انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

بینش عاطفی به عنوان جو فکری ، شخصیت و توانایی روحی 21 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

بینش عاطفی به عنوان جو فکری ، شخصیت و توانایی روحی

نویسندگان :

Jhon D Mayer

Peter Salovey

David R Caruso

بینش عاطفی وEQ به وسیله انجمن گویش آمریکایی به عنوان مفیدترین صفات یا واژه های نوین در سال 1995 انتخاب شدند . (1995،1999،Brrodie ، 1996) . و همانطور که این گفتار شهادت می دهد در این زمینه گسترش زیادی ایجاد شده است . جنبش در علاقه مندی دائم به بینش عاطفی با ارائه مقاله در نشریات دانشگاهی در سال 1990 شروع شد و پس از آن با نشر عمومی بوسیله کتاب پر فروش « بینش عاطفی » گسترده شد . بعد از آن تفکر «بینش عاطفی » روی جلد جمله Time رفت ( 1995 Gibbs ) . از آن به بعد درباره بینش عاطفی آنقدر سخنها رانده شد که محال است (یا حداقل بسیار طاقت فرساست ) تا تمام جوانب آن را مورد بررسی قرار داده.

به هر حال حائز اهمیت است که ببینیم واژه « بینش عاطفی » در چه زمینه هایی بکار می آید در این فصل سه معنای آن را مورد بررسی قرار می دهیم . اولین آنها که مهمترین و جامعترین معناست عبارت «جو فکری» ( Zeitgeist) یا فرهنگ رایج می باشد . روحیه یک عصر غالباً به عنوان جو فکری ، یک ذهنیت یا علاقه رایج که آن دوران را شخصیت می دهد . در فرهنگ تنها یک عامل دخیل نیست بلکه جو فکری در هم پیچیده ای آن را متأثر می کند . فکر می کنیم که واژه « جو فکری » به نوعی معرف بینش عاطفی می باشد و اولین معادلی است که در این فصل به عنوان معادلی فرهنگی و سیاسی یافتیم . و دومین معادل تخصیص یک خصیصه شخصیتی است که به نظر می رسد مانند پشتکار مؤلفه مهمی برای موفقیت در زندگی محسوب می شود . سومین و آخرین معنی بینش عاطفی که نظرها را در متون علمی جلب کرد و خصیصه یک سری از توانایی ها در فرآیند بینش عاطفی می باشد .

مطالعات ما در زمینه بینش عاطفی هم منابع عمومی و هم منابع دانشگاهی را در بر می گیرد هدفمان این است تا موارد استفاده واژه بینش عاطفی را روشن کنیم و مواردی را که ممکن است با نادیده گرفتنشان معنای بینش عاطفی مبهم شود . خاطر نشان کنیم برای این منظور اگر لازم باشد به مباحث علمی و فرهنگی پرداخته خواهد شد . بعد از این مقدمه بخش اعظم این بخش به مطالعه سه معنای بینش عاطفی به عنوان جو فکری ، شخصیت و توانایی روحی . بینش عاطفی و جو فکری

رواج بینش عاطفی احتمالاً در 1995 با چاپ یک سری داستان در مجله Time و مجله USA Today Weekend در باره اهمیت بینش عاطفی برای موفقیت در مدرسه و کار ، به اوج خود رسید Gibbs) 1995 ؛ Goleman ، 1995) . این گزارشات ترکیبی از دانش و احساس افروزی بود . ایده اصلی این بود که یک بخش اعظم شخصیت - بخشی که می توان به دستش آورد ـ به صورت گسترده أی می تواند شخص را در بدست آوردن اهدافش یاری رساند و توجهی که به این مقالات می شد بیشتر از یک دلگرمی برای بدست آوردن خواسته ها بود . اساساً علاقه به این مقالات پی آمدی از دو ناحیه نقش های فرهنگی جامعه بود . اول تنش در تفکر غربی بین عاطفه و دلیل بود . یک واژه که بینش و عاطفه را بهم مربوط می کرد و به نوعی ترکیب متضاد (ترکیب متضاد با استفاده از کلمات متضاد رفتاری را کالبد شکافی می کند مانند لطف ظالمانه ) محسوب می شد زیرا عاطفه ها ایده أی را بدون دلیل در خود جای می دهد. Mayer , Salorey) ،1990) . چندین سال قبل، Payne پیش بینی کرده بود که در آینده عصری خواهد آمد که در مدارس ترکیب و هم آمیزی عاطفه و بینش را آموزش خواهند داد ، و دولتها نسبت به احساسات شخصی مسئول خواهند بود.Payne) ، 1986) . دومین تنشی که در اندیشه غربی وجود داشت برابر گرایی و نخبه گرایی بود . در همان دوران معروفیت بینش عاطفی،Herrnstein ، Murray (1994) کتاب Bell Curve . را که در مورد اهمیت IQ در فهم طبقه بندی های اجتماعی آمریکا بود ، چاپ کردند . وقتی که کتاب « بینش عاطفی» چاپ شد ، نویسنده اش تصریح کرده بود که این کتاب به نوعی برابر گرایی و تکذیب و رد مباحث کتاب Bell Curve می باشد که به صورت گسترده ای جانب نخبه گرایی را گرفته است . Goleman) ، 1995) .

بررسی تاریخی : مناعت طبع در مقابل عشق گرایی

جدال بین احترام گذاردن و بی توجهی عاطفه در اندیشه غربی حکایت بلندی است . رواج خویشتن داری ( مناعت طبع ) از یونان باستان (حدوداً200 سال قبل از میلاد تا 300 سال بعد از میلاد مسیح ) همراه با دلواپسی از اینکه عاطفه زندگی خوب را چگونه پیش می برد ، بود. رواقیون (پیروان فلسفه رواق ، که بی توجه به لذات مادی بودند ) ، روحیات میل ، ترس ، خواسته های بیش از اندازه فردی و منحصر بود می دانستند تا بتوان بر آنها تکیه کرد . در فلسفه رواقیون یک فرد خردمند هیچ گونه احساس یا عاطفه ای از خود نشان نمی داد . آن قدر این گونه احساسات کنار گذاشته می شد تا سر انجام تنها چیزی باقی بماند عقلانیت و منطق باشد Payne)964) . فلسفه رواق به اندازه مذهب فلسفی شد . در ابتدا این فلسفه خطوط مشخصی از اندیشه یهود را تحت تأثیر قرار داد .Guttman) ، 1964) و سپس مسیحیت اولیه را . این فلسفه سرانجام در قرن سوم بعد از میلاد متلاشی شد اما هنوز در مذهب مسیحیت رگه



خرید و دانلود  بینش عاطفی به عنوان جو فکری ، شخصیت و توانایی روحی  21 ص


آراستگی و شخصیت 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

آراستگی و شخصیت‌پذیری

مقدمه

اگر به آدم‌های گوناگونی که از کنار شما در خیابان مجاور و شلوغ عبور می‌کنند، اندکی تأمل کنید، دربارة هر کدام که دارای تیپ و شکل و شمایل خاصی هستند، چه قضاوتی می‌کنید؟

افراد با کت و شلوار، پیراهنِ آستین‌کوتاه، چادر یا روسری، کفش کتانی، در حال جویدن آدامس، با لباس تعمیرکاری و یا اتوکشیده، کرواتی و اُدکلانی، همراه با کیف دستی پارچه‌ای و یا سامسونت، موهای بلند از پشت بسته یا کوتاه همراه با ته‌ریش، قیافه عبوس و اخمو و یا شاداب و خندان، صورت و چهره زمخت با سبیل کلفت و یا باوقار و آرام، لباس‌های تنگ و چسبان و کوتاه، رنگارنگ و یا تیره و... به‌راستی درباره هر یک از این‌ها چه قضاوتی می‌کنید؟

آیا ژولیدگی ظاهر و آشفتگی و برافروختگی چهره، و یا وقار و طمأنینه ظاهر و آراستگی آن، در نوع شخصیت آدمی تأثیرگذار است؟ آیا می‌توان گفت نوع پوشش آدمی برگرفته از جهان‌بینی اوست و انسان‌‌های مادی‌گرا و یا وابسته به مکاتب نهیلیسم با دین‌داران و مؤمنان الهی در نوع پوشش متفاوتند؟! آیا پوشش برگرفته از فرهنگ آدمی است؟

این قلم بر آن است که به پرسش‌هایی از این دست در قالب چند نکته پاسخ دهد.

الف) پوشش و شخصیت

1. نوع پوشش آدمی می‌تواند بیان‌گر نظام فکری و جهان‌بینی و ارزش‌ها و افق‌های فکری حاکم بر او باشد. در هر جامعه‌ای نوع پوشش آدمیان، علاوه بر این‌که تابع شرایط اقلیمی و محیطی است، حکایت از جهان‌بینی، ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه دارد. زنان مسلمان در یک جامعه دینی با پوشش مناسب در اجتماعات ظاهر می‌شوند.

2. نوع و سبک پوشش و آرایش و روی‌آوری به تنوع پوششی و نوآوری در پوشش و بهره‌گیری از مدهای متنوع می‌تواند حاکی از شخصیت آدمی و خط فکری او می‌باشد. آدم‌های دم‌دمی‌مزاج و مدپرست و کسانی که هر روز به دنبال مد و پوشش خاصی می‌روند و دائماً پوشش و سبک آرایش ظاهر خویش را تغییر می‌دهند، معمولاً از ماهواره‌ها و آن سوی آب‌ها آرمان خویش را جست‌وجو می‌کنند و به‌نوعی، افرادی وابسته به فرهنگ بیگانه، غریبه و خودباخته تلقی می‌شوند. دم‌دمی مزاجی، تقلید افراط‌گونه، فقدان ثبات رأی و ... از ویژگی‌های این گونه افراد است.

3. در همه جوامع، تغییر و تحول و نوآوری همواره امری پسندیده و واپس‌گرایی، تحجر، کهنه‌گرایی و رکود، امری مذموم و ناپسند است و آراستگی ظاهری روزانه، تغییر سبک مو، ظاهر و اُتوی لباس‌ها، پیرایش موها در حد اعتدال، چینش اثاثیه منزل و محل کار به سبک زیبا، بهره‌گیری از رنگ‌های جدید، نو و شاد و به‌طور کلی آراستگی خود و محیط زندگی و کاری، و تغییر، تحول و نوآوری در آن، حکایت از برخورداری فرد از انضباط درونی، غریزه فطری، وقار، شادابی و خوش‌سلیقگی او دارد. از سوی دیگر، تحجر، آشفتگی، ژولیدگی، بی‌نظمی، عدم تغییر، یک شکلی و بی‌شکلی و ... نشان از انزواگزینی، رکود و رخوت فرد دارد.

4. تغییر، تحول و نوآوری باید متعادل باشد. اگر نوآوری به معنای گرایش به ایجاد راه‌های جدید و نوین، و اصلاح راه‌های پیشین، برای دسترسی سریع به اهداف مورد نظر باشد، امری پسندیده است. اما اگر نوآوری و تغییر و تحول بر اساس معیارهای عقلانی و منطقی صورت نگیرد، به انحراف کشیده شده، موجب ساخت‌شکنی، شکستن هنجارهای موجود و پذیرش افراطی و بی‌حد و حصر هر نوع تغییر و تحولی در جامعه می‌شود.

5. نوع پوشش آدمیان بیان‌گر تعلق خاطر آنان به فرهنگ دارد. استفاده و بهره‌گیری از پوشش مناسب با فرهنگ ملی و دینی ایرانی تناسب دارد. استفاده از رنگ‌های شاد و لباس‌های مناسب، نشانه شخصیت ایرانی و دینی مستقل و حکایت از عزت نفس و وابستگی به فرهنگ این مرز و بوم دارد. همان‌گونه که استفاده از کروات، بهره‌گیری از لچک‌های کوتاه، لباس تنگ و چسبان و پوشش ناکافی برای مردان و زنان و اهمیت ندادن به نوع پوشش و حضور در اجتماعات با پوشش نامناسب، حاکی از عدم تعلق خاطر چنین فردی به فرهنگ بومی، ملی و دینی دارد و نشانه وابستگی او به فرهنگ‌های بیگانه است.

ب) آثار و پیامدهای پوشش

علاوه بر آنچه گذشت، پوشش افراد، پیامدها و آثاری نیز در پی دارد و تأثیرگذار بر شخصیت و حاکی از هیمنه آدمی است؛ به برخی از آن‌‌ها در این‌جا اشاره می‌گردد:

1. آراستگی ظاهری و خودآرایی فرد و نظافت ظاهری و پاکیزگی او، نقش به‌سزایی در جاذبة ظاهری او داشته، او را از شخصیتی با ثبات و باوقار برخوردار کند.

2. همواره ظاهر آدمی تا حدود زیادی برگرفته و حاکی از باطن او دارد. ظاهر جذاب، شیک، آراسته، نظیف و ... می‌تواند حکایت از درونی آرام، منظم و فاقد هرگونه آشفتگی باشد.



خرید و دانلود  آراستگی و شخصیت 10 ص


دانلود تحقیق شخصیت و حقوق زن در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

سر آغاز:

اسلام، زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار مى‏داند و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مى‏بیند و هر دو را در یک ردیف قرار داده و با خطاب یا ایّها النّاس و یا ایّها الّذین آمنوا مخاطب ساخته است.

قرآن با این خطابش زن را که در قعر ذلّت و پستى بود و از هرگونه حقوق فردى و اجتماعى خویش محروم بود، و به عنوان یک موجود ناقص که فاقد روح و اراده و اختیار باشد معرّفى شد بود، به اوج عزّت و سرافرازى صعود داد و تاج افتخار کرّمنا بنى آدم را بر فرق او نهاد و او را هم‏ردیف با مرد انسان و خلیفة اللّه فى الارض نامید.

قرآن با این بیان بر تمام عقائد و باورهاى جاهلى و ادیان تحریف شده که زن را موجود وابسته و غیر مستقل و در مرتبه پایین‏تر از مرد و طفیلى آن مى‏دانستند بى‏اعتبار نموده و بر همه آنها خط بطلان کشید.

تساوى ارزش زن و مرد در خطابات قرآنى:

در قرآن کریم، بر خلاف سایر ادیان و عقاید و باورهاى حاکم بر جامعه آن روز، زن در بسیار از مسایل و کارها مساوى و همطراز با مرد ذکر شده است؛ گرچه در بعض چیزها بین این دو به حسب ظاهر تفاوت احساس مى‏شود، مانند سهم ارث و یا واگذارى مسئولیت خانواده به عهده مرد و امثال اینها، ولى این‏گونه تفاوت‏ها ارتباط با موقعیت اجتماعى و شرایط طبیعى آنها دارد و هیچ گونه فرقى از نظر جنبه‏هاى انسانى و مقامات معنوى میان زن و مرد در برنامه‏هاى اسلام وجود ندارد و هر دو مساوى و برابر هستند، و این تساوى حداقل در سه زمینه مختلف قابل بحث و بررسى است.

تساوی از نظر خلقت:

اگر بخواهیم نظر قرآن و خطابات قانونى او را درباره خلقت زن بدانیم لازم است ابتدا به سرشت زن و مرد که در سایر کتاب‏هاى مذهبى مطرح شده توجّه کنیم، و نیز با عقاید و باورهاى مردم آن زمان لااقل با عقیده مردم شبه جزیره عربستان که قرآن در آن‏جا نازل گردیده نسبت به این موضوع آشنایى پیدا کنیم تا به خوبى و روشنى بیان قرآن در این باره معلوم بشود.

از کتاب‏هاى مذهبى که امروز در دسترس مى‏باشد و پیروان قابل توجّه هم در دنیا دارد تورات و انجیل است. زن در این دو کتاب از نظر خلقت و آفرینش مانند جهات دیگر، در مرحله پایین‏تر و جنس پست‏تر از مرد معرّفى شده تبعى و طفیلى آن ذکر گردیده است.

در تورات در سفر پیدایش باب دوم آیه 76 آمده است:

خداوند، آدم را از خاک سرشت و در بینى وى روحى حیات دمید و آدم نفس زنده شد.

در آیات 21 تا 24 همین باب درباره خلقت حوّا آمده است:

پس از آن‏که خداوند خواب را بر آدم مستولى کرد یکى از دنده‏هایش را گرفت زنى بنا کرد و نزد آدم آورد، و آدم گفت این است استخوانى از استخوان‏هایم و گوشتى از گوشتم، از این‏رو، نساء نامیده شد؛ زیرا از انسان گرفته شده است.(1)

در اناجل هم قصّه آدم و حوّا آمده است. در انجیل برنا، در فصل 39، آیات 30 ـ 32، مثل همین داستان که در تورات آمده ذکر شده است:

پس چون خدا انسان را تنها دید فرمود خوش نیست این‏که تنها باشد پس از این‏رو او را به خواب کرد و گرفت دنده را از سوى دل و آن‏جا را از گوشت پر کرد و از آن دنده حوا را آفرید و زن براى آدم گردانید.(2)

قرآن کریم عارى از داستان‏هایى است که در تورات و انجیل براى تحقیر زنان جعل گردیده‏اند، و در آن کوچک‏ترین اشاره نشده که ارزش اوّلین زنى که خداوند خلق فرمود کمتر از اوّلین مرد بوده یا این‏که زن از یکى دنده‏هاى مرد به وجود آمده یا زن در خلفت تبعى و طفیلى مرد است. برعکس، قرآن در محیطى که براى زن هیچ‏گونه استقلال در زندگى قائل نبود، و هیچ‏گونه حق و حقوقى براى او مى‏دید، حرمت و شرافتى براى او جُز حرمت و شرافت خانواده نمى‏شناخت و دختران را زنده به گور مى‏کردند و در چنین محیط با بیان رسا و منطق محکم اعلام مى‏دارد زن از نظر خلقت مانند مرد فرد از افراد انسان است که در ماده و عنصر پیدایشش دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشته و هیچ‏یک از این دو بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و در نتیجه، تمام افراد بشر چه زن باشد یا مرد امثال یکدیگرند و اگر ترجیح و برترى هم باشد در اصل خلقت آنها نیست بلکه به واسطه کسب فضائل اخلاقى و کمالات نفسانى است که آنها بدست آورده است چون

الف) زن و مرد از یک پدر و مادر بوجود آمده است.

یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثى و جعلنا شعوباً و قبائلاً لتعاوفوا انّ اکرمکُم عند اللّه اتقاکم. (3)

ب) زن و مرد از نفس واحده خلق شده است.

یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکُم الّذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها(4)هو الّذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها... (5)

ج) زن آدم از جنس آدم آفریده شده است.

چنان که در ذیل دو آیه مبارکه آمده «و خلق منها زوجها» «و جعل منها زوجها»

د) زن و مرد مکمّل یکدیگرند.

«هُنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ.»(6)

خروج آدم از بهشت دلیل بر پستى زن نمى‏شود.

در داستان آدم در تورات و انجیل آمده که حوّا در باغ عدن موجب فریب و گمراهى آدم شد و آدم از فرمان خداوند سرپیچى نماید و از آن درخت ممنوعه بخورد، در تورات در سفر پیدایش باب 3 آیه 6 پس از آنکه شیطان حوّا را فریب داد که از آن درخت بخورد آمده

...چون زن دید آن درخت براى خوراک نیکو... پس از میوه‏اش گرفت و بخورد و به شوهر خود نیز داد.

در آیه 12 همان باب پس از آن‏که خداوند به آدم فرمود من ترا از خوردن آن درخت نهى کردم چرا از آن خوردى؟، دارد

آدم گفت: این زن که قرین من ساختى از میوه آن درخت به من داد و من خوردم(7).

در انجیل برنابا فصل 40 آیات 26 و 27 دارد پس از آن‏که شیطان حوّا را فریب داد که از آن درخت ممنوعه بخورد.حوّا گرفت از آن ثمره‏ها خورد وقتى همسرش آدم بدار شُد از آن به او هم داد و آن هم بخورد.(8)

شارحان کتابهاى مقدّس و ارباب کلیسا از این آیات این‏طور استفاده مى‏کنند که زن موجب بدبختى نوع بشر گردید و گرنه آدمیان همیشه در بهشت مى‏بودند و از این‏رو با نظر نفرت به او نگاه مى‏کنند.(9)

کشیش توتولیان این احساس عمومى را در کتابش نشان داد و زنان را به عنوان دروازه شیطان، شکننده مهر شجره ممنوعه، ترک کننده شریعت الهى و نابود کننده تصویر خدا یعنى انسان توصیف کرد.(10)

قرآن کریم، آدم و حوّا را به یک چشم نگاه مى‏کند و از هر دوى آنها به یک لحن سخن مى‏گوید و هر دو را به طور یکسان در سرپیچى از حکم خداوند مقصّر بداند، نه این‏که تمام گناه را بگردن حوّا بیندازد، کاسه و کوزه‏ها را سر او بشکند، و لذا هر دو از نزدیک شدن به درخت ممنوعه نهى شدند.

و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین. (11)

و هر دو را شیطان وسوسه نمود: «فوسوس لهما الشیطان (12)

هر دو مورد توبیخ خداوند قرار گرفت: «و ناداهما ربّهما الم أنهکما عن تلکما الشجرة».

هر دو را شیطان گمراه کرد: «فَاَزَلَّهما الشیطان».(13)

«و اقل لکما انّ الشیطان عدو مبین».(14)

مجازات هر دوى آنها یعنى بیرون رانده شدن از بهشت مساوى بود: «فَاَخْرَجَهُما ممّا کانا فیه».(15)

هر دو توبه کردند: «قالا ربّنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین».(16)

توبه هر دو پذیرفته شد: «فتاب علیه انّه هو التّواب الّرحیم».(17)

پس نتیجه این مى‏شود که زن و مرد از نظر خلقت و آفرینش مساوى هم است و هیچ‏یک بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و اگر برترى باشد به واسطه علم و کمالات نفسانى و فضائل اخلاقى است که خارج از سرشت و خلقت آنها مى‏باشد.

تساوی در کسب کمالات و فضایل:

یکى دیگر از نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن در فرهنگ جاهلى و ادیان تحریف شده این بود که زن از جهت توانایى‏هاى معنوى و روحانى، ضعیف است و نمى‏تواند به مراتب عالى معنوى راه یابد و به مقام قرب الهى آن‏طور که مردان مى‏رسد برسد، قرآن کریم در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. به تعبیر شهید مطهرى، اسلام در سیر من الخلق الى الحق و حرکت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست و تفاوتى که اسلام قائل است در سیر من الحق الى الحق است، در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمّل مسئولیت پیغامبرى است که مرد را بر این کار مناسب دانسته است.(18)

قرآن همان اوصاف ده‏گانه که براى مرد ذکر مى‏کند، براى زن هم ذکر مى‏کند و هیچ فرق بین آنها نمى‏گذارد:

«انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصّدقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین اللّه کثیراً و الذّاکرات اعد اللّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً»(19)

وعده برخوردار شدن از حیات طیّبه به هر دو جنس داده است.

«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیواةٍ طیّبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون».(20)

وعده دخول در بهشت به هر دو صنف داده است:

«و من عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة»(21)

وعده برخوردارى از نعم الهى در بهشت به هر دو طائفه داده است.

«وعد اللّه المؤمنین و المؤمنات جنّاتٍ تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها».(22)

وعده رزق به حساب به هر دو طائفه داده است:

«و مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة و یرزقون بغیر حساب».(23)

انجام عمل صالح را براى هر دو جنس ممکن مى‏داند.

«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى».

حضرت مریم اصوه فضیلت:

قرآن، در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسى، از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد مى‏کند، در کنار حضرت آدم و ابراهیم از همسران آنها و در کنار حضرت موسى و عیسى از مادران آنها، در نهایت تجلیل و عظمت یاد مى‏کند. اگر همسران نوح و لوط به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهران‏شان ذکر مى‏کند و از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلید بوده، غفلت نکرده، به فرموده شهید مطهرّى، گویى قرآن خواسته است در داستان‏ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان‏ها را منحصر به مردان ننماید.(24)

قرآن درباره حضرت مریم مادر عیسى مى‏گوید: کار او از لحاظ مقامات معنوى و فضایل نفسانى به آن‏جا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن مى‏گفتند: «فنادته الملائکة و هو قائمٌ یصلّى فى المحراب».(25)

با او گفت شنود مى‏کردند: «اذ قالة الملائکة یا مریم انّ اللّه یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم...»(26)

به او بشارت مى‏داد: «یا مریم انّ اللّه اصطفیک و طهّرکِ و اصطفیک على نساء العالمین».(27)

او را به عبادت خدا مى‏خواند: «یا مریمُ اقْنُتى لِرَبّک و اسجُدى وَ ارْکَعِى مَعَ الرّاکعین».(28)

از غیب براى او روزى مى‏رسد: «کلّما دَخَلَ علیها زکریّا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم اَنّى لَکِ هآذا قالت هو مِنْ عند اللّه».(29)

پس نتیجه این مى‏شود زن در تحصیل کمالات معنوى و فضائل اخلاقى و پیمودن پلّه‏هاى معرفت و رسیدن به قرب الهى هیچ فرق با مرد ندارد.

تساوی در کیفر و پاداش:

قرآن کریم همان‏گونه که زنان را مانند مردان انسان و موجود برتر عالم خلقت و داراى اراده و اختیار مى‏داند و برایش شخصیت حقوقى قائل است، همان‏طور هم آنان را به طور یکسان مسئول اعمال و کردار خودش مى‏داند، و اگر کار خوب و نیکوى انجام داد برایش ثواب و پاداش برابر با ثواب و پاداش مردان، و اگر گناهى مرتکب شد مجازاتى برابر با مجازات مردان در انتظارشان خواهد بود، نه کمتر و نه بیشتر، و لذا قرآن مى‏فرماید کسى عمل صالح انجام بدهد «مرد باشد یا زن» آن مؤمن است.

الف) دخول در بهشت را پاداش مى‏دهد.

«و مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة».(30)

ب) رزق به حساب را پاداش مى‏دهد.



خرید و دانلود دانلود تحقیق شخصیت و حقوق زن در اسلام


تاثیر جنسیت و شخصیت مدیران درارزیابی عملکرد کارکنان 23 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

تاثیر جنسیت و شخصیت مدیران درارزیابی عملکرد کارکنان پژوهشگر : دکتر مریم نوری تاجر*خلاصه این تحقیق با تمرکز بر سازمانهای واقعی و باتوجه به ارزشهای اجرایی مدیران ، در دوزمینه علمی عمده "مدیریت کیفیت و روان شناسی " انجام شده است .در این تحقیق سعی شده که به سیستم مدیریت به عنوان یک ساختار تصمیم گیری نگاه شود با این فرض که قدرت فرماندهی در سازمان به یک واحد محول گردیده است وعملکردهای حاصل از این ساختار در جهت اهداف سازمان طراحی شده است . همچنین به سیستم ارزیابی کارکنان به عنوان یک قسمت ضروری در سیستم مدیریت سازمان توجه شده است .چنانچه بتوانیم فرایند طرح ارزیابی عملکرد را در مرکزیت وجودی مدیران قرار دهیم نه تنها موجب یک ارتباط کلی می شود بلکه این سطوح اطلاعاتی خود به تاثیر ویژگیهای اطلاعاتی و بهره وری بیشتر در سازمان منجر خواهد شد.این پژوهش به منظور تاثیر جنسیت و شخصیت مدیران در ارزیابی عملکرد کارکنان وارائه مدل در فرم های ارزیابی عملکرد کارکنان آن انجام شده است . جامعه آماری 573نفری از میان مدیران و سرپرستان واحدهای مختلف بیمارستانهای تابعه دانشگاههای علوم پزشکی ایران ، تهران و شهید بهشتی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری دراین پژوهش دو نوع پرسشنامه بود: که پرسشنامه اول آزمون شخصیتی کاتل به منظورتعیین تیپهای شخصیتی مدیران زن و مرد برحسب شخصیتهای درونگرا، برونگرا،حساس و غیرقابل انعطاف ، خودکفا و ناتوان در تصمیم گیری بودند و پرسشنامه دوم فرم ارزیابی عملکرد کارکنان سازمان امور اداری و استخدامی کشور فرمهای غ - 12-67"87" و غ - 3-72" 124" بودند که در این مرحله 320 نفر از کارکنان توسط مدیران "573 نفر" براساس عوامل فرایندی ، عملکردی و اخلاقی مندرج در فرمهای مذکورارزیابی شدند. در این پژوهش از برنامه SPSS و از دو مدل آماری "1" مدل رگرسیون چندمتغیره به منظور تعیین اثرات فاکتورهای مختلف مدیران در ارزیابی عملکرد کارکنان و"2" مدل فاکتور آنالیز به منظور تحلیل عوامل "عملکردی ، فرایندی و اخلاقی " در فرم ارزیابی عملکرد مدیران پرداخته شد و در هر گروه ماتریس ضرایب همبستگی بین علل فرم های ارزیابی عملکرد سازمان استخدامی کشور مورد بررسی قرار گرفت .نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری و مدل رگرسیون چندمتغیره و فاکتور آنالیزداده ها نشان داد که توزیع نمرات در هر دو گروه جنسی و شخصیتی در سطوح بالایی متمرکز شده است و بین اثرات عوامل عملکردی ، اخلاقی و فرایندی مدیران و ارزیابی عملکرد کارکنانشان ارتباط معنی داری را نشان داد "P 0.005"". در مدل فاکتور آنالیز ازفرم های ارزیابی عملکرد کارکنان سازمان استخدام کشوری بیانگر این بود که واریانس مقادیر ویژه یک فاکتور در همه آنها بزرگتر از یک بود و آن رعایت مقررات و انضباطاداری بود. "ماتریس الگوی فاکتورها و توزیع ضرایب وزنی مبین بر تاکید موارد بودند.".البته نکته قابل توجه در این مدل این بود که فاکتورها مستقل از یکدیگر بودند و می توان نتیجه گرفت که کلیه اقداماتی که به منظور برنامه ریزی در ارزیابی عملکرد کارکنان صورت می گیرد، به طور همزمان روی چند علت اثر می گذارد، که دسته ای تقریبا به نوعی از کیفیت و کمیت کار بحث می کنند، که همه این عوامل ، بامیزان آگاهی مدیر از افراد در محدوده مدیریت در ارتباط بوده و دسته دیگر عوامل ارزیابی به فاکتورهای اخلاقی و وجودی افراد در سازمان است . باتوجه به یافته های پژوهش ، پژوهشگر در زمینه فرمهای ارزیابی عملکرد کارکنان سازمان امور اداری و استخدامی کشور به ارائه مدل فاکتور آنالیز در سه زمینه شامل : 1" اصلاح و بهبود فرمهای ارزیابی عملکرد کارکنان ، 2" روش اجرای ارزیابی عملکرد کارکنان و 3" سیستم مدیریت کیفیت و بهره وری و محاسبه میزان کارآیی هریک از سوالهای مندرجه در فرم های ارزیابی عملکرد پرداختند.مسئله پژوهش بررسی شخصیت و دورنمایه های افراد حائز اهمیت است . افراد یک سازمان هرکدام دارای ویژگیهایی هستند که از نظر خلق و خوی ، برخورد با دیگران ، نحوه کار و همکاری در محیط کار با سایرین متفاوتند.از آنجا که مدیران در سازمانها از عناصر اصلی در نیل به اهداف سازمانی هستند، آنان نیز مانند سایر افراد جامعه دارای تفاوتهای فردی ، رغبتها و تمایلات مخصوص به خودمی باشند که اصولا اینگونه تفاوتها از سطح نگرش ، دانش و نظام ارزش آنها متاثرمی گردد.از خصائصی که عمل مدیریت را می تواند تحت تاثیر قرار دهد، شخصیت مدیر وخصیصه دیگر، مقام جنسی آنان است . این مقام برخلاف مقامهای اجتماعی و اکتسابی بدون خاص قبلی او بوده اند و از آن رهایی نیست .عمل سیستم مدیریت بایستی منعکس کننده این حقیقت باشد که همه تصمیمهای مدیران می تواند بر کار کارکنان تاثیر بگذارد. به طور مثال ارزشهای اخلاقی مدیران که حاوی نوع دوستی ، پیشرفت ، شکیبایی ، همکاری ، خودجوشی ، سازش و وفاداری ،مسئولیت پذیری و صرفه جویی و غیره است ، که این موضوع حتی در ساختن و تکوین شخصیت کارکنان نیز موثر است . پرولن 1993".باتوجه به اینکه سیستم ارزیابی عملکرد نوعی ارزیابی عینی است که نه تنها در رفتارانسانی به مثابه یک درون داد عمل می کند، بلکه در ساختار تصمیم گیری و دادن پاداشها وتوسعه سازمانی و در نهایت در ارتقا سازمان بسیار مهم هستند.گان "1993 "GUNN اظهار می دارد، ارزیابی کارکنان به عنوان یک قسمت ضروری درسیستم مدیریت سازمان است که بایستی در جهت کنترل عملکرد سازمان و باتوجه به حصول فلسفه سازمانی مورد عمل قرار گیرد.



خرید و دانلود  تاثیر جنسیت و شخصیت مدیران درارزیابی عملکرد کارکنان 23 ص


تحقیق درباره شخصیت وحقوق زن در اسلام (فایل word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

شخصیت وحقوق زن در اسلام

جهل و تاریکى، عالم را فرا گرفته بود و اخلاق و معنویت پایمال ابلیس و ابلیسیان گشته بود. خدایانِ چوبین به عنوان نمادى از خدا در گوشه خانه و عبادتگاه جاى داشتند؛ امّا در حقیقت، هوى و هوس بود که بر دل‏هاى آنان خدایى مى‏کرد. زن به کالایى براى رفع هوى و هوس تبدیل شده بود و در غایت مظلومیّت، فریاد دادخواهى سر داده بود و در این اوان بود که «اسلام» از جزیرة‏العرب سربلند کرد و قد برافراشت و به این نداى مظلومیت که نه تنها نداى زن بلکه نداى انسانیّت بود، لبیک گفت و با تعالیم ناب و انسان‏سازش به یارى انسان و انسانیّت شتافت و زن را از ورطه خوارى و ذلّت بیرون کشید و بر قلّه رفیع عزّت نشاند.اکنون در بخش دوّم از مقاله خویش، به بررسى موقعیّت و جایگاه زن در اسلام، در سه فصل خواهیم پرداخت: فصل اوّل: جایگاه زن در اسلام؛ فصل دوّم: جلوه‏هاى حضور زن در اسلام (قسمت اوّل)(1)؛ فصل سوّم: جلوه‏هاى حضور زن در اسلام (قسمت دوّم)(2).

جایگاه زن در اسلام

از نگاه اسلام، زن و مرد هر دو انسانند؛ هر دو مخلوق خدایند و هر دو برابر، امّا این برابرى در کمالات و دستیابى به مقامات معنوى و انسانى، بندگى و تعبّد الهى و کرامت وجودى انسان بر سایرین است نه در احکام و وظایف. از سوى دیگر، هر دو به یک اندازه در بنیان خانواده، اجتماع و بقاى نسل آدمى سهیمند؛ خداوند مى‏فرماید: «اى مردم، شما را از مرد و زنى آفریدیم و آن‏گاه شعبه‏هاى بسیار و قبیله‏هاى مختلف گردانیدیم.» قرآن به صراحت اعلان مى‏کند که زن و مرد، هر دو، از یک جوهر انسانى و یک نفس واحد، خلقت یافته‏اند و زن مایه آرامش و آسودگى مرد است: «او خدایى است که همه شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاسایددر پیشگاه خداوند، زن و مرد هر دو یک مقام دارند و هیچ یک به خودى خود بر دیگرى برترى ندارد؛ چون هر دو از یک جوهرند و جنسیّت مایه برترى آنان بر دیگرى نیست؛ هیچ مردى را بر زنى و هیچ زنى را بر مردى برترى نیست مگر به سبب ایمان و تقوایشان؛ این همان مطلبى است که خداوند در آیه 13 سوره حجرات به آن تصریح نموده است.در احکام و وظایف، تفاوت‏هایى براى زن و مرد لحاظ شده است که این تفاوت‏ها بر اساس نوع آفرینش و جایگاه زن در نظام خلقت و طبیعت است و این برنامه و تقسیم وظایف و مسئولیت‏هاى زن و مرد به خوبى واضح و روشن است. خدمت به زن و ارزش بخشیدن به اوست، نه تبعیض و بى‏عدالتى. اسلام مى‏خواهد زن به مقام والاى انسانیّت دست یابد؛ در سرنوشت خویش دخیل باشد و آن‏چنان که شایسته یک انسان است زندگى کند؛ از همین رو، مسیر کمالش را تعیین و راه را نشانش داده است تا وى به اختیار و اراده خویش، مسیر سعادت برگزیند و به کمال انسانى خویش نایل گردد.ارزش و مقام زناسلام پشت پا به تصوّر خام و باطل تمامى کسانى زد که زن را موجودى پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش مى‏دانستند و مى‏پنداشتند که زن موجودى زاید در نظام خلقت است. اسلام به زن ارزش بخشید و به مقابله با اندیشه‏هاى بى‏اساسى پرداخت که زن را بى‏ارزش مى‏دانست. زن را به پارسایى فرا خواند و او را نشان خوشبختى و سعادت دو جهان و بهترین گنجینه یک مرد معرّفى نمود و به آنانى که دختران را ناپسند مى‏داشتند، فرمود: «دختران را مکروه مدارید که آن‏ها مایه اُنسند»و طولى نکشید که دختر دار بودن را از ننگ، به گنج مبدّل نمود و فرمود: «هر مسلمانى که دو دختر وى به بلوغ رسند و تا در خانه او هستند با آن‏ها نیکى کند بهشتى مى‏شود. اسلام به زن، حقّ اختیار و تعیین سرنوشت داد؛ تا خود، راه خویش را برگزیند. در صدر اسلام، دخترى بود به نام «خنساء» که خواستگاران متعدّدى داشت. یکى از خواستگاران وى جوان دلیر و شجاعى بود به نام «ابولبابه»؛ که مطلوب «خنساء» قرار گرفته بود. «حذام بن خالد»، پدر خنساء، بر خلاف میل دختر خود و بدون رضایت او، وى را به عقد شخص دیگرى آورد. «خنساء»، ناخشنود از عمل پدر، نزد پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و ماجراى خویش بازگو کرد. پیامبر پس از شنیدن ماجرا، فرمود: «خنساء، آیا به کار پدرت راضى هستى؟» پاسخ داد: «هرگز.» آن حضرت فرمود: «پس عقدت صحیح نیست؛ با هر که میل دارى ازدواج کن.» سپس «حذام» را احضار نمود و فرمود: «باید طبق میل دخترت رفتار کنى واو را به عقد آن کسى که مى‏خواهد، درآورى.» او نیز چنین کرداسلام، ازدواج با محارم را ممنوع ساخت و به زن ارزش حقوقى بخشید تا به همگان اعلام کند که زن کالا نیست، تا مورد مبادله و تبادل قرار گیرد یا به ارث برسد. از همین رو فرمود:«این اهل ایمان، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید.» نیز فرمود: «با زنانى که پدران شما با آن‏ها ازدواج کرده‏اند، هرگز ازدواج نکنید؛ مگر آن‏چه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است. حرام شده است بر شما، مادرانتان، ودختران، و خواهران، عمّه‏ها و خاله‏ها و دختران برادر، دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر داده‏اند و خواهران رضاعى شما و مادران همسرانتان و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته‏اند از همسرانى که با آن‏ها آمیزش جنسى داشته‏اید و همچنین همسران پسرانتان که از نسل شما هستند ـ نه پسر خوانده‏ها ـ و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آن‏چه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.» تعدّد شوهر را نیز منع نمود و فرمود:«و نکاح زنِ محصنة ـ شوهردار ـ نیز براى شما حرام شدازدواجپیمان زناشویى، پیمان مقدّسى است و رضایت زن، رکن اساسى ازدواج از نظر اسلام است؛ او آزاد است که به اختیار خود، همسر (همسفر زندگى)اش را برگزیند.مرد، وظیفه دارد در آغاز پیمان زناشویى و زندگى مشترک، «مهریّه‏اى» را به عنوان پیش کش و هدیه براى همسر خویش در نظر بگیرد و تقدیمش کند و البتّه که این پیش کش منحصر و مختص به زن است و هیچ کس دیگرى در آن سهمى ندارد، از همین رو قرآن مى‏فرماید: «مهر زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آن‏ها بپردازید.» و نیز رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «هر که زنى گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ، چون زناکاران بمیردخداوند در آیه 4 سوره نساء از مهریه با نام «صدقه» یاد کرده است که مى‏توان این‏چنین بیان کرد: صدقه از ماده صدق است و از آن رو بر مهریه اطلاق مى‏شود که نشانه راستین بودن علاقه مرد است و از محبّت قلبى و حقیقى وى نشان دارد.علاوه بر مهریّه، در تمام مدّت زمانى که زن و مرد با یکدیگر زندگى مشترکى دارند، پرداخت نفقه نیز بر عهده مرد و امرى واجب است که در صورت تخلّف مرد از پرداخت آن، زن مى‏تواند اقامه دعوى کند.ارثاسلام، بر خلاف اکثریت قریب به اتفّاق تمدّن‏هاى قدیم که زن را از ارث محروم کرده بودند، وى را سهیم در ارث مى‏داند و مى‏فرماید: «براى اولادان ذکور سهمى از میراث پدر و مادر و خویشان است و براى فرزنان اناث نیز سهمى از میراث؛ چه مال اندک باشد یا که بسیار، نصیب هر کس از آن ـ در کتاب حقّ ـ معیّن شده است.طلاقاسلام، طلاق را عملى حلال، امّا منفور مى‏داند و مى‏فرماید: «زن بگیرید و طلاق مدهید؛ زیرا خداوند مردانى را که مکرّر زن گیرند و زنانى را که مکرر شوهر کنند دوست ندارد. اسلام، طلاق را اجازه داده است ولى شرایط خاصّى را براى آن در نظر گرفته است تا عملاً این عمل منفور ولى حلال را به تعویق اندازد؛ شاید پشیمانى براى زن و مرد حاصل شود و از این عمل منصرف گردند. یکى از این شرایط، لزوم حضور دو شاهد عادل است؛ در صورتى که در ازدواج، وجود شاهد شرط نیست، چون آن‏جا نمى‏خواهد موجب تأخیر خیر گردد.



خرید و دانلود تحقیق درباره شخصیت وحقوق زن در اسلام (فایل word)