لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
نگاهی به معماری جهان اسلام
واژه " بنا نهادن" به معنای بن بخشیدن ، پی نهادن و آفرینش دوباره بر اساس طرح واندیشه از قبل تعیین شده است. واژه آرشه تخنائومه یونانی که لاتینی شده آن آرشیتکت است خود ترکیب جالب توجهی از دو واژه " آرشه" ، به معنای بُن و منشا (وهمچنین پی افکندن بر اساس مبنا و اصلی مشخص و معلوم) و کلمه " تخنه " به معنی هنر می باشد.
تخنه ، ریشه ای هند و اروپایی دارد و از فعل " تیکتو" و" تخنائومه " به معنی آفرینش ِساختمند و ماهرانه است. هرچه بیشتر به وارسی واژه آرشی تکتونیکی یا آرشیتکت بپردازیم بیشتر به جامعیت معماری و پیوند های عمیق و نا گسستنی آن با هنر پی خواهیم برد: معماری با معنای آفریدن (وطبعا هنر) ، ساختن و پروردن خویشاونداست.
مارتین هیدگر[1]با تکیه بر همین معنای کهن هلنی ِ" پوئزی " poesy، واژه هنر را از جنس آفریدن ، فراآوردن ، فرآوردن ، فروردن و پروردن دانسته و گفته است که معماری از سنخ هنرهایی است که استعداد پروردن (نیروی آفرینشگری) انسان در آن به اوج جامعیت خود می رسد[2]. براین اساس می توان گفت که معماری ، بیشتر از هر هنری با فرهنگ انسانی مرتبط بوده و خواهدبود.
درتمدن اسلامی ما نیز واژه " بیت "علاوه بر اینکه به معنای شعراست به معنای برجهای فلکی نیز می باشد؛این همه مبین این حقیقت است که معماری از جامع ترین استعدادهای انسان در حسن ترکیب بخشی است.
/
مصالح مادی، ضرورتهای مرتبط با حیات انسانی وتدبیرهای هنری فنی، سه مولفه مهمی است که در کیفیت ایجاد ، آرایش و تشکل انداموار معماری سهم تعیین کننده دارد ؛ و " فضا "، "حجم " و"ایستایی " از عناصر بنیادین آن به شمار می رود.
معماری ؛ اجتماعیترین هنربشری است. به غیر از دوران گردآوری خوراک، حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آینده، لحظهای از زندگی روزمره آدمیان غایب نبوده و نخواهد بود. بشر، نیازمند فضایی است که او را در مقابل تأثیرات محیط محافظت نماید. این نیاز از ابتدای زندگی تا به امروز تغییر چندانی نداشته است. این فضای محافظ یا همان فضای معماری، مرکزی است که بر مبنای آن تمامی ارتباطات فضایی شکل می یابند و سنجیده میشوند. فضای معماری به بیانی ، مکان یا ظرفی است که در آن بخشی از فعالیتهای مربوط به زندگی بشر صورت میپذیرد. بنابراین فضای معماری با زندگی رابطهای ناگسستنی دارد. انسان ازهمان دمی که از رحم مادر جدا میشود، در فضایی جدید قرار می گیرد که همان فضای معماری است. انسان در فضای معماری زندگی میکند، به فضا فکر میکند و فضا را خلق مینماید. معماری هنر به نظم درآوردن فضاست وانسان تازمانی که افعال خود را منظم نکند و به زندگی خود نوعی سازمان نبخشد نمیتواند فضا را به نظم درآورد.
رابطه انسان با فضای معماری رابطهای روزمره است که بخش مهمی از زندگی او را در بر میگیرد. این رابطه پیچیدهتر از رابطه انسان با فضای هنری نقاشی و مجسمه سازی است، زیرا وی این فضا را از درون نیز تجربه میکند. از این رو بعد از قرنها، هنوز مسأله اصلی معماری، فضا ، زندگی و شیوه ارتباط بین این دو است. فضای معماری که اصلیترین وجه معماری است، از طریق اصلیترین جنبه زندگی یعنی " خلاقیت " ایجاد می شود. با اینکه فضای معماری به فضای زندگی انسانها مربوط است، ولی این ارتباط از قالب خاصی نتیجه نمیشود. فضای زندگی به صورت الگویی از پیش تعیین شده، در جهان ایدهآلها وجود ندارد، بلکه باید ایجاد شود و معمار مسؤول ایجاد آن است.
روح انسان تجربه هبوط و استقرار و سکونت را بیش از هر هنر دیگری در معماری احساس کرده است. این معماری است که در طول تاریخ همچون نمادی مادرانه انسان را در بر گرفته است و بنابراین با معنوی ترین عر صه های وجود بشر پیوند و قرابتی تمام عیار داشته است. همین جنبه های معنوی وشهودی معماری است که آن را با مدنیت انسان مرتبط و همداستان کرده است.
به نظر می رسد معماری در تعین بخشیدن جامع به روحیات مردم یک عصرو بیان نسبت انسان با عالم درون و بیرونش (هرچند نمادین و انتزاعی) تواناتر از هنرهای دیگر بوده و همچون آینه ای علاوه بر تجلی دادن نیازهای معنوی و مادی انسانها ، کیفیت و کمیت زیست آنها را با زبانی خاص نمایانده است.
شایدبارزترین جلوه معمارانه بشر، خانه وخانه سازی باشد: انسان پس از این که از غارها بیرون آمد و به زراعتگری پرداخت و از شکارچی سرگردان به کشاورزِمستقر تبدیل شد، به ایجاد خانه اندیشید. خانه برای آدمیان درطول عصرها و نسلهای متمادی، همیشه دربردارنده مفاهیمی بس والا و برین بوده است.
امامهمترازخانه متعارف ومعمول برای انسان، " خانه اعتقادات جمعی" وی بوده است که درقالب معابد ومساجد درطول تاریخ هنرخودنمایی می کند: همان خانه ای که بافطرت انسان تکلم می کند وخاطرات ازلی اش رابه اومتذکرمی شود. برای همین است که معماری درادیان همیشه جایگاه ارزشمندی داشته است. ازآنجاکه دین برآن است تامؤمنان وگروندگان خودرابه عبادتگری فراخواندوعبادت راازاساسی ترین ابعادوجودی هرانسانی تلقی می کند ساختن معابد به نحوی که متناسب بادرونمایه های آن دین باشد بسیاربااهمیت تلقی شده است. این مهم دردین اسلام بسیاربااهمیت ترشمارده شده است.
معماری اسلامی به حکم آن که ازهمه تجربه های معماری دینی پیش ازخودحداکثربهره ممکن رااندوخت وحقیقت دینی رادرکامل ترین گونه ممکن اعلام داشت شاخص ترین جلوه معماری دینی به شمارمی رود. ماهیت این معماری سازگارباماهیت دین اسلام وعناصرساختاری وتزیینی آن پیوسته ازارزشهای مستتردرنهاداسلام پیروی کرده است.
نکته در خوراهمیت اینکه معمار متدین مسلمان ، نه تنها فهم ِ والایی ازنیات توحیدی خود داشت بلکه درک ژرفی هم از سرشت مصالحی که با آن کار می کرد داشت.او با سنگ چون سنگ و با آجر چون آجر رفتار می کرد؛ واین ناشی ازادراک حِکمی اوازهستی و بی شک متاثرازمعرفت دینی اوست. او نه تنها با به کاربستن فنونی که سنگ را سبک ودر حال پرواز به سمت بالانشان دهد ، بلکه با استفاده از نقوش هندسی و اسلیمی ؛ نقوشی که سبب می شود تا اجسام مادی ، ضمن حفظ سرشت خود ،در برابر نمونه های مثالی شان جلا نیزیابند ، به ماده شرافت و شأن می بخشد.
نقشهای ِاسلیمی این مجال را بدست می دهند تا به قلب ماده سرایت و رسوخ کنند ، تیرگی را ازآن بزدایند وآن را در برابرانوار الهی چشم نواز سازند. اسلیمی ها به گونه های مختلف ، فضای خالی را در هنر اسلامی رقم می زنند و اشیای مادی را از آن سنگینی ِنفس گیرشان آزاد می سازند و به روح مخاطب فرصت و فراست و رخصت پرواز می بخشند. توسعه و تکرار موسیقیایی این نقوش است که از ثابت ماندن نگاه در یک نقطه جلوگیری می کنند و به نگاه و نظر ، مجال حرکت می دهند.
معماری اسلامی ، فراتراز صرف ِتجربه ای زیباشناختی یا فضایی است ؛ این معماری جلوه ای نمادین از حقیقتی والاتراست.
دین اسلام در همه وجوه انسان جاری و ساری است ؛ در این دین هیچ چیز نیست که متأثر از امر مقدس نباشد. فقط سلسله مراتبی از " وجود" درکاراست که ریشه در توحید الهی دارد.
این توحید ِنهفته در متن هستی ، بیش از همه در هنرهای جهان اسلام مشهود است ؛ هنرهایی که در آن هیچ تمایزی میان هنرهای ظریف و صنایع کاربردی وجود ندارد؛ تکنیک و زیبایی وجوه مکمل خلاقیت هنری است.
به طورکلی درادیان ، هنر، از صنعتگری و کار صنعتگر از بقیه وجوه زندگی ، مخصوصاً زندگی اعتقادی او جدانیست. اعتقادات ِهنرمنددرهمه اندام وجوارح حیات او جریان دارد ومایه نشاط واسباب شعف مدام اوست.هنرمنددراین ساحت به حضورهماره دربرابرذات باریتعالی اعتقادی راسخ داردواوراازرگ ِگردن به خویشتن نزدیکترمی بیندومی داند[3]. این جنبه خاص بیش از همه در رابطه میان برادرمآبی های اصناف صنعتی دیده می شود ؛ در اینجا روند ِرازآشنایی و مهارت و ظرافت ِ کاری که در هر مرحله از شاگردی صورت می گیرد با تهذیب تدریجی در سلوک روحانی مطابقت دارد.
مؤمنان ومتفکران مسیحی[4] هم آثار هنری را تجسم لاهوت درناسوت می دانستند وبراساس این باور ، هنر را ، ودیعه ای مقدس معرفی می کردند و برای آن منزلتی خاص قایل بودند؛ آنان تصویرهایی را که هنرمندان بر اساس روایات و قصص انجیل پدید می آوردند محق ِاحترام می دانستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
نظریه گشتالت در معماری اسلام
نخستین بار با نظریه گشتالت در کتاب فلسفه هنر و معماری آشنا شدیم.پس از مطالعه کتاب برای آشنایی بیشتر با این نظریه و کاربرد آن اقدام به مطالعات بیشتری در کتابهایی چون معنی زیبایی، زیبا شناختی در معماری و آفرینش نظریه معماری و...پرداختیم و سری به سایتهای مختلف زدیم.تقریبا در تمام منابع مورد مطالعه کاربرد این نظریه در بناهای مدرن و امروزی بررسی شده بود.با توجه به اینکه نظریه گشتالت یک نظریه نو پا می باشد ،آنچه در ذهن ما سوال برانگیز بود کاربرد متعدد این نظریه در آثار معماری گذشتگان بود. این موضوع ما را بر آن داشت که به کاربرد این نظریه در آثار معماری گذشتگان به ویژه در معماری اسلامی بپردازیم.
گشتالت را علم روانشناسی شناخت فرم و شکل معنا می کنند که از سال 1920 در بین روانشناسان آلمانی مطرح شد. نظریه گشتالت بیان می کند که مغز انسان برای درک موضوعات پیچیده ای که از اجزای گوناگون تشکیل شده اند، این روش را در پیش می گیرد که تمام اجزاء را درقالب یک موضوع واحد جمع بندی کند و در ابتدا یک درک کلی از آن موضوع حاصل کند. هرچقدر که اجزای این مجموعه وابستگی و ارتباط منطقی تری با یکدیگر داشته باشند، گشتالت آن مجموعه مستحکم تر است و درک پیچیدگی آن نیز با تلاش کمتر و راحت تر صورت می پذیرد.
جرج سانتایانا زیبایی شناسی را به 3 دسته تحت عنوان "زیبایی شناسی فرمی، حسی و نمادین" تقسیم کرده که هنوز هم معتبر است .- در مورد زیبایی شناسی حسی به دلیل اینکه تحلیل های موجود بشدت ذهنی و درونی اند دانش کمی وجود دارد که به معنای کم اهمیت بودن آن نیست بلکه نشان دهنده ی عدم وجود دانش کافی در مورد آن است .- موضوع زیبایی شناسی فرمی ، ارزشهای اشکال و سازه های محیط است .- زیبایی شناسی نمادین با معانی تداعی کننده و لذت بخش محیط سروکار دارد.
موضوع زیبایی شناسی فرمی نقش و تاثیراشکال ، تناسبات ، ریتم ، مقیاس ، پیچیدگی رنگ و سایه روشن محیط ساخته شده و طبیعی و لذتی است که مردم از الگوهای مختلف جهان به خاطر مقاصد ابزاری یا معانی تداعی کننده آنها .
نظریه گشتالت و جزء بینی :
دریافت پیامهای بینایی اصولاً از دو طریق جزء بینی و یا به صورت گشتالت است .جزء بینی مثل دیدن تلویزیون و یا خواندن کتاب و گشتالت نیز که به صورت کلی بینی و یک روند کل به جزء است در معماری کاربرد دارد .
قانون برجستگی یا قانون شکل و زمینه اساس نظریه گشتالت است . قوانین گشتالت شامل موارد زیر است که البته به عناوین مختلف مطرح است ولی به طور کل همه بیانگر همین اصول است .
قانون زیاده نمایی یا قانون شکل خوش
قانون مجاورت
قانون بستگی
قانون مشابهت
قانون تجربه
قوانین گشتالت :
مجاورت –ساده ترین شرط سازماندهی فضایی است یعنی اشیایی که به هم نزدیک هستند به گروه شدن تمایل دارند
تشابه – اگر عناصر شکل از نظر اندازه بافت رنگ و غیره کیفیت های مساوی داشته باشند واحد های یگانه دریافت میشود.
بستگی – بر طبق قانون بستگی یا فضای محصور واحد های بصری به صورت کل بسته شکل میگیرد
تدام مطلوب –افراد تمایل دارند که عناصر ادامه دار را به شکل ترکیبی واحد دریافت نمایند
سطح و تقارن در گشتالت خیلی بنیانی نیستند
تعادل
تبصره : زیبایی شناسی گشتالت چرخه ایجاد میکند .
قانون سطح گشتالت میگوید : هر چه یک سطح بسته کوچکتر باشد بیشتر به عنوان یک شکل واحد دیده میشود . بر اساس قانون تقارن هر چه یک سطح بسته متقارن تر باشد بیشتر به عنوان یک شکل واحد دیده میشود و قانون بستگی میگوید که سطوح با محیط های مرئی بسته نسبت به سطوحی که این شرایط را ندارند یگانه تر دیده میشوند .
اصول ترکیب :
قانون برجستگی ( شکل و زمینه ) سازمان دهنده تمام قوانین بصری گشتالت است . قوانین سازمان دهنده گشتالت ، مبانی تحلیل عناصر با ترکیب ساده یا پیچیده را فراهم میسازد.
نظم و بی نظمی :
بر اساس نظریه گشتالت محیط منظم محیطی است که در آن اجزاء به گونه ای به کل شکل دهند که از تقلیل گرایی خود تناقضی و تقابل اجتناب شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عدالت در اسلام
عوامل موثر در یگانگی گروه نابرابریهای طبقاتی و عوامل طبیعی تعریف دین از نظر دانشمندان اسلامی تعریف دین از نظر علمای ادیان جهان بینی ارزش ادبی شکسپیر ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی سیر تکامل دین از نظر دانشمندان اسلامی نظرات دانشمندان درباره اهمیت دین نقش و کارکرد دین استاد مطهری و نقش دین در زندگی انسانها کارکرد دین از نظر استاد مطهری نقد انحصار گرایی مسیحی توسط علامه طباطبایى (ره رابطه دین و آزادی بررسی و نقد علل بروز تفکرات سکولاریسم در غرب از نظر علامه محمد تقی جعفری فرق آزادی اندیشه و آزادی عقیده پلورالیسم فلسفی دین نظریه کارل مارکس درباره جامعه شناسی دین نظر دینی دکتر شریعتی در مطالعه اجتماعی دین تفکر التقاطی و رابطه آن با مسأله بدعت در دین عرصه های قابل طرح برای پلورالیسم قلمرو دین آزادی مطلق یا محدود جریانات عمده فکرى تاثیر گذار در جهان اسلام از غرب طبقه بندی تاریخ ذن دین یا ادیان از منظر شهید مطهری جاودانگی دین اسلام
مجموعی ایست که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به جهان بینی مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه میدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان میباشد.
استاد شهید مطهری در تعریف مکتب می گوید: یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد می باشد سپس مینویسد : نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه مینماید زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار میرود. این زیرساز و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده میشود. هدفهایی که یک مکتب عرضه می دارد و به تعقیب آنها دعوت میکند و راه و روشهایی که تعیین می کند و بایدها و نبایدهایی که انشاء میکند و مسئولیتهایی که به وجود می آورد همه به منزلة نتایج لازم و ضروری جهان بینی است که عرضه داشته است.
ایشان بعد از تقسیم بندی فعالیتهای انسان به التذاذی و تدبیری ذکر میکند که فعالیت تدبیری انسان به حکم آنکه بر محور یک سلسله نمایات و اهداف دور دست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، یعنی نیازمند ایدئولوژی است و در سطح وسیع تر نیازمند مکتب است. مثلاً وقتی مسأله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه ما بعد نشئه دنیا پیش می آید نیاز به مکتب و ایدئولوژی بیشتر خود را می نمایاند.
انسان از بدو پیدایش و لااقل از دوره ای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است، نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن شریعت بوده است، هر چه زمان گذشته وانسان رشد و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است.
بنابراین آنچه بشر امروز و به طریق اولی بشر فردا را وحدت و جهت می بخشد و آرمان مشترک می دهد و ملاک خیر وشر وباید و نبایدها برایش میگردد، یک فلسفه زندگی انتخابی آگاهانه مجهز به استدلال و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است. لذا مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی می باشند.
به همین خاطر می نویسد: اسلام چون یک ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن فطرت انسان است و مخاطبش تمام مردم می باشند و به حکم اینکه مذهب است و دین خاتم بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای برپاداشتن عدالت اجتماعی آمده است (حدید، 25، اعراف،79).
اسلام تئوری پیروزی انسانیت بر حیوانیت، علم بر جهل، عدالت بر ظلم، مساوات بر تبعیض، فضیلت بر رذیلت، تقوا بر بی بند و باری، توحید بر شرک است.
بنابر این اسلام با چنین جهان بینی و ایدئولوژی مکتبی است جامع و واقع گرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی، آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی یا فکری، یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجه شده است.
لذا مجموعه تعلیماتاسلامی از یک لحاظ به سه بخش تقسیم شده است. الف : اصول عقاید ب: اخلاقیات ج : احکام که اینها وظائف و تکالیف فرد است که باید انجام دهد.
عدالت در اسلام
در فرهنگ لغات اسلامى و یا قرآنى دو واژه براى عدالت وجود دارد: یکى، «عدل» که به معناى خود عدالت است و دیگرى، «قسط» که نتیجه و یا حاصل عدالت را نشان مىدهد. اسلام - یعنى تسلیم خدا شدن - مبتنى بر اصل عدالت است، آنچه بعدها براى توجیه توصیف اسلام به عنوان دین قانون در برابر دین لطف (مسیحیت) مورد استفاده قرار گرفت. صرف نظر از اینکه «رحمت» (=مهربانى و لطف) بیش از 700 بار در قرآن آمده است، واژههایى به معناى غضب و یا عدالت (عدل و قسط) تنها بخش کوچکى از آن را تشکیل مىدهند؛ یعنى عدالت و آنچه که به آن مربوط مىشود، نباید در برابر رحمت یعنى لطف و مهربانى، لحاظ شود. سه مفهوم انتقام، عدالت و دین قانون غالباً باعث پیچیدگى داورى در مورد دین اسلام و یهودیت مىشوند، درحالىکه مطابق قرآن، همه ادیان الاهى یک خصیصه مشترک و منحصر به فرد دارند که در عین حال کل محتواى دین را تعیین مىکند؛ یعنى رحمت، رأفت و لطف. قرآن و نیز سنت پیامبرصلى الله وعلیه وآله وسلم بیشتر معطوف به این هدفاند که وحى را ذیل مفهوم رحمت یا باز نمودى از رحمت، یعنى لطف و رأفت خدا معرفى کنند و در قرآن چنین آمده است: (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً)؛ یعنى پروردگارا علم و رحمت تو شامل همه چیز مىشود.
برطبق قرآن و سنت، کل عالم وجود از نگاه وجودشناختى و جهانشناختى براساس عدالت، موجود شده است.
این مفهوم توصیفى در قرآن است، جایىکه براى تشریح فعل خدا گفته مىشود قائم بالقسط، در اینجا عدالت به معناى یک فعل نیست، بلکه عدالتى را که نتیجه بىفعل عادلانه است نشان مىدهد. عدالت به معناى تطابق لحاظ کهیانشناسى، وجودشناسى و تشریعى ارسال پیامبران است و این هدف در قرآن لفظاً با تورات و انجیل ارتباط دارد.
فلاطورى بعد از ذکر این مقدمه، وارد بحث مکاتب و مذاهب موجود در جهان اسلام شده است. به نظر وى، در محتواى مکتب معتزلى، صفات خدا به دو بخش صفات ذاتى و فعلى تقسیم مىشود که مىتوان آنها را تحت دو مفهوم «توحید خداوند» و «عدل» قرار داد که از این مفاهیم، «قسط» استنتاج مىشود. بنابراین، عدل از جانب معتزله به عنوان بالاترین اصل خداوند لحاظ مىشود. مکتب سقراطى - افلاطونى - ارسطویى نیز در توصیف فضایل، قائل به چهار فضیلت اصلى، حکمت، شجاعت، خویشتندارى و عدالت است که عدالت به معناى اعتدال در سه فضیلت دیگر است. در اینجا سخن بر سر این است که آیا انسان با نیروى عقلش توانایى تشخیص خوب و بد را دارد، در این رابطه، معتزله از نظریه «ارزشها فىنفسه داراى ارزش هستند» را بیان مىکند که عدالت در اینجا به معنى اعتدال ارزشهاست، ارزشهاى نیک و بد. در مذهب امامیه علاوه بر قرآن، توحید خدا، نبوت و اعتقاد به معاد، عدل نیز جزء اصول مذهب دانسته مىشود. عدالت در عمل، اساس نزاع بزرگى میان شیعه و سنى بوده است؛ چرا که عدالت، نزد شیعیان یکى از اصول مذهب و نزد اهل تسنن، اصلى کلى براى عمل است و مفهوم عدالتى که شالوده حکومت اسلامى بوده در قرآن آمده است: «اى کسانى که ایمان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عدالت در اسلام
عوامل موثر در یگانگی گروه نابرابریهای طبقاتی و عوامل طبیعی تعریف دین از نظر دانشمندان اسلامی تعریف دین از نظر علمای ادیان جهان بینی ارزش ادبی شکسپیر ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی سیر تکامل دین از نظر دانشمندان اسلامی نظرات دانشمندان درباره اهمیت دین نقش و کارکرد دین استاد مطهری و نقش دین در زندگی انسانها کارکرد دین از نظر استاد مطهری نقد انحصار گرایی مسیحی توسط علامه طباطبایى (ره رابطه دین و آزادی بررسی و نقد علل بروز تفکرات سکولاریسم در غرب از نظر علامه محمد تقی جعفری فرق آزادی اندیشه و آزادی عقیده پلورالیسم فلسفی دین نظریه کارل مارکس درباره جامعه شناسی دین نظر دینی دکتر شریعتی در مطالعه اجتماعی دین تفکر التقاطی و رابطه آن با مسأله بدعت در دین عرصه های قابل طرح برای پلورالیسم قلمرو دین آزادی مطلق یا محدود جریانات عمده فکرى تاثیر گذار در جهان اسلام از غرب طبقه بندی تاریخ ذن دین یا ادیان از منظر شهید مطهری جاودانگی دین اسلام
مجموعی ایست که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به جهان بینی مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه میدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان میباشد.
استاد شهید مطهری در تعریف مکتب می گوید: یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد می باشد سپس مینویسد : نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه مینماید زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار میرود. این زیرساز و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده میشود. هدفهایی که یک مکتب عرضه می دارد و به تعقیب آنها دعوت میکند و راه و روشهایی که تعیین می کند و بایدها و نبایدهایی که انشاء میکند و مسئولیتهایی که به وجود می آورد همه به منزلة نتایج لازم و ضروری جهان بینی است که عرضه داشته است.
ایشان بعد از تقسیم بندی فعالیتهای انسان به التذاذی و تدبیری ذکر میکند که فعالیت تدبیری انسان به حکم آنکه بر محور یک سلسله نمایات و اهداف دور دست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، یعنی نیازمند ایدئولوژی است و در سطح وسیع تر نیازمند مکتب است. مثلاً وقتی مسأله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه ما بعد نشئه دنیا پیش می آید نیاز به مکتب و ایدئولوژی بیشتر خود را می نمایاند.
انسان از بدو پیدایش و لااقل از دوره ای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است، نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن شریعت بوده است، هر چه زمان گذشته وانسان رشد و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است.
بنابراین آنچه بشر امروز و به طریق اولی بشر فردا را وحدت و جهت می بخشد و آرمان مشترک می دهد و ملاک خیر وشر وباید و نبایدها برایش میگردد، یک فلسفه زندگی انتخابی آگاهانه مجهز به استدلال و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است. لذا مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی می باشند.
به همین خاطر می نویسد: اسلام چون یک ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن فطرت انسان است و مخاطبش تمام مردم می باشند و به حکم اینکه مذهب است و دین خاتم بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای برپاداشتن عدالت اجتماعی آمده است (حدید، 25، اعراف،79).
اسلام تئوری پیروزی انسانیت بر حیوانیت، علم بر جهل، عدالت بر ظلم، مساوات بر تبعیض، فضیلت بر رذیلت، تقوا بر بی بند و باری، توحید بر شرک است.
بنابر این اسلام با چنین جهان بینی و ایدئولوژی مکتبی است جامع و واقع گرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی، آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی یا فکری، یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجه شده است.
لذا مجموعه تعلیماتاسلامی از یک لحاظ به سه بخش تقسیم شده است. الف : اصول عقاید ب: اخلاقیات ج : احکام که اینها وظائف و تکالیف فرد است که باید انجام دهد.
عدالت در اسلام
در فرهنگ لغات اسلامى و یا قرآنى دو واژه براى عدالت وجود دارد: یکى، «عدل» که به معناى خود عدالت است و دیگرى، «قسط» که نتیجه و یا حاصل عدالت را نشان مىدهد. اسلام - یعنى تسلیم خدا شدن - مبتنى بر اصل عدالت است، آنچه بعدها براى توجیه توصیف اسلام به عنوان دین قانون در برابر دین لطف (مسیحیت) مورد استفاده قرار گرفت. صرف نظر از اینکه «رحمت» (=مهربانى و لطف) بیش از 700 بار در قرآن آمده است، واژههایى به معناى غضب و یا عدالت (عدل و قسط) تنها بخش کوچکى از آن را تشکیل مىدهند؛ یعنى عدالت و آنچه که به آن مربوط مىشود، نباید در برابر رحمت یعنى لطف و مهربانى، لحاظ شود. سه مفهوم انتقام، عدالت و دین قانون غالباً باعث پیچیدگى داورى در مورد دین اسلام و یهودیت مىشوند، درحالىکه مطابق قرآن، همه ادیان الاهى یک خصیصه مشترک و منحصر به فرد دارند که در عین حال کل محتواى دین را تعیین مىکند؛ یعنى رحمت، رأفت و لطف. قرآن و نیز سنت پیامبرصلى الله وعلیه وآله وسلم بیشتر معطوف به این هدفاند که وحى را ذیل مفهوم رحمت یا باز نمودى از رحمت، یعنى لطف و رأفت خدا معرفى کنند و در قرآن چنین آمده است: (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً)؛ یعنى پروردگارا علم و رحمت تو شامل همه چیز مىشود.
برطبق قرآن و سنت، کل عالم وجود از نگاه وجودشناختى و جهانشناختى براساس عدالت، موجود شده است.
این مفهوم توصیفى در قرآن است، جایىکه براى تشریح فعل خدا گفته مىشود قائم بالقسط، در اینجا عدالت به معناى یک فعل نیست، بلکه عدالتى را که نتیجه بىفعل عادلانه است نشان مىدهد. عدالت به معناى تطابق لحاظ کهیانشناسى، وجودشناسى و تشریعى ارسال پیامبران است و این هدف در قرآن لفظاً با تورات و انجیل ارتباط دارد.
فلاطورى بعد از ذکر این مقدمه، وارد بحث مکاتب و مذاهب موجود در جهان اسلام شده است. به نظر وى، در محتواى مکتب معتزلى، صفات خدا به دو بخش صفات ذاتى و فعلى تقسیم مىشود که مىتوان آنها را تحت دو مفهوم «توحید خداوند» و «عدل» قرار داد که از این مفاهیم، «قسط» استنتاج مىشود. بنابراین، عدل از جانب معتزله به عنوان بالاترین اصل خداوند لحاظ مىشود. مکتب سقراطى - افلاطونى - ارسطویى نیز در توصیف فضایل، قائل به چهار فضیلت اصلى، حکمت، شجاعت، خویشتندارى و عدالت است که عدالت به معناى اعتدال در سه فضیلت دیگر است. در اینجا سخن بر سر این است که آیا انسان با نیروى عقلش توانایى تشخیص خوب و بد را دارد، در این رابطه، معتزله از نظریه «ارزشها فىنفسه داراى ارزش هستند» را بیان مىکند که عدالت در اینجا به معنى اعتدال ارزشهاست، ارزشهاى نیک و بد. در مذهب امامیه علاوه بر قرآن، توحید خدا، نبوت و اعتقاد به معاد، عدل نیز جزء اصول مذهب دانسته مىشود. عدالت در عمل، اساس نزاع بزرگى میان شیعه و سنى بوده است؛ چرا که عدالت، نزد شیعیان یکى از اصول مذهب و نزد اهل تسنن، اصلى کلى براى عمل است و مفهوم عدالتى که شالوده حکومت اسلامى بوده در قرآن آمده است: «اى کسانى که ایمان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عدالت در اسلام
عوامل موثر در یگانگی گروه نابرابریهای طبقاتی و عوامل طبیعی تعریف دین از نظر دانشمندان اسلامی تعریف دین از نظر علمای ادیان جهان بینی ارزش ادبی شکسپیر ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی سیر تکامل دین از نظر دانشمندان اسلامی نظرات دانشمندان درباره اهمیت دین نقش و کارکرد دین استاد مطهری و نقش دین در زندگی انسانها کارکرد دین از نظر استاد مطهری نقد انحصار گرایی مسیحی توسط علامه طباطبایى (ره رابطه دین و آزادی بررسی و نقد علل بروز تفکرات سکولاریسم در غرب از نظر علامه محمد تقی جعفری فرق آزادی اندیشه و آزادی عقیده پلورالیسم فلسفی دین نظریه کارل مارکس درباره جامعه شناسی دین نظر دینی دکتر شریعتی در مطالعه اجتماعی دین تفکر التقاطی و رابطه آن با مسأله بدعت در دین عرصه های قابل طرح برای پلورالیسم قلمرو دین آزادی مطلق یا محدود جریانات عمده فکرى تاثیر گذار در جهان اسلام از غرب طبقه بندی تاریخ ذن دین یا ادیان از منظر شهید مطهری جاودانگی دین اسلام
مجموعی ایست که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به جهان بینی مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه میدهد. در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان میباشد.
استاد شهید مطهری در تعریف مکتب می گوید: یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد می باشد سپس مینویسد : نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه مینماید زیر ساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار میرود. این زیرساز و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده میشود. هدفهایی که یک مکتب عرضه می دارد و به تعقیب آنها دعوت میکند و راه و روشهایی که تعیین می کند و بایدها و نبایدهایی که انشاء میکند و مسئولیتهایی که به وجود می آورد همه به منزلة نتایج لازم و ضروری جهان بینی است که عرضه داشته است.
ایشان بعد از تقسیم بندی فعالیتهای انسان به التذاذی و تدبیری ذکر میکند که فعالیت تدبیری انسان به حکم آنکه بر محور یک سلسله نمایات و اهداف دور دست میگردد، خواه ناخواه نیازمند به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد است، یعنی نیازمند ایدئولوژی است و در سطح وسیع تر نیازمند مکتب است. مثلاً وقتی مسأله حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به نشئه ما بعد نشئه دنیا پیش می آید نیاز به مکتب و ایدئولوژی بیشتر خود را می نمایاند.
انسان از بدو پیدایش و لااقل از دوره ای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است، نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن شریعت بوده است، هر چه زمان گذشته وانسان رشد و تکامل یافته است، این نیاز شدیدتر شده است.
بنابراین آنچه بشر امروز و به طریق اولی بشر فردا را وحدت و جهت می بخشد و آرمان مشترک می دهد و ملاک خیر وشر وباید و نبایدها برایش میگردد، یک فلسفه زندگی انتخابی آگاهانه مجهز به استدلال و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع و کامل است. لذا مکتب و ایدئولوژی از ضروریات حیات اجتماعی می باشند.
به همین خاطر می نویسد: اسلام چون یک ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن فطرت انسان است و مخاطبش تمام مردم می باشند و به حکم اینکه مذهب است و دین خاتم بیش از هر مذهب آسمانی دیگر برای برپاداشتن عدالت اجتماعی آمده است (حدید، 25، اعراف،79).
اسلام تئوری پیروزی انسانیت بر حیوانیت، علم بر جهل، عدالت بر ظلم، مساوات بر تبعیض، فضیلت بر رذیلت، تقوا بر بی بند و باری، توحید بر شرک است.
بنابر این اسلام با چنین جهان بینی و ایدئولوژی مکتبی است جامع و واقع گرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی، آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی یا فکری، یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجه شده است.
لذا مجموعه تعلیماتاسلامی از یک لحاظ به سه بخش تقسیم شده است. الف : اصول عقاید ب: اخلاقیات ج : احکام که اینها وظائف و تکالیف فرد است که باید انجام دهد.
عدالت در اسلام
در فرهنگ لغات اسلامى و یا قرآنى دو واژه براى عدالت وجود دارد: یکى، «عدل» که به معناى خود عدالت است و دیگرى، «قسط» که نتیجه و یا حاصل عدالت را نشان مىدهد. اسلام - یعنى تسلیم خدا شدن - مبتنى بر اصل عدالت است، آنچه بعدها براى توجیه توصیف اسلام به عنوان دین قانون در برابر دین لطف (مسیحیت) مورد استفاده قرار گرفت. صرف نظر از اینکه «رحمت» (=مهربانى و لطف) بیش از 700 بار در قرآن آمده است، واژههایى به معناى غضب و یا عدالت (عدل و قسط) تنها بخش کوچکى از آن را تشکیل مىدهند؛ یعنى عدالت و آنچه که به آن مربوط مىشود، نباید در برابر رحمت یعنى لطف و مهربانى، لحاظ شود. سه مفهوم انتقام، عدالت و دین قانون غالباً باعث پیچیدگى داورى در مورد دین اسلام و یهودیت مىشوند، درحالىکه مطابق قرآن، همه ادیان الاهى یک خصیصه مشترک و منحصر به فرد دارند که در عین حال کل محتواى دین را تعیین مىکند؛ یعنى رحمت، رأفت و لطف. قرآن و نیز سنت پیامبرصلى الله وعلیه وآله وسلم بیشتر معطوف به این هدفاند که وحى را ذیل مفهوم رحمت یا باز نمودى از رحمت، یعنى لطف و رأفت خدا معرفى کنند و در قرآن چنین آمده است: (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً)؛ یعنى پروردگارا علم و رحمت تو شامل همه چیز مىشود.
برطبق قرآن و سنت، کل عالم وجود از نگاه وجودشناختى و جهانشناختى براساس عدالت، موجود شده است.
این مفهوم توصیفى در قرآن است، جایىکه براى تشریح فعل خدا گفته مىشود قائم بالقسط، در اینجا عدالت به معناى یک فعل نیست، بلکه عدالتى را که نتیجه بىفعل عادلانه است نشان مىدهد. عدالت به معناى تطابق لحاظ کهیانشناسى، وجودشناسى و تشریعى ارسال پیامبران است و این هدف در قرآن لفظاً با تورات و انجیل ارتباط دارد.
فلاطورى بعد از ذکر این مقدمه، وارد بحث مکاتب و مذاهب موجود در جهان اسلام شده است. به نظر وى، در محتواى مکتب معتزلى، صفات خدا به دو بخش صفات ذاتى و فعلى تقسیم مىشود که مىتوان آنها را تحت دو مفهوم «توحید خداوند» و «عدل» قرار داد که از این مفاهیم، «قسط» استنتاج مىشود. بنابراین، عدل از جانب معتزله به عنوان بالاترین اصل خداوند لحاظ مىشود. مکتب سقراطى - افلاطونى - ارسطویى نیز در توصیف فضایل، قائل به چهار فضیلت اصلى، حکمت، شجاعت، خویشتندارى و عدالت است که عدالت به معناى اعتدال در سه فضیلت دیگر است. در اینجا سخن بر سر این است که آیا انسان با نیروى عقلش توانایى تشخیص خوب و بد را دارد، در این رابطه، معتزله از نظریه «ارزشها فىنفسه داراى ارزش هستند» را بیان مىکند که عدالت در اینجا به معنى اعتدال ارزشهاست، ارزشهاى نیک و بد. در مذهب امامیه علاوه بر قرآن، توحید خدا، نبوت و اعتقاد به معاد، عدل نیز جزء اصول مذهب دانسته مىشود. عدالت در عمل، اساس نزاع بزرگى میان شیعه و سنى بوده است؛ چرا که عدالت، نزد شیعیان یکى از اصول مذهب و نزد اهل تسنن، اصلى کلى براى عمل است و مفهوم عدالتى که شالوده حکومت اسلامى بوده در قرآن آمده است: «اى کسانى که ایمان