لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
احترام به خود چیست ؟
احترام به خود راباید از خود پنداره متمایز دانست . خود پنداره مجموعه ای مفاهیمی است که فرد برای توصیف خویش از آن ها استفاده می کند . کودک می تواند خود را به عنوان بازیگر خوب بیس بال ، دوست جو علاقه مند به داستانهای علمی ، دانش آموزی متوسط در نظر بگیرد که این موارد از جمله اجزاء خود پنداره ی وی به شمار می روند . احترام به خود ، ارزیابی اطلاعات تشکیل دهنده ی خود پنداره است ، و از احساسات کودک در مورد تمتم ابعاد وجودش ناشی می شود . اگر کودکی برای شاگرد اول شدن ارزش بسیاری قائل باشد ، در حالی که تنها دانش آموز متوسط یا ضعیفی است ، احترام به خود وی صدمه خواهد دید .
منظور از احترام به خود ضعیف یا قوی چیست ؟
احترام به خود قوی به عنوان دیدی « سالم » در مورد خود در نظر گرفته می شود یعنی فرد واقع بینانه کمبودهای خود را در نظر می گیرد و در عین حال دید اتقادی شدیدی نسبت به آن ها ندارند . فرد دارای احترام به خود مثبت خود را به شیوه ای مثبت ارزیابی می کند و در مورد نقاط قوت خود احساس خوبی دارد . احساس رضایت از بیشتر جنبه های خود بدین معنی نیست که فرد هیچ تمایلی به تغیرر آن ها ندارد ، بلکه بر عکس ، فرد دارای اعتماد به نفس اغلب در جهت بهبود نقاط ضعف خویش تلاش می کند اما در صورت نرسیدن به هدف هم خود را می بخشد .
چرا احترام به خود اهمیت دارد ؟
اغلب متخصصان احترام به خود مثبت را به عنوان عامل اصلی در سازگاری اجتماعی عاطفی در نظر می گیرند این دیدگاه بسیار گسترده است و تاریخچه ای طولانی دارد روان شناسان و جامعه شناسان مهمی از قبیل ویلیام جیمز ، جورج هربرت مید ، چارلز کولی از جمله اولین افرادی بودند که برای اهمیت احترام به خود مثبت تأکید داشتند . سال ها بعد نئوفرویدینها هم چون آدلر ، هورنانی ، همانند را جرز و فرام مفهوم خود پنداره را در نظرات خود پیرامون شخصیت وارد کردند . اخیراً روانشناسان علمی نظریه را با تحقیق تجربی در آمیخته اند و به این نتیجه رسیده اند که احتراماً به خود مثبت ، با عملکرد مناسب تر و مؤثر تر مرتبط است .
چگونه می توان متوجه شد که کودکی دارای احترام به خود ضعیف است ؟
در واقع همانطور که نمی توان به درستی از محتوای افکار و احساسات کودکان آگاه شد راهی برای اطمینان ، از این نکته که کودکی دارای احترام به خود ضعیف است وجود ندارد . برای رسیدن به « بهترین حدس » باید قضاوت تخصصی بر اساس مصاحبه با خود کودک ، والدین ، معلمان او ، مشاهده ی کودک در شرایط مختلف و احتمالاً اجزاءتست احترام به خود صورت می گیرد توصیفی کامل از چگونگی ارزیابی احترام به خود کودک به اطلاع شما رسید .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
چرا خود شناسی ؟
وسعت موضوع : این مبحث به قدری گسترده است که باید به ناکامل بودن همیشگی آن اعتراف کرد. زیرا انسان همواره مسیر کمال را طی می کند و در هر برهه از زمان و از دیدگاه هر یک از افراد, می توان مورد دگری را نیز به این مجموعه اضافه کرد. دلیل اصلی قصور عقل و ذهن آدمی در این گسترش, تقابل روح و جسم است. زیرا خود شناسی نقطه ی عطف برخورد شایسته ی روح و سرشت همیشه پاک انسانی با جسم چند گانه و متغیر او می باشد. در این باب هر چه بگوییم باز به آخر خط نخواهیم رسید ؛ چنانکه ابن سینا می گوید :
دل اگر چه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزا ر خورشید بتافت وآخر به کمال ذره ای راه نیافت
ادراک حس خشنودی خداوند در دل: اگر آدمی شناخت صحیح و درستی از خود داشته باشد, تمامی مواهب الهی را در خود می بیند, لذا گزاف نمی خواهد و بدانچه خداوند تبارک و تعالی برایش گسترده شاکر است و خدا هم از چنین بنده ای خشنود است . این احساس رضایت خداوند در دل , بزرگترین نعمت و برترین وابستگی است. به تکامل رسیدن: در این مرحله, انسان با علم به حضور خداوند در امور و استغنای ذهنی که برای خویش بوجود آ ورده به تکامل می رسد که این کامل شدن چیزی جز بی نیازی نیست. زیرا اساس اول عالم در تکامل است و این خصیصه در تمام کائنات مشهود است. بوجود آمدن شخصیت ایمانی: انسان با شناخت خود به نور ایمان می رسد و این شخصیت برتر را در وجود خود حس می کند. ایمان, این ویژگی عظیم انسانی, سرمنشاء تقویت محسنات است و به عبارتی, گام اول خود شناسی می با شد.
کمتر گناه کردن: سپس در نیل به هدف شناخت, کاستن از گناهان می باشد. ما هیچ گاه نباید عملی را سبک بشماریم که این خود نوعی گناه است. باید از انس با گناه دوری کرد که مانوس شدن با گناه, کلید شقاوت انسان است. از مقایسه ی گناهان باید شدیداُ پرهیز کرد. زیرا نفس گناه حرام است و صغیره و کبیره نمی شناسد. امام رضا (ع) می فرماید:
از گناهان صغیره بپرهیزید که دریچه ی ورود به گناهان کبیره است.
روحیه ى اصلاح پذیری :یک انسان آگاه همیشه و همه جا روحیه ی اصلاح پذیری خود را حفظ می کند. چون این روحیه لازمه ی حرکت او در مسیر شناخت صحیح از خود و اطرافیان می باشد. ظرفیت پذیرش پیشنهاد و انتقاد :او همیشه از پیشنهادات و انتقادات سازنده برای کامل کردن شخصیت خود و شناخت واقعی ذات خود بهره می برد. استفاده از نظرات دیگران :مشورت همیشه توصیه بزرگان ما بوده است, همواره باید نیکی های دیگران و عیوب خود را ببینیم. اوج این مطلب در حدیثی از امام رضا (ع) می باشد :
"بهترین دوستان من, کسانی هستند که عیوب مرا به من هدیه دهند".
استفاده از تمامی امکانات و شرایط : ما هیچ گاه نباید تنها شرایط و امکانات ایده آل را براى چگونگی شناخت خود در نظر بگیریم. زیرا بروز تکامل شخصیت باید در روند طبیعی خود انجام شود و نباید محدودیتی قائل شد. احساس رضایت از خود و دیگران : انسان پس از طی مراحل شناخت خداوند و کسب ایمان, این بار در کشف خود و شناخت نفس خود, به احساس رضایت از خود می رسد. این احساس موجب گسترده شدن در سطح اطرافیان او نیز می شود. پس انسان رو به رشد از خود, خانواده, محیط واطرافیان خود راضی است. چرا؟! زیرا دلیلی برای نارضایتی نمی بیند.
ارشاد دیگران به انجام چنین کاری: هنگامی که انسان خود بدین مرحله رسید, خود را مجاب می بیند که به دیگران نیز رسیدگی کند. آنها را راهنمایی و گهی از آنان پند بگیرد. او حس < امر به معروف و نهی از منکر > که جزء پسندیده ترین اخلاقهای انسانی است را نیز در خود پرورش می دهد.
صبر و غلبه بر مشکلات : انسان در مسیر شناخت خود, طبعا به مشکلات و معضلاتی نیز بر می خورد. او با ایمان قلبی, علاج و حلال این مشکلات را در چیزی بجز صبر و شکیبایی نمی بیند. همواره به خاطر دارد که : خدا صابرین را از لطف خود دریغ نمی کند. امید در مصائب: مورد دیگری که در برخورد با نا ملایمات, لازم و حیاتی تلقی می شود, امید است. ارزش این حس به قدری است که برخی آن را مهم ترین عامل در پیروزی قلمداد می کنند. در اینجا یک حدیث و سخنی از یکی از بزرگان تاریخ می خوانیم : << امیدوارترین مردم کسی است که اگر نقصی در کارش پیش آمد, بی درنگ در جهت بر طرف کردن آن اقدام نماید >> . امام علی (ع)
امید هرگز از بین نمی رود, تنها هنگامی نابود می شود که تو از زندگی محو می شوی . روز مرگ امید, تنها همان روز مرگ تو می باشد.
الگو گرفتن از اطرافیان : یکی از کارهای والای انسانی, الگو گرفتن در جهت سازندگی خود است. بهترین نمونه ی انسانی را در الگو گرفتن, در لقمان حکیم سراغ داریم تا جایی که خداوند در قرآن, او را می ستاید- او نیکی های خوبان را انجام و بدی های بدان را از خود می زدود-
مقایسه ی خود, فقط با افراد برتر و مصلح تر : در جهت پیشرفت, بخصوص در خود شناسی, لازم است در باب مقایسه, فقط خود را با بزرگان و مهتران قیاس کنیم و هیچ گاه دچار افول و بازگشت نشویم.
حس نوع دوستی : یک انسان کامل و آگاه, این حس را نیز فراموش نمی کند و جزء یکی از رئوس شخصیتی خود قرار می دهد. در اینجا به ذکر یک جمله ی بسیار زیبا و جامع از ویلیام شکسپیر , ادیب بی همتای انگلیسی, می پردازیم : < Love all, Trust a few, Do wrong to none>.
< به همگان مهرورزی کن, ولی به عده کمی اعتماد, و به هیچ کس ضرر و زیان نرسان >.
اعتماد به نفس : یک گام موثر و یک خیز اساسی برای رسیدن به هر هدفی است. تنها با اتکا به خود می توان به خود رسید. با همین اعتماد به خود, به دامنه ی وسیعی از صفات بارز انسانی می ر سیم. فقط به شرطی که گامی به عقب بر نداریم. یک ضرب المثل پر معنای انگلیسی می گوید:
Never Say Never! هرگز نگو هرگز!
اصلاح و انقلاب در جامعه با اتکاء به شناخت نفس خود : وقتی انسان مراحل شناخت را طی کرد, هنگامی که به خوبی از خود آگاهی پیدا کرد, آن گاه می توان دست به اقدامات بزرگتر زد. می توان یک انقلاب و دگرگونی به وجود آورد. می توان یک جامعه را اصلاح کرد. ما اگر هر کدام خود را بشناسیم و خود را اصلاح کنیم, آن گاه است که جامعه به پیشرفت و ترقی می رسد, احساس افتخار ملی رشد می کند و می توان به آ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
چرا خود شناسی ؟
وسعت موضوع : این مبحث به قدری گسترده است که باید به ناکامل بودن همیشگی آن اعتراف کرد. زیرا انسان همواره مسیر کمال را طی می کند و در هر برهه از زمان و از دیدگاه هر یک از افراد, می توان مورد دگری را نیز به این مجموعه اضافه کرد. دلیل اصلی قصور عقل و ذهن آدمی در این گسترش, تقابل روح و جسم است. زیرا خود شناسی نقطه ی عطف برخورد شایسته ی روح و سرشت همیشه پاک انسانی با جسم چند گانه و متغیر او می باشد. در این باب هر چه بگوییم باز به آخر خط نخواهیم رسید ؛ چنانکه ابن سینا می گوید :
دل اگر چه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزا ر خورشید بتافت وآخر به کمال ذره ای راه نیافت
ادراک حس خشنودی خداوند در دل: اگر آدمی شناخت صحیح و درستی از خود داشته باشد, تمامی مواهب الهی را در خود می بیند, لذا گزاف نمی خواهد و بدانچه خداوند تبارک و تعالی برایش گسترده شاکر است و خدا هم از چنین بنده ای خشنود است . این احساس رضایت خداوند در دل , بزرگترین نعمت و برترین وابستگی است. به تکامل رسیدن: در این مرحله, انسان با علم به حضور خداوند در امور و استغنای ذهنی که برای خویش بوجود آ ورده به تکامل می رسد که این کامل شدن چیزی جز بی نیازی نیست. زیرا اساس اول عالم در تکامل است و این خصیصه در تمام کائنات مشهود است. بوجود آمدن شخصیت ایمانی: انسان با شناخت خود به نور ایمان می رسد و این شخصیت برتر را در وجود خود حس می کند. ایمان, این ویژگی عظیم انسانی, سرمنشاء تقویت محسنات است و به عبارتی, گام اول خود شناسی می با شد.
کمتر گناه کردن: سپس در نیل به هدف شناخت, کاستن از گناهان می باشد. ما هیچ گاه نباید عملی را سبک بشماریم که این خود نوعی گناه است. باید از انس با گناه دوری کرد که مانوس شدن با گناه, کلید شقاوت انسان است. از مقایسه ی گناهان باید شدیداُ پرهیز کرد. زیرا نفس گناه حرام است و صغیره و کبیره نمی شناسد. امام رضا (ع) می فرماید:
از گناهان صغیره بپرهیزید که دریچه ی ورود به گناهان کبیره است.
روحیه ى اصلاح پذیری :یک انسان آگاه همیشه و همه جا روحیه ی اصلاح پذیری خود را حفظ می کند. چون این روحیه لازمه ی حرکت او در مسیر شناخت صحیح از خود و اطرافیان می باشد. ظرفیت پذیرش پیشنهاد و انتقاد :او همیشه از پیشنهادات و انتقادات سازنده برای کامل کردن شخصیت خود و شناخت واقعی ذات خود بهره می برد. استفاده از نظرات دیگران :مشورت همیشه توصیه بزرگان ما بوده است, همواره باید نیکی های دیگران و عیوب خود را ببینیم. اوج این مطلب در حدیثی از امام رضا (ع) می باشد :
"بهترین دوستان من, کسانی هستند که عیوب مرا به من هدیه دهند".
استفاده از تمامی امکانات و شرایط : ما هیچ گاه نباید تنها شرایط و امکانات ایده آل را براى چگونگی شناخت خود در نظر بگیریم. زیرا بروز تکامل شخصیت باید در روند طبیعی خود انجام شود و نباید محدودیتی قائل شد. احساس رضایت از خود و دیگران : انسان پس از طی مراحل شناخت خداوند و کسب ایمان, این بار در کشف خود و شناخت نفس خود, به احساس رضایت از خود می رسد. این احساس موجب گسترده شدن در سطح اطرافیان او نیز می شود. پس انسان رو به رشد از خود, خانواده, محیط واطرافیان خود راضی است. چرا؟! زیرا دلیلی برای نارضایتی نمی بیند.
ارشاد دیگران به انجام چنین کاری: هنگامی که انسان خود بدین مرحله رسید, خود را مجاب می بیند که به دیگران نیز رسیدگی کند. آنها را راهنمایی و گهی از آنان پند بگیرد. او حس < امر به معروف و نهی از منکر > که جزء پسندیده ترین اخلاقهای انسانی است را نیز در خود پرورش می دهد.
صبر و غلبه بر مشکلات : انسان در مسیر شناخت خود, طبعا به مشکلات و معضلاتی نیز بر می خورد. او با ایمان قلبی, علاج و حلال این مشکلات را در چیزی بجز صبر و شکیبایی نمی بیند. همواره به خاطر دارد که : خدا صابرین را از لطف خود دریغ نمی کند. امید در مصائب: مورد دیگری که در برخورد با نا ملایمات, لازم و حیاتی تلقی می شود, امید است. ارزش این حس به قدری است که برخی آن را مهم ترین عامل در پیروزی قلمداد می کنند. در اینجا یک حدیث و سخنی از یکی از بزرگان تاریخ می خوانیم : << امیدوارترین مردم کسی است که اگر نقصی در کارش پیش آمد, بی درنگ در جهت بر طرف کردن آن اقدام نماید >> . امام علی (ع)
امید هرگز از بین نمی رود, تنها هنگامی نابود می شود که تو از زندگی محو می شوی . روز مرگ امید, تنها همان روز مرگ تو می باشد.
الگو گرفتن از اطرافیان : یکی از کارهای والای انسانی, الگو گرفتن در جهت سازندگی خود است. بهترین نمونه ی انسانی را در الگو گرفتن, در لقمان حکیم سراغ داریم تا جایی که خداوند در قرآن, او را می ستاید- او نیکی های خوبان را انجام و بدی های بدان را از خود می زدود-
مقایسه ی خود, فقط با افراد برتر و مصلح تر : در جهت پیشرفت, بخصوص در خود شناسی, لازم است در باب مقایسه, فقط خود را با بزرگان و مهتران قیاس کنیم و هیچ گاه دچار افول و بازگشت نشویم.
حس نوع دوستی : یک انسان کامل و آگاه, این حس را نیز فراموش نمی کند و جزء یکی از رئوس شخصیتی خود قرار می دهد. در اینجا به ذکر یک جمله ی بسیار زیبا و جامع از ویلیام شکسپیر , ادیب بی همتای انگلیسی, می پردازیم : < Love all, Trust a few, Do wrong to none>.
< به همگان مهرورزی کن, ولی به عده کمی اعتماد, و به هیچ کس ضرر و زیان نرسان >.
اعتماد به نفس : یک گام موثر و یک خیز اساسی برای رسیدن به هر هدفی است. تنها با اتکا به خود می توان به خود رسید. با همین اعتماد به خود, به دامنه ی وسیعی از صفات بارز انسانی می ر سیم. فقط به شرطی که گامی به عقب بر نداریم. یک ضرب المثل پر معنای انگلیسی می گوید:
Never Say Never! هرگز نگو هرگز!
اصلاح و انقلاب در جامعه با اتکاء به شناخت نفس خود : وقتی انسان مراحل شناخت را طی کرد, هنگامی که به خوبی از خود آگاهی پیدا کرد, آن گاه می توان دست به اقدامات بزرگتر زد. می توان یک انقلاب و دگرگونی به وجود آورد. می توان یک جامعه را اصلاح کرد. ما اگر هر کدام خود را بشناسیم و خود را اصلاح کنیم, آن گاه است که جامعه به پیشرفت و ترقی می رسد, احساس افتخار ملی رشد می کند و می توان به آ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
هر فردی در زندگی خود فشار روانی را تجربه کرده است، از مهندس عمران گرفته تا یک دانشجوی زبان یا مدیر بلند پرواز یک شرکت تجاری یا یک مادرعامی. انسان در سراسر تاریخ ؛ فشار روانی را تجربه کرده است، در حقیقت فشار روانی بخش جدایی ناپذیر زندگی آدمی است که در خلال قرن ها در آینه هنر و ادبیات به تصویر کشیده شده است.
گسترش فشار روانی در جامعه به شیوه های گوناگون در گفتار ما جلوه گر می شود، شما ممکن است بگویید احساس کوفتگی، فرسودگی، فشار، تنش، وحشت زدگی، سستی و نگرانی می کنند، این عبارتها همگی حکایت از آن دارند که فشار روانی و اضطراب در زندگی همه ما وجود دارد.
فشار روانی اغلب بخشی از زندگی روزانه است انسان می تواند به خوبی با آن کنار بیاید. بسیاری از افراد با مشکلاتی مانند اضطراب، هراس، دلهره های توانکاه، عدم اعتماد به نفس، مشکلات زناشویی، اختلاف خانوادگی، مشکلات تحصیلی و برنامه ریزی و... دسته پنجه نرم می کنند. در صورت تداوم و شدت گرفتن این فشارهای روانی ممکن است افراد نیاز به کمک حرفه ای داشته باشند. غالبایک پزشک عمومی از عهده اینکاربر میاید.
اضطراب چیست
ذهن و روان ما انسانها همواره گوش به زنگ علائم خطر است که پیرامون ما وجود دارند بعد از وقوع رخدادهای نا خوشایند یا آسیب زننده به ما آگهی می دهند.
اضطراب عبارتست از ترس از یک عامل ناشناخته و نامعلوم که موجب پریشانی فکر و گاه بروز علایم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگ پریدگی نیز می شود. بنابراین در فرآیند اضطراب بر خلاف ترس طبیعی و واقعی یک عامل حقیقی ترس آور یا خطر ناک یا آسیب زننده وجود ندارد بلکه فقط به طور خودکار ذهن آدمی دچار احساس خطر می شود. حالت اضطراب غالبا در هنگام شب تشدید می شود و فرد را از خوابیدن باز می دارد و شاید بدین علت که در شب به علت تاریکی خود بخود ذهن انسان حساس تر و حواس او تیز تر می شوند و لذا مغز آمادگی بیشتری برای تولید فرآیند احساس خطر پیدا می کند.
نگرانی را می توان یک حالت مزمن و منتشر به شمار آورد که پیش درآمد اضطراب است. هر گاه ذهن ما در اثر تنشهای روانی و استرسهای عصبی و حوادث نا خوشایند و ناگواری که در زندگی مکررا برایمان رخ می دهد از روال عادی خارج شودو حساسیت بیش از حد به رخدادهای آتی و احتمالی پیدا نماید، دچار اضطراب می شویم و کم کم به حالتی می رسیم که فکرمان فقط بر اتفاقات ناگوار یا بیماریهای لا علاج و کشنده گواهی می دهد و آرامش و امنیت در این میان گم و فراموش می شود. هرچه بیشتر نگران می شویم بیشتر احساسهای خطر و هراس به سراغمان می آید و در نتیجه بیشتر در جهت افکار مضطربانه می اندیشیم. در گفته های بزرگان می بینیم که نگرانی به ندرت به آدمی کمک کرده است، حتی در همان موارد اندک نیز که ترس ما بی مورد نبوده نگرانی پیشاپیش مدد چندانی نتوانسته بکند. فیلسوف بزرگ فرانسوی مونتین در این زمینه
بیان کرده است:( زندگی من سرشار از نگون بختی ها و بد اقبالی های دهشتناکی بود که غالب آنها هرگز اتفاق نیفتاد! )
نگرانی برای ما مضر است
نگران بودن از حوادث نا خوشایند یا خطرناکی که احنمال دارد به وقوع بپیوندند و هنوز در محیط پیرامون ما نمود ندارد نه تنها برای روح و جسم ما مضر و آسیب زننده است بلکه وقت و انرژی ما را نیز هدر می دهد و آثار سوء بر تن و روان ما می گذارد.
اثرات مخرب بر احساسات
- احساس گیجی منگی و سر در گمی می کنید.
- بیش از حد احساسات شما گوش به زنگ نشانه های یا دردهای جسمانی می شوند و احساس ترس منتشر، وجودتان را فرا می گیرد.
- احساس تسلیم و ناتوانی می کنید و قدرت مقابله با مشکلات یا بیماریها را در خود نمی بینید.
- احساس مرگ قریب الوقوع به علتی نا معلوم در وجودتان رخنه می کند.
اثرات مخرب بر جسم
- قادر به آرامش و خواب راحت نیستید.
- احساس خستگی و کوبیدگی و ضعف جسمانی دارید.
- تنیده و برانگیخته هستید
- سر درد، درد قفسه سینه درد پا یا دست، درد شکم، سوء هاضمه و کم اشتهایی به سراغتان می آید.
نگرانی به چه دردی می خورد
امروزه واقعا این سئوال مطرح می شود که نگرانی با شیوع فراوان آیا واقعا اثر سودمندی دارد. یکی از دلایل دشواری غلبه بر احساس نگرانی آنست که سوء ظن پنهانی و پیگیر ناشی از آن در پاره ای موارد به نفع انسان تمام می شود و لذا چشم پوشی از این سوء ظن یا بدبینی متعارف و عادتی آسان نیست حتی اگر بارها و بارها به خود یا دیگران بگوییم، نگرانی فایده ای ندارد، یا نگران بودن تو را به جایی نمی رساند باز نمی توانی بطور کامل این حس قوی و ریشه دار را از مخیله خود بزداییم.
نگرانی : یک اعلام خطر طبیعی
- نگرانی می تواند انسان را از یک اختلال یا یک رخداد غیر طبیعی آگاه سازد. مثلا شدت یافتن یا به درازا کشیدن سرفه های مزمن می تواند آدمی را به فکر اختلالات شدید ریوی یا سرطان ریه متوجه سازد.
نگرانی : چکانه عملکرد
نگرانی باهمه بدی هایش میتواند انسان را به سوی عمل سوق دهد. نگرانی باعث احساس نا امنی در شما می شود و نهایتا وقتی این احساس شدت گرفت. همچون ماشه یی که چکانده شود، موجب انفجار می گردد و عملکرد فرد را به دنبال دارد. فرد در این لحظه از جای برمی خیزد و به اقدامی دست می زند که حس نا امنی را از میان ببرد و آرامش خاطر را به او با ز گرداندة همچون مبادرت به مطالعه به منظور آمادگی برای امتحان یا انجام آزمایشات طبی برای اطمینان از سلامت کلی، یا تعویض لاستیکهای فرسوده و ساییده ی اتومبیل پیش از سفر.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
تکبر در لغت به معنی خود بزرگ بینی است از اخلاق رذیله که نکوهش شده در قرآن با تعبیرات مختلفی به کار رفته است .
در برخی موارد به عنوان متکبر (آیه ی 60 سوره ی زمر _ آیا منزلگاه متکبران در جهنم نیست )
آیه ی 35 سوره ی غافر _ بدینسان خدا بر هر قلب متکبر زور گویی مهر می نهد
آیه ی 173 سوره ی نسا _ او مستکبران را دوست ندارد
آیه ی 27 سوره ی غافر _ موسی گفت من به پروردگار خود و پروردگار شما از هر فرد متکبری که روز حساب را باور ندارد به خدا پناه می برم
آیه ی 56 سوره ی غافر _ آنانکه بدون هیچ دلیلی درباره ی آیات خدا مجادله می کنند جز تکبر و رسیدن به مقام بالاتر در دل ندارند اما به آن آرزو نخواهند رسید
آیه ی 23 سوره ی الحشر
آیه ی 11 سوره ی نور
آیه ی 266 سوره ی بقره
آیه ی 40 سوره ی عمران
آیه ی 39 سوره ی ابراهیم
آیه ی 54 سوره ی الحجر
آیه ی 23 سوره ی الاسراء
آیه ی 8 سوره ی مریم
آیه ی 10 سوره ی هود
آیه ی 23 سوره ی الحدید
آیه ی 36 سوره ی نساء
آیه ی 20 سوره ی الحدید
آیه ی 14 سوره ی الرحمن
آیه ی 18 و 19 سوره ی لقمان در رابطه با تکبر است :
ولا تصعر خدک للناس و لا تمش فی الارض مرحا ان الله لا یحب کل مختال فخور
به خود پسندی از مردم روی نگردان و به تکبر روی زمین قدم بر ندار زیرا خدا آدم از خود راضی را دوست ندارد .
لقمان حکیم به مسائل اخلاقی در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته .
ولاتصعر خدک للناس : با بی اعتنایی از مردم روی مگردان . روی خود را بکلی از مردم مگردان و از کسی که دارد با تو سخن می گوید از در توهین اعراض مکن
ولا تمش فی الارض مرحا : و مغرورانه بر روی زمین راه مرو تکبر ممنوع است حتی در راه رفتن و نیز در زمین چون آنانکه بسیار خوشحالند راه مرو اولین نشانه ی بندگان خوب خدا حرکت متواضعانه ی آنهاست .
ان الله لایحب کل مختال فخور : چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمیدارد کسانی را که دستخوش خیلاء و کبرند .
تصعر : از ماده ی صعر در اصل یکنوع بیماری است که به شتر دست می دهد و گردن خود را کج میکند صعر به معنای کج بودن گردن است و تصعیر به معنای گرداندن گردن از نظر هاست .
مرح : بر وزن فرح به معنی غرور و مستی ناشی از نعمت است مرح به معنی شدت خوشحالی و زیاده روی در آن است به معنی خرامیدن و غرور است .
مختال : متکبر و لاف زن از ماده ی خیال و خیلاء به معنی کسی است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ می بیندبه موهومات خیالات و بلند پروازی ها خود را گرفتار نسازیم. علت اینکه کبر را خیلا می گویند به این جهت است که آدم متکبر خود را بزرگ خیال می کند و چون فضیلت برای خود خیال میکند زیاد فخر می فروشد . خود خواه کسی که به خیال برای خود چیزی تصور می کند که در او نیست و اینکه اسب را خیل گویند زیرا در راه رفتن کبر می ورزد 36 نسا
فخور : بسیار مغرور و فخر فروش از ماده ی فخر به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخر فروشی می کند تفاوت مختال و فخور در این است که اولی اشاره به تخیلات کبر آلود ذهنی است و فخور اشاره به اعمال کبر آمیز خارجی است .
کسی که مناقب و محاسن خود را از راه کبر و خود نمایی می شمارد فخور است اگر کسی مناقب و محاسن خود را برای اعتراف به نعمت برشمارد فخور نیست بلکه شکور است . 36 نسا
و به این ترتیب لقمان در اینجا به دو صفت زشت و ناپسند که مایه ی از هم پاشیدن روابط صمیمانه ی اجتماعی است اشاره میکند یکی تکبر و بی اعتنایی و دیگری غرور و خود پسندی که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمی از توهم و پندار و خود برتر بینی فرو می برند و رابطه ی او را از دیگران قطع میکنند .
مخصوصا" با توجه به ریشه ی لغوی صعر روشن می شود که این گونه صفات یک نوع بیماری روانی و اخلاقی است یکنوع انحراف در تشخیص و تفکر است و گر نه یک انسان سالم از نظر روح و روان هرگز گرفتار اینگونه پندارها و تخیلات نمی شود .
ناگفته پیداست که منظور لقمان تنها مساله ی روی گرداندن از مردم و یا راه رفتن مغرورانه نیست بلکه منظور مبارزه با تمام مظاهر تکبر و غرور است اما از آنجا که این گونه صفات قبل از هر چیز خود را در حرکات عادی و روزانه نشان میدهد انگشت روی این مظاهر خاص گذارده است .
در انتهای آیه ی 18 سوره ی لقمان آمده است ان الله لا یحب کل مختال فخور زیراکه خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمی دارد از عامل خشنودی خداوند برای تشویق و از نا خشنودی او برای ترک زشتی ها و گناهان استفاده کنیم .
در آیه ی بعد دو برنامه دیگر اخلاقی را که جنبه ی اثباتی دارد در برابر دو برنامه ی گذشته که جنبه ی نفی داشت بیان کرده می گوید :
و اقصد فی مشیتک و اغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر در رفتارت میانه رو باش و صدایت را فرود آور زیرا بدترین صداها صدای خران است
و اقصد فی مشیک : پسرم در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن و اسلام دین جامعی است و حتی برای راه رفتن دستور و برنامه دارد. میانه روی دوری از افراط و تفریط و متانت در راه رفتن سفارش قرآن است .
و اغضض من صوتک : در سخن گفتنت نیز رعایت اعتدال نما و از صدای خود بکاه و فریاد مزن .کلمه ی قصد در هر چیز به معنای حد اعتدال در آن است و کلمه ی غض به معنای نقصان در نگه کردن وصدا کردن است غض صوت به معنای آهسته و کوتاه صدا کردن است صدای خود را کوتاه کنیم از فریاد بیهوده بپرهیزیم و بیانی نرم و آرام داشته باشیم .
ان انکر الاصوات لصوت الحمیر : زیرا نا خوشترین صوت ها صوت خزان است که در نهایت بلندی است با صدای بلند و زشت عطسه نکنید و نیز در سخن گفتن صدای خود را بطور نا خوشایندی بلند نکنیدمگر اینکه در حال دعا یا قرائت قرآن و یا دعوت مردم به سوی خدا باشید . از صداهای معمولی که انسان می شنود از همه زشتتر صدای الاغ میباشد که نعره ها و فریاد های مغروران و ابلهان به آن تشبیه شده است . نه تنها هز نظر بلندی صدا و طرز آن بلکه گاه به جهت بی دلیل بودن چرا که به گفته ی بعضی از مفسران صدای حیوانات دیگر غالبا" به واسطه ی نیازی است اما این حیوان گاهی بی جهت و بدون هیچگونه نیاز و بی مقدمه فریاد را وقت و بی وقت سر میدهد. به هنگام سخن گفتن داد و فریاد نزنید چون بدترین صدا ها صدای بلند خران است پس صدای خود را بلند نکنید.
نکته هایی از این آیه :
1- آداب راه رفتن
درست است که راه رفتن مساله ی ساده ای است اما همین مسئله ی ساده می تواند بیانگر حالات درونی و اخلاقی و احیانا" نشانه ی شخصیت انسان بوده باشد چرا که قبلا" هم گفته ایم روحیات و خلقیات انسان در لابلای همه ی اعمال او منعکس می شود و گاه یک عمل کوچک حاکی از یک روحیه ی ریشه دار است از آنجا که اسلام تمام ابعاد زندگی را مورد توجه قرار دادهع در این زمینه نیز چیزی را فرو گذار نکرده در حدیثی از رسول خدا (ص) می خوانیم : کسی که از روی غرور و تکبر روی زمین راه رود زمین و کسانی که در زیر زمین خفته اند و آنها که روی زمین هستند همه او را لعنت می کنند . در حدیثی دیگر از ایشان می خوانیم پیامبر راه رفتن مغرورانه و متکبرانه را نهی کردو فرمود کسی که لباسی بپوشد و با آن کبر بورزد خداوند او را در کنار دوزخ به قعر می فرستد و همنشین قارون خواهد بود چرا که او نخستین کسی بود که غرور و کبر را بنیاد نهاد .
از امام صادق (ع) : خداوند ایمان را بر جوارح و اعضای انسان واجب کرده و در میان آنها تقسیم نموده است ازجمله بر پاهای انسان واجب کرده که به سوی گناه نرود و در راه رضای خدا گام بردارد و