انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

شخصیت و حقوق زنان در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

شخصیت وحقوق زن در اسلام

تاریخ زندگى زن‏ها در بعد مظلومیت ، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانم‏ها دیده مى‏شود که جامعه‏شناسان و مورخان روى آنها بیش‏تر تکیه کرده‏اند. بدترین دوره‏اش ، زمان‏هایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود ؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشه‏اى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مى‏شود که زن بعنوان شى‏ء و کالا، یعنى قبل از حیوان ، مطرح است و ارزش زن براى این‏گونه جوامع در حکم یک کالاست. زن ،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است. بدین جهت عدّه‏اى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مى‏کردند که سبب ننگ آنها نشود . در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مى‏بریدند و خونش را به قربانگاه مى‏پاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مى‏داشتند. براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مى‏آراستند و در رودخانه غرق مى‏کردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنیمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مى‏دزدیدند(1).دوره‏اى که یک مقدار وضع خانم‏ها بهتر مى‏شود، دوره‏اى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات ، مورد توجه بوده است(2 در قدیم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمى‏دیدند و نمى‏خواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند. که زن مى‏تواند بزرگ‏ترین مربى انسانى باشد.(3) دوره‏هاى ما قبل تاریخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مى‏توان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مى‏گرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است. زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مى‏کشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مى‏انداختند. دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمى‏شدند و مورد دستبرد واقع نمى‏شدند، ارزش نداشتند(4).در دوره دیگرى زن ، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مى‏دهد و به عنوان یک انسان ، فاقد اختیارات در جامعه ، زندگى مى‏کند این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دوران‏هاست(5).شخصیت و مقام زن در اسلام اسلام ، اولین مکتبى است که زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حیات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است.(6) درست در همان موقعى که دنیا در آتش جهل و ستم مى‏سوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بوده‏اند، گروهى از افراد زن را معبود خویش و جمعى از او را حیوانى مى‏پنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مى‏داشتند؛ پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم براى خاتمه بخشودن به انحراف‏ها، کجى‏ها و کجروى‏ها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلط‏هاى بشرى کشید و همه راه‏هاى فضیلت و رستگارى را به او نشان داد(7) خداوند ، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را در روزگارى مبعوث نمود که جهان بشریت دستخوش تیرگى‏ها و سقوط بود، و در دریاى حیرت و سرگردانى دست و پا مى‏زد؛ در چنین زمانى بود که ظهور اسلام بسان باران نیروبخش بهار ، زمین عبوس بشریت را خرم و شاداب ساخت، و یوغ‏ها و زنجیرها را از گردن‏ها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانیدند و عقل‏ها و استعدادها و تفکرات زندانى شده، باشکوهى خاص از زندان آزاد کرد و طومار جاهلیت را درید(8) و این حقیقت را به دنیاى بشرى اعلام داشت که زن و مرد، از نظر دارا بودن روح کامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قیامت، مساوى هستند، و هر دو، به کردارهاى زشت و زیباى خود کیفر یا پاداش داده مى‏شوند و به همان نیت که مردان جزئى از پیکر جامعه انسانى محسوب مى‏شوند زنان نیز چنین هستند. خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «یا ایها الناس اتقو ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقواللّه‏ الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه‏ کان علیکم رقیبا

اى مردم از پرودگارتان بپرهیزید؛ همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید که هنگامى که چیزى از یکدیگر مى‏خواهید، نام او را مى‏برید و از قطع رابطه با خویشاوندان خود پرهیز کنید، زیرا خداوند مراقب شماست.(9)هیچ‏یک از آیات قرآن کریم که مردم را دعوت به تدبیر و تعقل در نظام آفرینش مى‏کند، مخصوص بر مردان نیست، بلکه زنان و مردان به طور برابر مخاطب قرار داده است. بررسى آیات قرآن کریم نشان مى‏دهد زن و مرد از نظر آفرینش، هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند و همه انسان‏ها از هر صف خواه زن و خواه مرد از یک ذات و گوهر خلق شده‏اند:

(10«یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ

اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامى‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.

(11)شکى نیست که اسلام ، احترام ویژه‏اى براى زنان قائل است. زیرا اگر آیات قرآن را مورد بررسى قرار دهیم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهیم برد . مقام زنان در اسلام چنان است که در قرآن مجید ، سومین سوره مفصل ، به نام آنان (النساءنامیده شده است، و در ده سوره دیگر از قرآن مجید مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان هست، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این مورد، از بسیارى از مفاهیم قرآن مى‏توان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجید این اتهام دروغ و مغرضانه را، که اسلام براى زن ارزشى قائل



خرید و دانلود  شخصیت و حقوق زنان در اسلام


انسان کامل از دیدگاه اسلام 58ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 57

 

بسمه الله الرحمن الرحیم

الحمد رب العالمین , باری الخالق اجمعین و صلاه و سلام علی عبدالله و رسوله و جبیه و حافظه و سبیه و مبلغ رساله سیدنا زبینا و مولانا ابن القاسم محمد و الله الطیبین الطاهرین المعصومین

و اذا بتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک لبناس

اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین

موضوع بحث انسان کامل از دیدگاه اسلام است . انسان مانند بسیاری از چیزهای دیگر کامل و غیر کامل دارد و بلکه معیوب و سالم دارد و انسان سالم هم دوقسم است : انسان سالم کامل و انسان سالم غیر کامل . شناختن انسان کامل یا انسان نمونه ازدیدگاه اسلام از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل و الگو و حکم سرمشق را دارد اگر ما انسان کامل اسلام رانشناسیم قطعاً نمی توانیم یک مسلمان تمام و یا کامل باشیم .

راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام :

شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو راه دارد : یک راه این است که ببنیم قرآن در درجه اول و سنت در درجه دوم انسان کامل را چگونه توصیف کرده است . مسلمان کامل یعنی انسانی که در اسلام به کمال رسیده باشد و مومن کامل یعنی انسانی که در پرتو ایمان به کمال رسیده باشد . باید ببینیم قرآن یا سنت انسان کامل را به چه مشخصاتی بیان کرده اند و چه خطوطی برای انسان کامل کشیده اند . راه دوم شناخت انسان کامل از راه بیانها نیست که ببنیم در قرآن وسنت چه آمده است بلکه از این راه است که افرادی عینی را بشناسیم که مطمئن هستیم آنها آنچنان که اسلام و قرآن می خواهد ساخته شده اند ووجود عینی انسانهای کامل اسلامی هستند . پیغمبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) نمونه ای ازانسانهای کامل هستند . شناخت علی شناخت انسان کامل اسلام است اما شناخت علی نه شناخت شناسنامه ای علی شناخت علی یعنی شناخت شخصیت علی نه شخص علی درهر حدی که شخصیت جامع علی (ع) را بشناسیم انسان کامل اسلام را شناخته ایم .

شیعه یعنی کسی که علی را مشایعت می کند یعنی انسان با لفظ شیعه نمی شود با مشایعت است که انسان شیعه می شود مشایعت یعنی همراهی شیعه علی یعنی مشایعت کننده عملی علی .

اگر انسان کامل اسلام را از راه بیان قرآن و سنت و از راه شناخت پرورده های کامل قرآن نشناسیم نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده برویم و یک مسلمان واقعی و درست شویم و همچنین جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد .

فرق کمال و تمام :

در زبان عربی دو کلمه وجوددارد که نزدیک به یکدیگر ولی از لحاظ معنی ضد یکدیگرند یکی از دو کلمه «کمال » و دیگری « تمام » است . در قرآن آمده است : « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی : امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم . کمال در جهت عمودی بیان می کنند وتمام را در جهت افقی وقتی شی درجهت افقی به نهایت خود برسد میگویند تمام شد و زمانی که در جهت عمودی بالا برود میگویند کمال یافت . پس یک انسان تمام داریم و یک انسان نیمه تمام . انسان تمام می تواند کامل باشد تا به حد نهایی که انسان از آن بالاتر وجود ندارد برسد و او را انسان کامل کامل که حد اعلای انسان است بنامیم .

تعبیر انسان کامل :

اولین کسی که در مورد انسان تعبیر انسان کامل را مطرح کرد عارف معروف محی الدینعربی اندلس طائی است محی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است . مولوی یکی از شاعران مکتب محی الدین است . محی الدین مرد عربی نژاد از اولاد حاتم طائی و اهل اندلس ( اسپانیا امروز ) بود . همه مسافرتهای او در کشورهای اسلامی بود و در شام ازدنیا رفت . اینکه عرفان اسلامی به صورت علمی آنهم علم بسیار غامض در آمده است محصول کار محی الدین و شروح صدرالدین قزنوی ( از شاگردان محی الدین ) است . افکار محی الدین به وسیله صدرالدین فزنوی به مولوی انتقال یافت .

عیبهای جسمی وروانی :

انسان دو چیز دارد : « شخص » دارد و « شخصیتی » تنی دارد و روحی ، جسمی دارد وروانی ، حساب روان از حساب جسم جداست . کسانی که منکر اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم بلاواسطه سلسله اعصاب انسان می دانند اساساً حکمی ندارد همه چیز تابع جسم است ازنظر اینها اگر روان بیمار باشد حتماً جسم بیمار بوده که روان بیمار است . علم امروز به آدم کم عقده روانی دارد بیمار میگویند یعنی در دستگاه روانی او اختلال پیدا شده است . بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او پدید امده باشد و لهذا این نوع بیماریها را از راه جسم نمی توان درمان کرد . مثل کسی که دارای عقده روانی « تکبر » است . امروز ثابت شده که تکبر واقعاً بیماری است .

گاهی نیز بیماری جسمی از راه روانی معالجه می شود وگاهی نیز بیماری روانی از راه جسم معالجه می شود . النفس و البدن یتعاکسان ایجاباً و اتمدادا : بدن در روان اثر میگذارد و روان در بدن و بدن کار مستقل از روان انجام می دهد و روان هم کار مستقل .

درجایی دیگر قرآن می فرماید : فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا : در دل و روحشان بیماری است قلب در قرآن همان روح و روان انسان است . ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین : ما قرآن را برای شفا و رحمت ، برای مومنین فرستادیم قرآن شفای مومنین است .

امیر المومنین می فرماید : الا و ان من البلاء الفاقه از جمله بلا یا و شداید فقر است . و اشد من الناقه مرض البدن و از فقر بدتر مریضی بدن است و اشد من مرض البدن مرض القلب و از بیماری تن بدتر و شدیدتر بیماری دل وقلب انسان است .

آفات روح انسان :

از نظر روانشناسی محرومیتها منشأ بیماریهای روانی میشود یعنی منشأ بسیاری از عقده های روانی و بیماریهای روانی انسان ، احساس مغبونیتها و محرومیتهاست . آدم حسود وقتی خیر و نعمتی را در دیگران می بیند همه آرزویش این است که از اوسلب نعمت شود درباره خودش فکر نمی کند . انسان سالم غبطه دارد نه حسد . اگر یک انسان همیشه در فکر این باشد که خودش جلو بیفتد سالم



خرید و دانلود  انسان کامل از دیدگاه اسلام  58ص


مسئلة ارتباط علم و دین در جهان اسلام 20 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

مسئلة ارتباط علم و دین در جهان اسلام

در جهان اسلام راه حل‌های بسیار متفاوتی نسبت به مسئلة ارتباط علم و دین مطرح شده است. این مقاله، برخی از دیدگاه‌های مطرح در میان متفکران مسلمان را بیان کرده و به ارزیابی آنها پرداخته است. برخی از این راه حل‌ها عبارت‌اند از: استخراج‌پذیری علوم از نصوص دینی، تفکیک بُعد ازلی و بُعد روحی، تقدم یقینی بر ظنّی، تفسیرپذیری مطلق نصوص دینی، ابزارانگاری. نگارنده به ارزیابی این راه‌حل‌ها پرداخته است و اعتقاد دارد که برای حل این مسئله هم باید نظریة پرتوانی درباب فهم نصوص دینی و هم علم‌شناسی و معرفت‌شناسی علم منقح در دست داشت. از این گذشته، نگارنده معتقد است که نظریه‌های علمی را نباید توصیف تحت‌اللفظی عالم واقع دانست.

دانشمندان اسلام و مفسران بزرگ قرآن راه‌های متفاوتی در حل تعارض علم و دین طی کرده‌اند، امّا مبانی معرفت‌شناختی آن را هنوز منقح نکرده‌اند. این نکته همواره در ذهن آنان در جولان بوده که علم (حقیقی) هیچ‌گاه با دین تعارض نخواهد داشت. ولی هیچ‌گاه دقیقاً روشن نساخته‌اند که در موارد بروز تعارض چه راهی را باید دقیقاً طی کرد. رشید رضا در تفسیر المنار این نکته را مطرح می‌کند که برخی از دشمنان اسلام گمان کرده‌اند که علوم و فنون عصری ـ از قبیل علوم طبیعی، فلکی، تاریخی ـ موضوع برخی از آیات را نقض کرده است و در پاسخ آنها می‌گوید:

اننا قد اطلعنا علی اقوالهم فی ذلک فألفینا ان بعضها جاء من سوء فهمهم او فهم بعضی المفسرین، و من جمود الفقهاء المقلدین، و بعضها من التحریف و التضلیل و قد رددنا نحن و غیرنا ما وقفنا علیه منها. (رشید رضا، بی‌تا: 9 ـ 208)

رشید رضا گرچه این قبیل موارد را ناشی از سوءفهم یا جمود فکری مقلّدین و یا تحریف می‌داند، ولی مکانیسم معرفت‌شناختی و یا مبانی فکری برای حلّ تعارض‌های مطرح شده را بیان نمی‌دارد. همچنین، نامبرده مانند بسیاری از مفسران یکی از وجوه اعجاز قرآن را در این حقیقت می‌داند که این کتاب آسمانی بسیاری از حقایق علمی را پیش از کشف آنها بیان کرده است. مثلاً آیة شریفة "و ارسلنا الریاح لواقح" به این حقیقت علمی اشاره دارد که برخی از ابرها باردارند و در آن باردار بودن ابرها به تلقیح حیوانات تشبیه شده است. این حقیقت را دانشمندان قرن‌ها بعد کشف کرده‌اند.

بسیاری از متفکران بر این نکته تأکید کرده‌اند میان علم حقیقی و دین تعارضی در کار نیست. این سخن گرچه راست است، ولی در مسئله تعارض علم و دین سودی نمی‌بخشد؛ چرا که این پرسش مطرح می‌شود که علم حقیقی چیست؟ آیا جز این است که قوانین حقیقی عالم که از خطا مصون‌اند علم حقیقی شمرده می‌شوند. سخن در مسئله مورد نظر هیچ‌گاه از علم حقیقی نیست، بلکه سخن از این است که پاره‌ای از نظریه‌های موفق در تاریخ علم ظهور کرده‌‌اند که به ظاهر با نصوص دینی ناسازگارند. این نظریه‌ها مشکلات علمی مختلفی را حل کرده‌اند و قدرت پیش‌بینی و حلّ مسئله دارند. اکنون دربارة این نظریه‌ها و ناسازگاری آنها با پاره‌ای از موارد چه باید گفت؟ آیا نصوص دینی را باید به‌ نحوی دیگر فهمید یا باید آن نظریه‌ها را نادرست دانست؟ یا نه، راه حل دیگری در کلمه است؟ بنابراین، همین علمی که بشر بدان دست یافته و توفیقاتی را که به کمک آن به‌دست آورده مورد بحث است. آیا این علم واقع‌نما نیست؟ اگر واقع‌نما است و درنتیجه علم حقیقی است، پس چگونه با نصوص دینی ناسازگار می‌افتد؟ و اگر واقع‌نما نیست چگونه توفیقاتی را نصیب بشر ساخته و توانسته مسایلی را حل کند و پیش‌بینی‌هایی را امکان‌پذیر سازد؟ خلاصه آنکه، رفتن به سراغ علم حقیقی در برابر علم فعلی مشکلی را حل نمی‌کند. مشکل اصلی به علم نوین و رایج و تعیین نسبت آن با دین مربوط می‌شود. این راه حل، درحقیقت، به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک می‌کند.

گاهی هم برخی این ادعا را مطرح کرده‌اند که تمام علوم جدید را می‌توان از آیات قرآن و روایات استخراج کرد. بنابراین، علوم جدید کاملاً با اسلام توافق دارند. طرفداران این نظر می‌کوشند هر یافتة جدید علمی را از آیات استنباط کنند. برخی از آنها گفته‌اند که در قرآن 61 آیه در علم ریاضی و 64 آیه در علم فیزیک و 5 آیه در فیزیک هسته‌ای و 63 آیه دربارة نظریه نسبیت و 20 آیه در علم زمین‌شناسی و غیره آمده است. (صادق العظم، 1997: 35) بدون تردید، ممکن است ما در پاره‌ای موارد موّیدات و سازگاری‌هایی میان برخی از آیات و یافته‌های علمی جدید بیابیم، امّا نظریه استخراج علوم جدید از قرآن و سنت با مشکلاتی روبرو می‌شد. اوّلاً، تنها سخنی که در این‌باره می‌توان گفت، این است که ما فقط در پاره‌ای موارد تناسب و یا تأییدی میان دستاوردها و نظریه‌های علمی جدید و نصوص دینی را می‌یابیم، امّا هیچ‌گاه چنین توانایی را نداریم که همة حقایق علمی را از نصوص دینی بیرون بکشیم. بر فرض هم چنین چیزی ممکن باشد، ما آدمیان غیرمعصوم چنین توانایی نداریم. ثانیاً، سخن بر سر این است که برخی نظریه‌های علمی با ظاهر نصوص متعارض‌اند در این موارد چه باید گفت؟ این موارد نه‌تنها از نصوص دینی به دست نمی‌آید بلکه با آنها ناسازگارند.

راه‌حل دیگری را هم برخی از روشنفکران عرب مطرح کرده‌اند. آنها میان بُعد زمانی دین و بُعد ازلی و یا روحی آن فرق گذشته‌اند و گفته‌اند، که هرچه در نصوص دینی دربارة طبیعت و تاریخ و غیره آمده است در ذیل بُعد زمانی دین می‌گنجد و می‌توان همة آنها را به علم سپرد، امّا بُعد ازلی یا روحی دین ربطی به علم ندارد. بُعد ازلی مجال و قلمرو حقایق ازلی و امور غیبی و ایمان و تجربة عرفانی است. طرفداران این نظر می‌گویند که روش علمی و نیز معرفت علمی از محدودة طبیعت تجاوز نمی‌کنند و از این‌رو، ممکن نیست در دین که با ایمان مربوط است نه علم، از آنها بحث شود. به عبارت دیگر، آنها قایل‌اند که معرفت دینی با معرفت علمی از لحاظ نوع اختلاف دارند و درنتیجه، هرگاه می‌خواهیم معرفت علمی را بر دین تطبیق کنیم با تعارض‌هایی روبه‌رو می‌شویم. معرفت دینی از تجربه عرفانی ناشی می‌شود و با معرفت علمی که از تجربه و مشاهده علمی به دست می‌آید متفاوت است. معرفت علمی دو نوع معرفت‌اند که از مجاری متفاوتی به‌دست می‌آیند. گفته‌اند: این دیدگاه را نخستین بار علی عبدالرزاق در کتاب "الاسلام و اصول الحکم" مطرح کرده است. (همان: 47)

تفکیک بعد زمانی دین از بُعد ازلی و روحی آن نیز راه حلّ قانع‌کننده‌ای نیست. در نصوص دینی می‌بینیم که دربارة عالم طبیعت و تاریخ نیز مطالبی آمده است. آیا این مطالب نادرست‌اند؟ اگر نادرست‌اند چگونه در سخنان خدا یا پیامبر(ص) مثلاً راه یافته‌اند؟ تفکیک مذکور به این ادعا می‌انجامد که گزاره‌هایی از دین راجع به امور مذکور را باید نادرست دانست و مسئله را صرفاً به علوم تجربی و غیره احاله داد. درحقیقت، راه‌حل مذکور وجود تعارض را می‌پذیرد و عملاً گزاره‌های مورد نظر از دین را حذف می‌کنند. از این گذشته، گوهر دین را نمی‌توان تجربه عرفانی دانست؛ دین را نمی‌توان صرفاً در حالات و تجارب عرفانی خاصی خلاصه کرد. به‌نظر می‌رسد که طرفداران این نظر نه تصویر درستی از علم و معرفت علمی دارند و نه دقیقاً به سرشت دین و معرفت دینی پی برده‌اند.

برخی دیگر در حل تعارض گفته‌اند که در مواردی از قبیل تعارض مسئله خلقت با داروینیسم و غیره، امری قطعی با نظریه‌ای ظنی تعارض دارد. آیاتی که در این‌باره مثلاً‌ آمده‌اند قطعی‌اند و جای چون و چرا کردن در آنها و یا تأویل آنها وجود ندارد امّا نظریه‌های علمی از قبیل نظریه داروین ظنی‌اند؛ قطعی و یقینی نیستند و در جایی‌ که قطعی و ظنی در تعارض باشند، قطعی و یقینی بر ظنی مقدم می‌شود. این راه‌حل را که می‌توان راه‌حل "تقدم قطعی بر ظنی" نامید هم ناتمام است. این سخن درست است که در پاره‌ای از موارد ما با آیاتی سروکار داریم که



خرید و دانلود  مسئلة ارتباط علم و دین در جهان اسلام 20 ص


محبت در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

محبت در اسلام

                                      " راس العقل بعد الدین التودد الی الناس"پیامبر اکرم در حدیثی مومن را چنین تعریف می کند : "المومن غر کریم " یعنی : مومن شریف و بزرگوار است . اما شخص فاسق پست و فریبکار است و بهترین مومنان کسی است که با مومنان دیگر بیشتر انس می گیرد و اظهار محبت ودوستی می کند . و خیر و فایده ای ندارد ان کسی که نه با مردم انس می گیرد و  نه مردم می توانند با او مانوس شوند . خداوند رحیم است واشخاص دلرحم و مهربان را دوست می دارد.رسول اکرم در حدیثی دیگر می فرماید :"ان المومن لیسکن الی المومن کما یسکن قلب الظمان الی الماء البارد"

پیامبر در این یک جمله به یک دنیا از روانشناسی و جامعه شناسی اشارت فرموده و در مقایسه ی جامعه ی ایده ال اسلامی با جامعه های مادی ـکه در انها بسیاری از مردم بیگانه وار زندگی می کنند و پیرمردان و پیرزنان و دیگران را از نظر عاطفی ارضا نمی نمایند بلکه انها را از خود می رانند ـ ارزش این اموزش های علمی و عملی اسلام روشنتر می شود.پیامبر در این سخنان نیاز فطری و روانی انسان را به مهر و محبت  همنوعانش مورد تاکید قرار داده است و خاطر نشان می سازد ک مومن در کنار برادر دینی خود با بهره مندی از علاقه و دوستی او ارامش پیدا می کند و روح سرگردانش قرار می یابد و از زندگی احساس لذت می کند هم چنانکه اگر انسانی در بیابان گرم و تفتیده سرگردان و تشنه شود و سپس به سرچشمه ی اب سرد و گوارا برسد ودرکنار ان بنشیند و جرعه ای بنوشد

 محبت در اسلام

اگر دین اسلام را دین محبت و دوستی نامگذاری کنیم کار گزافی نکرده ایم و نام مناسبی بر این ایین فطری نهاده ایم. در بسیاری از ادبا اجتماعی و قوانین حیات جمعی که در دین مقدس اسلام وجود دارد ,مهر و محبت محور قرار گرفته است وهدف نهایی از ان دستورات تامین خلا عاطفی در جامعه می باشد و بدیهی است هر جامعه که مردمانش با  هم مهربان و عطوف دلرحم باشند ; زیستن در چنین جامعه ای نیز بسیا گوارا ومطلوب و مایه ی خوشبختی خواهد بود.قران مومنین و همراهان پیامبر را چنین می ستاید:                                       " اشداء علی الکفار رحماء بینهم " فتح/۲۹ یعنی:پیروان راستین حضرت محمدرسول خدا ,همانطور که به کافران ترحم نمی کنند و در برابر کفر و فساد و انحراف شدت عمل نشان می دهند و ابدا انعطاف ندارند به همان اندازه در میان خود و نسبت به هم عطوف و دلرحم ومهربان می باشنددر کتب اخلاقی و در احادیث مربوط به اداب و رفتار اجتماعی به نکات ظریفی بر می خوریم و در لابلای سخنان معصومین واز زبان انان در اثار و نتایج عملی و در پاداش این خصلت والای انسانی یعنی مهر ورزی مطالب قابل توجهی ملاحظه می کنیماز نظر پیامبر بزرگ اسلام اصولا اظهار محبت به مردم و عملا در این راه قدم نهادن نشانه ای از عقل و خرد است و به عبارتی دیگر, سراغاز عاقلی و خردمندی بعد از تدین و گرایش به اسلام محبت به مردم و دوستی با انها است .             

عشق یعنی...

عشق یعنی با خدا همدم شدن عشق یعنی جام لبریز از شراب عشق یعنی تشنگی یعنی سراب عشق یعنی خواستن و له له زدن عشق یعنی سوختن و پرپر زدن عشق یعنی سال های عمر سخت عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ عشق یعنی با "خدایا" ساختن عشق یعنی چون همیشه باختن عشق یعنی حسرت شب های گرم عشق یعنی یاد یک رویای نرم عشق یعنی یک بیابان خاطره عشق یعنی چار دیوار بی پنجره عشق یعنی گفتنی با گوش کر عشق یعنی دیدنی با چشم کور عشق یعنی تا ابد بی سر نوشت عشق یعنی آخر خط بهشت عشق یعنی گم شدن در لحظه ها عشق یعنی آبی بی انتها عشق یعنی یک سوال بی جواب عشق یعنی رفتن توی خواب عشق یعنی آرزومند شما



خرید و دانلود  محبت در اسلام


حاکمیت ولایت فقیه در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

حاکمیت ولایت فقیه در اسلام

کتاب: انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى فرانسه و روسیه، ص 183

نویسنده: دکتر منوچهر محمدى

علیرغم مجاهدت و تلاشهایى که مردانى چون سید جمال الدین اسدآبادى، نائینى، نورى، مدرس، کاشانى، و فداییان اسلام به رهبرى نواب صفوى انجام داده‏اند و اگر چه در تحقق بسیارى از اهداف ملى نقش اساسى داشتند، موفق نشدند اسلام را به عنوان ایدئولوژى انقلاب در باور توده‏هاى وسیع و على الخصوص انقلابیون جوان جاى دهند.تا اینکه از سال 1341 امام خمینى رهبر انقلاب اسلامى با شناخت دقیق مشکلات مذکور قدم به قدم در جهت از میان بردن موانع مزبور گام برداشته و موفق شدند با توهمات موجود در اذهان مردم و طرح اسلام با شیوه جدید آن را به عنوان مطلوبترین ایدئولوژى انقلاب در جامعه مطرح نمایند. ابتدا به عنوان مرجع تقلید شیعیان، تقیه را حرام کرده و اظهار حقایق را واجب دانستند (و لو بلغ ما بلغ) . (1)

بدین وسیله و از طریق صدور فتواى تاریخى مزبور این مشکل را برطرف کردند.امام همچنین با عنوان مرجع بزرگ و تامه تقلید و محور اصلى حوزه علمیه قم، با به دست گرفتن پرچم مبارزه و حمله به سیستم سیاسى حاکم، موضوع انفکاک دین از سیاست را عملا به عنوان امرى باطل و نادرست‏به اثبات رساندند.

به دنبال آن در فرصتى که در دوران تبعید در نجف اشرف حاصل گردید با طرح حکومت اسلامى و اصل ولایت فقیه، تحولى اساسى، در نگرش به اسلام به عنوان یک ایدئولوژى پویا و قابل پیاده شدن در عصر حاضر، به وجود آوردند.در ارائه ایدئولوژى انقلاب ابتدا مى‏بایست‏حاکمیت موجود را نفى و طرد نمود، ارزشهاى مسلط بر نظام را به زیر سؤال کشید و این کارى بود که ابتدا رهبر انقلاب به عنوان ایدئولوگ انجام داد، در شرایطى که سالهاى متمادى تبلیغ شده بود که سلطان سایه خدا و اطاعت از سلطان اطاعت از خداست و یا اینکه سلطنت ودیعه و موهبتى الهى است.رهبر انقلاب با نفى همه این ارزشها چنین مى‏گوید:

«این مواد قانون اساسى و متمم آنکه مربوط به سلطنت و ولایتعهدى و امثال آن است کجا از اسلام است؟ اینها همه ضد اسلامى است، ناقض طرز حکومت و احکام اسلام است.سلطنت و ولایتعهدى همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشید و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقى و مصر و یمن برانداخته است.رسول اکرم (ص) در مکاتیب مبارکش که به امپراطورى روم شرقى (هراکلیوس اول) و شاهنشاه ایران نوشته آنها را دعوت کرده که از طرز حکومت‏شاهنشاهى و امپراطورى دست‏بردارند، از اینکه بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود کنند، و بگذارند مردم خداى یگانه و بى‏شریک را که سلطان حقیقى است، بپرستند.سلطنت و ولایتعهدى همان طرز حکومت‏شوم و باطلى است که حضرت سیدالشهداء (ع) براى جلوگیرى از برقرارى آن قیام فرمود و شهید شد. (2)

با طرح این موضوع براى اولین بار رهبر انقلاب ارزشى را، که نه تنها سالیان دراز تبلیغ و به مردم تلقین شده بود بلکه جزء اصلى قانون اساسى (3) شناخته شده بود، باطل و ضد ارزش اعلام مى‏نماید.

وظیفه بعدى ایدئولوگ انقلاب این است که جامعه کمال مطلوب را نه تنها ترسیم نماید بلکه شیوه عملى رسیدن به آن را هم نشان دهد.براى معتقدین به اسلام که اکثریت قریب به اتفاق جامعه را تشکیل مى‏دادند. این امر پذیرفته شده بود که حکومت اسلامى به طریقى که زمان رسول اکرم (ص) پیاده و اجرا شده بود مى‏تواند به عنوان حکومت کمال مطلوب تلقى شود و الگو و نمونه حکومت آینده قرار گیرد.اما نکته مهم این بود که بعد از چهارده قرن و با توجه به پیچیدگیهاى جامعه امروزى چگونه و توسط چه اشخاصى مى‏توان چنین جامعه‏اى را تشکیل داد.از طرف دیگر عده زیادى با اعتقاد به این امر که دنیا باید پر از فساد و ظلم و جور شود تا مهدى موعود (ع) ظهور نموده و دنیا را پر از عدل و داد کرده و حکومت اسلامى را تشکیل دهد، مطلقا امکان تشکیل چنین حکومتى را در زمان غیبت منتفى دانسته و تلاش براى چنین حرکتى را ضد ارزش مى‏دانستند.

در چنین شرایطى رهبر انقلاب با ارائه اصل ولایت فقیه و به زبانى ساده و در عین حال مستند به آیات قرآنى، اخبار، و احادیث ثابت مى‏نمایند که احکام خدا تعطیل بردار نیست و در هیچ شرایطى حتى در عصر غیبت کبرى نمى‏توان از اجراى احکام الهى سر باز زد و این مسئولیت‏بر دوش فقها مى‏باشد.

امام خطاب به طلاب و در این رابطه اظهار مى‏دارند که «شما در صورتى خلفاى اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان (ع) بیاید.شما نماز را هیچ وقت مى‏گذارید تا وقتى امام زمان (ع) آمد، بخوانید که حفظ اسلام واجبتر از نماز است.منطق حاکم خمین را نداشته باشید که مى‏گفت: باید معاصى را رواج داد تا امام زمان (ع) بیاید.اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمى‏کند» . (4)

براى اداره جامعه اسلامى دو شرط اساسى براى حاکم لازم است: اول اینکه آگاهى جامع و کامل به احکام خدا داشته باشد و دوم اینکه در اجراى احکام مزبور راه عدالت را در پیش گیرد و به عبارت دیگر فقیه عادل به عنوان جانشین رسول خدا و ائمه اظهار وظیفه اداره جامعه اسلامى و اجراى احکام آن را داشته و اطاعت از وى به عنوان ولى امر همچون اطاعت از رسول خدا واجب الاتباع است.

در مورد حاکم و ولى امر در نظام اسلامى آراى مردم تنها نقش فعلیت و به مرحله اجرا درآوردن اصل ولایت فقیه را دارد، بدین معنى که ولایت امر مقامى است که از طرف خداوند به او داده شده است و ثبوت آن مشروط به آراى عمومى نیست، اگر چه مردم هم او را به رهبرى زعامت نپذیرند ولى عینیت و فعلیت ولایت در گرو آرا و پذیرش عمومى مردم است.و از طرف دیگر در مورد فقیه ممکن است‏بیش از یک نفر شرایط و اوصاف ولایت را دارا باشد یعنى چند فقیه عادل و بصیر و آگاه در جامعه داشته باشیم که خواه ناخواه باید یک نفر از آنها عهده‏دار زعامت و رهبرى شود.بدیهى است‏یکى از راههاى عملى براى تحقق ولایت و رهبرى آن فرد از بین چند نفر راى اکثریت است که قهرا پس از انقلاب و قیام آن فرد به مسئولیتهاى ناشى از امامت و ولایت از عهده دیگران ساقط مى‏گردد. (5)

پى‏نوشت‏ها: . صحیفه نور، جلد اول، ص 40. . امام خمینى، «ولایت فقیه‏» انتشارات، ناس، صص 11- 10. . اصل 25 متمم قانون اساسى سابق ایران.

4. امام خمینى، «ولایت فقیه‏» ص 75.

5. طاهرى خرم‏آبادى، «ولایت فقیه یا حاکمیت ملت‏» ، ص 86.



خرید و دانلود  حاکمیت ولایت فقیه در اسلام