لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
جهانی شدن، قواعد مالیاتی و حاکمیت ملی
مقدمه
امروزه همه جا سخن از تاثیر جهانی شدن اقتصاد بر حاکمیت ملی کشورها در میان است . در این مقاله جنبه خاصی از این پدیده عام مورد بحث قرار می گیرد و آن این که چگونه مساله جهانی شدن، حاکمیت ملی را در ارتباط با امر مالیات تعدیل می نماید. این تعدیل حاکمیت به اشکال مختلفی ظاهر میشود، از جمله این که فشار ناشی از عوامل بازار ممکن است از میزان مالیات ها بکاهد و اجرای مقررات مالیاتی موجود را با اشکال مواجه سازد. در نتیجه دولت ها اگر صلاح ندانند که کمبود حاصل را از طریق فشار مالیاتی بیشتر بر نیروی کار یا افزایش مالیات برمصرف جبران کنند، مکن است ناچار شوند متوسل به اقداماتی، فرضاً در جهت محدود ساختن آزادی عمل کشورها و مناطقی شوند که به عنوان بهشت های مالیاتی شناخته می شوند و یا این که خواستار برقراری مقررات و قواعد جدیدی در ارتباط با جریان بین المللی درآمدها گردند که چنین مقررات و توافق هایی را می توان به گات (قرارداد عمومی تعرفه ها و تجارت) تازه ای در زمینه مسائل مالیاتی تشبیه کرد. در صورت توسل به این راه حل طبعاً ایجاد سازمانی شبیه سازمان تجارت جهانی نیز جهت اجرای مقررات و توافق های مذکور الزامی خواهد بود .اما همه این تحولات در عین حال تعدیل و محدودیت حاکمیت ملی را نیز به همراه خواهد داشت.
بخش اول – محدودیت حاکمیت ملی
در این بحث منظور از حاکمیت ملی در زمینه مسائل مالیاتی آزادی عمل کشورها در تعقیب سیاست های مالیاتی ایشان است. بی آن که در این رابطه ناگزیر از رعایت ملاحظاتی باشند که تحت تاثیر عوامل خارجی شکل می گیرد. البته تحقق مطلق این گونه حاکمیت تنها در مورد کشوری امکان دارد که به طور کامل از جهان خارج منزوی شده باشد (نظیر برمه) بحث خود را در این خصوص بویژه روی مالیات بر درآمد حاصل از سرمایه متمرکز می نماییم وچهار نوع محدودیت ممکن در اعمال حاکمیت ملی نسبت به این گونه مالیات را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف. محدودیت داوطلبانه حاکمیت مالیاتی تحت تاثیر عوامل بازار
در جهان امروز که سرمایه ها قادرند به سرعت از نقطه ای به نقطه دیگر جهان تغییر مکان دهند، آزادی عمل دولت ها دراجرای مقررات مالیاتی خود نسبت به درآمد حاصل از سرمایه به چند طریق ممکن است محدود گردد. وجه مشترک کلیه تصمیمات دولت ها در این رابطه این است که آنها دست به اقداماتی می زنند که اگر فشار ناشی از این گونه عوامل بازار درمیان نمی بود از توسل به چنان تصمیماتی خودداری می کردند.
1.مالیات و محل انجام فعالیت های اقتصادی
مالیاتهای مبتنی بر اصل منبع در صورتی که به نحو قابل ملاحظه ای مغایر روال بین المللی باشند- به شرط تساوی سایر شرایط حاکم بر مورد- می توانند سبب گریز فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری گردند. در نتیجه کشوری که در این شرایط قراردارد ممکن است ناچار شود به رغم میل باطنی خود مجبور به کاهش مالیات بر درآمد حاصل از سرمایه ها شود و این به مفهوم تعدیل حاکمیت مالیاتی است که تحت تاثیر عوامل بازار صورت پذیرد و در صورت فقد چنان شرایطی دولت ذیربط به این گونه اقدام مبادرت نمی نمود. در واقع چنین اوضاع و احوالی ممکن است سبب همگرایی و نزدیکی سیستم های مالیاتی در غالب کشورها شود. در این حالت نرخ مالیاتی قانونی در حقیقت جای خود را به نرخ موثر نهایی ( مارژینال ) مالیاتی می دهد که می توان در مورد آن اختصار METER را به کار برد و آن درصدی از درآمد قبل از مالیات مؤسسه است. به این نحو رقابت مالیاتی سبب می شود که تصمیمات مالیاتی در این زمینه تحت تاثیر عوامل بازار اتخاذ گردد. در شرایط بسیار حاد ممکن است مسابقه بین کشورها در ارتباط با تخفیف های مالیاتی کار را به حذف کلی مالیات بر درآمد حاصل از سرمایه ها بکشاند.
2.مالیات و محل سرمایه گذاری های مالی
فعالیت های اقتصادی که بر اثر فشار مالیات ممکن است از کشوری دور شوند فقط شامل فعالیت های واقعی [ شبیه تاسیس کارخانه، عملیات اکتشافی و امثال آنها ] نبوده و بلکه سرمایه گذاری های مالی را نیز در بر می گیرند فرضاً اگر کشوری بر درآمد بهره پول مالیاتی در منبعی وضع نماید که از میزان و روال بین المللی متجاوز باشد، ممکن است به مکان نامناسبی برای سرمایه گذاری بدل شود، مگر این که در مقابل امتیازات دیگری- فرضاً رعایت کامل محرمانه بودن فعالیت های بانکی- را جایگزین آن سازد. این وضعیت نیز از امکان تعدیل حاکمیت مالیاتی بر اثر فشار عوامل بازار حکایت می نماید .
3-جا به جائی پایه مالیات
کشوری که با شرایط یاد شده روبروست و در عین حال نمی خواهد نسبت به کاهش نرخ موثر مالیاتی خود اقدام نماید، می تواند به شیوه های دیگری متوسل شود و تسهیلات دیگری نظیر انگیزه های سرمایه گذاری را جایگزین چنان اقدامی کند. از آن جمله می توان اجازه استهلاک سریع و حق استفاده از اعتبار (کردیت) مالیاتی در مورد سرمایه گذاری را نام برد. آثار چنین ارفاق هایی می تواند مآلا با اثرات کاهش نرخ موثر مالیاتی سرمایه گذاران برابری نماید.
اما اگر از این گونه اقدامات خبری نبوده و در عین حال نرخ های موثر مالیاتی کشوری از حدّ معمول بین المللی متجاوز باشد، در آن صورت ممکن است حالت دیگری نیز پیش آید و آن این که شرکت ها بکوشند پایه مالیاتی ]یعنی درآمد مشمول مالیات[ خود را به خارج منتقل نمایند و در مقابل هزینه ها را به حساب عملیات داخلی خود انتقال دهند. این منظورها از طریق قیمت گذاری تصنعی انتقالات و توسل به سرمایه گذاری رقیق و انتخاب محل مناسب استقراض می تواند قابل حصول باشد با این تدابیر محل فعالیت اقتصادی تغییر نمی کند و کماکان در کشور اولیه باقی می ماند اما محل تعلق مالیات بر درآمد حاصل تغییر می یابد. در رابطه با موردی از این گونه فعل و انفعالات ، کمیته فنی مالیات بر تجارت و کسب و کار که در کشور کانادا تشکیل شده در گزارش سال 1998 خود می نویسد:
«پس از نیمه های دهه 1980 چند کشور، از جمله ایالات متحده آمریکا و انگلستان میزان مالیات بر شرکت ها را به سطحی نازل تر از مقررات کانادا تنزل دادند در نتیجه شرکت های چند ملیتی بنا به ملاحظات مالیاتی درآمدهای خود را به خارج و هزینه های خود را به داخل کانادا منتقل ساختند»
شرایطی از این گونه ممکن است سبب اخذ تصمیماتی شود که اگر چنین فشارهایی نمی بود صورت نمی پذیرفت و این به معنی محدودیت و تعدیل حاکمیت مالیاتی کشورها بر اثر فشار عوامل بازار می باشد.
4- انتخاب ساختار مالیاتی
اگر کشوری بر اثر اوضاع و احوالی که بیان شد ناگزیر از کاهش نرخ های مالیاتی خود گردد. چنین وضعی بر جنبه های دیگر ساختار مالیاتی وی نیز اثر می گذارد بر اثر کاهش عواید مالیاتی حاصل از درآمد سرمایه ممکن است فشار مالیاتی متوجه نیروی کار گردد. اهداف اجتماعی مالیات نظیر توزیع مجدد ثروت با کاربرد نرخ های تصاعدی ممکن است دچار محدودیت شود و یا اصولا کنار نهاده شود و ساختار مالیاتی تفصیلی جای خود را به نظام مالیات بر کل درآمد بدهد این تحولات نیز تحت فشار عوامل بازار در سیستم مالیاتی کشورها حاصل می گردد.
5- مصونیت نسبی مالیات بر فروش مبتنی بر قاعده مقصد از اثرات رقابت مالیاتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حاکمیت ازآن خداست
حسن احمدیزاده: با نگاهی به تاریخ فقاهت و آثار علمای نامدار در عرصه فقه و فقاهت، درمییابیم که یک اندیشمند فقیه تنها به کمک علم اصول به استنباط احکام و شرایع الهی و اجرای آنها در جامعه نمیپردازد.
بلکه نوع جهانبینی و فهم او از انسان و جهان، در استنباط او از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نقشی اساسی ایفا میکند. جهانبینی هر شخص بر پایه شناخت او استوار است.
از اینرو شناخت جهانبینی هر متفکر، نخستین گام در جهت شناخت اندیشههای او خواهد بود. هدف از این جستار، بررسی ابعاد مختلف نگرش و جهانبینی یکی از فقها و اندیشمندان عالم اسلام یعنی محقق اردبیلی و تأثیر نوع جهانبینی او در نگرش فقه سیاسی وی است.
محقق اردبیلی یکی از مشاهیر و مفاخر علمای امامیه در قرن دهم هجری است. از اوایل این قرن، صفویان در ایران به قدرت رسیدند و برای اولین بار، مذهب شیعه بهعنوان مذهب رسمی کشور برگزیده شد.
از آن پس، شاه اسماعیل اول و جانشینان او سیاست مذهبی خاصی را در پیش گرفته و خود را وارث امامان شیعه خواندند. آنان برای ترویج آموزههای مذهب شیعه، علمای این مذهب را به ایران فرا خواندند. پس از آن، روند جدیدی نیز در تحول اندیشه سیاسی علمای شیعه آغاز شد.
برخی از آنان با توجه به موقعیت سیاسی فراهم شده، درصدد گسترش معارف مذهبی شیعه برآمده و در کنار دولت صفویه قرار گرفتند و با پذیرفتن مناصبی چون شیخ الاسلامی و مقام صدری و قضاوت، ضمن مهار و کنترل قدرت سیاسی، با برپایی کلاس درس و تأسیس حوزههای علمیه، به تربیت طلاب و تقویت مراکز علمی و فقهی شیعه پرداختند.
عدهای از آنان، از جمله محقق اردبیلی با اعتقاد به اینکه هر سلطانِ غیرمعصوم، بدون اذن خاص یا عام امام، جائر است، راهکار دیگری را برگزیدند.
بنابر این، در عصر محقق اردبیلی 2نوع گفتمان مشخص در میان علمای شیعه وجود داشت. در حالی که گفتمان اول، به حضور در حوزه اقتدار دولت صفوی و همکاری نزدیک با آنها و قبول مناصب مختلف سیاسی و اجتماعی باور داشت، گفتمان دوم، به حفظ استقلال حوزه در برابر قدرت دولتی و تبیین حقایق مذهب شیعه معتقد بود، اما در عین حال، همکاری با دولت نوپای صفوی را نیز در حد ضرورت، بدون اشکال میدانست. اندیشه سیاسی محقق اردبیلی در گفتمان دوم جای میگیرد.
محقق اردبیلی، در این دوره پا به عرصه وجود گذاشت. وی که در اواخر سلطنت شاه اسماعیل اول (بین سالهای 930-920ق) در اردبیل به دنیا آمده بود، پس از گذراندن تحصیلات اولیه خود در ایران، راهی حوزه علمیه نجف شد.
او در عصر شاه طهماسب (930-980)، شاه اسماعیل دوم (984-985) و محمد خدابنده (985-996) یکی از مشهورترین عالمان شیعی بود که در حوزه علمیه نجف، به تدریس و تحقیق میپرداخت و از حضور در مرکز اقتدار دولت صفویه خودداری کرد. از این رو، بررسی اندیشه او بهعنوان سرسلسله فقهای ایران، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
محقق در فقه، روشی کاملاً مستقل و مخصوص به خود داشته و مکتبی خاص به وجود آورده است که مشخصه آن، اتکا بر فکر و اجتهاد تحلیلی و تدقیقی، بدون توجه به آراء و نظریات پیشینیان بود. او اگر چه در اساسِ فقه، تغییر و تحولی ایجاد نکرده است اما دقتهای خاص و موشکافانه و روش آزاد و شجاعت حقوقی او مکتب وی را کاملاً ممتاز و برجسته ساخته است.
ضرورت حکومت، در زندگی اجتماعی بشر، از نظر عقلاء یک امر بدیهی تلقی شده است. محقق اردبیلی نیز به تبع حکما، انسان را موجودی مدنی الطبع میداند که ناچار از معاشرت با همنوعان خود در جامعه است.
و چون این جهان، محل نزاع و فساد بنی آدم و ظلم و فسق است، بدون قانون و شریعت، که به تعبیر محقق عبارت است از «تعلیم حسن معاش و معاد طبق صواب و سداد و بازداشتن از ظلم و فسق و فساد»، زندگی اجتماعی انسان میسر نمیشود. از سوی دیگر میدانیم که وجود کاملترین قانون شریعت، بدون اجرا در جامعه، کارایی نداشته و بیهوده خواهد بود.
لذا «خداوند اجرای شریعت را بر عهده حجتهای خود در روی زمین، که پیامبران و ائمه و اولیای خدا هستند، قرار داد تا آنچه را مقصود اوست و مورد نیاز و احتیاج بندگانش است، به آنها برسانند.» به عقیده محقق اردبیلی، این نیاز اختصاص به عصر پیامبر ندارد لذا هر پیغمبری را بعد از آنکه از دار دنیا رحلت کند، نایبی در کار است تا احکام شریعت را پاسبانی کند.
محقق اردبیلی درباره ضرورت عقلی حکومت میافزاید: «چون از سویی مصالح و مفاسد زندگی، برای انسانها مخفی است و کسی غیراز خدا به آنها علم ندارد و از سوی دیگر، انسان برای حسن معاش و معاد نیازمند معرفت بر این مصالح و مفاسد است، لطف و رحمت الهی ایجاب میکند که این مصالح و مفاسد را به انسان تعلیم نماید و از آنجا که این کار، تنها از عهده کسانی ساخته است که خداوند به صلاحیت آنها عالم و راضی باشد، پس لازم است خداوند، خود، چنین اشخاصی را تعیین کند.
پس شکی نیست که امامت و ریاست عامه مردمان، در امور دینی و دنیوی آنان موجب دفع ضرر و حصول نفع در زندگی آنهاست. پس واجب است که خداوند چنین اشخاصی را مشخص و تعیین کند.» محقق اردبیلی علاوه بر ضرورت عقلی، از کتاب و سنت نیز برای اثبات ضرورت حکومت استفاده کرده است. وی درباره اینکه در هیچ زمانی مومنان بدون رهبر و سرکرده رها نشدهاند، به آیه هفتم از سوره مبارکه انبیاء و آیه 36 از سوره قیامه استناد کرده است.
بنابر این، از دیدگاه محقق، حاکمیت و حکومت، ماهیتی کاملاً الهی دارد. این حاکمیت الهی، زمانی در حکومت نبوی تحقق مییابد و زمانی در حکومت خلیفه. هر کدام که باشد، تأثیری در ماهیت الهی آن نخواهد داشت. آنچه مهم است، آن است که حاکمیت همه آنها بر امور دینی و دنیوی مردم باید از جانب خدا باشد.
از این رو، از آنجا که از نظر محقق اردبیلی، مهمترین ملاک در تعیین انواع حکومت، پیوند یا عدم پیوند آن با منبع اصلی حاکمیت، یعنی حاکمیت الهی است، انواع حکومت از نظر او را میتوان به2 نوع حکومت مشروع و حکومت غیرمشروع یا جائر تقسیم کرد. حکومت مشروع یعنی حکومتی که حاکمیت و مشروعیت خود را از حاکمیت الهی اخذ کرده باشد.
این نوع حکومت، تنها در حکومت و ولایت نبوی و ولایت معصوم و نایبان آنها، یعنی فقهای جامع الشرایط، یافت میشود. در این بخش، بهدلیل گستردگی بحث از اقسام و مراتب حکومت مشروع از نگاه محقق، تنها به بحث و بررسی حکومت فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت، از منظر وی میپردازیم و علاقهمندان به تفصیل اصل بحث را به منابع و آثار مکتوب محقق در این حوزه ارجاع میدهیم.
محقق اردبیلی یکی از آغازگران اندیشه ولایت فقیه در عصر غیبت بوده است. در گفتمان سیاسی او حاکمیت بر مردم، تنها برای معصوم جایز است و در عصر غیبت، بر کسانی جایز است که خدا و رسولش بر حکومت آنها راضی باشند و بدیهی است که خدا و رسول بر حاکمیت کسانی رضایت دادهاند که واجد شرایط عدالت و علم به مصالح و مفاسد امور دینی و دنیوی مردم باشند.
از دیدگاه وی این وظیفه فقط از عهده فقهای جامع الشرایط بر میآید و بس. وی فقهای جامع الشرایط را در عصر غیبت، ورثه الانبیاء و قایم مقام امام عصر و نایب او دانسته و معتقد است که اذن امام زمان بر نیابت آنان معلوم و بدیهی است، زیرا در غیراین صورت، اختلال در نظام عصر غیبت پیش میآید و نظم جامعه مختل میشود و زندگی انسانها در تنگنا و سختی قرار میگیرد.
علاوه بر این دلیل عقلی، اجماع و اخبار نیز موید این امر است. بنابر این، از نظر او هر کسی که جامع شرایط باشد، از جانب امام معصوم برای ولایت مردم نصب شده است و در این انتصاب، نیازی به نصب خاص ندارد و آنچه بر امام معصوم جائز است، بر او نیز جائز باشد.
چنانکه گفته شد، محقق اردبیلی برای اثبات نیابت فقهای جامع الشرایط از سوی امام، به ادله اربعه یعنی عقل، اجماع، کتاب و سنت، استدلال میکند.
دلیل عقلی او را پیش از این بدان اشاره کردیم و گفتیم که از نظر محقق، لزوم جلوگیری از اختلال در نظام جامعه و رفع ضیق و حرج از زندگی انسانها، به حکم عقل، یکی از دلایل ضرورت حاکمیت و ولایت علی الاطلاق فقیه در عصر غیبت است. از این رو، انتصاب فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت، بر ولایت و حاکمیت و تصرف در همه اموری که امام، اولی به تصرف در آنها بود، یک ضرورت عقلی است.
محقق اردبیلی علاوه بر دلیل عقلی، اجماع را نیز یکی از ادله ثبوت نیابت فقهای جامع الشرایط از امام برای ولایت و تصرف در امور دینی و دنیوی مسلمانان دانسته و در مهمترین آثار فقهی خود، اجماعهایی از فقها و علمای دیگر بر این امر، ذکر میکند.
وی پس از استدلال بهدلیل عقلی و اجماع، به اخبار و احادیث مستند، استناد کرده و ولایت فقهای جامع الشرایط را در عصر غیبت، از طریق اخبار به اثبات میرساند. وی پس از نقل اخبار مختلفی در باب قضا، از جمله، مقبوله عمر بن حنظله و روایت ابی خدیجه، چنین نتیجه میگیرد: «و ظاهر هذه الاخبار المتقدمه یدل علی ان کل من اتصف بالشرائط هو منصوب من قبله(ع) و له الحکم مثله...».
محقق اردبیلی پس از اثبات نیابت فقهای جامع الشرایط از امام معصوم در امر ولایت و حاکمیت، به3وظیفه اساسی ایشان اشاره میکند که پیامبر و ائمه معصومین نیز عهدهدار آنها بودهاند: نخست، وظیفه افتا که از مناصب و اختیارات مسلم فقیه جامع الشرایط است و غالباً هیچیک از فقها در این باره مخالفتی ندارند. محقق، برای اثبات منصب فتوا برای فقهای جامع الشرایط علاوه بر اجماع علما، بر مقبوله عمر بن حنظله و ابی خدیجه نیز استناد کرده و آنها را موید نظر خود گرفته است.
وظیفه مهم دوم، منصب قضا ست که به عقیده محقق اردبیلی، در این مورد نیز هیچ مخالفتی از سوی علما و فقها مشاهده نشده است. محقق برای اثبات این منصب برای فقهای جامع الشرایط، علاوه بر اجماع، بهدلیل عقلی نیز استناد کرده و میگوید عقل نیز لزوم پذیرش چنین منصبی از سوی فقیه جامعالشرایط را تأیید میکند؛ چرا که در غیراین صورت، در نظام زندگی اجتماعی اختلال پیش میآید. بنابر این، به تأیید عقل و تأکید اخبار و اجماع علما، منصب قضاوت یکی از مناصب مسلم فقهای جامع الشرایط محسوب میشود.
زیرا «جلوگیری از ظلم ظالم و انتقام مظلوم از ظالم و دفع مفاسد و جلوگیری از تجاوز بعضی از مردمان بر بعضی دیگر و رساندن حقوقشان به آنها و استقرار حق در جایگاه آن و ایجاد نظم و امنیت در جامعه، واجب است.»
و از این رو، بر فقهای جامعالشرایط در عصر حضور و غیبت، واجب است این منصب و وظیفه را به نیابت از ائمه قبول کرده و به آن اقدام کنند.
سومین وظیفه مهم و اساسی فقهای جامعالشرایط در عصر غیبت، اداره امور سیاسی و اجتماعی مسلمانان است. گفتیم که از نظر محقق اردبیلی، فقیه جامع الشرایط، وارث انبیا و قائم مقام امام معصوم است و تصرف در همه اموری که حق مسلم امام است، بر او نیز جایزاست.
بر مبنای این تعمیم و عمومیتی که وی برای نیابت فقیه جامع شرایط قائل شده، میتوان نتیجه گرفت که همان طور که اختیارات و مناصب پیامبر و امامان، تنها در فتوا و قضا خلاصه نمیشد و آنها متصدی امور سیاسی و اجتماعی مردم نیز بودند، اختیارات و منصب فقها نیز در فتوا و قضا خلاصه نمیشود، بلکه آنها در همه امور دینی و دنیوی مردم، نایب مناب امام هستند، که اداره امور سیاسی و اجتماعی آنان نیز از آن جمله است.
محقق اردبیلی برای اثبات گستره دامنه اختیارات فقیه جامع الشرایط در امور سیاسی و اجتماعی، به چند مورد از اموری که همگی از مصادیق وظایف و اختیارات سیاسی و اجتماعی محسوب میشوند اشاره کرده و آنها را در حیطه اختیارات فقیه جامعالشرایط میداند.
تاریخ ورود خبر: 22 مهر 1386 ساعت 10:34 تاریخ تایید: 23 مهر 1386 ساعت 09:20 تاریخ به روز رسانی: 23 مهر 1386 ساعت 09:19 لینک خبر: http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=35238
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
انتخابات مجلس و حق حاکمیت ملت
حدود دو ماه تا زمان برگزاری انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. چرا باید به پای صندوق های رای برویم و برای مجلس نماینده انتخاب کنیم؟ در انتخابات به چه کسانی رای بدهیم و آنها رابه عنوان نماینده به مجلس بفرستیم؟ و ... در مقاله ای با عنوان انتخابات مجلس و حق حاکمیت ملت که توسط دکتر علی صباغیان نوشته شده به این موضوع پرداخته شده که با هم می خوانیم تا در تصمیم گیری برای شرکت یا عدم شرکت تصمیم درستی بگیریم حدود دو ماه تا زمان برگزاری انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده است.به موازات نزدیک شدن موعد انتخابات بحث و گفتوگو پیرامون آن در محافلمختلف،سیاسی، حزبی، مطبوعاتی مردمی و حتی خانوادگی گسترش یافته است، به طوری که از این بحثها بر میآید هم اکنون توده مردم به عنوان انتخاب کنندگان با پرسشهای عدیدهای درباره اهمیت، چگونگی و نتایج احتمالی این انتخابات روبهرو هستند.از میان پرسشهای مطرح شده برای مردم دو پرسش از اهمیت اساسی برخوردار است: اول این که چرا باید به پای صندوقهای رای بروند و برای مجلس نماینده انتخاب کنند؟ و پرسش دوم که به طور منطقی بعد از پرسش اول مطرح میشود این است که در انتخابات به چه کسانی رای دهند؟ و آنها رابه عنوان نماینده به مجلس بفرستند؟به طور طبیعی پاسخ پرسش دوم را مردم در روندی که از ماهها قبل آغاز شده و تا زمان انتخابات ادامه دارد و در روزهای تبلیغات رسمی انتخاباتی به اوج خود خواهد رسید و با بهرهگیری از رسانههای جمعی و مطبوعات و پرسوجو ازکسانی که اطلاعات بیشتری دارند،خواهند یافت.بر این اساس در این مقال قصد پرداختن به این امر نیست بلکهنوشتار حاضر بدون آنکه بخواهد وارد بحث حقوقی "حق" یا "تکلیف بودن" رأی دادن شود،درصدد آن است تا با نگاهی به برخی از اصول قانون اساسی گامی در راه روشنتر شدن دلایل و ضرورت حضور مردم در انتخابات مجلس بردارد. تردیدی نیست چنانچه این ضرورت به خوبی برای رایدهندگان روشن گردد کمک بزرگی به آنها در یافتن نمایندگان مطلوب ارائه خواهدکرد و در جستجوی پاسخ پرسش دوم آنها را یاری خواهد نمود.قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مبین نهادهای فرهنگی، اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی جامعه ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامی است فصل پنجم را به "حق حاکمیت ملت" اختصاصداده است.در چارچوب این فصل و طی اصل پنجاه و ششم قانوناساسی جمهوری اسلامی تصریح میکند:"حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است، هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرفی که در اصول بعد می آید اعمال میکند".قانون اساسی در اصول بعد هنگامی که در صدد بیان "طرق اعمال" حق خداداد حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش است به سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه به عنوان قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران اشاره میکند.این قانون در اصول پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم هنگام بیان چگونگی اعمال قوه مقننه اعلام میدارد که "اعمال قوه مقننه از طریق مجلسشورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل میشود" و "در مسائل بسیار مهم، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی ومراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد."اگر چه قانون اساسی جمهوری اسلامی مراجعه مستقیم به آراء مردم برای اداره امور مهم ، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به عنوان راهی برای اعمال حق خداداد تعیین سرنوشت اجتماعی ملت توسط آنها در نظر گرفته است اما محدودیت هایی نیز بر سر این راه قرار داده است..محدودیت هایی همچون اجازه مراجعه به همهپرسی تنها درمسائل بسیار مهم اقتصادی ، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و یاضرورت تصویب درخواست مراجعه به آراء عمومی توسط دو سوم مجموع نمایندگان مجلس گستره بهرهگیری از این شیوه را برای اعمال حق حاکمیت ملت تنگ کرده است.گذشته از این،مسائل و مشکلات اجرایی همهپرسی به عنوان شیوهای از مردمسالاری مستقیم به طور کلی کاربرد آن را در دنیای نوین محدود کرده است. به همین دلیل در کشور ما نیز طی بیست سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد تاکنون تنها سه بار از همهپرسی استفاده شده است:اول برایتصویب نظام جمهوری اسلامی، دوم برای تصویب قانون اساسی و سوم برای تصویب اصلاحات قانون ساسی.مشکلات عدیدهای که امکان استفاده از همهپرسی به عنوان شیوه مستقیم مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش را محدود کرده راه را به سوی شیوه دیگری گشوده است و آن اعمال حق تعیین سرنوشت اجتماعی ملت از طریق "نماینده سالار" یاد میشود.بر همین اساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل ششم بر این امر تاکید دارد و بیان میکند:"در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظائر اینها".آنچه از اصول فوقالذکر قانون اساسی جمهوری اسلامی برمیآید عبارت است از:1 - حاکمیت مطلق بر جهان و انسان متعلق به خداوند است.2 - خداوند انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.3 - هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند.4 - هیچکس نمیتواند این حق الهی را در خدمت منافع فرد یاگروهی خاص قرار دهد.5 - ملت این حق خداداد را از طرقی همچون مجلس شورای اسلامی اعمال میکنند.6 - با توجه به این که همیشه امکان حضور مستقیم همه مردم برای اعمال حاکمیتشان بر سرنوشت اجتماعیشان وجود ندارد پس آنها باید نمایندگانی انتخاب کنند و به مجلس بفرستند.7 - انتخاب نماینده مجلس نیز از طریق برگزاری انتخابات با آراء مستقیم صورت میگیرد .بنابر این مقدمات و با توجه به جایگاهی که مجلس در زمینه اعمال حق حاکمیت ملت دارد مشخص میشود که انتخابات مجلسشورای اسلامی از مهمترین تجلیگاههای حق حاکمیت مردم به حساب میآید و مردم نیز اگر خواهان اعمال این حق خدادادی خود هستند با حضور فعال در انتخابات میتوانند به اینخواسته خود دست یابند.از سوی دیگر، با توجه به اختیارات و صلاحیت هایی که قانون اساسی جمهوری اسلامی به مجلس شورای اسلامی اعطا کرده ازلحاظ حقوقی و نظری نقش این نهاد در اداره امور سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی کشور از اهمیت خاصی برخوردار است و نوع نمایندگانی که در آن حضور می یابند براین امرتاثیرگذار است.قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل هفتاد و یکم صلاحیت قانونگذاری در کشور را به مجلس شورای اسلامی داده و تصریحمیکند:"مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی میتواند قانون وضع کند". همچنین اصل هفتاد و ششم نیز بیان میدارد که" مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد".این اختیارات گسترده همراه با نظارت های مختلف سیاسی، اقتصادی و مالی که در حیطه وظایف و صلاحیت های مجلس قرار دارد اهمیت آن را در نظام سیاسی کشور دوچندان میکند و اگرچه طبق اصل شصتم قانون اساسی "اعمال قوه مجریه جز در اموری که در این قانون مستقیما بر عهده رهبری گذارده شده از طریق رئیس جمهور و وزراء است" و طبق اصل شصت و یکم "اعمال قوه قضائیه به وسیله دادگاه های دادگستری است" اما در واقع فرو افتادن سایه قوه مقننه و مجلس بر سر این دو قوه برچگونگی اعمال آنها تاثیرگذار است.طبق اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی از طریق دادن رای اعتماد در آغاز به کار دولت جدید، در ترکیب آن تاثیر بسیار زیادی دارد و بعد از آن نیز با نظارت سیاسی که از طریق سوءال، استیضاح و رای عدم اعتمادبه وزرا صورت میگیرد، کل روند اجرایی را تحتالشعاع قرار میدهد.از لحاظ مالی نیز مجلس نقش عمدهای در سمت و سوی فعالیت های مختلف دارد.مجلس برنامههای پنجساله پیشنهادی دولت را باید تصویب کند ،با تصویب بدون تغییر این لوایح و یا با ایجاد تغییرات گسترده در آنها میتواند مسیر اجرایی امور کشور را در کنترل داشته باشد. همچنین لوایح بودجه سالانه کل کشور که در واقع سند مالی دخل و خرج کشور و تعیینکننده سمت و سوی فعالیت های اقتصادی، صنعتی، بازرگانی، اجتماعی و فرهنگی طی مدت یک سال است هر سال باید به تصویب مجلس برسد.گذشته ازاین پس از تصویب قانون بودجه مجلس با نظارتی که از طریقدیوان محاسبات بر اجرای بودجه انجام میدهد عملیات وفعالیتهای مالی کلیه وزارتخانهها، موءسسات، شرکت های دولتی و سایر دستگاه هایی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده میکنند را کنترل مینماید.به طور خلاصه این که در کشوری که بنابر قانونگرایی گذاشته شده همه امور باید طبق قانون انجام گیرد و نهادیکه متولی اصلی قانونگذاری است مجلس شورای اسلامی میباشد. قوانین خوب و منطقی مصوب این نهاد میتواند حلال مشکلات باشد و بر عکس ناتوانی در فهم مسائل و یا بیدقتی درتنظیم قوانین از سوی مجلس نه تنها باری از مشکلات کم نخواهد کرد بلکه بر پیچیدگی های آن نیز خواهد افزود.بنابر این، در پاسخ به این سئوال که چرا باید مردم درانتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کنند؟ به طورخلاصه میتوان گفت اول برای اعمال حق خدادادی تعیین سرنوشت اجتماعی خود و دوم برای تاثیرگذاری بر روند امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و سوق دادن آنهابه سمت مطلوب.تردیدی نیست رای دهندگان با درک اهمیت حضورشان در انتخابات به دنبال شناخت نامزدهای نمایندگی مجلس خواهند رفت و کسانی را انتخاب خواهند کردکه به بهترین وجه بتوانند "نمایندگی" آنها را در امور مهم فوق الذکر بر عهده گیرد.
سه شنبه دوم بهمن 1386
موارد متعدد مغایرت قوانین انتخابات مجلس با یک انتخابات آزاد /کمیتهی دفاع از انتخابات آزاد، سالم و ع
کمیته ی دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه انتخابات مجلس در ایران آزاد نیست به نام خدا بررسی تطبیقی قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران با اسناد بینالمللی راجع به انتخابات آزاد، سالم و عادلانه پیرو شکلگیری کمیتهی دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه و اعلام ضوابط و معیارهای انتخابات آزاد، این کمیته با اعتقاد و التزام کامل به وحدت ملی و استقلال و تمامیت ایران زمین و تقدم منافع ملی بر مصالح فردی و گروهی به مقایسهی مفاد قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران با معیارهای بیستگانهی مندرج در اطلاعیهی یاد شده پرداخته و نتیجهی این بررسی و تطبیق را به شرح زیر اعلام میدارد: مبنا و مستند حقوقی این نوشتار و همچنین بیانیهی پیشین، (ضوابط و معیارهای بیستگانهی انتخابات آزاد)، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اعلامیهی جهانی حقوق بشر مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ ۱۹۴۸، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ و بیانیه اتحادیه بین المجالس مصوب ۲۶ مارس ۱۹۹۴ بوده است که سه سند بینالمللی یادشده به شیوههای گوناگون به تایید دولت و مجلس ایران نیز رسیده و از این رو، بنا بر مادهی ۹ قانون مدنی ایران در حکم قوانین داخلی محسوب شده و لازم الاتباع تلقی میشوند. لازم به ذکر است که آزادیهای مصرح در قانون اساسی ایران ناظر بر انتخابات، منعکسکنندهی موازین مقرر در اسناد یاد شده میباشد. لازم به یادآوری است که در تدوین قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، برخی از استانداردهای یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه نظیر دورهای بودن، رایگیری مخفی، نظارت رسمی بر نحوهی اخذ، شمارش و خواندن آرا و نظایر آن رعایت شده است. از این رو، اطلاعیهی حاضر بر آن است تا صرفا به تبیین موادی از این قانون که با سایر مفاد آن و همچنین اسناد یاد شدهی بالا در تعارض است، بپردازد. کمیتهی انتخابات آزاد، سالم و عادلانه بر این باور است که قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران در موارد زیر با معیارهای انتخابات آزاد، تعارض جدی داشته و به موجب تعهدی که نمایندگان مجلس ایران در نشست اتحادیهی بینالمجالس در سال ۱۹۹۴ میلادی بر آن تأکید داشتهاند، کلیهی قوانین راجع به انتخابات گوناگون را باید با معیارهای مندرج در بیانیهی صادره از سوی نهاد بینالمللی مذکور، تطبیق دهند و قوانینی را که مخالف این معیارهاست، اصلاح کنند. مهمترین مغایرتهای قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران با معیارهای مندرج در اسناد یادشده به شرح زیر است: ۱. ماده ۳ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مقرر میدارد: " نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی بهعهده شورای نگهبان میباشد. این نظارت، استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امورمربوط به انتخابات، جاری است ". افزون بر انتصابی بودن شورای نگهبان، نظارت استصوابی به گونهی مقرر در مادهِی ۳ قانون انتخابات و آییننامههای مربوطه با بند بیستم معیارهای بیستگانه که: " اعمال هر گونه نظارت استصوابی توسط نهادهای حکومتی تحت هر عنوان باشد، نادیده انگاشتن حقوق شهروندی و مخدوش ساختن انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است " در تعارض است. توضیح این که: نخست، چنانچه منابع حقوق عمومی را مشتمل بر قانون، عرف، رویهی قضایی، دکترینهای حقوقی، نظریات مشهور فقهی و معاهدات پذیرفته شدهی بینالمللی بدانیم "، نظارت استصوابی بر انتخابات " فاقد پشتوانهی تبیینی در منابع یاد شده میباشد. دوم این که نظارت استصوابی به نحو مقرر در مادهی ۳۰ خارج از حیطهی معنایی نظارت بوده و بیتردید با عملیات اجرایی در تداخل میباشد. سوم این که این نوع نظارت استصوابی با بندهای سهگانهی مادهی ۲۱ اعلامیهی جهانی حقوق بشر، مادهی ۲۵ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، بندهای ۱ و ۷ بیانیهی اتحادیهی بینالمجالس راجع به معیارهای انتخابات آزاد و عادلانه در تعارض است. چهارم این که احراز صلاحیت داوطلبان نمایندگی مردم در مجلس، به عنوان وکلای مردم در اجرای امور مربوط به آنان، تنها در صلاحیت موکلان، یعنی خود مردم است. این نوع از نظارت در تعارض با قانون اساسی و حق حاکمیت مردم و معنا و مفهوم نمایندگی و وکالت است. پنجم این که بند نهم اصل ۱۱۰ قانون اساسی به صراحت مقرر میدارد: « صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون میآید باید قبل از انتخابات به تایید شورای نگهبان برسد. » مفهوم مخالف این اصل آن است که ورود شورای نگهبان به مقولهی تعیین صلاحیت در سایر انتخابات، خلاف قانون اساسی است. تاکید و درج عبارت " پیش از انتخابات" در مورد داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری و عدم تسری آن به دیگر انتخابات از جمله انتخابات مجلس شورای اسلامی به این معناست که در واقع نظارت شورای نگهبان در انتخابات مجلس صرفا مربوط است به فرآیند رایگیری و شمارش آرا و نه مراحل پیش از آن. هر چند در انتخابات ریاست جمهوری نیز اختیارات شورای نگهبان محدود است به احراز شرایط مقرر در اصل ۱۱۵ قانون اساسی و نه فراتر از آن. ۲. بندهای ۱ و ۳ مادهی ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی به مواردی نظیر: " اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقهی فقیه " به عنوان شرایط انتخاب شوندگان در هنگام ثبت نام اشاره دارند. درج این شرایط در قانون انتخابات با بندهای ۲، ۳ و ۱۰ معیارهای بیستگانه در تعارضاند. توضیح این که درج این شرایط در یک قانون عادی، مانند قانون انتخابات، نخست با اصل بیست و سوم قانون اساسی در تعارض است زیرا اعتقاد یک امر درونی و قلبی است و اقدام برای احراز و یا عدم احراز آن از مصادیق تفتیش عقاید محسوب میشود. دوم این که، این شرایط از جمله امور ذهنی هستند که در حیطهی شناخت و داوری دقیق، نمیتوانند قرار گیرند. سوم این که این شرایط به عنوان شرط لازم جهت کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی با مواد ۱۸ و ۱۹ اعلامیهی جهانی حقوق بشر، مواد ۱۸ و ۱۹ میثاق و بندهای ۱ و ۳ مادهی ۳ و مفهوم قسمت دوم بند ۱ مادهی ۴ بیانیهی اتحادیهی بینالمجالس راجع به معیارهای انتخابات آزاد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
حاکمیت ولایت فقیه در اسلام
کتاب: انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى فرانسه و روسیه، ص 183
نویسنده: دکتر منوچهر محمدى
علیرغم مجاهدت و تلاشهایى که مردانى چون سید جمال الدین اسدآبادى، نائینى، نورى، مدرس، کاشانى، و فداییان اسلام به رهبرى نواب صفوى انجام دادهاند و اگر چه در تحقق بسیارى از اهداف ملى نقش اساسى داشتند، موفق نشدند اسلام را به عنوان ایدئولوژى انقلاب در باور تودههاى وسیع و على الخصوص انقلابیون جوان جاى دهند.تا اینکه از سال 1341 امام خمینى رهبر انقلاب اسلامى با شناخت دقیق مشکلات مذکور قدم به قدم در جهت از میان بردن موانع مزبور گام برداشته و موفق شدند با توهمات موجود در اذهان مردم و طرح اسلام با شیوه جدید آن را به عنوان مطلوبترین ایدئولوژى انقلاب در جامعه مطرح نمایند. ابتدا به عنوان مرجع تقلید شیعیان، تقیه را حرام کرده و اظهار حقایق را واجب دانستند (و لو بلغ ما بلغ) . (1)
بدین وسیله و از طریق صدور فتواى تاریخى مزبور این مشکل را برطرف کردند.امام همچنین با عنوان مرجع بزرگ و تامه تقلید و محور اصلى حوزه علمیه قم، با به دست گرفتن پرچم مبارزه و حمله به سیستم سیاسى حاکم، موضوع انفکاک دین از سیاست را عملا به عنوان امرى باطل و نادرستبه اثبات رساندند.
به دنبال آن در فرصتى که در دوران تبعید در نجف اشرف حاصل گردید با طرح حکومت اسلامى و اصل ولایت فقیه، تحولى اساسى، در نگرش به اسلام به عنوان یک ایدئولوژى پویا و قابل پیاده شدن در عصر حاضر، به وجود آوردند.در ارائه ایدئولوژى انقلاب ابتدا مىبایستحاکمیت موجود را نفى و طرد نمود، ارزشهاى مسلط بر نظام را به زیر سؤال کشید و این کارى بود که ابتدا رهبر انقلاب به عنوان ایدئولوگ انجام داد، در شرایطى که سالهاى متمادى تبلیغ شده بود که سلطان سایه خدا و اطاعت از سلطان اطاعت از خداست و یا اینکه سلطنت ودیعه و موهبتى الهى است.رهبر انقلاب با نفى همه این ارزشها چنین مىگوید:
«این مواد قانون اساسى و متمم آنکه مربوط به سلطنت و ولایتعهدى و امثال آن است کجا از اسلام است؟ اینها همه ضد اسلامى است، ناقض طرز حکومت و احکام اسلام است.سلطنت و ولایتعهدى همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشید و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقى و مصر و یمن برانداخته است.رسول اکرم (ص) در مکاتیب مبارکش که به امپراطورى روم شرقى (هراکلیوس اول) و شاهنشاه ایران نوشته آنها را دعوت کرده که از طرز حکومتشاهنشاهى و امپراطورى دستبردارند، از اینکه بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود کنند، و بگذارند مردم خداى یگانه و بىشریک را که سلطان حقیقى است، بپرستند.سلطنت و ولایتعهدى همان طرز حکومتشوم و باطلى است که حضرت سیدالشهداء (ع) براى جلوگیرى از برقرارى آن قیام فرمود و شهید شد. (2)
با طرح این موضوع براى اولین بار رهبر انقلاب ارزشى را، که نه تنها سالیان دراز تبلیغ و به مردم تلقین شده بود بلکه جزء اصلى قانون اساسى (3) شناخته شده بود، باطل و ضد ارزش اعلام مىنماید.
وظیفه بعدى ایدئولوگ انقلاب این است که جامعه کمال مطلوب را نه تنها ترسیم نماید بلکه شیوه عملى رسیدن به آن را هم نشان دهد.براى معتقدین به اسلام که اکثریت قریب به اتفاق جامعه را تشکیل مىدادند. این امر پذیرفته شده بود که حکومت اسلامى به طریقى که زمان رسول اکرم (ص) پیاده و اجرا شده بود مىتواند به عنوان حکومت کمال مطلوب تلقى شود و الگو و نمونه حکومت آینده قرار گیرد.اما نکته مهم این بود که بعد از چهارده قرن و با توجه به پیچیدگیهاى جامعه امروزى چگونه و توسط چه اشخاصى مىتوان چنین جامعهاى را تشکیل داد.از طرف دیگر عده زیادى با اعتقاد به این امر که دنیا باید پر از فساد و ظلم و جور شود تا مهدى موعود (ع) ظهور نموده و دنیا را پر از عدل و داد کرده و حکومت اسلامى را تشکیل دهد، مطلقا امکان تشکیل چنین حکومتى را در زمان غیبت منتفى دانسته و تلاش براى چنین حرکتى را ضد ارزش مىدانستند.
در چنین شرایطى رهبر انقلاب با ارائه اصل ولایت فقیه و به زبانى ساده و در عین حال مستند به آیات قرآنى، اخبار، و احادیث ثابت مىنمایند که احکام خدا تعطیل بردار نیست و در هیچ شرایطى حتى در عصر غیبت کبرى نمىتوان از اجراى احکام الهى سر باز زد و این مسئولیتبر دوش فقها مىباشد.
امام خطاب به طلاب و در این رابطه اظهار مىدارند که «شما در صورتى خلفاى اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان (ع) بیاید.شما نماز را هیچ وقت مىگذارید تا وقتى امام زمان (ع) آمد، بخوانید که حفظ اسلام واجبتر از نماز است.منطق حاکم خمین را نداشته باشید که مىگفت: باید معاصى را رواج داد تا امام زمان (ع) بیاید.اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمىکند» . (4)
براى اداره جامعه اسلامى دو شرط اساسى براى حاکم لازم است: اول اینکه آگاهى جامع و کامل به احکام خدا داشته باشد و دوم اینکه در اجراى احکام مزبور راه عدالت را در پیش گیرد و به عبارت دیگر فقیه عادل به عنوان جانشین رسول خدا و ائمه اظهار وظیفه اداره جامعه اسلامى و اجراى احکام آن را داشته و اطاعت از وى به عنوان ولى امر همچون اطاعت از رسول خدا واجب الاتباع است.
در مورد حاکم و ولى امر در نظام اسلامى آراى مردم تنها نقش فعلیت و به مرحله اجرا درآوردن اصل ولایت فقیه را دارد، بدین معنى که ولایت امر مقامى است که از طرف خداوند به او داده شده است و ثبوت آن مشروط به آراى عمومى نیست، اگر چه مردم هم او را به رهبرى زعامت نپذیرند ولى عینیت و فعلیت ولایت در گرو آرا و پذیرش عمومى مردم است.و از طرف دیگر در مورد فقیه ممکن استبیش از یک نفر شرایط و اوصاف ولایت را دارا باشد یعنى چند فقیه عادل و بصیر و آگاه در جامعه داشته باشیم که خواه ناخواه باید یک نفر از آنها عهدهدار زعامت و رهبرى شود.بدیهى استیکى از راههاى عملى براى تحقق ولایت و رهبرى آن فرد از بین چند نفر راى اکثریت است که قهرا پس از انقلاب و قیام آن فرد به مسئولیتهاى ناشى از امامت و ولایت از عهده دیگران ساقط مىگردد. (5)
پىنوشتها: . صحیفه نور، جلد اول، ص 40. . امام خمینى، «ولایت فقیه» انتشارات، ناس، صص 11- 10. . اصل 25 متمم قانون اساسى سابق ایران.
4. امام خمینى، «ولایت فقیه» ص 75.
5. طاهرى خرمآبادى، «ولایت فقیه یا حاکمیت ملت» ، ص 86.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
حاکمیت اینترنت : پیشینه و آینده پیش رو
الف ) پیشینه :
یکی از مهمترین مباحث مطروحه در اجلاس سران جهان درباره جامعه اطلاعاتی که از دهم تا دوازدهم دسامبر ۲۰۰۳ در ژنو سوئیس برگزارشد بحث دامنه داری به نام حاکمیت بر اینترنت (internet governance) یعنی چگونگی اداره اینترنت بود.
این موضوع اگر چه در پایان اجلاس سران جهان درباره جامعه اطلاعاتی به اینجا انجامید که یک کار گروه در یک فرایند باز و فراگیر, مکانیزم مشارکت فعال و همه جانبه دولت ها، بخش خصوصی و جامعه مدنی را از سوی کشورهای توسعه یافته و رو به توسعه به پیشنهاد اعلامیه اجلاس زیر نظر کوفی عنان تشکیل دهد و تا سال ۲۰۰۵ (اجلاس تونس) یک تعریف کاری از حاکمیت اینترنت ارائه کند،اما هنوز یک بحث پیچیده و چند وجهی است که به مباحث کارشناسی همه جانبه نیاز دارد تا از سطح یک واکنش سیاسی به سطوح یک مقوله کاملا کارشناسی ارتقا یابد. در بند پنجاه اعلامیه اصول آمده است:
به مسائل مربوط به حاکمیت بینالمللی بر اینترنت باید به گونهای هماهنگ پرداخته شود. ما از دبیرکل سازمان ملل متحد میخواهیم تا طی یک فرایند باز و دربرگیرنده همه، و براساس سازوکاری که مشارکت فعال و کامل دولتها، بخشخصوصی، و جامعه مدنی کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته را تضمین کند و شامل سازمانهای بینالدولی و بینالمللی، و انجمنهای مربوطه باشد، یک گروه کاری برای مسئله حاکمیت بر اینترنت تشکیل دهد تا اقدام به تحقیق و بررسی کند و در صورت مقتضی تا سال ۲۰۰۵ پیشنهاداتی را برای اقدام عملی در جهت حاکمیت بر اینترنت ارائه دهد(۱)
در همین حال در طرح اقدام ژنو هم در بند سیزدهم زیر عنوان محیط استعدادپرور از دولتها خواسته شده است تا یک چارچوب قانونی و نظارتی، حمایتکننده، شفاف، رقابتگرا، و قابلپیشبینی بپرورانند که انگیزههای لازم برای سرمایهگذاری و توسعه گروههای اجتماعی را در جامعه اطلاعاتی فراهم آورد. در این بند چنین آمده است :
▪ محیط استعدادپرور
برای بهحداکثر رساندن مزایای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی جامعه اطلاعاتی، دولتها باید یک محیط سیاسی و قانونی قابل اعتماد، شفاف و غیرتبعیضی ایجاد کنند. اقدامات عبارتند از:
الف) دولتها باید یک چارچوب قانونی و نظارتی، حمایتکننده، شفاف، رقابتگرا، و قابلپیشبینی بپرورانند که انگیزههای لازم برای سرمایهگذاری و توسعه گروههای اجتماعی را در جامعه اطلاعاتی فراهم آورد.
ب) از دبیرکل سازمان ملل متحد میخواهیم تا از طریق یک فرایند باز و شامل همگان که تضمینکننده سازوکاری برای مشارکت کامل و فعال دولتها، بخشخصوصی و جامعه مدنی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه باشد، و سازمانها و انجمنهای بیندولتی و بینالمللی را دربربگیرد، یک گروهکاری در مورد نظارت بر اینترنت تشکیل دهد تا به بررسی و ارائه پیشنهادهای عملی، در صورت مقتضی، در مورد اعمال نظارت بر اینترنت تا سال ۲۰۰۵، اقدام کند.
این گروه باید، علاوه بر کارهای دیگر:
۱) یک تعریف کاری از نظارت بر اینترنت به دست دهد.
۲) مسائل سیاستگذاری عمومی را که مربوط به نظارت بر اینترنت است تعیین کند.
۳) درک مشترکی از نقشها و مسئولیتهای مربوطه دولتها، سازمانهای بین دولتی و بینالمللی موجود و دیگر انجمنها و همچنین بخش خصوصی و جامعه مدنی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه ایجاد کند.
۴) یک گزارش از نتایج این فعالیت تهیه کند تا برای ملاحظه و اقدام مقتضی به مرحله دوم اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی در تونس در سال ۲۰۰۵ ارائه شود. (۲)
کار گروه حاکمیت اینترنت (Working Group on Internet Governance - WGIG) به ریاست نیتین دسائی (Nitin Desai) مشاور ویژه کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل در امور جامعه اطلاعاتی تشکیل شده ، نخستین گردهمائی خود را هم برگزار کرده و ایران نیز با نامه رسمی کوفی عنان، به عنوان یکی از ۴۰ کشور عضو کار گروه حاکمیت اینترنت انتخاب شده است . هشت عضو کارگروه ایران را مهندس نصرالله جهانگرد بعنوان رئیس کارگروه،دکتر محسن پاذری دبیر کمیسیون ملی WSIS ،دکتر کاظم معتمدنژاد، دکتر ابراهیم آبادی، دکتر غریبی،مهندس سلجوقی،مهندس جعفری و دکتر صفایی تشکیل می دهند.
پس از اجلاس ژنو هم یک فروم بین المللی از سوی نیروی ضربت سازمان ملل در زمینه ICT با حضور ۲۰۰ تن از سران دولتها، نهادهای مدنی و تجاری در روزهای ۲۵ و ۲۶ مارس تشکیل شد که در ان پاول تاومی (Paul Twomey) رتیس و مدیر اجرائی ICANN هم حضور داشت و نظر کلی حاکم بران چندان علیه وضع موجود نبود و اگر چه دربحث های مربوط به حاکمیت اینترنت مقولاتی چون حاکمیت، امنیت، حریم شخصی، هماهنگی بین المللی و حقوق مرتبط با مالکیت معنوی (Intellectual Property Rights - IPR) به چشم می خورد و حاکمیت بر اینترنت بحث حقوقدانان، اقتصاد دانان و سیاستگذاران است اما یکی از نکات مشترک این سه طیف کم توجهی به معماری اینترنت و نهادهای مرتبط با حاکمیت درآن است.
ب ) وضعیت امروز