لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
چگونه می توان برای پرورش گیاهان غیر بومی در محیط مختلف و نامناسب با آب و هوا شرایط مناسب فراهم کرد ؟
نام علمی : Aceraceaeer Sppخانواده : Aceraceaeنام انگلیسی : Maple
این جنس به علت تنوع فرم و دامنه گسترش از مهمترین گونههای جنگلی بوده وشامل 200 گونه از گیاهان درختی و درختچهای است.در این جنس برگها ساده و به ندرت مرکب میباشند. پهنه برگها، پنجهای با بریدگیهای خفیف یا عمیق و به ندرت بدون لوب میباشد. دمبرگها طویل و رگبرگها شانهای هستند. گل آذین خوشه یا چتر، گلها نر ـ ماده و اغلب در روی یک پایه هم گل نر و گل ماده و هم گل نر ـ ماده یافت میشود. گلها به رنگ زرد و یاسبز بوده ودر بعضی گونهها جام گل وجود ندارد.میوه در این جنس خشک بالدار (سامار) مضاعف است.
نیازها : اکثر گونهها در خاکهای غنی و مرطوب میرویند و تعداد کمی در خاکهای خشک و کوههای صخرهای رویش دارند. در محیطهای آفتابی و نیمه سایه رشد مناسبی داشته و اگر نور کافی به آن نرسد مستعد پذیرش آفات گوناگون است.این گیاه پرتوقع بوده واکثر گونهها به آبیاری زیاد احتیاج دارند و به علت پوست نازکی که دارند در برابر سرمای دیررس حساس بوده و در زمستانهای سخت آسیب میبینند.
روش تکثیر : 1ـ افرا به راحتی از طریق بذر قابل ازدیاد است اما از خشک شدن آن باید جلوگیری نمود. در مورد گونه هایی که بذر آنها زودرس است (بهار رس) باید بلافاصله پس از رسیدن کاشته شوند. در گونه هایی که بذر آنها در پائیز میرسد (اغلب افراها)، سرما دهی به مدت 90 روز در دمای 4 درجه سانتیگراد و سپس کشت آنها در بهار منجر به رویش خوبی خواهد شد. کشت پائیزه در هوای آزاد به شرط آنکه بذرها ابتدا به مدت یک هفته خیسانده شده و آب آنها هر روز تعویض گردد، امکان پذیر است. لازم به ذکر است قوه نامیه بذرها یک سال میباشد.
2ـ بعضی گونهها به وسیله قلمه و پیوند ازدیاد مییابند.
معرفی گونهها: افرای برگ چناری کرکف (Norway Maple) A.platanoidesدرختی پهن برگ و خزان کننده با 20 تا 30 متر ارتفاع که دارای تاجی گسترده و با شکوه است. پوست تنه ابتدا خاکستری یا خاکستری متمایل به قرمز و دارای نوارهای سفید طولی است. برگها بزرگ، پنجهای، بدون کرک و دارای 5 تا 7 لوب خیلی تیز میباشند که دارای دندانههای درشتی هستند. گلها بدون دمگل ، چتری و به رنگ زرد مایل به سبز بوده و میوه آن دی سامار میباشد. این گیاه به هوای مرطوب و آبیاری زیاد نیاز داشته و در محیط سایه ـ آفتاب دارای رشد مناسبی است. در خاکهای لومی رشد نموده وبه زهکشی خوب نیازمند است.ازدیاد این گونه به راحتی از طریق بذر صورت میگیرد.این درخت با تاج گسترده و قامت بلند و رنگ پائیزه زیبا، جلوه خاصی به فضای سبز میبخشد اما از آنجا که سیستم ریشهای این گیاه بسیار گسترده است ممکن است به معابر ، آسفالت خیابانها و ساختمانهای مجاور آسیب برساند و همین امر استفاده از آن را محدود میسازد.
افرای شبه چناری (Sycamore) A.Pseudoplatanusدرختی پهن برگ، سریع الرشد، خزان کننده و تا ارتفاع 40 متر میباشد. ظاهر این درخت از فاصله دور شبیه چنار است ولی رنگ تاج آن نسبت به چنار روشن تر است. سن این درخت به 500 تا 700 سال نیزمیرسد. برگها پنجهای، پوست تنه فلسی، گلها آویزان و به صورت خوشهای میباشند. سامارهای آن نسبت به گونه برگ چناری دارای زاویه بستهتری است. این گیاه خاکهای قلیایی و خشک را تحمل کرده و در خاکهای غنی با زهکش مناسب رویش بهتری دارد، نور پسند بوده و طالب فضای باز است و نسبت به هوای آلوده شهر (تهران) مقاوم است.ازدیاد این گونه از طریق رویش بذر در آبان ماه و سپس باز کاشت نهالها از آبان تا اسفندماه میباشد.این گیاه برای کاشت در خیابانهای عریض و بزرگراهها مناسب است به شرط آنکه فاصله محل کاشت با سایر درختان و ساختمانها رعایت شود. به علت رشد سریع این درخت میتوان در جنگل کاری از آن استفاده نمود.برای کاشت در اراضی باتلاقی که در اثر تجمع فاضلابهای شهری بوجود آمده، مناسب میباشد. از این گیاه به عنوان بادشکن هم استفاده میشود.
کرب، افرای دشتی (Hedge maple) A. Campstreدرختی است بسیار کند رشد، به ارتفاع حدود 6 تا 15 متر،دارای تاجی نامنظم و شاخههای قابل انعطاف، نرم و منشعب برگها دارای 5ـ3 لوب با فرورفتگی عمیق و قاعده قلبی شکل، پوست شیار دار، گلها سبز مایل به زرد و به صورت خوشههای برافراشته ، زاویه دوبال میوه کاملاً باز و دانه فشرده و کرک دار است.این گیاه نورپسند ، آهک دوست، مقاوم در برابر خشکی، کم آبی و سرما بوده و در تمامی خاکهای لومی رشد خوبی دارد.ازدیاد آن از طریق بذر صورت میگیرد.از آنجاکه گونهای مقاوم و سازگار است در اکثر مناطق و حتی به صورت خودرو یافت میشود. این درخت پاکوتاه به منظور حفاظ و پوشش در کنار آلاچیق های پارکها کاربرد دارد.افرای قرمز (Scarlet Maple) A.rubrumارتفاع این درخت بالغ بر 40 متر و بسیار سریعالرشد بوده و گلهای آن پیش از ظهور برگها شکوفا میشوند و دارای پوست ضخیم به رنگ خاکستری است. ساقه های جوان ابتدا سبز روشن بوده و به تدریج قرمز رنگ میشوند. جوانهها و گلها نیز در این گونه قرمز میباشد. برگها کشیده و دارای 3 تا 5 لوب که در تابستان سبز تیره و در پائیز به رنگ قرمز براق در میآیند.این گونه در هر نوع خاکی با رطوبت کافی رشد میکند و در مناطق با آب و هوای مرطوب و یا زمینهای باتلاقی رشد مناسبی دارد.در صورت کاشت این گیاه در فضای سبز پارکها، باید در کنار دریاچههای مصنوعی کاشته شوند تا هوا رطوبت لازم را داشته باشد.افرای سرخ (افرای ژاپنی) A.Palmatum ‘Atropurpureum’درختچهای است کند رشد، پهن برگ، خزان کننده وزینتی دارای گلهای ارغوانی و قرمز، برگها دارای لوبهائی با بریدگیهای عمیق که در این واریته در تابستان به رنگ زرشکی براق و در پائیز به رنگ ارغوانی تیره در میآیند.این گیاه سایه پسند بوده و در زیر سایه درختان بلند رویش دارد. به خاک غنی بازهکشی خوب و رطوبت بالا نیاز داشته و تاب تحمل خشکی را ندارد. به سرمای شدید حساس بوده ودر برابر بادهای شدید باید محافظت شود. واریته ذکر شده در آفتاب رشد خوبی دارد.از این گونه زینتی به جهت رنگ زیبای برگها و قامت کوتاه و انبوه در پارکسازی استفاده میشود (به خصوص در پارکهایی که به سبک ژاپنی ساخته میشوند) ، برای کاشت در پاسیو منازل و ادارات و تربیت بصورت بن سای نیز بسیار مناسب است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
انسان شناسی را چرا و چگونه تدریس کنیم؟
منتشر شده توسط: دکتر نعمت الله فاضلی
همچنین طرح این پرسش در شرایط امروزی آموزش عالی و دانشگاه ها بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد زیرا آموزش عالی و تحصیلات دانشگاهی هر روز گسترش می یابد و فراگیرتر می شود و در هر لحظه صدها هزار انسان جوان وقت و نیرو مادی و معنوی خود را صرف دانشگاه می کنند. دانشگاه امروز دانشگاه توده گرا و انبوه است نه دانشگاه نخبه گرا و محدود گذشته. در این دانشگاه توده گرا دانشجویان از طبقات اجتماعی مختلف پایین، متوسط و بالای جامعه و طبیعتا با میزان "سرمایه ی فرهنگی" متفاوت وارد دانشگاه می شوند. در این شرایط باید ابزارها، استراتژی ها و روش های آموزش و تدریس بگونه ای باشد که فراخور همه دانشجویان باشد به نحوی که دانشجویان با سرمایه فرهنگی اندک (که احتمالا میزان آنها کم نیست) بتوانند در کلاس های درس مهارت، بینش ها و ایده های لازم را بیاموزند. دیگر نمی توان با فرض اینکه دانشجویان نخبگان یا برگزیدگان جامعه هستند کلاس های درس را پیشبرد.
از طرف دیگر، ما در "جامعه دانش محور" زندگی می کنیم که شهروندان برای امرار معاش و گذران زندگی عادی و روزمره خود نیازمند فراگیری مجموعه وسیعی از دانش ها و مهارت های عالی هستند که دانشگاه و مراکز آموزش عالی باید به آنها بیاموزد. این آموزش ها را باید استادان و مدرسان ارائه کنند. اما بررسی ها نشان می دهد که «آموزش با سرعت کافی در جهت ارائه دانش مورد نیاز دانشجویان درباره جهان بیرونی که برای زندگی دانشجویان حیاتی است تغییر نمی کند» (Allen 1984: 6). علاوه بر این، تحولات متعددی رخ داده است که باز اندیشی و نواندیشی در روش های آموزش و تدریس در دانشگاه را ایجاب می کند. تحولات اخیر در زمینه تکنولوژی های آموزشی و تکنولوژی اطلاعات و کامپیوتر، رشد دانش بشری، و تحولات بزرگ در زمینه ارتباطات تحول عظیمی در رهیافت ما به آموزش بوجود آورده است. اینکه ما از مرحله جامعه صنعتی به عصر اطلاعات وارد شده ایم دیگر برای کسی خبر تازه ای نیست. در هر حال حاضر هر 5 سال دانش بشر دوبرابر می شود. تا سال 2020 دانش در هر 73 روز دو برابر خواهد شد. چند سال پیش جان نیزبت در کتاب مشهور خود «فرا روند»[1] نوشت: «در حالیکه در دریای بیکران اطلاعات در حال غرق شدنیم، از کمبود دانش دچار قحطی زدگی شده ایم» (Nisbet 1982: 17) اگر نظام آموزش و روش تدریس خود را تغیر ندهیم در آینده ما در دانش غرق می شویم اما در عین حال از فقر «فهم» دچار قحطی خواهیم شد.
اگر در عصر کشاورزی خیش، و در عصر صنعتی ماشین مهمترین ابزارهای بشر بود، امروز کامپیوتر این نقش را عهده دار است. به همین تربیت منابع ثروت ما دگرگون شده است. اگر در عصر کشاورزی، زمین و در عصر صنعتی سرمایه منابع ما بود، امروز دانش منبع ثروت ماست. اگر هزار سال پیش شما می خواستید چیزی بیاموزید، می بایست فرد خردمند و حکیمی می یافتید. صد سال پیش بهترین وسیله دست یافتن به یک کتابخانه، اما امروز ما از راه ارتباط الکترونیکی سریعآ به بانک های اطلاعاتی سراسر جهان دسترسی پیدا می کنیم.
محیط و فضای آموزش در قرن بیست یک با آنچه ما در ایام مدرسه تجربه کرده ایم کاملآ متفاوت است. نسل امروز و فردای دانشجویان نسل دیجیتالی و پرورش یافته دنیای مجازی اند. تکرار کردن و بخاطر سپردن، برای همیشه فراموش شده است. باید به خلاقیت اندیشید. آموزش عالی باید به رشد «مهارت های اندیشیدن»[2] (تفکر خلاق، تفکر انتقادی، تفکر چند سویه، تفکر بازتابی و تاملی) بپردازد. دانشجویان از راه آموزش مشارکتی برای حل مسائل زندگی واقعی مهارت ها و توانایی های شان رشد می یابد.
دسترسی به کامپیوتر، دانشجوی امروز را چیزی کاملآ متفاوت از دانشجوی دو دهه پیش کرده است. آیا نهاد دانشگاه و آموزش عالی قادر است پا بپای نیاز های دانشجویان حرکت کند؟ دیویی در 1939 نوشت: «این امر آشکار شده است که بسیاری از موانع برای تغییر که گفته می شود برخاسته از طبیعت انسان است، در واقع ناشی از سستی و ضعف نهادها و همچنین عدم تمایل طبقات حاکم برای تغییر وضعیت اجتماع است.
اما علی رغم تحولات بزرگ فوق و ضرورت های متعدد برای باز اندیشی و روزآمد کردن روش های تدریس و آموزش در دانشگاه، ما در ایران نسبت به این موضوع غافل بوده ایم. این مسئله بخصوص برای رشته های علوم اجتماعی و انسانی بیشتر صدق می کند. یکی از مشکلات علوم اجتماعی در ایران کم توجهی و شاید هم بی توجهی به آموزش و شیوه های تعلیم و تدریس این رشته ها است. در حالیکه رشته های علوم اجتماعی نزدیک به نیم قرن است که در ایران در دانشگاه های مختلف تدریس می شود و هر سال بر تعداد دانشگاه ها و دانشجویان و مدرسان این رشته ها افزوده می شود و ضرورت دارد که درباره روش های تدریس و آموزش بحث و تبادل تجربه بیین استادان و دانشگاه ها صورت گیرد.
اینکه توجه لازم به روش های تدریس در دانشگاه ها نمی شود ناشی از عوامل متعددی است. بخشی از این موضوع به دلیل فقدان نظام آموزش مدرس و مربی دانشگاهی در کشور است. حتی تأسیس ”دانشگاه تربیت مدرس“ که با هدف آموزش و تربیت مدرس و استاد دانشگاه تأسیس شد نیز تجربه موفقی نبود و این دانشگاه نیز در نهایت به یک مؤسسه بزرگ و پیشرفته آموزش عالی مانند سایر دانشگاه های کشور مبدل شد و تنها تفاوت آن با سایر دانشگاه ها تخصصی بودن دانشگاه در سطح تحصیلات تکمیلی است و نه تربیت مدرس. اساساَ در تمام دانشگاه ها و جوامع سراسر جهان استادان و مدرسان دانشگاه بر اساس طی کردن دوره های آموزشی ویژه برای تدریس دانشگاه انتخاب نمی شوند زیرا معیار اصلی برای بدست آوردن کرسی تدریس در دانشگاه میزان توانایی های علمی، داشتن مدارج تحصیلی دکتری، و انجام تحقیقات و همچنین داشتن تجربه آموزشی است نه داشتن تخصص برای تدریس کردن.علت دیگر کم توجهی به مباحث مبوط شیوه آموزش در دانشگاه، جایگاه پایین آموزش در نظام سلسله مراتبی دانشگاه است. یکی از تناقضات دانشگاه این است که اگرچه یکی از مهمترین کارکردها و کارکرد غالب آن آموزش و تربیت نیروی متخصص است، اما در واقعیت امر دانشگاهیان بهای بیشتری برای پژوهش و بعد هم برای پست های اداری دانشگاه مانند ریاست دانشگاه و سمت های دیگر قائل هستند و عملاَ تدریس کردن تنها وظیفه ای است که بگونه ای باید آن انجام داد. بطور کلی، کمتر استادی به دلیل تدریس خوب صاحب منزلت دانشگاهی می شود، مگر آنکه محقق یا مدیر دانشگاهی هم باشد. این امر باعث شده است که آموزش رتبه ارزشی پایینی بدست آورد و بیشتر مورد غفلت قرار گیرد.
اما به منظور ارتقاء و انتقال تجارب مربوط به تدریس و استفاده از روش ها و فنون موثرتر و کارآمدتر، برخی از استادان به ثبت و ارائه تجارب خود می پردازند و به روش غیر روشمند ایده هایی را برای بهبود آموزش ارائه می کنند. اما در یک دهه اخیر در رشته های مختلف مطالعات آموزش و آموزش عالی نیز درباره روش تدریس در دانشگاه راهنماها و کتاب های متعدد منتشر شده است و انبوه تحقیقات صورت می گیرد. ملکوم تایت در کتاب «پژوهش در آموزش عالی» ضمن معرفی این مطالعات توضیح می دهد که ”تدریس و یادگیری“ یکی از حوزههای مطالعات آموزش عالی است و در واقع شاید بتوان این حوزه را هستهی اصلی مطالعات آموزش عالی به شمار آورد. به طور معمول در این حوزه «تدریس» به صورت وظیفهای که بر عهدهی مدرسان قرار گرفته و «یادگیری» در قالبِ نتیجهای که در صورت توجه به درسها برای دانشجویان به دست میآید تعریف میگردد (Tight,2003:6,2003a). سپس تایت پرسشهای محوری در حوزهی پژوهشِ «تدریس و یادگیری» را بصورت زیر بیان می کند:
- برای تدریس چه روشهای امکانپذیر است و چگونه ممکن است این روشها را در شرایط مختلف به طرز موثرتری به کار برد؟
- دانشجویان چگونه یاد میگیرند ( یا چگونه از پس یادگیری بر میآیند) و چه تفاوتهایی در این زمینه وجود دارد؟
- چطور میتوان به دانشجویان کمک کرد تا به طریق مطلوب یاد بگیرند؟
- آیا دانشجویان مختلف به یادگیری با روشهای مختلف گرایش دارند؟
- اساتید جدید دانشگاه برای اینکه نقش آموزشی خود را به طور موثر ایفا کنند چه چیزهایی را باید بدانند؟(Tight,2003: 60).
در اینجا قصد بررسی مجموعه وسیع مطالعات انجام شده در زمینه چگونه تدریس و یادگیری در آموزش عالی را نداریم. اما اشاره به این حوزه مطالعات نشان می دهد که مسئله تدریس اگرچه دهه های طولانی مغفول مانده بود اما طی یک دهه اخیر به جایگاه قابل قبولی در مطالعات و گفتمان های آموزش عالی دستیافته است.
فرض اساسی در زمینه ارتقاء و انتقال تجارب و دانش های مربوط به تدریس دانشگاهی این است که اولاَ استادان در دانشگاه با یکدیگر درباره تدریس به مبادله تجربه می پردازند. ثانیاَ دانشگاه ها هر از چندگاهی از طریق برگزاری دوره های کوتاه آموزشی یا برگزاری کارگاه های به روزآمد کردن استادان می پردازد. ثالثاَ کتاب ها و راهنماهای تدریس دانشگاهی به طور منظم منتشر و استادان نیز آنها را مطالعه می کنند. اما در دانشگاه های ایران هیچیک از سه روش مذکور به نحو مستمر و جدی دنبال نمی شود. استادان بندرت تجارب آموزشی خود را با یکدیگر مبادله می کنند، دانشگاه ها بندرت دوره های آموزشی روش های تدریس برگزار می کنند و درصورت برگزاری دوره، استادان کمتر از آنها استقبال می نمایند. همچنین کارگاه های آموزشی برای روزآمد کردن روش تدریس، در دانشگاه های متداول نیست. علت دیگر کم توجهی به ارتقاء و انتقال تجارب و دانش های مربوط به روش تدریس در دانشگاه های، ضعف نظام ارزیابی و کنترل کیفیت آموزشی در دانشگاه ها است. اگرچه در سال های اخیر مباحث مربوط به کنترل و ارزیابی کیفیت آموزشی در متون علمی و مباحث آموزش عالی ایران، گسترش یافته است، و نظام آموزش عالی کشور نیز درصدد بهبود روش های کنترل و ارزیابی کیفیت آموزسی است، اما در عمل هنوز روش های موجود تأثیر جدی در زمینه آموزش بجای نگذاشته است. به عبارت دیگر، به علت ضعف نظام ارزیابی و کنترل کیفیت آموزشی، استادان نیز ضرورتی برای بهبود روش های تدریس احساس نمی کنند.
با توجه به مباحث مذکور، اکنون این پرسش مطرح است که چگونه می توان به بهبود روش های تدریس در دانشگاه کمک کرد؟ این پرسش برای همه رشته های دانشگاهی و بخصوص رشته های علوم اجتماعی اهمیت بسیار دارد. رشته های علوم اجتماعی چون بیشتر جنبه نظری و مفهومی دارند و فرایند آموزش در این رشته کمتر با فعالیت های عملی مانند طراحی یک قطعه، انجام آزمایش های تجربی بر روی مواد، تولید یک کالا، معاینه یک جسم و امثال ها اینها سرو کار دارد، در نتیجه نیازمند روش ها و فنون پیشرفته و حساب شده تری است تا بتواند علاقه و توجه عمیق دانشجویان را به مباحث جلب کند و امکان شکوفایی خلاقیت های دانشجویان و انتقال دانش ها به آنها را فراهم سازد. این نکته یعینی ضرورت توجه و بکارگیری روش ها و فنون تدریس کارآمد در علوم انسانی و اجتماعی، برای جامعه ایران که اغلب دانشجویان بر اساس میل باطنی یا شناخت عمیق از رشته های تحصیلی، انتخاب رشته نمی کنند و حتی گاهی علاقه و آمادگی ناچیزی به دانشگاه و رشته های علوم انسانی و اجتماعی دارند و صرفاَ از بد حادثه به دانشگاه پناه آورده اد، از اهمیت و ضرورت مضاعفی برخوردار است. همچنین این نکته را هم باید در نظر داشت که روش تدریس در دانشگاه، یک موضوع انسانی و اجتماعی و یکی از مباحثی است که در قلمرو وظیفه حرفه ای کنشگران رشته های علوم انسانی و اجتماعی قرار می گیرد
منتشر شده توسط: دکتر نعمت الله فاضلی
.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شیعه چگونه شکل گرفت؟
آشنایی با فرقه های اسلامی (7)آفتاب: شیعه یکی از فرقه های اسلامی است و تأثیرات شگرفی بر تفکر اسلامی و حتی فقه سایر فرقه های اسلامی داشته است. نحوه شکل گیری مذهب شیعه را به روایت استاد علامه طباطبایى (از کتاب شیعه در اسلام ایشان) نقل می کنیم.آغاز پیدایش«شیعه»را که براى اولین بار به شیعه على علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامى در 23 سال زمان بعثت،موجبات زیادى در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتى را در میان یاران پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ایجاب مىکرد (1) .
الف:پیغمبر اکرم در اولین روزهاى بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیکتر خود را به دین خود دعوت کند (2) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد،و زیر و جانشین و وصى من است.على علیه السلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت ووعدههاى خود را (3) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتى در اولین روز نهضت و قیام خود یکى از یاران نهضت را به سمت وزیرى و جانشینى به بیگانگان معرفى کند،ولى به یاران و دوستان سر تا پا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیرى و جانشینى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود،او را از وظایف وزیرى معزول و احترام مقام جانشینى او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقى میان او و دیگران نگذارد. ب:پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـکه سنى و شیعه روایت کردهاندـتصریح فرموده که على (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد وداناترین (5) مردم است به معارف و شرایع اسلام.
ج:على علیه السلام خدمات گرانبهایى انجام داده و فداکاریهاى شگفتانگیزى کرده بود،مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (6) و فتوحاتى که در جنگهاى بدر و احد و خندق و خیبر به دست وى صورت گرفته بود که اگر پاى وى در یکى از این وقایع در میان نبود،اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق،ریشه کن شده بودند (7) .
د:جریان«غدیر خم»که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در آنجا على علیه السلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود (8) .
بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى دیگر که مورد اتفاق همگان بود (9) و علاقه مفرطى که پیغمبر اکرم بهعلى علیه السلام داشت (10) ،طبعا عدهاى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وا میداشت که على علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند،چنانکه عدهاى را بر حسد و کینه آن حضرت وا مىداشت.
گذشته از همه اینها نام«شیعه على»و«شیعه اهل بیت»در سخنان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بسیار دیده مىشود (11) .
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنى و بروز اختلاف هواخواهان و پیروان على علیه السلام نظر به مقام و منزلتى که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و صحابه و مسلمانان داشت مسلم مىداشتند که خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اکرم از آن على علیه السلام مىباشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جزء حوادثى که درروزهاى بیمارى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به ظهور پیوست (12) نظر آنان را تأیید مىکرد.
ولى بر خلاف انتظار آنان درست در حالى که پیغمبر اکرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت و عدهاى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیزاتى بودند که خبر یافتند عدهاى دیگرـکه بعدا اکثریت را بردندـبا کمال عجله و بى آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتى کمترین اطلاعى بدهند،از پیش خود در قیافه خیرخواهى،براى مسلمانان خلیفه معین نمودهاند و على و یارانش را در برابر کارى انجام یافته قرار دادهاند (13) .على علیه السلام و هواداران اومانند عباس و زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابى و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتى نیز کردهاند ولى پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود (14) .
این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتى را از اکثریت جدا کرد و پیروان على علیه السلام را به همین نام«شیعه على»به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضاى سیاست وقت،مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اکثریت منقسم نگردد بلکه خلافت را اجماعى مىشمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان مىنامیدند و گاهى با تعبیرات زشت دیگر یاد مىکردند (15) .
البته شیعه همان روزهاى نخستین،محکوم سیاست وقت شده نتوانست با مجرد اعتراض،کارى از پیش ببرد و على علیه السلام نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروى کافى دست به یک قیام خونین نزد،ولى جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و مرجعیت علمى را حق طلق على علیه السلام مىدانستند (16) و مراجعه علمى و معنوىرا تنها به آن حضرت روا مىدیدند و به سوى او دعوت مىکردند (17) .
دو مسئله جانشینى و مرجعیت علمى «شیعه»طبق آنچه از تعالیم اسلامى به دست آورده بود معتقد بود که آنچه براى جامعه در درجه اول اهمیت است،روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینى است (18) و در درجه تالى آن،جریان کامل آنها در میان جامعه مىباشد.
و به عبارت دیگر اولا:افراد جامعه به جهان و انسان با چشم واقع بینى نگاه کرده،وظایف انسانى خود را (به طورى که صلاح واقعى است) بدانند و بجا آورند اگر چه مخالف دلخواهشان باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بیابان زایی چیست و چگونه اتفاق می افتد؟ -
اجازه می خواهم از تشریح عوامل بیابان زایی نظیر بوته کنی، چرای مفرط و خارج از فصل دام در مراتع ، تبدیل مراتع به دیمزار، برداشت بی رویه آب از سفره های آب زیرزمینی، معدن کاوی و بهره برداری از معادن، جاده سازی و توسعة شهرها و روستاها و امثال آن که سالیان سال گفتیم و نوشتیم خودداری کنم و به یکی دو مورد از موارد حاد آن بپردازم و سپس راههای مهار و کنترل آن را از نگاهی دیگر (اگر نگویم جدیدتر) بیان کنم. اگر بیابان زایی را بر اساس تعریف کنوانسیون بیابان زایی تعریف کنیم؛ می گوید تخریب سرزمین در مناطق خشک و نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب در اثر عواملی مانند عوامل انسانی و عوامل طبیعی. در زمان حاضر عوامل طبیعی، آنچنان نقشی در بیابان زایی ندارند البته خشک سالیهایی که به وقوع میپیوندد بیابان زایی را تشدید میکند ولی در ایران ما این عوامل انسانی هست که بیشتر باعث بیابان زایی میشود و شاید مهمترینش افزایش جمعیت باشد. ما در سی چهل سال پیش این جمعیت را نداشتیم. ببینید جمعیت ما در چهل سال پیش چقدر بوده و الان چقدر است؟ فشار این جمعیت هم مخصوصا جمعیت روستایی روی زمین هست . اجازه بدهید مثال ملموس تری در ارتباط با این موضوع و ارتباطش با بیابان زایی ارایه کنم. هرچند امکانات روستا ها در حال حاضر نسبت به چند دهه پیش تغییرات قابل توجهی داشته است و حقیقتا از لحاظ تامین آب و برق و امکانات مشابه با قبل قابل مقایسه نیست ولی آیا در همین مناطق، بیابان زایی نسبت به قبل کمتر شده است ؟ 20-30 سال قبل روستایی که 20 یا 30 خانوار جمعیت داشت اکنون دو برابر شده است مسلما این تعداد افراد در روستا به کار کشاورزی یا دامداری مشغولند. از طرفی برای کشاورزی در مناطق بیابانی زمین و آب محدود است پس با این وجود روستایی یا باید به شهر بیاید و جذب کارهای کاذب شود و یا در روستا زمین بیشتری اضافه کند و کار کشاورزی کند. زمین بیشتر هم آب بیشتر می خواهد در بیابان که نمی شود دیم کاری کرد! آنگاه بدون توجه به امکانات سفره آب زیرزمینی و آبخوان ها اقدام به حفر چاه عمیق می کنیم! آب پمپاژ می شود ، با پمپاژ بی رویه آب، علاوه بر آنکه سطح آب زیرزمینی پائین میرود ، تعادل هیدرو استاتیک بین آب شور و آب شیرین بهم میخورد. آب شیرین که پمپاژ شد آب شور زیر زمین به طرف سفرهی آب شیرین هجوم می آورد و در پمپاژهای بعدی یواش یواش آب شور میشود، آب شور که بالا آمد در سطح زمین خاک را شور میکند خاک که شور شد محصول کم میشود کیفیت محصول که پایین آمد زمین همجوار و جدید بزیر کشت می رود و این روند ادامه می یابد تا وقتی که به خود می آییم و می بینیم که در روی زمین شوره زار و کویر درست کرده ایم و در زیر زمین سطح سفره آب آنچنان افت کرده که باید چاه را کف شکنی کنیم. ایکاش که کار به همین جا ختم می شد. (همه حرف من این است که دولتی که می گوید مردم در روستا بمانید و به شهر نیایید و روستا را آباد کنید اگر برنامه ریزی درستی برای روستایی نداشته باشد عاقبتش این است. پس باید اشتغال دیگری برای روستائیان ایجاد کند تا فشار آنها از مرتع و منابع طبیعی برداشته شود). در حال حاضر این پدیده بیابانزایی و کویر زایی در بسیاری از مناطق ایران بصورت یک چالشاساسی و جدی بروز کرده است که نمونه بارز آن را می توان در استان کرمان سراغ گرفت. بطور مثال در دشت رفسنجان که در اوایل انقلاب پمپاژ چاهها در عمق 50 تا 80 متری از سطح زمین قرار داشت اکنون به 300 متر و بیشتر افزایش یافته و کیفیت آن نیز در بسیاری از مناطق در نتیجه نفوذ آبهای شور مورد تهدید جدی قرار گرفته و از بد به بدتر تبدیل شده است. کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که چارهای برای انتقال آب به این دشت صورت نگیرد (انتقال بین حوضهای آب) تخریب باغات و سفرههای آب زیر زمینی ادامه می یابد و سالانه حدود پنج هزار هکتار از باغهای پسته با شیرابه کویر که از اعماق بیش از 300 متر پمپاژ می شود, شور و قلیایی می شود. به این ترتیب در یک مقطع زمانی بیست ساله کلیه این باغات به شهر سوختهای تبدیل خواهد شد که شاید اصلاح آنها حتی با انتقال آب کافی و با کیفیت مطلوب هم دیگر امکانپذیر نباشد و در یک کلام تبدیل به بیابان خواهند شد.پس در این بخش ما دو معضل داریم یعنی با افزایش سطح کشاورزی ، سطح بیابانها و شوره زارها را گسترده تر کرده ایم ؛ دوم اینکه علاوه بر افت سطح آبخوانها، کیفیت آب را هم بدتر کرده ایم و خواسته یا ناخواسته در جهت بیابان زایی گام برداشته ایم. در این مورد وزارت نیرو آماری ارایه کرده است که بر اساس آن از 400 دشتی که در کشور داریم حدود 176 دشت با تراز منفی آب روبرو هست و در جای دیگری گفته است 67 درصد آبخانههای کشور با تراز منفی آب روبروست. تاسف بار تر از آن این است که 70 درصد این آب کمیاب و پر هزینه تا رسدن به سر مزرعه تلف می شود بعبارت دیگر راندمان آب کشاورزی در کشور ما حدود 30 درصد برآورد می شود . از طرفی در طول این سی چهل سال که حدود 9 متر افت آب داشته ایم متاسفانه تعداد سیلابها از 202 مورد در دههی سی به حدود2000 در دهه ۸۰ رسیده است یعنی بر خلاف این که ما افت آب در زیر زمین داریم در روی زمین سیلاب داریم و این حکایت از مسائلی میکند که به هر حال این آبی که باید در عرصه نفوذ بکند و آبخانهها را تغذیه کند منجر به سیلاب شده است پس یک شاخص دیگر هم از آثار و عوارض بیابان زایی پیدا شد. سیلخیزی !! دلیلش چه چیزی می تواند باشد؟ کاربری نادرست اراضی و تخریب پوشش گیاهی!! متاسفانه آمار دامی هم که الان در کشورمان ارایه می شود تقریبا سه برابر ظرفیت چرایی مراتع است چیزی حدود 107 میلیون راس واحد دامی و در طول مدت هفت یا هشت ماه از مراتع استفاده میکنند. به این ترتیب مهمترین عوامل بیابان زایی و یا موثرترین آنها شناخته شد. البته تمام تقصیر را نباید به گردن جامعه روستایی گذاشت بلکه در اطراف همین پایتخت (پایاب حوضه) آثار بیابان زایی کاملا مشهود است.
کنترل بیابان زایی در این زمینه روش هایی برای کنترل بیابان اعم از نهالکاری، بذرپاشی، قرق و امثال آن تا کنون بسیار گفته شده و نوشته شده است، ولی آیا با استفاده از این روش ها توانسته ایم بر مشکلات بیابانزایی غلبه کنیم؟ می بینیم بازخورد آنها آنچنانکه شایسته است نتیجه زضایت بخشی نداشته است. البته این مسئله را نباید کتمان کرد که کار در مناطق بیابانی بسیار سخت و طاقت فرساست چرا که سالها در اینگونه مناطق بیابانی کار کرده ام و سختی و مرارت کار را از نزدیک با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده ام اما از برآیند کار راضی نیستم هر چند که موفقیت های خوبی هم داشته ایم. شاید یکی از دلایل موفقیت کمتر کارهای بیابان زدایی توجه بیشتر به امور فنی و توجه نکردن یا به عبارتی توجه کمتر به مسایل اجتماعی و اقتصادی و بافت جامعه حاکم در مناطق کاری بوده است و حتی فراتر از آن شاید بتوان گفت ما تک بعدی کار کرده ایم چه بسا منابع طبیعی کار خودش را و کشاورزی نیز کار خودش را بدون توجه به اشتراکات بسیار نزدیک این دو بخش از بدنه یک وزارتخانه برای رفع مشکلات بیابان زایی انجام داده اند. در این مورد اگر به توضیحات قبلی رجوع کنیم آثار مدیریت درست امور کشاورزی و آبیاری در کاهش اثرات بیابان زایی کاملا قابل درک است یعنی می توان گفت در امور کشاورزی هر طرح و برنامه ای که در جهت ارتقا و بهبود کیفیت و کمیت آبیاری برای جلوگیری از اسراف و اتلاف آب انجام شود بطور غیر مستقیم راهکاری در جهت مهار بیابان زایی محسوب می شود. بنا بر این با اجرای برنامه هایی برای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی با استفاده از روشهای علمی و مدرن آبیاری (کوزه ای ، قطره ای، تحت فشار و امثال آن) به منظور صرفه جویی در مصرف آب، کنترل و استفاده بهینه از منابع آبهای سطحی موجود، مطالعه و اجرای طرح های آبخوانداری و پخش سیلاب و تغذیه مصنوعی و همچنین برخی اقداماتی که مستقیما در اختیار وزارت نیرو می باشد از جمله جلوگیری از بهره برداری و انسداد چاههای غیر مجاز، کنترل بهره برداری چاههای دارای پروانه و امثال آن راهکارهایی برای تقویت و تعادل آبخوانها و مآلا جلوگیری از پدیده بیابان زایی محسوب می شوند. در ارتباط با مسایل اجتماعی و اقتصادی بیابان زایی نیز این واقعیت را باید قبول کرد که مسایل و مشکلات فعلی بیابان و بیابان زایی در ایران صرفا مشکلات فنی و تکنیکی نیست بلکه مسایل ساختاری و اجتماعی و چه بسا سیاسی است. در حوزه وسیع و گسترده بیابان سر و کار ما بیشتر با جامعه روستائی است بنابراین شناخت ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه روستایی از جمله توفیقات کاری محسوب می شود. وضع جوامع روستائی در زمینه های اجتماعی و اقتصادی ویژگیهای خاص خود را دارد ارتباط این جامعه با محیط اطراف خود در طول زمان باعث بوجود آمدن روابط و عرف خاصی در سطح روستا گردیده که بسته به شرایط محیط در مناطق مختلف متفاوت است. بنابراین در هر برنامه ای که در ارتباط با جامعة روستایی باشد، شناخت ساختار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی روستا و عملکرد آن ضرورت دارد و بدون توجه به آن هر گونه طرحی نه تنها با موفقیت همراه نخواهد بود بلکه باعث بروز ناهماهنگی و بر هم زدن ساختار سنتی اجتماعی و اقتصادی روستا نیز خواهد شد، فعالیتهای چند دهه اخیر بیابان زدایی تا حدودی گویای این واقعیت است زیرا در اغلب طرحهایی که تاکنون به مرحله اجرا در آمده به وضعیت اجتماعی و اقتصادی مردم کمتر توجه شده است به طوری که مردم در مقام معارضه با منابع طبیعی بوده اند. در این زمینه بایستی خلاء ناشی از ضعف فرهنگی بویژه فرهنگ منابع طبیعی به طریقی پر شود ضمن آنکه اقدامات قانونی در برابر متجاوزین به منابع طبیعی برای هر قشری از جامعه با قاطعیت اجرا شود. - اصلاح روش تامین انرژی در مناطق مستعد بیابان زایی: در ایران با زمینه مناسب اقلیمی و تابش آفتاب در بیشتر مناطق و در اکثر فصول سال همچنین وجود مناطق واجد پتانسیل بالای باد و قابلیت های تولید انرژی زمین گرمایی زمینه لازم و مناسبی برای استفاده و گسترش انرژیهای نو و پاک فراهم است. انرژی خورشیدی و باد ، از جمله منابعی هستند که در کشور ما بویژه در مناطق بیابانی به فراوانی یافت می شوند، با شناخت مکانهای مناسب این منابع و بکارگیری ابزار مناسب برای تبدیل آنها به انرژی های دیگر می توان از این منابع غنی به عنوان یک نیروی تکمیل کننده و یاری رسان برای تامین انرژی گرمایی و سرمایی استفاده کرد. در صورت توسعه بیشتر و بهتر این انرژی ها می توان قسمت اعظم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
کره زمین چیست؟ کجاست؟ کی و چگونه به وجود آمد؟
برای انسانهای اولیه، پاسخ به این پرسشهای اصولی بسیار ساده بود: کره ارض، زمینی است جامد و مسطح در مرکز عالم که به دست خدا یا خداوندانی آفریده شده است. سالیان متمادی فلاسفه و دانشمندان علوم الهی، کوشیدهاند که پاسخهای قانعکنندهتری برای این سئوالات عرضه کنند و برمبنای همین جوابها بود که معتقدات عجیب و غریبی رواج یافت. برای مثال مصریان را عقیده بر این بود که کائنات صندوقی است مکعب و عظیم که مصر در مرکز آن واقع شده است و هندیان چنین باور داشتند که جهان در پشت چهار فیل عظیم قرار گرفته و آن چهار فیل بر پشت لاکپشتی ایستادهاند. ستاره شناسان و فلاسفه دوران قدیم یونان، اولین افرادی بودند که پاسخهای علمی برای این سئوالات ارائه نمودند، که بیشتر مبتنی بر مشاهدات بود و نه حکایات اساطیری. این دانشمندان اولین اخترشناسانی بودند که فرق بین ستارگان سیار و ثابت را دریافتند و برای مثال گفتند که ماه و خورشید و دیگر سیارگان منظومه شمسی ثابت نیستند و در حرکتاند و ضمنا" خسوف(ماه گرفتگی) و کسوف(خورشید گرفتگی) و جزر و مد را کشف کردند. با گذشت زمان محققان اقوام دیگر نیز به پژوهشگران یونانی پیوستند و فرضیههایی پیرامون طبیعت زمین و دیگر اجرام آسمانی ارائه دادند ولی عملا" یک قرن بیش نیست که آدمی ماهیت واقعی زمین به عنوان سیارهای جاندار و زنده و محل آن را در کیهان وسیع دریافته است.
زمین در کجای کائنات واقع شده است؟
این سیاره نیلگون با طبیعت آرام و نمای دلانگیزش، در بیکران جهانی در حرکت است که تصورش ورای امکان و درکش خارج از توانایی بشر است. درکش خارج از توانایی بشر است. کره زمین سومین سیاره منظومه شمسی از مجموع نه سیارهای است که در مدار خورشید گردان است. این خورشید، خود یکی از چهارصد میلیارد ستارهای است که در فاصله 15 هزار سال نوری در داخل کهکشان مارپیچی به نام کهکشان راه شیری که قطر آن 100 هزار سال نوری بوده و شامل 400 میلیارد ستاره میباشد، واقع شده است. کهکشان راه شیری آنسان عظیم است که اگر بخواهیم آن را در مساحتی به اندازهی خاک ایالات متحده قرار دهیم، حجم کرهی زمین تا آن حد کوچک خواهد شد که چشم آدمی به یاری میکروسکوپ الکترونی قادر به تشخیص آن نخواهد بود.
کره زمین چیست؟
زمین، به استثناء این که قادر نیست زمین دیگری را از خود بپروراند، موجودی است زنده. این زمین و سیارات دیگر منظومه شمسی حدود 5 میلیارد سال پیش در درون "غبار کیهانی" زاده شد و قریب 5 تا 8 میلیارد سال دیگر به طول خواهد انجامید تا از میان برود. این مرگ زمانی حادث میگردد که خورشید با با انوار حیاتبخش خود این سیاره را زنده و جاندار نگاه میدارد، در طی یک میلیون سال آخر عمر خود انبساط کرده، زمین را در آتش خود فروگرفته، آن را در دمی بخار کرده و بالاخره خود (خورشید) تبدیل به یک ستاره ریزنقش سفید میگردد.
کره زمین کی و چگونه به وجود آمد؟
حدود 10 میلیارد سال قبل، ستارهای که از هیدروژن اولیه زاده شده بود وفات یافت و منفجر گردید و تمامی بقایای اتمهای ئیدروژن و هلیوم و نیز اتمهای سایر عناصر سنگینی را که در کورهی هستهای آن ستاره ساخته شده بود در فضا آزاد نمود.از این آوار عناصر، قریب 5 میلیارد سال بعد، خورشید و بیش از 100 تریلیون اجرام کوجک و بزرگ سماوی که از مواد مختلف گازی، جامد و یخ ساخته شده بودند، به گرد خورشید در مدارهای مختلف به گردش درآمدند، و به تدریج با یکدیگر برخورد کردند و گاهی به اجرامی کوچک و گاهی بزرگ مبدل شدند، و هرچه بر حجم آنها افزوده شد، افزایش قدرت جاذبه آنها موجب جذب اجرام کوچکتری از خود شد. و این برخوردها، مآلا" بر جرم آنها افزود تا خود یک سیارهای مستقل گردید. بدین شیوه 9 سیاره منظومه شمسی: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتو و همهی ماههای آنها پای به عرصه وجود گذاشتند.
انرژی حاصله از این تصادمها، موجب افزایش حرارت سطح سیارهها شد و در نتیجه باعث رهایی بخارها و گازها گردید. در همان دوران فساد تدریجی اورانیوم، توریوم و پتاسیم، بر حرارت درون سیارگان افزود و گازها و بخارهای بیشتری را رها ساخت. در اثر قدرت جاذبه بیشتر اجرام بزرگتر، مانند زهزه، زمین و مریخ، این گازها بر فضای سطح هر سیاره و اقمار آنها جوی به وجود آوردند که به تدریج به سبب نبودن جاذبهی کافی در فضا، بعضی از این اجرام جو خود را از دست دادند.( به همین طریق مریخ نیز که برای مدت اولین یک میلیارد سال حیات خود دارای رودخانههایی از آب بود، به تدریج قسمت اعظم جو، آبها و و کلیه موجودات زنده میکروسکپی خود را که به وجود آمده بودند، از دست داد و به صورت صحرای خشکزار امروزه خود و با فقط کمی شبنم و یخی را که در دو قطب آن باقی مانده، درآمده است) در همان حال که بخار آب و کربندیاکسید ابرهای متراکمی را به وجود آوردند و زمین نیز به تدریج رو به سردی گرایید، جو زمین به چنان نقطه بحرانی رسید که دیگر نتوانست بر تراکم خود بیافزاید و ابرها به جای این که ضخیمتر شوند، انبار رطوبت خود را به صورت باران رها کرد و سیلابها از آسمان بر زمین سرازیر شد. ادامه باران تا میلیونها سال ادامه داشت تا سرانجام نواحی ژرف و گود زمین را پر کرد و اقیانوسها، دریاها و دریاچهها را به وجود آورد.
با همین ریزشهای متوالی، کربندیاکسید که به آسانی در آب حل میشود،(نوشابههای گازدار) در آب اقیانوسها حل شد و این ترکیب با در آمیختن مواد شیمیایی دیگر در ژرفای دریاها، سنگهای آهکی و مرمر و دیگر مواد مشابه را ساختند، بنابراین کربندیاکسید به طور مداوم از جو زمین به کف اقیانوسهای اولیه منتقل گردید و بعدها این لایهها با بیرون آمدن از قعر آبها تشکیل خشکیهایی را دادند که ما امروز روی آنها زندگی میکنیم.یکی از بزرگترین تهدیدات محیط زیست گرم شدن کره زمین است.در این ستون این مشکل از دیدگاه موسسه تعادل گرمایش کره زمین بررسی می شود. در دهه های گذشته گرم شدن هوای کره زمین دغدغه های امروزی را نداشت و این گونه ذهنیت دانشمندان و محققان را به خود مشغول نکرده بود. انسان به فکر دست یافتن به کرات دیگر در آن سوی کهکشان ها بود به همین دلیل بی رویه به ساخت انواع وسایل پیشرفته تر مشغول شد. اما با گذشت زمانی نه چندان زیاد متوجه تغییرات دمای کنونی هوای کره و مشکلات پیش آمده برای نوع بشر شد که به دست خود بشر انجام شده بود. تغییرات دمای هوا در گذشته در یک حدس و گمان بود و حالا در مقابل چشمان ما خودنمایی می کند. آب شدن عظیم ترین یخچال های یخی و بالا آمدن سطح اقیانوس ها، پدیده های بزرگی چون سونامی در