی در محیط سبب خستگی چشم میشود، ترکیب رنگی نامتجانس محیط میتواند سبب کاهش واکنش و اختلال در انجام کار باشد. همچنین روشنایی و رنگ آمیزی مناسب سبب بهبود پردازش بصری اطلاعات و کاهش فشار روانی میشود. بهرام صالح صدق پور، محقق و پژوهشگر در زمینه انتخاب رنگ مناسب برای فضای آموزشی بر اهمیت نقش رنگ در تعلیم و تربیت تأکید میکند و در خصوص تأثیرات روانشناختی رنگها در دانش آموزان میگوید: رنگهای روشن بویژه رنگهای گرم (قرمز، نارنجی، زرد) سبب هوشیاری ذهنی و افزایش فعالیتهای خاص بهره هوشی میشود. بنابر این، رنگها باید در مدارس بیشتر مورد استفاده قرار گیرند. کلاس به رنگ آبی روشن یا زرد مایل به سبز، به مراتب اثرات بیشتری از کلاس با دیوارهای خاکستری دارد و یا کتاب با رنگهای حقیقی بهتر از کتاب با تصاویر سیاه و سفید است. این روانشناس، همچنین به عکس العملهای فردی به نور روشن ویژه اشاره میکند و معتقد است: ثابت شده است که در شرایط نور مناسب، حساسیت منفی گرایانه زیادی ایجاد میشود و دانشآموزان به فضای نورانی تر تمایل نشان میدهند. در طی آزمایشهای علمی، این نتیجه به دست آمده که پسربچههای بیقرار و خستگی ناپذیر باید در محلهای نورپردازی شده با نور ملایم قرار گیرند، در حالی که در خصوص کودکان بیتوجه و مسؤولیت ناپذیر باید از رنگ معکوس استفاده کرد. لذا استفاده از رنگ مناسب در محیطهای آموزشی، بنا به خصوصیات سنی، فرهنگی و اجتماعی برای هر یک از مقاطع تحصیلی از جمله الزاماتی است که میبایست مورد توجه مجریان و مسؤولان آموزشی قرار گیرد. دکتر حاج حسنینژاد، براساس تقسیمبندی رنگها، برای هر مقطع تحصیلی استفاده از رنگهای خاصی را پیشنهاد میکند. در مقطع ابتدایی بهتر است سقفها سفید و دیوارها به دور از شفافیت باشد. قرمز، آبی، زرد، رنگهای اصلی پیشنهادی هستند که میتوانند به صورت همراه به کار روند و استفاده رنگ آبی کم رنگ که مسیر سردی را طی مینماید، در این مقطع توصیه نمیشود. ولی رنگ آبی با همراهی رنگ زرد و قرمز مناسب میباشد. در مقطع راهنمایی، رنگ نارنجی که نشانه گرمی و محبت اجتماعی است و رفع خستگی را پیوسته با خود همراه دارد، توصیه میشود و ارغوانی، آبی و سبز، رنگهای اصلی به کار رفته در این مقطع و به صورت همراه مورد پیشنهاد روانشناسان است که البته در محیطهای آموزش دختران، ارغوان با زرد قابل تعویض است. در مقطع آموزش متوسطه، 3 رنگ زرد، سبز و بنفش توصیه شده که هر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری
مغز انسان مثل یک ارکستر پیچیده است. نقشها و فعالیتهای آن، یعنی همان عملکرد های عصب شناختی، به شدت به هماهنگی، کنار هم قرار دادن و همزمان کردن احتیاج دارد.درست مانند هر ارکستر دیگری، نقش هر نوازنده بنابر موقعیت تغییر میکند. و همان طور که گاهی نقش سازهای زهی یا بادی در موسیقی پر رنگ تر میشود، عملکردهای عصب شناختی متفاوتی به هنگام خواندن زبان،ریاضی، گزارش نوشتن یا ورزش کردن تعیین کننده میشوند.همان طور که در یک ارکستر، سازها ایجاد هارمونی میکنند، عملکردهای عصب شناختی متفاوت با هم تعامل میکنند تا دانش آموز قادر به کسب دانش، مهار یا زیر مهارتها باشد یا بتواند فعالیتهای خاص مدرسه مثل سازمان دهی، طرح ریزی کارا و استراتژیک را انجام دهد.وقتی دانش آموزان در یادگیری یک مهارت آکادمیک خاص به مشکل بر میخورند؛ والدین، معلمان و متخصصان باید ناحیه بروز مشکل را معین کنند تا زیر مهارتهای ضعیف مشخص شده و برنامه ای برای قوی کردن نواحی قدرت و نواحی دارای نیاز به بهبود، طراحی گردد.در اینجا لازم است از خودمان بپرسیم: نقطه بروز اختلال کجاست؟ کدام زیر مهارت نقش خود را به خوبی ایفا نمی کند؟ و در هر زیر مهارت کدام عملکردها خوب کار نمی کنند؟ مثلاً دانش آموزانی با مهارتهای واژگانی و توانایی حافظه ای قوی ممکن است در به یاد آوردن کلمات مشکل داشته باشند. در این حالت، احتمال دارد که مشکل در توانایی بازیابی لغت باشد، زیر مهارت بسیار خاصی که یاد آوردن لغات در یک آن را ممکن میسازد.پرونده رشد عصبیبچهها در هر لحظه از زندگی با "پرونده رشد عصبی" شان به مدرسه میآیند. این پروندهها در اصل، نمودار تعادل نقاط ضعف و قوت هر فرد در عملکردهای عصب شناختی مختلف است. هر پرونده کار کردن در برخی حوزهها را ساده میکند و در کار بعضی نواحی مانع پدید میآورد. بعضی بچهها نقاط قوتی دارند که باعث میشود در شش سالگی سرآمد و موفق باشند اما در دبیرستان کارایی ضعیفی پیدا کنند. بعضی دیگر از بچهها در سالهای ابتدایی مشکل دارند و در سالهای بعدی به موفقیت میرسند. با تغییر توقعات ما در طول زمان، کارکرد دانش آموزان هم تغییر میکند.برای فهم بهتر اینکه چطور پرونده رشد عصبی در هر زمان، یادگیری و کارکرد بچهها را تحت تأثیر قرار میدهد، این پروندهها را به چند "ساخت عصب شناختی" تقسیم میکنیم. هر ساخت، به گروهی از عملکردهای عصب شناختی مرتبط است. این ساختها به ما کمک میکند تا فکر کردن و ارتباط برقرار کردن درباره تفاوتهای یادگیری را سازمان دهی کنیم، چون بر نقشها و تعامل های عملکردهای عصب شناختی با توجه به رفتارهای خاص ، تمرکز میکنند. آنها باعث انعطاف پذیری در راههای ارزیابی تفاوتهای یادگیری و مشخص کردن نواحی اختلال یادگیری و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
آموزش کودکان معلول
مقدمه
درهرجامعه و فرهنگی ظاهر شخص اولین چیزی است که تا حدودی نمایانگر پذیرش اجتماع از او می باشد و می توان گفت که جسم سالم ضرورت پیشرفت همه جانبه فردی می باشد.سلامت جسم و توانایی حرکت با خود پنداری -اعتماد به نفس - انجام فعالیتهای روزانه - ارتباطات اجتماعی و فعالیتهای اموزشی ونیز کمیت و کیفیت مهارتهای حرکتی با میزان رشد کلی فرد ارتباط مستقیم دارد.
کودکان استثنایی کودکانی هستند که یا فاقد سلامتی کامل هستند و یا با کودکان عادی از لحاظ ضریب هوشی تفاوت دارند و به گروههای مختلفی تقسیم می شوندکه عبارتنداز: تیز هوش - عقب مانده ذهنی - کم بینا و نا بینا - کم شنوا و نا شنوا - اختلالات تکلم - اختلالات ویژه یادگیری - چند معلولیتی و معلولیتهاو بیماریهای جسمانی .(دانیل پی هالان- جیمز ام کافمن)
تعریف
مبتلایان به معلولیتها و بیماریهای جسمی به عنوان کسانی تعریف می شوند که محدودیتهای جسمانی غیر حسی یا مشکلات سلامتی شان موجب می شود که در امر تحصیل و یادگیری به خدمات ویژه در حد اموزش تجهیزات مطالب یا تسهیلات نیازمند باشند.(دانیل پی هالان-جیمز ام کافمن)
اموزش مبتلایان به اختلالات حرکتی و ناتوانائیهای جسمانی
طبق گزارشات متعددافراد مبتلا به اختلالات و ناتوانائیهای جسمانی شخصیت خاصی نداشته و تفاوتی با سایر هم قطاران ندارند.
تعلیم و تربیت دانش اموزان ناتوان معلول و بیماریهای جسمی همانند اموزش ویژه کودکان استثنایی نیست بلکه کم و بیش شبیه به تعلیم و تربیت جمعیت معمولی است .
انواع و اقسام روشهای اموزشی مانند مدارس ویژه نگهداری - مدارس روزانه مخصوص - مدارس بیمارستانی و کلاسهای مخصوص در مدارس عادی برای این کودکان به وجود امده و در حال تکوین نیز هستند . بیشتر کودکان با ناتوانائیهای جسمانی که سالها در منازل یا بیمارستان ها یا پرورشگاهها نگهداری می شدند فعلا به علت درمان صحیح و به موقع پزشکی در مدارس عادی مشغول به تحصیل می شوند. هدف از اموزش ناتوانائیهای شدید رفع احتیاجات روزمره می باشد.( میلانی فر - 1370 )
یکی از روشهایی که در رابطه با اموزش کودکان استثنایی و به ویژه معلولیتهای جسمی پیشنهاد
می شود بهنجار سازی است . بهنجار سازی که اول بار در اسکاندیناوی در سالهای 68-1967 ابداع شدیک باور فلسفی است مبنی بر این که شخص ناتوان باید حتی الامکان از تعلیم و تربیت و محیط زندگانی نزدیک به بهنجاری برخوردار باشد. بهنجار سازی به رغم نوع یا سطح ناتوانی فرد اعلان می دارد که او باید تا ان جا که ممکن است در جامعه بزرگتر ادغام شود . یکی از اصلی ترین روشهای بهنجارسازی ناتوان جسمانی روش عادی سازی می باشد . عادی سازی عبارت است از ادغام دانش اموزان معلول در کلاسهای تعلیم و تربیت عمومی .
در زمینه افزایش شانس عادی سازی توصیه های متنوعی وجود دارد:
1- ترغیب معلمان تعلیم و تربیت عادی به استفاده از تجارب تدریس به دانش اموزان معلولی که معلوم شده است ادغام انها با دانش اموزان نا معلول موثر است .
2- استفاده از متخصصان تعلیم و تربیت ویژه به عنوان مشاوران معلم برای کمک به معلمان تعلیم و تربیت عادی در مواجهه با مشکلات ویژه ای که کودکان معلول دارند .
3- ایجاد تیم های ارجاعی جهت کسب اطمینان از این که تنها کسانی که واقعا به خدمات تعلیم و تربیت ویژه نیازمندند به این کلاسها بروند.
4- ساختار بندی فعالیتهای کلاس درس برای ترغیب یادگیری همکارانه بین دانش اموزان دارای توانائیهای مختلف .
5- ساختار بندی فعالیتهای کلاس درس به گونه ای که دانش اموزان نامعلول به عنوان اموزشیارنی برای همسالان معلول خود عمل کنند .
6- استفاده از مطالب و برنامه درسی که به منظور تغییر نگرشهای دانش اموزان نامعلول در مورد همسالان معلولشان تهیه و تدوین شده است. (دانیل پی هالان - جیمز ام کافمن)
واکنش ناتوان به ناتوانی بستگی به واکنش اطرافیان اولیاء مدرسه رفقا و همکاران و افراد در اجتماع دارد. طرحهای ساده و انطباق در بنا سازی تزئینات لوازم منزل و پوشاک به فرد معلول امکان