لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
حقوق و وظایف شهروندان نسبت به دولت :
حقوق شهروندی وحقوقی که اهالی یک کشور باید ازآن برخوردار شوند بر دو دسته است . دسته اول حقوقی که تک تک شهروندان نسبت به یکدیگر دارند و باید رعایت نمایند که نماد اجتماعی این بخش از حقوق شهروندی در مصادیق حقوق خصوصی است و لیکن بخش اعظمی از حقوق شهروندی که در حقوق عمومی و برخی قواعد آمره نمایان میگردد ، حقوقی است که باید توسط دولت و حکومت نسبت به شهروند رعایت گردد و اهمیت بالای این بخش از حقوق شهروندی از آن جهت است که دو طرف این معادله قدرتی نابرابر دارند چرا که در یک طرف افراد و شهروندان هستند با توانایی بسیار کم و بدون قدرت و اقتدار و در سوی دیگر این معادله دولت و حاکمیت است که اختیارات و اقتدار بی حد و حصر دارد و دقیقا همین بخش از حقوق شهروندی که تکلیف دولتها نسبت به شهروند محسوب میشود است که با اهمیت جلوه می کند و برای جامعه مترقی مهم است که دولت تمام وکمال به تکالیف خود عمل نموده و در یک توازن منطقی حقوق شهروندان و حدود خود را رعایت نماید ،و نظر به اینکه قانون اساسی کشورها نیز به مسایلی می پردازد که حقوق وحدود ملت و دولت است باید گفت که حقوق ملت حدود دولت است و حقوق دولت حدود ملت است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این رابطه به نحو صحیح و منطقی بر مبنای شریعت اسلامی و با رعایت کرامت انسانی و عدالت اجتماعی ترسیم گردیده است و درحقوق ایران پاسداری از حقوق ملت یک تکلیف مهم است برای دولت و لذا در برخی قوانین برای مقامات دولتی متخلف مجازات قانونی پیش بینی شده است و دولتی که نگهبان حقوق ملت است البته حدودی دارد و مسئولیت هم دارد و این رابطه تابع اصل دوام است یعنی برخورداری از حقوق شهروندی امری مستمر و نباید در مقاطعی نقض شود و اگر نقض هم شد باید به شیوه قانونی حل و فصل شود و نه به وسیله هرج و مرج و اعتراض و نافرمانی مدنی ، یعنی آنچه که حق شمرده می شود در مواردی که نقض شد باید به شیوه قانونی احقاق شود و احقاق برسبیل قانون ومقررات و عقل و منطق میسر می شود نه از طریق جنجال و هیاهو . و روشن است که افراد اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی زمانی می توانند از حقوقی برخوردار گردند که اهلیت قانونی برای انتفاع از آن حقوق را داشته باشند ، یعنی هم دولت و هم ملت باید اهلیت داشته باشند ، شهروند اهلیت برای برخورداری از حقوق و دولت هم اهلیت برای فرمانروایی و قرار گرفتن در جایگاه اعطای حقوق شهروندی و این میسر نیست مگر اینکه رابطه سیاسی و حقوقی مناسب بین ملت و دولت برقرار باشد و شهروندان با تفویض و سپردن یا انتقال بخشی یا تمام حقوق خود به دولت ، در مقابل از دولت انتظار دارند تا امنیت و نظم و آرامش برای آنها ایجاد کند و چون مطابق قرارداد اجتماعی هابز ، قدرت استیلا می آورد و استیلا دشمن تراش است و دشمن هم مقابله و جنگ میکند . پس بهتر است این رابطه تابع قرارداد و بر مبنای رابطه متقابل و تشریک مساعی باشد . و در رابطه دولت و مردم سه تکلیف مهم برای دولت وجود دارد : یکی نمایندگی کردن و دیگری حساس بودن و سومین تکلیف که بسیار مهمتر از تکالیف مذکور است ، پاسخگویی به ملت و شهروندان است و در اعطای حقوق شهروندی و پاسخگویی دولت به شهروندان چند چیز لازم است : توان اجرا – ظرفیت – روشمندی و نظام مندی – نظارت و بالاخره پاسخگویی آن هم پاسخگویی رو به پایین چرا که معمولا مکانیسم پاسخگویی وجهت آن گاهی رو به بالا و گاهی رو به پایین است و بدیهی است که بهترین روش پاسخگویی آن است که مقامات ارشد حکومت خود را مکلف به پاسخگویی در مقابل آحاد مردم بدانند و در این صورت می توان به رعایت حقوق شهروندی امیدوار بود و از آنجایی که حقوق شهروندی هم مثل حقوق بشر نمی تواند متصف به قید یا وصفی باشد بلکه حقوق شهروندی حقوق انسان است بدون هرگونه قیدی . لذا تفکیک ملت به اقوام و گروه ها و دسته های سیاسی ، اجتماعی و دینی و مذهبی نمی تواند کیفیت و میزان برخورداری از حقوق شهروندی ر یک از ایشان را متاثر نماید . حال ببینیم آیا حقوق شهروندی همان حقوق بشر است است و یا به عبارت دیگر آیا حقوق شهروندی همان حقوق اولیه انسانها است و اینکه این دو تاسیس حقوقی چه رابطه ای با هم دارند ، حقوق شهروندی تاسیسی جدید است که در قرن 17 وارد ادبیات حقوقی و سیاسی شده است .البته تئوری جهان میهنی فیلسوفان یونانی در 500 سال قبل از میلاد قدیمی ترین نظریه راجع به حقوق شهروندی است ولی مظاهر حقوق شهروندی مدرن مقارن با نهاد حقوق بشر در جوامع معاصر پدید آمده است . در سال 1679 میلادی در انگلستان قانونی تصویب شد که توقیف افراد را مشروط نمود و این اولین حق شهروندی قانونی و مشهود بود و در سال 1789 اعلامیه جهانی حقوق بشر در مجمع عمومی سازمان ملل، رعایت حقوق و آزادی های فردی را مطرح و به آن وجهه فراملی و جهانشمولی داد. ولی چه سود که هنوز هم در عمل ، حقوق بشر و حقوق شهروندی در کره خاکی دستخوش اغراض سیاسی گردیده و رعایت نمی شود . در شرایطی که انسان امروزی خواهان حقوق است نه وظیفه و تکلیف و او همواره طالب دنیاست نه تارک آن ، بطوری که امروزه چشم مردم بینا است و مردم جای خالی پرنده در آسمان را می بینند و انسان امروزی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
نقش های شوهر نسبت به زن
چگونه می توانیم برای استحکام خانواده خود شرایط و فضای مناسبی به وجود آوریم ؟
1 - نقش های شوهر نسبت به زن :
1 : محبت ابتدایی نسبت به همسر – محبت بین زن و مرد در صورتی مطلوب و کامل است که ابتدا توسط شوهر اظهار شود . در مقابل این اظهار محبت ، معمولاً عکس العمل زن ، یک ارتباط متقابل توأم با محبت فراوان و گسترده است . اگر شوهری انتظار داشته باشد که همسرش نسبت به او ابراز محبت و علاقه بکند ، بدون آنکه خود او در این کار پیشقدم شود ، در ایجاد یک زندگی مطلوب و توأم با صمیمیت عاطفی موفق نخواهد بود .
2 : احترام به همسر – مرد بایستی به همسر خود ، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است ، به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این امر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشویی ، و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیت ها و سختی های احتمالی بیشتر می کند .
3 : خوشرویی و خوش خلقی – مرد چون از قدرت جسمی و فیزیکی بیشتری نسبت به زن برخوردار است باید مراقبت کند در مواقع ناراحتی و خشم ، تندی ها و سخت گیری های بیجا نداشته باشد . بر عکس ، او باید در ایجاد یک فضای آرام ، صمیمی و اطمینان بخش در محیط خانواده خود بکوشد . بدخلقی شوهر در خانواده باعث دلزدگی همسر و دیگر اعضای خانواده خواهد شد . این امر کاهش نفوذ گفته ها و دستورهای مرد بر روی آنان را به همراه دارد و در روند شکل گیری خصوصیات روانی و تربیتی که از نقش های بسیار مهم خانواده است ، ایجاد اختلال و مشکل می کند .
4 : ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده ـ از وظایف مهم شوهر آن است که نسبت به وسع و توان خود برای اعضای خانواده گشایش ایجاد کند . شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند . توجه به امور خانه از قبیل تهیه مایحتاج و خواسته های احتمالی همسر یا فرزندان از خصوصیاتی است که هم حکایت از توجه شوهر به کانون خانواده دارد و هم در همسر اطمینانی نسبت به شوهر به وجود می آورد که حتی در مواقع تنگدستی و مشکلات مالی او وظیفه خود می داند مراعات حال شوهر را بکند ، چون از این نکته آگاه است که اگر چیزی در دسترس شوهر باشد از خانه و خانواده دریغ نخواهد کرد .
5 : احساس غیرت نسبت به همسر ـ مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد . این حالت ، هم باید در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی او . توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است . حالت غیرت و حمیت مرد اثر دیگری نیز در روحیه و رفتار زن دارد ، به این صورت که در او احساس امنیت و اعتماد در پناه شوهر به وجود می آورد که یک احساس لذت بخش و مطلوب برای اوست و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر مؤثر است .
نقش های شوهر نسبت به زن
چگونه می توانیم برای استحکام خانواده خود شرایط و فضای مناسبی به وجود آوریم ؟( قسمت دوم )
در قسمت اول در مورد چگونگی ایجاد شرایط و فضای مناسب برای استحکام خانواده ، و نقش های مشترک همسران بر یکدیگر صحبت نمودیم اینک می خوانیم ...
2 - نقش های شوهر نسبت به زن :
1-2 : محبت ابتدایی نسبت به همسر – محبت بین زن و مرد در صورتی مطلوب و کامل است که ابتدا توسط شوهر اظهار شود . در مقابل این اظهار محبت ، معمولاً عکس العمل زن ، یک ارتباط متقابل توأم با محبت فراوان و گسترده است . اگر شوهری انتظار داشته باشد که همسرش نسبت به او ابراز محبت و علاقه بکند ، بدون آنکه خود او در این کار پیشقدم شود ، در ایجاد یک زندگی مطلوب و توأم با صمیمیت عاطفی موفق نخواهد بود .
2-2 : احترام به همسر – مرد بایستی به همسر خود ، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است ، به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این امر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشویی ، و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیت ها و سختی های احتمالی بیشتر می کند .
3-2 : خوشرویی و خوش خلقی – مرد چون از قدرت جسمی و فیزیکی بیشتری نسبت به زن برخوردار است باید مراقبت کند در مواقع ناراحتی و خشم ، تندی ها و سخت گیری های بیجا نداشته باشد . بر عکس ، او باید در ایجاد یک فضای آرام ، صمیمی و اطمینان بخش در محیط خانواده خود بکوشد . بدخلقی شوهر در خانواده باعث دلزدگی همسر و دیگر اعضای خانواده خواهد شد . این امر کاهش نفوذ گفته ها و دستورهای مرد بر روی آنان را به همراه دارد و در روند شکل گیری خصوصیات روانی و تربیتی که از نقش های بسیار مهم خانواده است ، ایجاد اختلال و مشکل می کند .
4-2 : ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده ـ از وظایف مهم شوهر آن است که نسبت به وسع و توان خود برای اعضای خانواده گشایش ایجاد کند . شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند . توجه به امور خانه از قبیل تهیه مایحتاج و خواسته های احتمالی همسر یا فرزندان از خصوصیاتی است که هم حکایت از توجه شوهر به کانون خانواده دارد و هم در همسر اطمینانی نسبت به شوهر به وجود می آورد که حتی در مواقع تنگدستی و مشکلات مالی او وظیفه خود می داند مراعات حال شوهر را بکند ، چون از این نکته آگاه است که اگر چیزی در دسترس شوهر باشد از خانه و خانواده دریغ نخواهد کرد .
5-2 : احساس غیرت نسبت به همسر ـ مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد . این حالت ، هم باید در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی او . توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است . حالت غیرت و حمیت مرد اثر دیگری نیز در روحیه و رفتار زن دارد ، به این صورت که در او احساس امنیت و اعتماد در پناه شوهر به وجود می آورد که یک احساس لذت بخش و مطلوب برای اوست و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر مؤثر است
یکی دیگر از مواردی که می تواند در استحکام روابط دوستانه نقش به سزایی داشته باشد احترام گذاشتن به یکدیگر است. در روابط زناشویی احترام گذاشتن متقابل بیشتر حائز اهمیت می باشد. احترام گذاشتن باعث افزایش محبت و دوستی می گردد. زن و شوهر باید همانند یک روح در دو کالبد باشند بدین معنا که باید همانطور که انسان برای خود ارزش قائل می شود برای همسر خود نیز ارزش قائل شود و از طرفی همانطور که فرد با خودش راحت هست باید با همسر خود نیز راحت و صمیمی باشد و احترام گذاشتن به این معنا نیست که به قول امروزی ها برای یکدیگر کلاس بگذاریم زیرا در چنین شرایطی دیگر راحتی و صمیمیت بی معنا می شود در حالی که زن و شوهر باید در کنار هم در کمال راحتی و آرامش باشند . شاید رعایت بعضی امور در برابر دیگران ضروری باشد ولی زن و شوهر باید در کنار هم احساس آرامش و راحتی بنمایند و همانطور که هر کسی با خودش راحت است باید با همسر خود نیز راحت و صمیمی باشد. لذا احترام گذاشتن به این معنا است که خواسته های یکدیگر را بشناسیم و به آنها اهمیت بدهیم. و نقطه ضعفهای یکدیگر را هم بدانیم و به آنها نیز احترام بگذاریم. بدین معنا که به همسر خود بگوییم چون تو فلان کار را دوست داری من بخاطر تو آن را انجام می دهم یا بخاطر تو از فلان رنگ استفاده می کنم ویا بخاطر تو فلان جا می روم یا فلان غذا را تهیه می کنم و یا چون تو از فلان چیز خوشت نمی آید من به خاطر تو آن کار را انجام نمی دهم .