لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روانشناسی تربیتی
نظریه سازندگی یادگیری ( ساختن گرایی )
سازندگی یا ساختن گرایی ( Constructivism) یعنی ساختن دانش و مکتب ساخت گرایی ( structuralism) دراواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به وسیله ادوارد براد فوردتیچنر شاگرد ویلهلم و ونت بنیانگذاری شد وهدف آن شناسایی ساختمان یا اجزای تشکیل دهنده ذهن و هوشیاری بود
اعتقاد پیروان این نظریه آن است که یاد گیرندگان براساس تجارب شخص خود دانش ( یعنی مفاهیم - اصول- فرضیه ها - تداعی ها و غیره) رامی سازند و این کار را به طورفعال انجام می دهند. بنابراین می توان گفت که سازندگی به آن دیدگاه گفته می شود که برنقش فعال یادگیرنده درک و فهم و معنی بخشیدن به اطلاعات تاکید می کند یا اینکه می توان گفت سازندگی به آن دیدگاه گفته می شود که معتقد است یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان ازاندیشه ها وتجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند. نظریه سازندگی یا نظریه ساختن گرایی برپایه پژوهشهای بارتلت ، روانشناسان گشتالت - پیاژه - برونر - ویگوتسکی و نیز فلسفه پرورشی جان دیویی استوار است
بارتلت یکی از روانشناسان اولیه است که مطالعاتی پیرامون حافظه انجام داده و یافته هایی را درارتباط با نظریه سازندگی پیدا کرده است
درآزمایش معروف او از یادگیرندگان خواسته شد تا داستانهای کوتاهی بخوانند و بعدا آنچه را که ازان داستان به یاد می آورند بنویسند. این کار ابتدا پس از یک تاخیر 15 دقیقه ای و سپس با فواصل چند هفته تا چند ماه انجام می شد
بارتلت نتیجه گرفت که موقعی که ما داستانی رامی خوانیم به کمک ربط دادن آن به ساخت های شناختی موجودمان آن را درک می کنیم . یعنی به ساختن معنایی که هم موجه وهم منطقی است می پردازیم هرچند که ممکن است همان معنای مورد نظر نویسنده نباشد
فعالیت یادگیرنده یا کنش متقابل او با موضوع یادگیری ازعوامل مهم سازندگی به حساب می اید . علاوه براین دانشی که یادگیرنده از راه فعالیت مداوم و تعبیر و تفسیر تجاربی که کسب می کند به دست می آورد همواره درحال تغییر است و چون دانش جنبه شخصی دارد می توان گفت که افراد مختلف درشرایط به ظاهر یکسان برداشت های متفاوتی کسب می کنند و دانش هیچ کس دقیقا مانند دیگری نیست ، سپس ماهیت اصلی دانش کسی را هرگزنمی توان به دیگری منتقل کرد
به باورپیروان نظریه سازندگی ، فرایند کسب دانش شامل استفاده از اطلاعات پراکنده به عنوان سنگ بناهای دانش و استخراج دانش تازه از میان آنهاست . به گفته ارمرود یادگیری دراین نظریه عبارت است از فرایند ساختن یک دیدگاه کلی از جهان براساس اجزای اطلاعاتی فراوانی که درطول زمان به دست امده اند
گودو برافی برای روشن ساختن مفهوم سازندگی دریادگیری مثالی زده اند به شرح ذیل فرض کنید چند نفر داستانی درباره کوهنوردانی که قله ای را فتح کرده اند مطالعه می کنند. هرکدام از آنهابرمعانی و تلویحات متفاوتی تاکید می کند یکی از آنها بحث همکاری گروه را مطرح می کند دیگری پیوند دوستی رادرموقعیت های خطرناک که مستحکم می شود را بیان می کند. نفر دیگر انگیزش و پیشرفت را مطرح می کند و یا فرددیگرکاربرد شهامت و فنون کوهنوردی رادرک می کند . درصورتی که داستان واحدی بوده که بازسازی آنان از این داستان برمعانی متفاوتی تاکید داشته است
عینیت گرایی یا واقع گرایی
زیربنای نظریه های وابسته به مکتب های رفتارگرایی وخبرپردازی عینیت گرایی (عینیت باوری) است طبق فلسفه عینبت گرایی یا واقع گرایی دانش عینی مستقل از یادگیرنده وجود دارد و معلم می تواند این دانش را به کمک زبان به یادگیرندگان انتقال دهد. بنابراین درجهان هستی اشیاء رویدادها و فرایندها وجود دارند و از ادراک همه انسانها و همه اندیشه ها یا نظریه پردازی ها درباره آنها مستقل اند و اگر هیچ انسانی هم وجود نداشت آنها را ادراک کند بازهم وجود داشتند. نظریه پردازان وابسته به رویکرد خبرپردازی معتقدند دانش دربیرون یادگیرنده قراردارد و یادگیری عبارت است از انتقال این دانش به درون ذهن او متخصصان یادگیری مکتب رفتارگرایی که عموماٌ برقوانین کلی یادگیری تاکید می کنند هدف های یادگیری را مستقل از یادگیرنده تعریف می کنند و به کشف وابستگیهای تقویتی مؤثر برهمه یادگیرندگان می پردازند
قانون تقویت برای همه یادگیرندگان یکسان است . تنها چیزی که تغییر می کند نوع تقویت کننده هاست که برافراد مختلف تاثیر متفاوت دارد
تجربه گرایی منطقی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بنام خدا
مقدمه
تاریخچه
چنار از خانواده platanaceae است . تاریخ پیدایش ان به دوران کرتاسه می رسد ولی برای اولین بار در قرن شانزدهم آن را شناختند . انتشار جغرافیایی جنس platanus.l در شرق مدیترانه امریکای شمالی و نیمکره شمالی تا کروئلند است . درخت چنار ابتدا در جزیره تریمیتی کاشته شد و در حدود 390 سال قبل از میلاد مسیح آن را به ایتالیا بردند . سالها بعد رومیان چنار را به فرانسه بردند و در سال 1551بیکن چنار را برای اولین بار به انگلستن برد .
مشخصات درخت چنار:
الف – گیاه شناسی چنار
چنار درخت بزرگ و زیبایی است با تنه ی مستقل ، تاجی گسترده و شاخه های قوی . این ویژگیها موجب شده اند تا چنار در ردیف مهمترین درختان سایه دار پارکها و حاشیه خیابانها قرار گیرد .
بلندی درختان چنار در گونه های مختلف کم و بیش متفاوت است . چنانچه در گونه p.orientalis.l به 30 متر و در گونه p.occidentalis به 40 متر می رسد قطر تنه چنار نیز زیاد است و گاه در تمام گونه های ان به بیش از 10 متر می رسد .
ریشه اصلی چنار از ابتدای رشد قوی و عمیق در خاک فرو می رود و در سنین بالا می تواند تا 4 متر در خاک مساعد فرو رود و از رطوبت عمیق خاک استفاده کند .
ساقه و تنه ی چنار دانه زاد ، استوار ، استوانه ای و نسبتا پر چوب است . شاخه ها از ارتفاع معینی از تنه منشعب می وشند و تاج درخت را بوجود می آورند . در حالی که ساقه درختان شخه زاد چنار معمولا باریک و بلند و گاه کج و معوجند و با بالا رفتن سن درخت ، تنه اش صاف می شود .
پوست ساقه چنا ردر جوانی مغرغی رنگ است ولی ریتیدوم ان خاکستری رنگ است هر ساله در فصل رویش از تنه درخت جدا شده می ریزد . محل ریزش ریتیدم روی تنه درخت به صورت لکه های سبز مایل به مغرغی مشاهده می شود . شاخه های اصلی قطور و محکم چنار درجهات مختلف می رویند و مجموعا تاج نامنظم درخت را بوجود می اورند . شاخه های فرعی نیز به صورت نامنظم از شاخه های اصلی منشعب می شوند .
بر روی درخت چنار 3 نوع جوانه مشاهده می شود . جوانه اصلی که در انتهای ساقه و شاخه های اصلی قرار می گیرد و سبب رویش طولی ساقه و شاخه های می شود . این جوانه ها درشت و خمره ای شکلند و از فلسهای قرمز مایل به قهوه ای پوشیده شده اند .
جوانه فرعی که از رویش آنها شاخه های فرعی بوجود می اید روی شاخه ها قرار دارند و از جوانه های اصلی کوچکتر اند . این جوانه ها مخروطی اند و از فلسهای قهوه ای رنگ پوشیده شده اند .
جوانه های خفته ، روی ساقه و تنه درخت به صورت ناپیدا یافت می شوند . در صورتی که قسمتهایی از تنه در معرفی تابش نور قرار گیرند از این جوانه ها جستها و جوشهای می رویند و تنه را گره دار می سازند . این جوانه ها در ظاهر دیده نمی شوند و رویش انها منوط به تابش نور کافی و مواد غذایی فراوان است . علاوه بر جوانه های ذکر شده جوانه های نابجا روی ساقه و شاخه ها نیز قرار دارند و هنگام قلمه زدن در اثر هورمونتهای ریشه زا مثل اکسین سبب ریشه زایی می شوند .
چنار از جمله ، درختان پهن برگ و خزان کننده است برگهای چنار منفرد ، متناوب و دارای پهنکه پنجه ای نسبتا پهنی است . برگهای جوان که کرهایی دارند که بتدریج با بالا رفتن سن برگ از تراکم آن کاسته می شود.
پشت برگ به رنگ نقره ای مایل به سبز است و روی برگ به رنگ سبز روشن . چنار درختی است یکپایه Monoceus با گسلهای تک جنسی و شبیه هم که بر روی گل گل آذین های فشرده که وی شکل قرار دارند . زمان گلدهی ان در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
درمان بیماران سالمند
دکتر عباس پوستی
گروه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران
مقدمه
اثرات داروها در بیماران سالمند نسبت به بیماران جوان تر کاملا متفاوت است. مصرف داروها در این افراد مانند کودکان احتیاج به توجه و مراقبت بیشتری دارد، زیرا طبق یک آمار چنانچه برای هر بیمار مسن دقت لازم انجام نشده و به توسط دکتر داروساز در امور دارویی آن ها دخالت انجام نگیرد، نتیجه آن زیان های قابل توجهی برای سیستم بهداشتی آن کشور به وجود خواهد آمد. در حقیقت دخالت در درمان دارویی پیران شامل تشویق آن ها به درمان مناسب و جلوگیری از مسایل ومشکلات با داروها می باشد. این مسایل شامل عدم پذیرش بیمار، واکنش های نامطلوب دارویی و تداخل های دارویی است که ممکن است تأثیری در پذیرش 3/1 بیماران برای بستری شدن در بیمارستان و 2/1 بیماران مسن برای مراقبت در منزل را داشته باشد. در دستورالعمل های جدید FDA برای مصرف داروها در افراد مسن برای اطمینان از این که آن ها بتوانند داروها را به میزان سالمی به کار برند و واکنش های خطرناک دارویی، زخم های مربوط به فشار اندام ها در تختخواب، گاستریت همراه با داروهای NSAIDS، خونریزی گوارشی، هذیان دارویی، شکستگی خودبخودی، بی اختیاری ادرار و مدفوع، و یبوست کمتر اتفاق افتد نکات جالبی به چشم می خورد به خصوص در افراد مبتلا به افسردگی، تغذیه نامناسب، پوکی استخوان ها و زوال عقلی.
در برخی کشورها آمار افراد سالمند به سرعت تغییر می یابد مانند امریکا که در حال حاضر عده افراد سالمند بالای 65 سال حدود 5/12 درصد است ولی این رقم در سال 2050 به 22 درصد می رسد. افراد مسن نسبت به افراد جوان تر، درصد خیلی بیشتری از داروهای بانسخه و بدون نسخه را مصرف می کنند. 30 درصد از داروهای بانسخه و 40 درصد داروهای بدون نسخه به توسط افراد بالای 65 سال خریداری می شود. 80 درصد افراد سالمند حداقل یک دارو در روز دریافت می کنند و آن هایی که تنها زندگی می کنند حدود 3 دارو و بیماران مسنی که در منزل تحت مراقبت و نگهداری هستند به طور متوسط از 8 دارو در روز استفاده می کنند. انتخاب یک داروی مناسب برای یک فرد مسن به طور روز افزونی پیچیده تر می شود زیرا نه تنها وضعیت مرضی بیمار تغییر می کند بلکه از نظر فیزیولوژیکی نیز در بدن بیمار تغییراتی به وجود می آید که در سرنوشت دارو در بدن اثر می گذارد و نسبت به رآکسیون های نامطلوب داروها حساس تر می شود. در این مقاله تغییرات مربوط به فارماکوکینتیک دارو، نحوه اثر درمانی این بیماران مورد بحث قرار می گیرد. به طور کلی در رابطه با سن بیمار تغییراتی در روی این پارامترها و ظرفیت های حیاتی بیشتر اعضاء بدن فرد به وجود می آید که قابل اهمیت است.
جذب دارو
مطالعات جدید نشان داده است که پیری بیشتر روی میزان جذب تأثیر می گذارد تا وسعت جذب، عواملی که در جذب مواد در این مورد دخالت دارند شامل کاهش تخلیه معده، زمان عبور روده ای، افزایش pH معدی روده ای و تغییر میزان جریان خون معده می باشد. برخی عوامل در رابطه با سن در جذب داروها اثر می گذارند مانند عادت های غذایی، مصرف داروهای بدون نسخه (داروهای ضد اسید و ملین) و تغییرات در معده خالی.
انتشار دارو
در یک فرد 75 ساله مقدار چربی بدن به طور متوسط 2 برابر یک جوان 25 ساله است در حالی که نسوج عضلانی و حجم آب داخل سلولی در افراد سالمند کاهش می یابد. از آنجایی که انتشار یک دارو با ساختمان شیمیایی آن در رابطه می باشد، این قابل فهم است که مواد لیپوفیلیک (مانند بنزودیازپین ها، باربیتوراتها و پرازوسین) به آسانی در بدن فرد مسن منتشر شده و به طور کامل وارد نسوج چربی می شوند و داروهایی که قطبیت بیشتری دارند (مثل دیگوکسین، وراپامیل، لیتیوم) حجم کمتری از انتشار را دارا می باشند. وسعت انتشار به توسط اتصال پروتئین های پلاسما نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. کاهش سنتز آلبومین توسط کبد در فرد سالمند تایید شده است، و در یک فرد مسن بیمار این کاهش شدیدتر است. با این وجود موادی که خیلی به آلبومین می چسبند (به داروهای اسیدی باند می شوند) دارای درصد بیشتری از قسمت های آزاد غیر اتصالی بوده و در نتیجه داروهای فعالی می باشند و بدین ترتیب تمایل بیشتری به بروز عوارض دارویی و سمیت دارند و این بخصوص برای داروهایی که اندکس درمانی پایین و باریکی دارند (مانند وارفارین و فنی توئین) اهمیت بیشتری پیدا می کند. با افزایش سن فرد تولید ماده آلفا ـ یک ـ اسید گلیکوپروتئین (که به داروهای قلیایی باند می شود) زیاد می شود برعکس آلبومین که کم می شود. در موارد استرس، جراحات و پدیده التهاب که در سنین بالا اتفاق می افتد سنتز این پروتئین نقصان می یابد و بدین ترتیب داروهایی که به آلفا ـ یک ـ اسید گلیکوپروتئین متصل می شوند (مانند پروپرانولول و لیدوکائین) ممکن است برای تولید یک جواب مورد قبول، احتیاج به تیتراسیون داشته باشند (1).
متابولیسم
ارزش های عملکرد کبد (AST, ALT) در بیماران مسن تغییر پیدا نمی کند، معذلک مکانیسمی که در آن متابولیسم داروها تغییر می کند وجود دارد. اندازه کبد مقدار خونی را که در داخل آن جریان دارد مشخص می کند و یک رابطه خطی بین جریان خون کبد و سن وجود دارد که می تواند تا حدود 50 درصد کاهش یابد. با افزایش سن توده کبد نیز تقلیل می یابد (در زنان بیشتر از مردان). آنتاگونیست های گیرنده بتا آدرنرژیک، نیتراتها و استروژن دارای فراهمی زیستی بیبشتری در افراد سالمند هستند. زیرا کاهش جریان خون کبد آنها در روی مقدار داروی استخراج شده از کبد تاثیر می گذارد (از راه اولین عبور کبدی). در مورد پرازوسین برعکس موجب کاهش فراهمی زیستی آن می شود. نشان داده اند که در افراد پیر، داروهایی مانند دیازپام و کلردیازپوکساید که در فاز ا سیستم های آنزیمی کبد استیله و هیدرولیز می شوند متابولیسم آنها کم می شود و این مواد ممکن است در بدن احتباس پیدا کند. در متابولیسم فاز اا (کونژوگاسیون و گلوکورونیداسیون) هیچ تغییری در عملکرد آنزیم به وجود نمی آید. بنابراین مصرف موادی که از این راه متابولیزه می شوند (مانند لورازپام و اکسازپام) بیشترین مزیت را در افراد سالمند دارند. در نارسایی احتقانی قلب و کمبود تغذیه ای که اغلب در افراد مسن رخ می دهد ممکن است، باعث صدمه واختلال عمل کبد گشته و در نتیجه جریان خون کبد کاهش یابد و بدین ترتیب قدرت و ظرفیت کبد در متابولیزه کردن داروها تغییر پیدا کند (2).
حذف دارو
حذف کلیوی مهمترین راه دفع داروها است که به دنبال کلیرنس انجام می گیرد. تصفیه گلومرولی و جذب مجدد لوله ای مکانیسم هایی هستند که در افراد پیر می توانند در کاهش عملکرد کلیه موثر باشند. بر خلاف حذف کبدی، عملکرد کلیه را می توان از راه ادرار یا کراتینین اینولین به طور کمی اندازه گیری کرد. در 3/2 مردم کلیرنس کراتینین به طور وابسته به سن کاهش می یابد و این مهم است که این کاهش در کلیرنس سرم منعکس نمی شود زیرا به همان نسبتی که توده عضلانی در پیران کم می شود تولید کراتینین نیز کاهش می یابد که در نتیجه این تغییر، نیمه عمر بسیاری از داروها ممکن است طولانی تر شود(2). کلیرنس کراتینین را به طور روتین جهت اندازه گیری عملکرد گلومرولی به کار می برند که این محاسبه در افراد مسن کاملا دقیق نیست. با وجودی که کلیرنس کلیوی یک دارو همیشه با افزایش سن کاهش نمی یابد (مانند آتنولول) ولی کلینیسین ها معمولا دوز داروها را (مانند دیگوکسین، سرترالین) بر مبنای کاهش عملکرد کلیه ها تطبیق می دهند.
تغییرات فارماکودینامیک
فارماکودینامی داروها مربوط به مطالعه چگونگی اثر داروها در بدن است که معمولا بیشتر درباره فهم و تئوری های مربوط به مکانیسم اثر دارو بحث می کند تا فارماکوکینتیک آن. تغییرات فارماکودینامیک به صورت تاثیر روی گیرنده ها یا محل های بعد از گیرنده تقسیم بندی شده است. تغییرات در مقدار و کیفیت گیرنده ها، ذخیره ظرفیت، خواص هموستاتیک (تغییرات سیستم عضوی) و با درجه اهمیت بیشتر حساسیت آنها است.
تغییرات گیرنده
برای دستیابی به یک جواب درمانی، دارو بایستی به گیرنده متصل شود. با پیشرفت سن عموما پدیده کاهش تعداد گیرنده ها در بدن به وقع می پیوندد (مثل گیرنده های آلفا و بتا). با توجه به این پیش آمد لازم است که مقدار داروهای تجویز شده تغییر یابد. کیفیت کمپلکس دارو ـ گیرنده نیز وابسته به دارو و حساسیت آن گیرنده به دارو می باشد. برای نمونه یک فرد سالمند نسبت به گیرنده های 2 β حساسیت کمتری از فرد بالغ جوان تر دارد و به همین جهت به مقدار زیادتری از آنتاگونیست های 2 β (پروپرانولول) جهت بروز یک جواب مناسب نیاز دارد. برعکس دیگوگسین در یک فرد مسن با مقادیر کمتری یک جواب مشخص را تولید می کند.
ظرفیت ذخیره ای تغییر یافته
ظرفیت ذخیره حیاتی به بدن اجازه می دهد که برای تغییرات، استرس، یا ضایعاتی که به بدن یا سیستم عضوی وارد می شود به جبران بپردازد. در یک فرد جوان بالغ سالم، ظرفیت ذخیره ای ممکن است به اندازه 10 درصد آن چیزی باشد که بدن برای ادامه زندگی به آن نیاز دارد. معذلک در یک فرد سالمند بعد از سن 30 سالگی هر سال این ظرفیت حیاتی 1 درصد کاهش می یابد. بیماری های فرد نیز باعث نقصان ظرفیت ذخیره ای سیستم های عضوی می شوند، در صورتی که بالغین جوان تر معمولا یک جزء از ظرفیت ذخیره ای را به کار می برند ولی افراد مسن حدود 95 درصد آن را مصرف می کنند. دارو درمانی در افراد مسن یک پتانسیل استرس زا می باشد. سیستم اعصاب مرکزی و قلبی عروقی به خصوص توسط ظرفیت ذخیره ای ضعیف تحت تاثیر قرار می گیرند که در نتیجه می توانند موجب اشکالاتی در نگهداری هوموستازی بدن شوند (1).
تغییرات هومئوستاتیک
از مکانیسم های تنظیمی در جواب بدن، از تغییرات حرارت، حجم خون، ضربانات قلب، مصرف اکسیژن و گلوکز نام برده شده اند. تغییرات در سیستم یک عضو می تواند باعث آبشار وقایعی شود که مساله ساز و حتی ضربه ای در این مورد باشد. یک تغییر در فشار خون به خصوص با اهمیت به حساب می آید. بسیاری از افراد مسن یک داروی ضد افزایش خون دریافت می کنند که در آنها می تواند کاهش فشار خون بدهد ودر این صورت سیستم بارورسپتور آن را حس کرده و با رفلکس های جبرانی آنرا به میزان فشار خون طبیعی می رساند. اگر چه به علت کاهش گیرنده های بارورسپتور در افراد سالخورده، جواب به کاهش فشار خون به مخاطره افتاده و در نتیجه می تواند منجر به سرگیجه، عدم تعادل، مشی غیر ثابت و سقوط که احتمالا منجر به شکستگی اندام گردد و یا این که با سازشی که در بدن انجام می گیرد جریان خون عضو برقرار و تامین گردد.
افزایش حساسیت
تغییرات وابسته به سن از چند راه می تواند در اعمال داروها تاثیرگذار باشد. اثر اولیه آن، جواب یک فرد سالمند نسبت به داروها است که وابسته به خواص فارماکوکینتیک دارو نمی باشد. به عنوان مثال، بیماران سالخورده به اثرات ضد انعقادی وارفارین شدیدا حساس بوده و به مقدار کمتری از دارو احتیاج دارند و ثبت غلظت خونی آنها مورد نیاز است. تغییرات سیستم اعصاب مرکزی نیز به سن افراد بستگی دارد به طوری که زمان هدایت و قابلیت نفوذ سد خونی مغز در آنها افزایش یافته و جریان خون مغز کاهش می یابد. این تغیییرات را ممکن است به زیاد شدن حساسیت بیماران مسن به اعمال داروهای مغزی مانند آنتی هیستامین ها، بنزودیازپین ها و نارکوتیک ها نسبت داد. داروهای پسیکوآکتیو (مانند هالوپریدول، ریسپریدون، کلرپرومازین، تیوریدازین) می توانند باعث افزایش تیرگی شعور و اغتشاش فکری در افراد مسن شوند، به همین جهت این مهم است که مواد پسیکوتروپی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
روانشناسی تربیتی کودک
نگاه اجمالی
در رابطه با منضبط کردن کودک غیر ممکن است او را مجبور به انجام کار درست کرد. زیرا او توانایی فکری لازم برای تشخیص «درست و غلط» را ندارد، اراده او نیز بسیار قوی است. والدین باید بدانند که کودک آنها کارها را در رابطه با آنها انجام نمیدهد و او نمیتواند رفتار خود را به دلیل درخواست والدینش تغییر دهد. بنابراین اسرار بر این مطلب بیفایده است. با این حال والدین باید در آموزش انضباط از روشهای مخصوصی در زمانهای معینی استفاده نمایند.
بعضی از این روشها و زمانها عبارتند از وضع مقررات ، تعیین وظایف ، آموزش انضباط زمان غذاخوردن ، تعیین زمان خواب و بیداری و … . این روش روشهای سادهای هستند که حتی در مورد کودکان بسیار خردسال نیز قابل استفاده است.
ایجاد یک محیط خانوادگی صمیمی
آموزش انضباط در یک محیط «آرام ، صمیمی و دوست داشتنی» و نه همراه با خشونت شدید. کودکان از والدین خود الگوبرداری میکنند. والدینی موفقترند که از خلق و خوی مناسبتری برخوردار باشند. مهربان و صمیمی بودن والدین با کودکانشان باعث ایجاد یک دلبستگی عمیق بین فرزند و والدین میشود که در آموزش صحیح رفتار درست و منضبط مؤثر است. در واقع در چنین فضایی احتمال تربیت کودکان خوش خلق ، باملاحظه و منضبط خیلی بیشتر از خانوادههایی میشود که فاقد این صمیمیت بوده و روابط مصنوعی با یک دیگر دارند. در چنین خانوادههایی کودک در تشخیص رفتارهای صحیح و غیرصحیح ناکام میشود.
وضع مقررات همره با دلیل
یکی از دلایل اینکه چرا یک تربیت کاملا بیانضباط برای کودک مضر است، این است که کودک با والدین اندکی مقتدر بهتر رشد و شکوفا میشود. روی هم رفته ، کودکان دوست دارند راهنماییهای مشخص در ارتباط با مقررات و معیارها داشته باشند. این الگویی است که سبب پرورش عزت نفس و محبوبیت کودک میشود.
والدین هم باید پیامد یک رفتار و عمل کودک را توضیح دهند، «نظیر : اگر علی را بزنی دردش میگیرد.» و هم باید مقررات را بطور واضح ، صریح و با احساس بیان کنند «نظیر: تو نباید مردم را بزنی.» این بسیار مهم است که به کودک گفته شود چرا نباید کاری را انجام دهد(بویژه از نظر تأثیر آن بر دیگران) در کنار آن ، این مقررات به شیوه مثبتی باید بارها تکرار شود.
تعیین وظایف آموزنده
کودک را برای انجام کارهای مثبت در محیط خانه یا مدرسه آزاد بگذارید. این قبیل کار میتواند «آشپزی ، کمک در تمیز کردن خانه ، یاد دادن طریقه بازی با برادران و خواهران کوچکتر» باشد. البته تمامی کودکان چنین کارهایی را خودبهخود انجام نمیدهند و بایستی از آنها خواسته شود، مورد تشویق قرار گیرند و حتی گاهی آنها را مجبور کرد. (اگر چه این بایستی با ملایمت باشد چون ممکن است نتیجه برعکس داشته باشد).
استفاده مثبت از انضباط
انضباط چیزی بیش از اصلاح رفتار نامطلوب است. یکی از معانی آن کمک به کودک در جهت رشد سالم «ذهنی ، احساسی و بدنی» است. اصلاح رفتار بد و انتظار این که کودک آنچه را که والدین فکر میکنند درست است، تکرار کنند چندان مناست نیست مهم این است که کارها و رفتارها در مقطع حاضر (زمان حال) اصلاح شوند، بدون انتظار داشتن از این که کودک دفعه بعد نیز موضوع را به یاد داشته باشد. این مطلب به والدین کمک میکند که «عصبانی» نشوند و بارها و بارها رفتار صحیح را ارائه دهند. بیشتر کودکان به مقداری نظم و انضباط در زندگی خانوادگی پاسخ مثبت میدهند. نظم در زندگی سریعا به یک عادت ، آن هم یک عادت بسیار لذت بخش ، تبدیل میشود و این موضوع به رفع بسیاری از مشکلات و کشمکشها و مشاجرات در موقع «خوردن ، خوابیدن و حمام کردن و …» کمک میکند.
انضباط موقع غذا خوردن
باهم غذا خوردن
یکی از روشهای جمع کردن خانواده به دور هم و آموزش چگونگی تعامل با یک گروه به کودکان ، باهم غذا خوردن است. هیچگاه زمان غذا خوردن را به «میدان جنگ یا هرج و مرج» تبدیل نکنید. در کنار آن بگونهای نباشد که اعضای خانواده سر غذا بیایند، چیزی را بردارند و فقط بخورند.
ساعت غذا خوردن
سر ساعت مشخص غذا خوردن به ایجاد نظم در زندگی خانوادگی کمک میکند. جمع شدن سر میز غذا سر ساعت معین باعث ایجاد «احساس باهم بودن ، نشاط فراوان و امنیت خاطر» میشود.
آداب غذا خوردن
هنگام غذا خوردن باید بر رفتارهای خاصی تأکید ورزید تا به واقعه آرامش بخش برای تمام اعضای خانواده تبدیل شود. مخصوصا برای کودکان خردسال لازم است که محیط آرام و بدون سر و صدا و دور از مزاحمت رادیو و تلویزیون یا کسی که در اطرافش بازی میکند، باشد. صحبتهای موقع غذا خوردن را به گونهای ترتیب دهید که کودکان نیز در آن شرکت داده شوند تا آن تبدیل به زمانی برای «گوش دادن ، مشارکت ، ایجاد رابطه ، گفتگو و آموختن» شود. یک پایان خوب برای غذا خوردن ، این است که به کودک بیاموزیم قبل از ترک میز غذا «اجازه بگیرد» و این صرفا یک «رسم قدیمی» نیست بلکه روش مفیدی است برای این که بدانید چه کسی غذای خود را تمام کرده است.
انضباط در خوابیدن و بیدار شدن
انضباط موقع خواب
لازم نیست ساعت خواب زمان مشخص و تغییر ناپذیری داشته باشد، بلکه باید همراه با نوعی اعمال منظم (چیزی شبیه مراسم خاص) تا کودک آن را به عنوان پایان خوشی برای روز در نظر بگیرد و انتظار آن را بکشد. کودک به محض شروع تشریفات خواب باید منتظر ساعتی دوست داشتنی با «مامان و بابا» باشد. این موضوع خودبهخود سبب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روانشناسی در حقوق
حقوق جزا به تنهایی قادر به استخراج و اعمال مفاهیم خود نیست. از آنجایی که وظیفه حقوق جزا و کیفری، حمایت از ازرش های جامعه است، برای تشخیص این ارزش ها ناگزیر از درک مبانی دینی، فقهی، فسلفی، جامعه شناختی و جرم شناختی هر جامعه است. حقوق دان جزایی، باید ابتدا ارزش های جامعه خود را درک کرده و سپس با استفاده از روش های ارائه شده در علوم جرم شناسی و کیفرشناسی، روش های مناسبی را برای مقابله با نقض ارزش ها اتخاذ نماید. یکی از این روش ها، استفاده از علم روان شناسی است.
در مطالعه علل رفتار مجرمانه همیشه باید عوامل چندگانه موجد جرم و تاثیر متقابل آنها را در یکدیگر مورد نظر قراردهیم. برحسب مورد ممکن است تاثیر یکی از این عوامل از عامل دیگر بیشتر باشد، ولی هیچ گاه یک عامل واحد، علت کلیه رفتارهای مجرمانه نیست.
در بزه کاری، عوامل اجتماعی و روانی هردو بر یکدیگر اثر می گذارند و با یکدیگر همبستگی دارند. عوامل دسته اول در محیط وجود دارد و فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. عوامل دسته دوم نیز در درون شخصیت موجود است و در مقابل محیط واکنش نشان می دهند و روشن است که از لحاظ کیفیت و کمیت، تغییر پیدا می کنند و ممکن است به صورت های بی شمار با یکدیگر ترکیب یابند.
روان شناسی، تمام عرصههای زندگی انسان، قبل از تولد، بعد از تولد، در جریان زندگی و تا آخرین لحظات حیات اجتماعی را مطالعه میکند. همچنین در شناخت پدیدههای جرم، ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی، روان شناسی با مکانیزم و روند خاص، میتواند تحلیل، ارزیابی و جلوگیری نماید.
روان شناسی؛ جرم را عملی میداند که نظم اجتماع را به هم میزند و مجرم کسی است که عملاً مرتکب جرم میشود، و دست خود را به این پدیده آلوده میسازد. خداوند انسان را خلیفه، جانشین، امانتدار، صاحب اراده، اختیار و دارای عقل و اندیشه که همه چیز را تحلیل و ارزیابی نماید، خلق کرد. ولی انسان در دورههای مختلف تاریخ که تحت تأثیر احساسات خویش قرار گرفته، در یک دوره از زندگی دست به جرم و جنایت میزند.
پدیده جرم ریشههای عمیق و تاریخی دارد و واژه «جرم» را دانشمند فرانسوی به نام توپینارد (Topinard) برای اولین بار در مطالعات و تحقیقات رواشناختی خود به کار بست و پس از آن دانشمندان دیگری با نظریات مختلف وارد صحنههای جنایی شدند و کار خود را با پرسیدن سئوالات ذیل آغاز کردند:
ـ جرم چه تأثیری بر شخصیت انسان میگذارد؟
ـ ریشههای روانشناختی جرم کدام است؟
ـ چگونه میتوان از وقوع این پدیده جلوگیری کرد؟
ـ درمان شخصت تبهکار چگونه امکانپذیر است؟
در جواب به چنین سئوالات و مشابه آن روان شناسی با نگرش به ابعاد شخصیت انسان، سرگذشت تحولات اجتماعی و خانواده، مطالعات و تحقیقات عمیق را انجام دادند. گرچه ریشه جرم و جنایت را میتوان تا سپیده دم تاریخ بشری به واپس برد، از آن هنگامی که آدم و حوا به علت ارتکاب عمل نهیشدهای چون خوردن گندم از بهشت رانده شد و پسرشان قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند، پدیده جرم آغاز شد.
از آن لحظه دردناک تاریخی به این سو، جنایت همان جنایت باقی ماند. اما همواره رنگ عوض کرد و سایه خود را بر گستره گیتی افگند. به گفته نلسون «ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه بر اساس طبیعت انسانها، تمایلات و تواناییهای آنها بنا شده است».
بسیاری از روان شناسان و روان کاوان، علل رفتار جنایی را بر حسب نقض شخصیت مجرم میدانند و آنان به این باورند که برخی از گونههای شخصیتی بیشتر از گونههای دیگر گرایش به تبهکاری و ارتکاب جرم دارد. یعنی شخصیت انسان در وضعیتهای گوناگون اجتماعی تحت تأثیر پدیدههای جرم از طرف دیگران قرار گرفته و یا این که تمایلات انسان از محدوده خود خارج میشود و شخص دست به ارتکاب جرم و جنایت میزند. به نظر فروید تجربههای دوران کودکی به ویژه ارتباط کودک با مادر نقش اساسی در رشد شخصیت و نحوه سازگاری او با سایر افراد جامعه در آینده دارد.
طبق این دیدگاه رفتار جنائی در درون انسان جای دارد و چنین رفتاری که از فرد سر میزند، تحت تأثیر تمایلات ناخودآگاه انسان میباشد. بعضی از روان کاوان به این باور بودند که جرم به گونهای بیماری روانی در نظر میآید که از نابسامانیها در یکی از لایههای سه گانه شخصیت (نهاد، من فرامن)، فرد و یا روابط آنها با یکدیگر پدید میآید. چنانچه در دوران اولیه زندگی کودکان در محیط خانواده که اساسیترین مرحله رشد، شکلگیری شخصیت و تکوین هویت کودکان میباشد، باید برای شناخت، ریشهیابی و درمان رفتار نابههنجار اجتماعی و اخلاقی، محیط باشد.
فروید که رسالت خویش را در عرصه تشکیل شخصیت کودک به پایان رسانید، همه را متوجه ساخت که