انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد تولید علم و ضرورتهای اساسی نهادینه سازی آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

تولید علم و ضرورتهای اساسی نهادینه سازی آن

جهت ارائه به کنگرة بین‌المللی تولید علم و جنبش نرم‌افزاری

مقدمه

ما در جهانی شگفت انگیز از علم و دانش به سر می‌بریم. تقریباً در همه وقت شبانه روز با توجه به دسترسی منابع خبری و اطلاع رسانی از کشفیات و تازه‌های جدیدی در حیطة علم و تولید آن مطلع می‌شویم و ترقی و پیشرفت آدمی و جهان پیرامونش را در اصل مدیون همین تولیدات علمی و تکنولوژیکی هستیم. جهانی که در آن زندگی می ‌کنیم جهانی از علم است آری علم و دانش چنان در زندگی تأثیر دارد که باید گفت لحظه‌ای نمی‌گذرد که ما از آن متأثر نشویم. معمولاً اشتیاق و هدف‌گیریهای اصلی انسانهاست که در جریان و کشاکش بدست آوردن معرفت علم و درک واقعیتها دخیل هستند و این مسئله باعث شده تا آنها در پی جستجوی علم و هرآنچه بدان مربوط است باشند. علوم در هر عصر و مکانی دارای ارزش متفاوت بوده است بطور مثال در دورة قرون وسطی هیچیک از کشیشان صومعه های اروپایی به هیچ وجه حاضر نبودند در جملة «علم قدرت است» تأمل کنند، آنها علاقه‌ای به علوم نداشتند و به شکلهای مختلف در این دورة تاریخی آنرا رد می کردند، این درحالیست که در مشرق زمین درست عکس این قضیه صادق بود چرا که در پرتو تمدن اسلامی آن روزی علم و شکوفایی آن با سرعت خوبی مرزهای تاریکی را یکی یکی درمی‌نوردید. در اواخر قرن 16م کتب درسی و مکتب اسکولاستیک قرون وسطایی کنار گذاشته شد و طبقه بندی منظمی از علوم و انسانها عرضه شد که توسط آن توانستند دستورالعملی که امروزه بعنوان معیار تشخیص قطعی علوم تلقی می‌شود را ابداع کنند، تا آنکه نوبت به انقلاب صنعتی و دستاوردهای ناشی از آن رسید جهان تمدن زیر و رو شد، معیارهای علمی تغییر کرد و در نهایت جهان غرب در رقابتی تنگاتنگ از علم و تولیدات علمی قرار گرفت. حال امروزه علوم در قرن ما با سرعتی غیرقابل تصور در حال رشد است و به ما کمک می‌کند تا بهتر زندگی کنیم، بهتر بیاندیشیم، بر بیماری و گرسنگی فائق آئیم و مسافتهای بسیار دور را به آسانی بپیمائیم و ...

اما متأسفانه این همة موضوع نیست چرا که می‌دانیم امروزه وجود بمبهای اتمی و سلاحهای غیرمتعارف و فاجعه‌آور صرف امور چه کارهایی می‌شوند و این مسئله شاید برای محققین و دانشمندان عصر حاضر خود معظلی است و آنها را در ادامة تحقیقاتشان با شک و تردید روبرو می‌سازد. ما در اینجا از ادامة این بحث صرفنظر می‌کنیم چرا که موضوع ما پیرامون تولید علم و ضرورتهای ایجاد آن است نه منع و مهارش.

در واقع هدف از ارائه این مقاله نیز بدان جهت است که بدانیم علوم در خدمت انسانیت درآمده و برای همگان امکان فهمی دقیقتر از جامعه و پیرامون خود و زندگی بهتر برای نسلهای کنونی و آینده را فراهم می‌سازد. پس به همین جهت ما در این مقاله خواستار بررسی چگونگی تولید علم و بایسته‌های اساسی آن در زندگی امروزی و هرروزی هستیم و امید است با ارائة راهکارهایی مناسب وقابل اجرا در جامعه جهانی به این مطلوب نهایی و اهداف آرمانی ترسیم شده هرچه‌بهتر دست یازیم.

جایگاه کنونی تولید علم و دستاوردهای ناشی از آن

علم و تولید آن سنگ بنای اصلی تمدن امروزی است و به شکلی گسترده در ارتباط با سایر واقعیتهای جامعه روند حیانی خود را ادامه می‌دهد. امروزه تولید دانش و ایجاد مهارتهای لازم جهت بهره‌برداری از آن محور یک هدف اساسی و تعیین کننده برای همة کشورهاست. در برخی از کشورها، این مسئله مدت مدیدی است که درونی شده و در واقع تولید علم و آگاهی را همواره در دستور کار خود قرار داده‌اند که ما آنها را به عنوان کشورهای شمال می‌شناسیم، اگر به تاریخ یکصد سال اخیر این دسته از کشورها نظر کنیم خواهیم دید که موضوع پژوهش در ارتباط با توسعه، محور اصلی توجه کشورهای شمال بوده است که در همین راستا دست به ایجاد مراکز و مؤسساتی زدند که به امر توسعه و پژوهش معطوف باشند و با اتخاذ راهبردهایی مشخص برای ارتقای سطح کیفی جامعه خود و پیشرفت در دنیای امروز همواره بسترسازی کردند. پیشرفتهای برق‌آسای بشر در علم و تکنولوژی سبب توسعة پایدار و عمیق برای کشورهایی است که نقشی اساسی در پیشبرد این مهم دارند یا خود محرک تولید علم و تکنولوژی هستند و یا در حمایت و تقویت علم و فناوری همواره در تکاپو می‌باشند. در واقع علم قرن بیست و یکم نیز باید طوری باشد که همة مردم بر اساس وحدت منافع از آن مستفیض گردند، نیاز روزافزون به دستاوردهای علمی در سیاستگذاری عام و خاص ازجمله وظایفی است که علم باید در شکل‌گیری تصمیمات سیاسی و



خرید و دانلود تحقیق در مورد تولید علم و ضرورتهای اساسی نهادینه سازی آن


دروغ و جنبه های اخلاقی آن 18 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

دانشگاه آزاد واحدبجنورد

عنوان تحقیق :

دروغ و جنبه های اخلاقی آن

استاد ارجمند :

سرکار خانم موسوی طلب

دانشجو :

مهناز ابراهیم زاده

پائیز 85

دروغ

بزرگ‏ترین گناهان

امیر المؤمنین‏علیه السلام مى‏فرماید:

«ان اعظم الخطایا عند الله اللسان الکذوب; (1) .

بزرگ‏ترین گناهان نزد خدا، زبان بسیار دروغ گو است.»

زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن. دروغ به وسیله زبان، وجود پیدامى‏کند و زبان یکى از علل وجودى دروغ است. اگر کسى دروغى بگوید، این کار بازبانش انجام مى‏گیرد. اگر زبانى بسیار دروغ گو باشد، دارنده آن زبان، بسیار دروغ‏خواهد گفت.

هر گناهى با عضوى از اعضاى انسان در خارج رخ مى‏دهد و گناه را مى‏توان به آن‏عضو نسبت داد; چون گناه کار گناه را به وسیله آن عضو انجام داده است. دست‏خیانت‏کار داشتن، یعنى دزد و خائن به مال بودن. چشم ناپاک داشتن، یعنى خائن به‏ناموس بودن. زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن.

سر آن که زبان پر دروغ، بزرگ‏ترین گناه است، در آینده روشن خواهد شد; اکنون‏باید معناى دروغ روشن شود.

دروغ چیست؟

دروغ، سخن بر خلاف حقیقت است و دروغ گو کسى است که بر خلاف حقیقت،خبرى مى‏دهد.

شما اگر گرسنه باشید و به منزل دوست‏خود بروید، او براى شما غذا بیاورد، شمابگویید من سیر هستم، این سخن دروغ است، چون بر خلاف حقیقت است; شما نیزدروغ گو هستید، زیرا بر خلاف حقیقت‏خبر داده‏اید.

کم را بیش گفتن یا بیش را کم گفتن، دروغ است و گوینده‏اش دروغ گومى‏باشد، چنان که بود را نبود و یا نبود را بود خبر دادن دروغ گویى مى‏باشد و نیزبد را خوب و خوب را بد یا کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک خواندن، دروغ‏خواهد بود.

دروغ و دروغ گویى

دروغ از صفات سخن است و دروغ گویى از صفات سخن گو و این دو همیشه باهم یار نیستند. مى‏شود سخنى دروغ باشد، ولى گوینده‏اش دروغ گو نباشد، چنان که‏ممکن است کسى دروغ بگوید، ولى سخنش دروغ نباشد، بلکه راست و مطابق‏حقیقت‏باشد.

شما اگر به وقوع حادثه‏اى اطمینان پیدا کردید، در صورتى که آن حادثه رخ نداده‏باشد، هنگامى که از وقوع آن خبر مى‏دهید، شما دروغ گو نیستید، ولى خبر شمادروغ است. دروغ گو اگر سخن راستى بگوید که به نظرش بر خلاف حقیقت‏باشد،خبر او راست است، چون مطابق با واقع است، ولى خودش دروغ گفته، زیرا به نظرخودش بر خلاف حقیقت، سخن گفته است.

در زبان عربى

در زبان عربى، دروغ را کذب گویند و خبر دروغ را خبر کاذب مى‏خوانند،چنان که خود دروغ‏گو را نیز کاذب مى‏خوانند.

پس در این زبان، کاذب بودن، هم صفت‏سخن مى‏باشد، و هم صفت‏سخن گو واین اشتراک، ممکن است گاهى موجب اشتباه بشود و به گمان برسد که هر جا که‏خبر کاذب پیدا شود، خبر دهنده هم باید کاذب باشد، یعنى صفت گفته را به گوینده‏سرایت‏بدهند.

نظریه‏اى از قرن سوم

نظام، دانشمند نامى قرن سوم در دروغ نظریه‏اى دارد; او مى‏گوید:

«دروغ، سخن بر خلاف عقیده است، نه بر خلاف واقع.»

نظام براى اثبات صحت نظریه‏اش به این آیه شریفه استدلال مى‏کند:

«والله یشهد ان المنافقین لکاذبون; (2) .

خدا گواهى مى‏دهد که منافقان، دروغ گویند.»

منافقان، شرفیاب حضور رسول خداصلى الله علیه وآله مى‏شدند و عرضه مى‏داشتند که ماگواهى مى‏دهیم که تو رسول خداصلى الله علیه وآله هستى.

خدا در این سوره مبارکه با پیغمبر خود سخن مى‏گوید و منافقان را به اومى‏شناساند. خدا مى‏فرماید: وقتى که منافقان نزد تو آمدند و گفتند که ما شهادت‏مى‏دهیم که تو رسول خدا هستى، با آن که خدا مى‏داند که تو رسول او هستى ولیکن‏بدان که منافقان دروغ مى‏گویند.

بیان استدلال: سخن منافقان که شهادت به رسالت‏بود، سخنى بود مطابق حقیقت،ولى خدا آنان را دروغ گو خوانده است.

دروغ گو بودن منافقان از این نظر است که آن‏ها این سخن را از روى ایمان‏نگفتند، بلکه در دل، بر خلاف آن، عقیده داشتند; از این پى مى‏بریم که دروغ، سخن برخلاف عقیده است، نه بر خلاف حقیقت.

نظرى به این نظریه

گویا دو چیز، موجب اشتباه این مرد دانا شده که دروغ را سخن بر خلاف عقیده‏پنداشته، نه بر خلاف حقیقت:

1. غفلت از این که کاذب هم صفت‏خبر قرار مى‏گیرد و هم صفت مخبر; اوپنداشته که کاذب، تنها صفت مخبر خواهد بود و بس.

2. گمان آن که میان خبر دروغ و دروغ گو ملازمه مى‏باشد و این صورت به‏خاطرش نرسیده که ممکن است‏خبر دهنده، دروغ گو باشد، ولى خبرش دروغ‏نباشد، لذا نتیجه گرفته که دروغ، سخن بر خلاف اعتقاد است، نه بر خلاف واقع.

ولى آیه شریفه اگر دلیل بر سخن ما نباشد، سخن نظام را اثبات نمى‏کند، زیراسخن منافقان، راست و عین حقیقت‏بود، ولى خود آن‏ها در این حقیقت گویى‏دروغ گو بودند، چون کلامشان را بر خلاف واقع مى‏پنداشتند.

علماى بیان، استدلال نظام را چنین ابطال کرده‏اند که منافقان، دروغ گوى درشهادت دادن بوده‏اند.

معماى طاووس

طاووس یمنى که از بزرگان برادران اهل سنت مى‏باشد و براى خویش مقام‏شامخى در دانش قائل بوده، به پندار خود معمایى درست کرده بود، آن را از حضرت‏امام باقرعلیه السلام بپرسید:

کدام مردمى بودند که شهادت به حق دادند، ولى در عین حال دروغ گو بودند؟

امام فرمود: آنان منافقان بودند، در موقعى که به رسول خداصلى الله علیه وآله عرض کردند ماشهادت مى‏دهیم که تو رسول خدایى با آن که گفته آن‏ها راست‏بود، ولى خود آن‏هادروغ گو بودند. (3) .

منافقان

منافقان کسانى بوده‏اند که در زبان، اظهار اسلام مى‏کردند و خود را پیرورسول خداصلى الله علیه وآله مى‏خواندند، ولى در دل، دشمن آن حضرت بودند و پیامبرى‏حضرتش را انکار مى‏کردند. قرآن آنان را چنین معرفى مى‏کند:

«برخى از مردم مى‏گویند که ما به خدا و روز قیامت ایمان آورده‏ایم، ولى آن‏هامؤمن نیستند و مى‏خواهند خدا و مسلمانان را گول بزنند; آن‏ها خودشان راگول مى‏زنند و بس، ولى نمى‏فهمند.» (4) .

«وقتى که مسلمانان را مى‏بینند، مى‏گویند ما ایمان آورده‏ایم، وقتى که با همکیشان‏پلید خود مى‏نشینند، مى‏گویند ما با شماییم و مسلمانان را مسخره مى‏کنیم; خدا هم‏آن‏ها را مسخره مى‏کند و آنان را رها مى‏کند تا در این گمراهى همچنان سر گردان‏بمانند; این‏ها کسانى



خرید و دانلود  دروغ و جنبه های اخلاقی آن 18 ص


خاستگاه انسان و سیر تکاملی آن از دیدگاه دیرینه شناسی نوین 59 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 65

 

خاستگاه انسان و سیر تکاملی آن از دیدگاه دیرینه شناسی نوین

بدون تردید ظهور انسان یکی از مهمترین رویدادهای زیست شناختی در تکامل جهان است. بدین دلیل است که دوره کواترنری به نام دوران انسان زیست (Anthropozoic) توصیف شده است . نشو و نما و انتشار انسان با سرعت فوق العاده ای انجام گرفته است.

طبق مطالعات فیلوژنی و مقایسه فسیلهای بدست آمده از تکامل پستانداران به نظر میرسد انسان از تکامل برخی پریماتها ( (Primats اشتقاق یافته باشند.

اصولا فسیلهای بسیار کمی از پریماتها آنهم به صورت اسکلت کامل یافت شده است. چون این جانوران در جنگل ها وروی درختان زیست مینموده اند و اسکلت آنها بعد از مرگ در اثر عوامل جوّی وتاثیرباکتریهای مختلف تجزیه گردیده و بنابراین در شرایط مناسب فسیلیزه نشده اند.

در حال حاضر میمونهای بزرگ را اجداد انسانهای اولیه ( (Hominid ندانسته و بر خلاف نظریه داروین که میمونها را اجداد انسان به شمار میآورد باید گفت که گرچه در جهان جانوران کنونی آدمی از نظر روحی و اخلافی بویژه مسئله خوب و بعد مقام برتری را به خود اختصاص میدهد ، تشریح مقایسه ای مدارک امروزی و سنگواره ها نشان میدهند که انسان جای عادی خود را در راس سلسلة جانوران اشغال میکند.

در راسته پریماتها ( نخستیها ) ، انسان با موجودات بزرگ آدمی شکل (Anthropomorph)   دارای اختصاصات مشترک از قیبل شباهت قد ، فقدان زایدة دمی ، راه رفتن روی دوپا ، وجود دستها ، رشد زیاد مغزی و دندان بندی است. این شباهت بقدری حقیقی است که می تواند در تشخیص استخوانهای سنگواره ، بویژه اگر این استخوانها ناقص باشند ، باعث بروز اشتباه شود. لذا باید صفات تشریحی خاص هر یک از مجموعه ها را دقیقاً تعیین کرد.

منزلت خلقت از منظر خداوند

خلقت انسان و موجودات از منظر قرآن کریم از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در آیات متعددی به ذکر نحوه خلقت و بویژه خلقت انسان اشاره شده است.

دعوت انسان به تفکر در خلقت وی از مهمترین نکاتی است که خداوند بارها و بارها اشاره فرموده است:

آیه 5 سوره طارق - فَلْیَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ

پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟

ونیز:

20 عنکبوت - قُلْ سِیرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا کیْف بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشأَةَ الاَخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلّ‏ِ شىْ‏ءٍ قَدِیرٌ

بگو: »در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است سپس ]باز [ خداست که نشأه آخرت را پدید مى‏آورد؛ خداست که بر هر چیزى تواناست

در این آیه نیز خداوند به زیبائی انسان را به تفکر در باب خلقت و یافتن آثار و نشانه های خلقت بر روی کره زمین دعوت نموده است.

نهایت اهمیت و زیبائی کلام خداوند در باب خلقت در سوره علق بیان شده است:

اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق

پیدایش و ظهور انسان بر روی کره خاکی از میان کلیه پدیده های خلقت از اهمیت و جایگاه والائی برخوردار است. شاهد این مدعا همین بس که خداوند در اولین ایه ای که از طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل می فرماید همانا داستان خلقت و پیدایش انسان را مطرح می نماید.

خداوند در این آیه به هنگام نزول اولین آیه الهی ، از بین مجموع صفاتی که در ذات اقدس الهی است، خداوند را خالق و آفریننده ای معرفی می نماید که دارای قدرت خلاقیت و آفرینش است. بویژه که در این آیه، از بین همه مخلوقات خویش، خداوند را خالق" انسان" بیان فرموده است.

لذا، همین نیز ما را بس که بدلیل اهمیت و جایگاه ویژه انسان و خلقت آن نزد خداوند به تحقیق و تفحص در مورد چگونگی مراحل مختلف خلقت بپردازیم.

خلقت موجودات غیر حیاتی در قرآن

از زمان پیدایش اولین موجودات زنده و گسترش و انتشار آنها بر روی سطح کره خاکی، تنوع و تطور عالم حیات مرهون بروز جهش بوده است.

قرآن کریم ایجاد عالم کائنات را در مراحل تکوینی به عنوان «ظهور ناگهانی» یا «خلقت ناگهانی» نام می‌برد:

آیه 117 بقره - بَدِیعُ السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ

]او[ پدید آورنده آسمانها و زمین ]است‏[، و چون به کارى اراده فرماید، فقط مى‏گوید: »]موجود[ باش«؛ پس ]فوراً موجود[ مى‏شود.

در این آیه خداوند ظهور ناگهانی عالم هستی اعم از آسمانها و زمین را بیان فرموده و از عبارت «کن فیکون» استفاده نموده است. آنچه از این عبارت به نظر می‌رسد خلقت آنی و ناگهانی مخلوقات می‌باشد. بدین معنی که هر زمانی که خداوند صلاح بفرماید هر آنچه را که دستور هستی صادر فرماید در همان آن، موجود خلق می‌شود.

برخی از صورت ظاهر آیه خلقت بدون سابقه و خلقت بدون مقدمه را از «عدم» به «هستی» و یا از «یک شی» به «موجود زنده» تعبیر نموده‌اند اما آنچه شایسته تفسیر این آیه است بروز یک «آفریده» جدیدی در یک زمان خاص (اذا) پس از گذشت زمان از مراحل پیشین و با استناد به تکوین مراحل قبلی(قضی) است.

آیه 73 انعام- وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض بِالْحَقّ‏ِ وَ یَوْمَ یَقُولُ کن فَیَکونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْک یَوْمَ یُنفَخُ فى الصورِ عَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ وَ هُوَ الحَْکیمُ الْخَبِیرُ

و او کسى است که آسمانها و زمین را به حق آفرید، و هرگاه که مى‏گوید: «باش»، بى‏درنگ موجود شود؛ سخنش راست است؛ و روزى که در صور دمیده شود، فرمانروایى از آنِ اوست؛ داننده غیب و شهود است؛ و اوست حکیم آگاه.

بر اساس نظریه مهبانگBig Bang)) در خلق کائنات، پس از انفجار اولیه و تولید اولین عناصر و ترکیب آنها با یکدیگر و سپس گسترش و انتشار آنها در تمام جهت بر اساس نیروی اولیه انفجار، اشکال مختلف هستی شکل گرفته و پس از گذشت از منه طولانی ستارگان، منظومه‌ها، سحابی‌ها، سیارات، کره زمین و سپس حیات شکل گرفتند. در عالم غیر زنده تبدیل و ترکیب هر چند عنصر یا ماده با هم و ایجاد ماده‌ای جدیدتر بر اثر واکنشهای شیمیایی در یک لحظه ناگهانی رخ می‌دهد. هر چند که تا رسیدن به شرایط مطلوب ترکیب مواد به گذشت زمان و ایجاد بستر لازم نیازمند است اما پس از حصول شرایط بهینه، خلق پدیده‌های جدید به طور ناگهانی و لحظه‌ای و یا در حداقل زمان رخ می‌دهد. این نوع خلقت پدیده های غیر حیاتی با توجه به ایات قرانی به صورت تدریجی است که در یک زمان خاص، به وقوع می پیوندد. این نوع خلقت را نمی توان آنی و بدون سابقه در نظر گرفت بلکه در حقیقت قبل از انجام آخرین مرحله تکاملی خلقت، مراتبی از تکامل" آفریده" در حال انجام بوده است که با بروز یک حادثه خاص منجر به تشکیل یا خلق موجود جدید می شود.

آیه 40 سوره نحل - إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشىْ‏ءٍ إِذَا أَرَدْنَهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ

ما وقتى چیزى را اراده کنیم، همین قدر به آن مى‏گوییم: «باش»، بى‏درنگ موجود مى‏شود

آیه 82 سوره یس - إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ

چون به چیزى اراده فرماید، کارش این بس که مى‏گوید: »باش«؛ پس ]بى‏درنگ‏[ موجود مى‏شود

در این دو آیه خداوند خواست و مشیت الهی را مقدم بر انجام امور دانسته و ایجاد هستی یا خلق هر آفریده‌ای را به فرمان و مشیت خود می‌داند. آنچه در اینجا از آن به عنوان "امر" الهی یاد شد همانا منبع و منشاء لایزال الهی است که در صورت خواست و مشیت پروردگار به انجام کاری به آن تعلق می پذیرد و در حقیقت اراده خداوند همان پاسخ بسیاری سئوالات و ابهامات موجود در علوم طبیعی است که امروزه علم قادر به پاسخگوئی در مورد آن نمی باشد. شاید به مصداق آیه شریفه قران که زمین و آسمان را مسخر انسان گردانیده است امید است که روزی با پیشرفت علم و فن آوری انسان قادر به شناخت این نیروهای هدفمند و موثر در عالم حیات و نیز کائنات باشد.

گفتگوی خداوند با فرشتگان

خداوند پیش از خلقت انسان و نیز همزمان با آفرینش او، در مورد خلقت با فرشتگان صحبت نموده است. با اندک توجهی به آیات مرتبط با خلقت انسان و بویژه گفتگوی خداوند با فرشتگان در می یابیم که در مراحل مختلفی از خلقت انسان و در پایان هر مرحله خداوند با فرشتگان گفتگو می فرماید.آنچه از این آیات قابل استنباط می باشد خداوند در چهار مرحله مختلف و پس از چهار مرحله خلقت انسان با فرشتگان گفتگو می نماید:

71و72 ص- إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِینٍ-- - فَإِذَا سوَّیْتُهُ وَ نَفَخْت فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِینَ

انگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفرید--پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید

در این آیات که اولین مرحله از صحبت خداوند با فرشتگان به شمار می آید خداوند خبر از خلق "بشر"ی – و نه آدم- از "طین" می دهد. آنچه از این آیه روشن است تا آنزمان هنوز موجودی به نام انسان و نیز آدم آفریده نشده است. لذا خداوند می فرماید که پس از خلق انسان و دمیدن روح خود در آن بر او به سجده افتید.

آیه 28 و 29حجر- وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن صلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسنُونٍ- - فَإِذَا سوَّیْتُهُ وَ نَفَخْت فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِینَ

و [یاد کن‏] هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گلى خشک،



خرید و دانلود  خاستگاه انسان و سیر تکاملی آن از دیدگاه دیرینه شناسی نوین  59 ص


تحقیق در مورد نماز و تاثیر آن 19 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 19 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نماز و آثار آن

مقدمه :

شناخت معبود محبت او را در دل ایجاد می‎کند و انسان را به پرستش و راز و نیاز با معبود خویش وا می‎دارد و نماز موجب آرامش انسان می‎گردد. فلسفه‎ی عبادت همان‎گونه که در آیات متعددی آمده، بندگی و عبادت است که این بندگی مایه‎ی عزت و سلامت انسان می‎باشد. این بندگى‎کردن، سودى به خدا نمى‏رساند بلکه مایه‎ی عزّت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بى‎نیاز مطلق است.

ریشه‎های عبادت در چهار عنوان خلاصه می‎شود: عظمت وجودی خدا، احساس نیاز و وابستگی به او، سپاس از نعمت‎های بیکران خداوندی و فطرت خداجوی انسان.

اگر انسان بخواهد در این دنیا با آگاهی و آزادی و شخصیّت انسانی زندگی کند، باید هدف داشته باشد و این هدف رسیدن به کمال مطلوب است. این امر باعث می‎شود در برابرکمال مطلق تسلیم شویم و سر به سجده برداریم.

انسان در کل سرشتی خدا آشنا، خداگرا و خدا پرست دارد و خود و جهان را وابسته به خالقی می‎داند که سرچشمه‎ی همه‎ی خوبی‎ها و زیبایی‎هاست، انسان که از درون گرایشی به خدا احساس می‎کند. تمایلی مقدس و متعالی که او را گاه و بی‎گاه به نجوا با خدا می‎نشاند و وادارش می‎کند که رازهای درونی خود را بی‎واسطه با او در میان بگذارد. و در حقیقت نماز برقرار ساختن ارتباط بین یک موجود بی‎نهایت کوچک به‌یک موجود بی‎نهایت بزرگ در حال معرفت است.

نماز جلوه‎ی بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبادت است آن که بنده‎ی آفریدگار است و این بندگی را احساس می‎کند می‎داند و باور دارد، که در برابر او مطیع و فرمان بردار است و به سجده می‎افتد با او راز می‎گوید و نیاز می‎طلبد و به‌یاد ما می‎اندازد که بنده‎ای بیش نیستیم. در سایه‎ی نماز نیازهای روحی معنوی انسان تأمین و انسان به‌یک آرامش واقعی دست می‎یابد؛ و نیز نماز یک سپاس‎گزاری در برابر نعمت‎های بی‎کرانی است که حق تعالی به ما ارزانی داشته است.

بنا به گفته‎ی امام رضا(ع) نماز اقرار بندگی به خداوند(عز و جل)، ایستادن انسان در برابر خداوند حکیم با حال مذلت و فروتنی و خضوع و اعتراف به گناهان، و نیز درخواست عفو و بر طرف ساختن آثار گناهان و بزرگ داشت خداوند و یاد خدا است. نماز این حقیقت والا و سازنده، بیان کننده‎ی بی‎نهایت گرایی آدمیان می‎باشد. اما چرا ما نماز می‎خوانیم و برای ما واجب شده است؛ این بندگی کردن و نماز سودی به خدا نمی‎رساند، بلکه مایه‎ی عزت و سعادت انسان است و چرا که خداوند بی‎نیاز مطلق است. نماز موجب تکامل روح، تقویت اراده، بهداشت روان، مصونیّت و خود نگه‎داری و بازدارنده از فحشا و منکر و گناه و تزکیه انسان می‎شود. حقیقت نماز از نظر امام رضا(ع): «صله و موهبتی است از طرف خداوند مهربان برای بنده از راه رحمت و عنایت و نماز مطالبه‎ی وصال و تقرب بنده به سوی خداست»... و کسانی که نماز نمی‎خوانند دلیل ترک نمازشان ندانستن فلسفه‎ی نماز و آشنا نبودن به فواید آن بوده و اصولاً نسبت به نماز احساس نیاز نمی‎کند. و لذا آشنا‎شدن و آشناکردن به فلسفه و حقیقت نماز و این که نماز جزو نیاز ماست، جزو زندگی و حیات ماست و فایده و آثار نماز در دنیا و آخرت تجلی می‎کند امری ضروری می‎باشد.

اهمیت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنایی به حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل ترک نماز به شمار می‎آید. آشناشدن و آشناکردن به فلسفه و حقیقت نماز و این که نماز جزو نیاز ماست، جزو زندگی و حیات ماست و فایده و آثار نماز در دنیا و آخرت تجلی می‎کند، به واسطه آن به آرامش و تعادل روانی می‎رسیم، چنان که خداوند می‎فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ آگاه باشید که با یاد خدا دل‎ها آرامش پیدا می‎‎کند». نماز پاسخ به حس پرستش است، نماز درمان افسردگی و اضطراب، نگرانی، تزلزل شخصیت، از خود بی‎زاری، ناامیدی و ارتباط برقرارکردن با مبدأ پاکی‎ها، اراده و توانایی مطلق و کمال مطلق است. با نماز، خودپرستی و آثار آن، که محور گناهان است (خودبینی، خود بزرگ بینی، خودستایی، حسادت و دیگر امراض روحی) از بین می‎رود مردان الهی در زمان گرفتاری‎ها به نماز پناه می‎برند.

از دیگر آثار نماز تشکّر از خدایی است که ولىّ نعمت ماست که هر چه داریم از اوست. البته این سپاس، براى خدا سودى ندارد، بلکه براى خودمان مفید است و نشان معرفت ماست. انسان، اسیر محبّت دیگران است و نعمت و نیکى، انسان را به مقام سپاس و تشکّر مى‏کشد. اگر کسى نعمتى به ما بخشید و احسانى در حق ما کرد، با زبان و عمل، سپاسگزار او مى‏شویم. نماز، نوعى سپاس از نعمت‏هاى فراوان و بى‏شمار اوست. حضور قلب در نماز را که پایه استوار دین و  برترین اعمال‎هاست. خداوند آنانی که از نماز غفلت می‎کنند را نکوهش می‎کند، با این که نمازگزارند و این نکوهش بدان سبب نیست که نماز را فراموش و ترک کرده‎اند. پیامبر(ص) در مورد برتری کمال نماز می‎فرمایند: «هر کس که دو رکعت نماز بخواند و در نمازش چیزی از دنیا او را به خود مشغول نسازد، خداوند گناهش را می‎آمرزد» و نیز می‎فرمایند: «تنها آن مقدار از نمازت پذیرفته است که در آن حضور قلب باشد».

نماز و تاثیر آن در دورى از زشتى‏ها

پیش‏تر خاطر نشان گردید:کسى که به ضعف اراده مبتلا است و على رغم‏اعتقاد به مبدا و معاد و تبعات اعمال و توجه به همه امور یاد شده باز مرتکب گناه‏مى‏شود، اگر واقعا قصد اصلاح خویش را دارد، باید قبل از هر چیز با به کار بستن‏برخى از ریاضت‏هاى شرعى اراده‏اش را تقویت کند، آن گاه با اراده‏اى قوى درمقابل خواسته‏هاى نفسانى و وسوسه‏هاى شیطانى بایستد.

و نیز تاکید شد:ریاضتى که در راس همه ریاضت‏هاى شرعى است و درتقویت اراده تاثیر به سزایى دارد، روزه گرفتن است، آن هم با شرایط و ضوابطى‏که بدانه اشاره شد.

اکنون سخن ما این است:یکى دیگر از امورى که در تقویت انسان بسیار موثراست و او را در غلبه بر غرایز و امیال نفسانى یارى مى‏رساند، به پاداشتن نمازاست.

بدون تردید اگر انسان موفق شود نماز را با همه آداب و مقررات مربوط به آن به‏جا آورد، به برکت آن بسیارى از گناهان را ترک گفته و کم کم به یارى خدا، به طورکلى از عصیان فاصله مى‏گیرد.خداى تبارک و تعالى در قرآن کریم مى‏فرماید:

و اقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر ; (1) نماز را به پا دار، به‏درستى که نماز(انسان را)از کارهاى زشت و ناپسند باز مى‏دارد.»

و نیز مى‏فرماید:

یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ; (2) اى مؤمنان[در کارها]از صبر[روزه]و نماز کمک بگیرید.»

مطلبى که در این جا لازم است مورد تاکید قرار گیرد، این است که حظ وبهره‏اى که نماز گزاران از نماز خویش مى‏برند، یک سان نیست;زیرا نماز را مانندبسیارى از امور، ظاهر و باطنى است.اگر نماز گزار از نماز، به ظاهر قناعت کندو از روح و باطن آن غفلت ورزد، بهره او از نماز بسیار محدود و ناچیز است.بر خلاف نمازگزارى که از ظاهر بگذرد و به باطن نماز راه یابد;چرا که چنین‏شخصى به اندازه عمق نمازش از فواید و آثار نماز بهره‏مند خواهد بود.

بنابر این، این که قرآن مى‏فرماید:نماز انسان را از گناه باز مى‏دارد، یا این که‏مى‏فرماید:در کارها از نماز کمک بگیرید، معنایش این نیست که هر گونه نمازى‏با هر کیفیتى، چنان آثارى را به دنبال خواهد داشت، بلکه ابتدا باید دید، نماز تاچه اندازه از شرایطى که به آن عمق مى‏بخشد بهره‏مند است، آن گاه به تعیین‏خاصیت‏ها و آثار آن پرداخت و سپس آنها را از نماز توقع داشت.

 



خرید و دانلود تحقیق در مورد نماز و تاثیر آن 19 ص


حسد و جنبه های اخلاقی آن 21 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

دانشگاه آزاد واحدبجنورد

عنوان تحقیق :

حسد و جنبه های اخلاقی آن

استاد ارجمند :

سرکارخانم موسوی طلب

دانشجو :

زهرا ربانی

پائیز 85

حسد

حسد، آرزوى زوال نعمت از برادر مسلمان است از نعمتهائى که صلاح او باشد.اما اگر زوال نعمت را از او نخواهد بلکه مثل آن را براى خود بخواهد «غبطه و منافسه‏» است.و اگر زوال چیزى را از کسى بخواهد که صلاح او نیست آن را «غیرت‏» خوانند.

بیان تفصیلى آن این است که اگر انگیزه حسد صرفا حرص بر این باشد که آن نعمت‏به تو برسد، این از پستى و زبونى قوه شهویه است، و اگر انگیزه آن تنها رسیدن مکروهى به محسود باشد از رذائل قوه غضب است، و از نتایج کینه - توزى است که آن هم از نتایج‏خشم است، و اگر باعث آن ترکیبى است از هر دو، این از پستى و زبونى هر دو قوه است.و ضد حسد، نصیحت و خیرخواهى است‏یعنى خواستن دوام نعمت‏خداوند بر برادر مسلمانت، که صلاح او در آن است.

و شکى نیست که حکم قطعى به اینکه این نعمت صلاح است‏یا فساد ممکن نیست.چه بسا که چیزى در آغاز و در نظر اول عمت‏شمرده شود و سرانجام بر صاحب خود و بال و فساد باشد.پس ملاک و مناط در این امر ظن و گمان غالب است، و بنابراین اگر ظن غالب این است که به صلاح اوست، خواستن زوال آن حسد است و خواستن دوام و بقاء آن خیرخواهى است، و آنچه گمان رود که موجب فساد باشد، خواستن زوال آن غیرت است.اما آنچه صلاح و فساد آن بر تو مشتبه است زوال و بقاء نعمت را براى برادرت مخواه مگر اینکه آن را به شرط صلاح مقید کنى تا از حکم حسد رهایى یابى و حکم خیرخواهى برایت‏حاصل شود.و معیار در نصیحت و خیرخواهى این است که آنچه را براى خود مى‏خواهى براى برادر خود نیز بخواهى و آنچه را براى خود نمى‏خواهى و نمى‏پسندى براى او نیز نخواهى و نپسندى.و معیار در حسد این است که آنچه را براى خود نمى‏خواهى براى او بخواهى، و آنچه را براى خود مى‏خواهى براى او نخواهى.

فصل 1: مذمت‏حسد

حسد سخت‏ترین و دشوارترین بیماریهاى روانى و بدترین و پلیدترین رذایل است، و صاحب خود را به عقوبت دنیا و عذاب آخرت گرفتار مى‏سازد.زیرا در دنیا لحظه‏اى از حزن و الم خالى نیست و به هر نعمتى که در دست دیگران مى‏بیند رنج مى‏برد، و نعمت‏هاى خداى تعالى نامتناهى است و هرگز از بندگان بریده و منقطع نمى‏شود، پس حسود پیوسته در اندوه و رنج است.و وبال و سرانجام بد آن گریبانگیر خود او خواهد شد و اصلا به محسود ضررى نمى‏رساند، بلکه موجب ازدیاد حسنات و بالا رفتن درجات او مى‏شود از این رو که حسود بر او عیب مى‏گیرد، و آنچه در شرع جایز نیست درباره او مى‏گوید، پس نسبت‏به او ظالم است و قستى از وزر و وبال محسود را بر دوش خود مى‏گیرد، و اعمال شایسته خود را به دفتر اعمال او منتقل مى‏سازد، بنابراین حسد وى براى محسود جز خیر و نفع اثرى ندارد.و با وجود این در مقام عناد و ضدیت‏با آفریدگار و پروردگار بندگان است، زیرا اوست که نعمت‏ها و خیرات را بر بندگان چنانکه اراده فرموده به مقتضاى حکمت و مصلحت‏خود ارزانى داشته است، پس حکمت‏حق و کامل او چنین اقتضا کرده که آن نعمت‏بر آن بنده حاصل و باقى باشد، و حسود بیچاره زوال آن را مى‏خواهد.و آیا این چیزى جز ناخشنودى از قضاء الهى در برترى دادن بعضى بندگان بر بعضى دیگر است؟ و این نیست مگر آرزوى قطع فیوضات الهى که بر حسب حکمت‏بالغه مقدر و صادر شده و خواستن خلاف آنچه خداوند به مقتضاى مصلحت اراده فرموده است! بلکه حسود طالب نقص بر خداى سبحان است و نمى‏خواهد خدا را متصف به صفات کمالیه بداند.زیرا افاضه نعمت‏ها از سوى خداوند در وقت‏شایسته و در جاى مستعد از صفات کمالیه خداى تعالى است که عدم آنها نقص است‏بر او، و گرنه از او صادر نمى‏شد، و حسود ثبوت این نقص را مى‏خواهد.از سوى دیگر حسود چون زوال نعمت‏هاى الهى را که وجوداتند مى‏خواهد و بازگشت‏شرور و بدیها به عدم است پس وى طالب شر و دوستدار آن است.و حکما تصریح کرده‏اند که هر که به شر، اگر چه براى دشمن، راضى و خشنود باشد در واقع شریر است.پس حسد بدترین رذائل و حسود شریرترین مردم است.و چه خباثت و معصیتى بالاتر از این که کسى از راحت مسلمانى بدون آنکه براى وى ضررى داشته باشد ناراحت و متالم شود؟ و از این رو در آیات و اخبار از این صفت مذمت‏شدید شده است. خداى سبحان در ناشایسته شمردن آن مى‏فرماید:

«ام یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله‏» (نساء 53) .

«یا به مردم نسبت‏به آنچه خدا از فضل و کرم خویش به آنان داده حسد مى‏برند؟» .و مى‏فرماید:

«ود کثیر من اهل الکتاب ان یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم‏» (بقره 109) .

«بسیارى از اهل کتاب از حسدى که در دلشان است دوست دارند که شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر باز گردانند» .

و مى‏فرماید:

«ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها» .

(آل عمران 120)

«اگر نیکیى به شما رسد بد حال و ناراحت مى‏شوند و اگر بدیى به شما رسد از آن شادمان مى‏گردند» .

و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب‏» .

«حسد کارهاى نیک را مى‏خورد همچنانکه آتش هیزم را مى‏خورد» .

و نیز فرمود: «قال الله عز و جل لموسى بن عمران: یابن عمران لا تحسدن الناس على ما آتیتهم من فضلى و لا تمدن عینیک الى ذلک و لا تتبعه نفسک، فان الحاسد ساخط لنعمى، صاد لقسمى الذى قسمت‏بین عبادى.و من یک کذلک فلست منه و لیس منى‏» .

«خداى عز و جل به موسى بن عمران وحى فرمود که به مردم بر آنچه از فضل خود به آنها داده‏ام حسد مبر، و چشمهاى خود را بر آن مدوز، و دلت را دنبال آن مکن، که حسود نسبت‏به نعمت‏هاى من خشمگین است، و از تقسیمى که میان بندگان خود کرده‏ام جلوگیر است.و هر که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست‏» .

و فرمود: «لا تحاسدوا و لا تقاطعوا و لا تدابروا و لا تباغضوا، و کونوا عباد الله اخوانا» .

«حسد مورزید و از هم مگسلید و به یکدیگر پشت مکنید (راه مخالفت مپوئید) و دشمنى منمائید، بندگان خدا! با هم برادر باشید» .

و فرمود: «دب الیکم داء الامم قبلکم: الحسد و البغضاء هى الحالقة، لا اقول حالقة الشعر، و لکن حالقة الدین.و الذى نفس محمد بیده! لا تدخلون الجنة حتى تؤمنوا، و لن تؤمنوا حتى تحابوا.

الا انبئکم بما یثبت ذلک لکم؟ افشوا السلام بینکم‏» «بیمارى امتهاى پیش در شما راه یافته: حسد و دشمنى که سترنده است، نه سترنده موى بلکه سترنده دین.به خدائى که جان محمد به دست اوست، به بهشت نمى‏روید تا ایمان آورید، و ایمان نخواهید آورد تا یکدیگر را دوست‏بدارید.

آیا مى‏خواهید شما را به چیزى خبر دهم که مهربانى و دوستى را میان شما برقرار کند؟ به همدیگر سلام کنید!» .

و فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا، و کاد الحسد ان یغلب القدر» . «فقر نزدیک است که به کفر انجامد، و حسد نزدیک است که بر قدر غلبه کند (1) » .

و فرمود: «به زودى به امت من بیمارى امتها خواهد رسید.پرسیدند:

بیمارى امتها چیست؟ فرمود: «خود پسندى و ستیزندگى، و سرکشى، و زیاده جوئى، و همچشمى در دنیا، و دورى نمودن و حسد ورزیدن، تا آنکه ستم و تعدى و سپس آشوب و فتنه پدید آید» .

و فرمود: «ترسناکتر چیزى که بر امتم مى‏ترسم این است که مالشان زیاد شود پس با یکدیگر حسد ورزند و یکدیگر را به قتل رسانند» .

و فرمود: «براى نعمت‏هاى خدا دشمنانى هست.پرسیدند: آنها کیانند؟

فرمود: کسانى که به مردم بر آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده حسد مى‏برند» .

و در یکى از احادیث قدسى وارد شده است که: «خداوند فرمود: حسود دشمن نعمت من است و از قضاء من خشمگین است و به قسمتى که در میان بندگانم کرده‏ام راضى و خشنود نیست‏» .

امام باقر علیه السلام فرمود: «ان الرجل لیاتى باى بادرة فیکفر.و ان الحسد لیاکل الایمان کما تاکل النار الحطب‏» .

«گاهى مرد شتابزدگى و تندى مى‏کند و کافر مى‏شود.و حسد ایمان را مى‏خورد همچنانکه آتش هیزم را مى‏خورد» .

و حضرت صادق علیه السلام فرمود: «آفة الدین: الحسد و العجب و الفخر» «آفت دین حسد و خودبینى و فخر فروشى است‏» .

و فرمود: «ان المؤمن یغبط و لا یحسد، و المنافق یحسد و لا یغبط (2) » .

«مؤمن غبطه مى‏برد و حسد نمى‏ورزد، ولى منافق حسد مى‏ورزد و غبطه نمى‏برد» .

و فرمود: «حسود پیش از آنکه ضررى به محسود برساند به خود زیان مى‏زند، چنانکه ابلیس به سبب حسد براى خود لعنت‏به ارث برد، و براى آدم برگزیدگى و هدایت و بالا رفتن به مقام حقایق عهد و اصطفاء الهى را حاصل کرد.

پس محسود باش و حسود مباش، که ترازوى حسود همیشه سبک است‏به واسطه سنگینى ترازوى محسود (3) ، و روزى قسمت‏شده است، پس حسد چه نفعى به حسود و چه ضررى به محسود مى‏رساند.و ریشه حسد از کورى دل و انکار فضل و کرم خداى تعالى است، و اینها دو بالند براى کفر.و به واسطه حسد فرزند آدم در حسرت جاوید افتاد، و به دره هلاکتى سقوط کرد که هرگز نجاتى براى او نیست.و حسود را توبه نیست، زیرا بر آن مصر و به آن معتقد است و حسد سرشت اوست که بدون معارض و بى‏سبب ظاهر مى‏شود، و سرشت از ریشه تغییر نمى‏پذیرد، هر چند که معالجه شود (4) » .

یکى از حکما گفته است: «حسد زخمى است‏بهبود ناپذیر» .

و یکى از خردمندان گفته است: «ظالمى شبیه‏تر به مظلوم از حسود ندیدم، که نعمت ترا نقمت‏خود مى‏داند» .

و یکى از بزرگان گوید: «حسود از مجالس و مجامع جز مذمت و ذلت‏بهره‏اى نمى‏برد، و از ملائکه جز لعنت و دشمنى به او نمى‏رسد، و از خلق جز غم و اندوه عایدش نمى‏شود، و در وقت مردن جز سختى و هراس نصیبى ندارد، و در قیامت جز رسوائى و عذاب به او نمى‏رسد» .

اخبار و روایات در نکوهش حسد بیرون از حد شمار است، و آنچه یاد شد براى حق جو کافى است.و نیز باید دانست که ناپسند داشتن نعمت و حب زوال آن نسبت‏به کافر و فاجر که دستاویز فتنه و آزار خلق و افساد بین مردم مى‏شود مانعى ندارد، از این رو که وسیله فساد است نه از آن جهت که نعمت است.

فصل 2: منافسه (5) و غبطه (6)

منافسه یعنى آرزو نمودن نعمتى که براى دیگرى هست‏بى‏آنکه زوال آن را از او بخواهد، و این مذموم نیست، بلکه در واجب واجب است و در مستحب مستحب و در مباح مباح.

خداى سبحان مى‏فرماید:

«و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون‏» (مطففین 26) .

«و همچشمى کنان در این باره (نعمت‏بهشتى) همچشمى کنند» .

و سخن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بر این معنى حمل مى‏شود که فرمود: «لا حسد الا فى اثنین: رجل آتاه الله مالا، فسلطه على ملکه فى الحق.و رجل آتاه الله علما، فهو یعمل به و یعلمه الناس‏» .

«حسد روا و نیکو نیست مگر در دو مورد: مردى که خدا او را مالى داده باشد و او [در صرف] در راه حق به آن دست‏یابد، و مردى که خدا به او علمى عطا فرموده و او به آن عمل کند و به مردم بیاموزد» .یعنى غبطه جز در این موارد [جایز و نیکو] نیست.گاهى غبطه حسد نامیده مى‏شود چنانکه گاهى حسد منافسه و همچشمى خوانده مى‏شود، و این براى نزدیکى و وسعت و فراخى این دو معنى است.



خرید و دانلود  حسد و جنبه های اخلاقی آن 21 ص