لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
خاندان هخامنشی و آغاز زندگی کوروش
1) نیاکان کوروش
خاندان هخامنشی با این که در ذکر همة اسلاف صاحب اعتبار کوروش ، در نزد محققان مختلف اتحاد نظر وجود ندارد و کسانی نیز به تعداد فرمانروایان پیشین و البته محلی و منطقه ای بودن برخی از آنان تأکید ورزیده اند ، ولی شکل قابل قبول این است که پس از هخامنشی جد خاندان ، شاهان ذیل دارای نام و نشان بوده اند :
چیش پش
کمبوجیه
کوروش
چیش پش
کوروش
کمبوجیه
کوروش سوم ( بزرگ )
به تعبیر هرودت قبایل پارسی در زمان استقرار در منطقه ای که نام آنها را بر خود پذیرفته و از کرمان تا خوزستان امتداد داشته است ، ده طایفه بوده اند که عبارتند از :
پاسارگادی ها ، مرفی ها ، ماسپیان ها ، پانتالی ها ، دروزی ها و گرمان های شهرنشین ، و همچنین ساگارتی ها ، مردها ، دروپیک ها ، ودائین های شبانکاره ، این که چنین ترکیبی در همة ادوار عمر سلسلة مزبور حفظ شده باشد محل تردید است ولی بی شبهه کوروش از دودمان پاسارگادی های شهرنشین بوده و در زمرة نجیب ترین و برجسته ترین اقوام پارسی به شمار می رفته است .
تعلقی که شاهان هخامنشی به محیط و مسکن مألوف خویش نشان می دادند و در همان معدود کتیبه ها و آثاری که به طور مستقیم از آنان باقی مانده ، آشکار است ، کنایه از شناختی دیرپا و سازگار با کل منطقة وسیع پارس کهن دارد و از احساسات درونی شده قرن های طولانی اقامت آنان سخن می گوید . در همان حال ، پیوستگی های تثبیت شده و هویت یافتة تاریخی آنها با دیگر اقوام ایرانی جا گرفته در سرتاسر فلات ایران هم مأخوذ از پشتوانه های زبانی ، فرهنگی ، عقیدتی اخلاقی و قومی مردمی است که اگر نه پیش تر دست کم در خلال نزدیک به دو سده و نیم فرمانروایی بی چون و چرای سلسلة مزبور ، یک جهتی و همداستانی و وحدت آریایی خود را کسب کرده بودند .
به عبارت دیگر ، کوروش بزرگ و سلسله ای که او جهانی شدنش را بنیاد نهاد حافظ منافع همة ایرانیان مستقر در نجد پهناور ایران و مبشر و مبین مجموعه آداب و اصول انسانی بی نظیری بود که به مرور ایام در وجود فرد فرد ایرانیان نهان و نهادینه شده بود و تنها در انتظار ناجی نیرومند و مظهر کامل عیاری می نمود که اراده و عزم ملی ایرانیان را برای قبول مسئولیت جهانداری و ارائه تصویری کامل از خصوصیات ایرانی نشان دهد .
تاریخ جانشینی کوروش را حدود سال 557 ق . م رقم زده اند و اگر جابجایی قدرت مادها با نوادة آژیدهاک را در همان محدودة سال 550 ق . م بدانیم ، یک نکته محرز است که کوروش پیش از دست زدن به چنان اقدام بزرگی که با سهجن خونری زیعمده همراه بوده ، به مدت دست کم هفت سال ، تجربة اداره سرزمین های پارس و انزان ( انشان ) را داشته است . کمبود منابع تحقیق مانع از آن نیست که بگوییم بدون شک توسعة متصرفات ایران در زمان کمبوجیه دوم و بعد هم دوران طلایی سازماندهی امپراتوری در عصر داریوش بزرگ ، مدیون پایه های مستحکمی است که بنیاد گذار سلسله پی افکنده است ، به تعبیر هرودت ، ایرانیان آن اندازه به مقام والای انسانی او نازش داشته اند که : « هیچ فرد پارسی تا امروز خود را در حد آن ندیده است که با کوروش برابر شود » ( ک . سوم ، 160 ) بریان ، همان ، ص 169 ) .
2) آغاز پادشاهی کوروش
نخستین کاری که کوروش پس از پیروزی بر پادشاهی ماد انجام داد ، انتخاب شهر بزرگ و با سابقة همدان به عنوان پایتخت دولت رو به توسعة خود بود . درست است که او و خلاف او ، در تمامی دوران حکمرانی خود از پایتخت های دیگری نظیر شوش و ری و پارسه استفاده کردند و فرضاً ایام بهار را در ری و تابستان را در همدان می گذرانیدند و پاییز و زمستان را هم به تناوب در پارسه و شوش به سر می آوردند ولی اهمیت همدان به عنوان خاستگاه نخستین دولت مقتدر آریایی در شرق و آن هم با قدمتی چند صد ساله بر کسی پوشیده نبود ، و دودمان سلطنتی هخامنشی هم که خود را وامدار و وارث بر حق برادران مادی خویش می دانست ، جداً این پیوستگی ها را محفوظ می داشت . به تعبیر دیگر با حفظ عمال مادی در مشاغل خود ، تبدیل قدرت چنان مخفیانه و زیرکانه و شاید هم بتوان گفت طبیعی و منطقی انجام گرفت که در نظر ملل غربی ، حکومت پارسی همان حکومت مادی جلوه می کرد و هرودوت و مورخان دیگر ، تا روزگار خود ، که 150 سال با آغاز کار کوروش فاصله داشت ، جنگ های پارسیان با یونانیان را جنگ های مادی می نامیدند .
البته نظیر این تحولات در حوزه های مدنی دیگری نیز که متعاقباً تحت تسلط پارسی ها درمی آمدند صورت گرفت ، چنان که بابل ، سارد ، مصر و غیره نیز حکومت جهانی ایرانیان را به رغبت پذیرا شدند و با حضور مستمر و مثبت خود در بنای امپراتوری ، آن را ، پل ارتباطی و میانی تمدن های شرق و غرب عالم کردند .
پادشاهی کوروش و فتوحات او
1) تسخیر لیدی
بی گمان ظهور قدرت جوان هخامنشی به رهبری مرد با کفایتی چون کوروش ، دلواپسی های بسیاری در کشورهای همسایه ایران می آفرید . جملگی پی بردند که دولت جوان هخامنشی با سرعت عمل و توانی که از خود نشان داده ، به صورتی ناگزیر درصدد بسط متصرفات خویش است . بر همگان روشن بود که جنگ یک علامت استثنایی از شیوه های کارایی دولت هاست ، حتی اگر این کارایی را از نظر دامنة بسیج نیروهای مولده انسانی ، مادی ، نظامی ، فنی و 000 که ضرورت آن را تحمیل کند ، قضاوت کنیم . حکومت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
زمین در آغاز شکل گیری
· در اوایل پیدایش منظومه شمسی ، ذرات ریز غبار موجود در قرص خورشید که عمدتا از گاز و غبار تشکیل شده بود، پس از برخورد به هم چسبیده و اجسام بزرگ و بزرگتری را بوجود آوردند. بدین ترتیب چهار سیاره درونی از این ذرات شکل گرفتند.
· 4.5 میلیارد پیش ، زمین دارای سطحی داغ ، قرمز و نیمه مذاب بود. پس از گذشت میلیونها سال ، سطح زمین شروع به سرد شدن نمود و پوسته جامدی ، به دور زمین بوجود آمد. گازهای داغ و مواد مذاب از لایههای زیرین و از طریق دهانههای آتشفشانی بیرون زده و جو ضخیم زمین را بوجود آوردند. در همین مدت شهاب سنگهای زیادی به سطح زمین خوردند و هزاران گودال شهاب سنگی را در سطح زمین بوجود آورد. و مقدار زیادی غبار به جو زمین اضافه کردند.
· پس از یک میلیارد سال ، زمین به اندازه کافی سرد شده بود تا بخار آب موجود در جو متراکم شده و قطرات آب را بوجود آورد. این قطرات آب میلیونها سال به شکل باران شدید به سطح زمین افتاده ، باعث پاک شدن جو زمین و بوجود آمدن اقیانوس شدند. کره زمین به تدریج به شکل کنونی درآمده است.
زمین در آغاز شکل گیری با سرد شدن زمین ، شرایط لازم برای پیدایش حیات در آن فراهم شدند
نحوه پیدایش و تکامل زمین
زمین در بدو پیدایش بصورت کرهای از مواد بسیار داغ و نیمه مذاب بوده که به تدریج عناصر سنگینتر تهنشین شده و هسته فلزی را به وجود آوردند ، و در عین حال عناصر سبکتر به سطوح فوقانی آمده و جبه و پوسته را تشکیل دادند. پس از گذشت میلیاردها سال زمین سرد شد، سطح زمین جامد گشت، جو زمین شکل گرفت، و اقیانوسها بوجود آمدند. تکامل زمین هنوز ادامه دارد. پوسته زمین توسط فورانهای آتشفشانی در کف اقیانوسها نوسازی شده و دائما بر اثر زمین لرزهها و حرکتهای قارهای در حال تغییر و تحول است. تناسب گازهای مختلف در جو زمین نیز بر اثر دخالتهای انسان به آرامی در حال تغییر است.
مشخصات زمین
زمین سیارهای است منحصر بفرد ، دارای آبمایع و جوی که قسمت اعظم آن ازنیتروژنواکسیژنتشکیل شده که تداوم حیات را ممکن میسازند. در منظومه شمسی ، زمین پنجمین سیاره ازلحاظ بزرگی و سومین سیاره نزدیک به خورشید است. چگالی زمین از تمامی سیارات بیشتراست.
زمین درمنظومه شمسی دو نوع حرکت ،وضعیوانتقالیدارد. در حرکت وضعی زمین در یک شبانه روز به دور خودش میچرخد و در حرکت انتقالی دریک سال مداری بیضی شکل حول خورشید را طی میکند (مدار زمین).
کره مغناطیسی
·با چرخش زمین به دور خودش ، چرخههایی درهسته خارجی آن که از آهن مذاب تشکیل شده بوجود آمده ،جریانهایالکتریکیتولید میکنند. این جریانها باعث ایجاد یک میدان مغناطیسی درفضای اطراف زمین شده و پوششی محافظ در اطراف آن ایجاد میکنند (کمربند تشعشعیزمین). این میدان کهکره مغناطیسینامیده میشود، زمین را دربرابر جریانهای سریع ذرات باردار بادهای خورشیدی محافظتمیکند.
·بعضی از این ذرات در دو نقطه میدان مغناطیسیبه نامکمربندهای «وانآلن»به دام میافتد. کره مغناطیسی بیشتر بادهای خورشیدی را از زمین دورمیکند، اما جریانهای ذرات باد خورشیدی آنقدر قوی هستند که قسمت جلویی کره مغناطیسیرا مسطح نموده و باعث کشیدگی عقب آن میشوند.
آینده زمین
از آنجا که حیات در زمین) وابستهبه خورشید است، آینده کره زمین نیز به آینده خورشید وابسته خواهد بود. حدود 5میلیارد سال دیگرذخایر انرژیخورشیدتمام شده و خورشید به یک غول سرخ تبدیل میشود و افزایش حجممیدهد. گرمای شدید حاصل از افزایش حجم باعث آب شدن یخ مناطق قطبی و بالا آمدن آباقیانوس میشود. سپسجوزمینشروع به تبخیر میکند و گیاهان خشک آتش میگیرند. در چنین شرایطیامکان حیات در زمین کلا از بین میرود.
انتظارنجومی
شایدانسان در آینده بتواند قبل از وقوع فاجعههای فوق زمین را به جایی دورتر از خورشیدمنتقل کند.
شایدامکانات آینده ، انسانهای آن زمان به سیاره قابل سکونت دیگری کوچکنند.
شاید بشربتواند مانع از وقوع فاجعههای فوق درخورشیدو زمین شود.
کره زمین
دیدکلی
زمین کرهای است که روی آن زندگی میکنیم.بنا به باورهای دینی از خاک آن آفریده شدهایم و روزی دوباره بهخاکآن باز میگردیم. این کره خاکی یکی از نهسیاره منظومهشمسیاست که مانند سایر سیارات در مداری به دورخورشیدمیگردد. زمین سیارهای منحصر بفرد درمنظومهشمسیاست که در آنآبواکسیژنونیتروژنکه برای حیات ضروریاند، وجود دارد.
تاریخچه زمین
زمین در بدو پیدایشبصورت کرهای از مواد داغ و نیمه مذاب بود. بتدریج عناصر سنگینتر تهنشین شده وهستهفلزیرا بوجود آوردند و در عین حال عناصر سبکتر بهسطوح فوقانی آمده و جبه و پوسته را تشکیل دادند. پس از گذشت چند میلیارد سال ، زمینسرد شد، سطح زمین جامد گشت ،جوزمینشکل گرفت واقیانوسبوجود آمدند. تکامل زمین هنوز هم ادامه دارد: پوسته زمین توسطفورانهایآتشفشانیدر کف اقیانوسها نوسازی شده ، دائما بر اثرزمینلرزههاو حرکتهای قارهای در حال تغییر و تحول است.تناسب گازهای مختلف در جو زمین نیز بر اثر دخالتهای انسان به آرامی در حال تغییراست.حرکت زمین به شکل یک پوسته سنگی متشکل از 12 صفحه مجزاست. هر یک ازقارهها روی یک یا چند صفحه قرار گرفتهاند. این صفحات با سرعتی شبیه به سرعت رشدناخنهای انسان در حال حرکت هستند. صفحههای جامد ، روی سنگهای نیمه مذاب به حالتشناور هستند که خود این سنگهای نیمه مذاب توسط جریانهای داغی که از هسته فلزی زمینفوران میکنند، تکان خورده و باعث حرکت صفحهها در سطح زمینمیشوند.
چهره متغیر زمین
250 میلیون سال پیش ، سه تکهبزرگ خشکی بهم نزدیک شدند و یک خشکی بزرگ بنامپانجیارا بوجودآوردند. بعد از مدتی دریایتتیساین خشکی عظیم را به دو قسمتلوراسیاوگندوانلندتقسیم کرد. 120 میلیون سالپیشاوراسیااز هم شکافت و آمریکای شمالی از اروپا جدا شد.گنوانلندنیز شکافته شد و در نتیجه هندوستان به سمت جنوب آسیاحرکت کرد. قارهها همچنان به حرکت خود ادامه داده و به این شکل کنونی که میبینیمدر آمدند. ظرف چند میلیون سال آینده قاره آمریکا به حرکت خود در سمت غرب ادامه دادهو قاره آفریقا به اروپا و آسیا ملحق خواهد شد.
حیات درزمین
اولین موجودات زنده حدود 3.8میلیارد سال پیش واولیندایناسورهاحدود 150 میلیون سال پیش در زمین ظاهر شدند. حدود 65 میلیونسال پیش نسل داینوسورها از بین رفت(انقراض دایناسورها). یکی از عوامل انقراضداینوسورها برخورد یک شهاب سنگ به زمین و پر شدن جو زمین از غبار بود. در چنینشرایطینورو گرما به زمین نرسیده و یک دوره کوتاه یخبندان باعث مرگ داینوسورها بر اثر سرما وگرسنگی شده است. اگر همه تاریخچه زمین را در 24 ساعت خلاصه کنیم، نخستین انسانها در2 ثانیه مانده به نیمه شب ظهور خواهند کرد.
زمین وعقاید
یونانیهاکه پیشروان علم بودند، در قرن ششم قبل از میلاد ، زمین را کروی و ثابت فرض میکردندو اکثر تمدنها معتقد بودند که جهان ،زمینمرکزاست. ولی بطلیموس ستاره شناس یونانی بیشتر از سایرین بر این اندیشهمعروف معتقد بوده است. در جهان زمین مرکز ، زمین در مرکز عالم قرار داشته وخورشیدوسیاراتوستارگانحول آن میگردند. سالها بعد معدودی از متفکران یونانی مخصوصاآریستارخوساندیشه زمین مرکزی بودن دنیا را زیر سوال بردند. ولی کتاب بطلمیوسالمجسی بر علم آن زمان سیطره داشت و مانع از قبول نظر آریستارخوس شد. تا اینکه درسال 1543 نیکلا کپرنیک ستاره شناس لهستانی ، مرکزیت را از زمین گرفته و به خورشیدداد.
جوزمین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
فهرست مطالب
تئوری هاى آغاز آفرینش 1
نظریهى جهان نوسان کننده 2
تئورى جهان یکنواخت 2
چند سؤال 3
توضیح اشکال اول 5
هندسهى جهان 6
هندسه هذلولى نا اقلیدسى 8
هندسه نا اقلیدسى بیضوى 9
کیهان شناسى اینشتاین 9
نظریه نسبیتخاص 10
نتیجه سخن 14
آغازآفر ینش ازدیدگاه قرآن ونهج البلاغه 18
تکامل زمین 18
بارش باران و آفرینش گیاهان 19
نخستین درخت 21
نخستین چشمه 21
آفرینش جنبدگان 22
آفرینش جن 23
آفرینش انسان 25
نتیجه سخن 27
پىنوشتها: 30
تئوری هاى آغاز آفرینش
به عقیده دانشمندان، آفرینش از مجردات آغاز گشته و در پى آن مادیات، عناصر و اجرام فضایى و زمینى آفریده شدند.
گروه بزرگى از دانشمندان، آغاز آفرینش مادیات را با تئورى «انفجار بزرگ و انبساط جهان» توجیه مىکنند، مطابق این نظریه همهى ماده و انرژیى که در حال حاضر در جهان وجود دارد زمانى در گوى کوچک، بىنهایتسوزان و بىاندازه چگالى متمرکز بوده است.
آنگاه ده میلیارد سال پیش یا بیشتر این گوى منفجر شد و طوفانهایى از گاز عمدتا متشکل از پروتونها، نوترونها، الکترونها ومقدارى ذره«آلفا»را که در اقیانوس وسیعى از اشعه غوطهور بودند به فضا فرستاد.
با گذشت زمان در این گاز متلاطم تجمع ماده صورت پذیرفت و هر تجمعى در حالى که همراه با جهان انبساط یابنده حرکت مىکرد بر اثر میدان گرانشى خود منقبض مىشد. این تجمعهاى گازى(که سحابى نامیده مىشوند) چون به حبابهاى جسیمى تقسیم شدند که پیش ستارهها (تودههایى از گاز که با گذشت زمان بایستى به ستاره تبدیل مىشدند) بودند، کهکشانها را به وجود آوردند.
بسیارى از این پیش ستارگان، در حالى که تحت تاثیر نیروهاى گرانشى و گریز از مرکز خود کوچک و پهن مىشدند، ناپایدار شده ، موجب گردیدند که تودههاى کوچکترى از گاز از آن جدا شوند و پیش سیارهها را تشکیل دهند،وپیش سیارهها نیز به نوبهى خود پیش قمرها را به وجود آورند.
سرانجام پیش ستارهها، ستاره شدند، پیش سیارهها و پیش قمرها نیز پس از آن که سرد، متراکم و منقبض شدند به صورت سیارات و اقمار درآمدند.
گذار از مرحلهى پیش ستارهاى به ستاره در مورد خورشید پنج میلیارد سال پیش صورت گرفت، سیارات و اقمار منظومهى شمسى نیز اندک زمانى بعد تشکیل شدند.
در این نظریه، جهان انبساط مىیابد، این مفهوم حکایت از آن دارد که کهکشانها نه تنها از کهکشان ما دور مىشوند، بلکه هر کهکشانى از هر کهکشان دیگر دور مىشود، این افزایش فاصله معلول این است که کلجهان در حال انبساط است، و فاصلهى بین هر دو کهکشان به آهنگ ثابتى افزایش مىیابد.
دو بعد جهان در حال انبساط را مىتوان به بادکنکى تشبیه کرد که لکههایى (کهکشانها) بر سطح آن گذاشته شده است، چون در بادکنک بدمیم فاصله بین هر دو نقطه به نسبت فاصلهى بین آنها افزایش پیدا مىکند(به شکل زیر توجه فرمایید.)
نظریهى جهان نوسان کننده
مطابق این نظریه، انبساطى که با انفجار بزرگ آغاز شد بر اثر نیروى گرانشى، سرانجام متوقف خواهد گشت، آنگاه انقباض آغاز مىگردد و مجددا همهى ماده جهان را به آتشگوى اولیه باز خواهد گرداند، سپس انفجار بزرگ دوم روى خواهد داد و روند تکامل بار دیگر آغاز خواهد شد.
تئورى جهان یکنواخت
در سال 1951م بوندى، گولد و هویل یک جهان شناخت کاملا تازهاى پیشنهاد کردند که بنابرآن، جهان نه آغاز دارد نه پایان، و زمان و فضا تغییر نمىپذیرند و همیشه به همان صورتى بوده و خواهد بود که اکنون به چشم ناظر مىآید.
این تئورى، فرضیه مسلم خاصى را ایجاب مىکند که متضمن پیدایش پیوستهى ماده در فضا به میزانى است که درست کاهش چگالى متوسطى را در فضا جبران مىکند، که سبب فرسایش و پسروى کهکشانها پدید مىآید. فرض بر این است که مادهى نوپدید، به صورت کهکشانها متراکم مىشود، وبا دور شدن کهکشانها از هم و پیر شدن آنها کهکشانهاى جدید در فضاهاى تهى تکوین مىیابند، و نمایش بدون آغاز و پایان جهان ادامه مىیابد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
سر آغاز:
اسلام، زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار مىداند و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مىبیند و هر دو را در یک ردیف قرار داده و با خطاب یا ایّها النّاس و یا ایّها الّذین آمنوا مخاطب ساخته است.
قرآن با این خطابش زن را که در قعر ذلّت و پستى بود و از هرگونه حقوق فردى و اجتماعى خویش محروم بود، و به عنوان یک موجود ناقص که فاقد روح و اراده و اختیار باشد معرّفى شد بود، به اوج عزّت و سرافرازى صعود داد و تاج افتخار کرّمنا بنى آدم را بر فرق او نهاد و او را همردیف با مرد انسان و خلیفة اللّه فى الارض نامید.
قرآن با این بیان بر تمام عقائد و باورهاى جاهلى و ادیان تحریف شده که زن را موجود وابسته و غیر مستقل و در مرتبه پایینتر از مرد و طفیلى آن مىدانستند بىاعتبار نموده و بر همه آنها خط بطلان کشید.
تساوى ارزش زن و مرد در خطابات قرآنى:
در قرآن کریم، بر خلاف سایر ادیان و عقاید و باورهاى حاکم بر جامعه آن روز، زن در بسیار از مسایل و کارها مساوى و همطراز با مرد ذکر شده است؛ گرچه در بعض چیزها بین این دو به حسب ظاهر تفاوت احساس مىشود، مانند سهم ارث و یا واگذارى مسئولیت خانواده به عهده مرد و امثال اینها، ولى اینگونه تفاوتها ارتباط با موقعیت اجتماعى و شرایط طبیعى آنها دارد و هیچ گونه فرقى از نظر جنبههاى انسانى و مقامات معنوى میان زن و مرد در برنامههاى اسلام وجود ندارد و هر دو مساوى و برابر هستند، و این تساوى حداقل در سه زمینه مختلف قابل بحث و بررسى است.
تساوی از نظر خلقت:
اگر بخواهیم نظر قرآن و خطابات قانونى او را درباره خلقت زن بدانیم لازم است ابتدا به سرشت زن و مرد که در سایر کتابهاى مذهبى مطرح شده توجّه کنیم، و نیز با عقاید و باورهاى مردم آن زمان لااقل با عقیده مردم شبه جزیره عربستان که قرآن در آنجا نازل گردیده نسبت به این موضوع آشنایى پیدا کنیم تا به خوبى و روشنى بیان قرآن در این باره معلوم بشود.
از کتابهاى مذهبى که امروز در دسترس مىباشد و پیروان قابل توجّه هم در دنیا دارد تورات و انجیل است. زن در این دو کتاب از نظر خلقت و آفرینش مانند جهات دیگر، در مرحله پایینتر و جنس پستتر از مرد معرّفى شده تبعى و طفیلى آن ذکر گردیده است.
در تورات در سفر پیدایش باب دوم آیه 76 آمده است:
خداوند، آدم را از خاک سرشت و در بینى وى روحى حیات دمید و آدم نفس زنده شد.
در آیات 21 تا 24 همین باب درباره خلقت حوّا آمده است:
پس از آنکه خداوند خواب را بر آدم مستولى کرد یکى از دندههایش را گرفت زنى بنا کرد و نزد آدم آورد، و آدم گفت این است استخوانى از استخوانهایم و گوشتى از گوشتم، از اینرو، نساء نامیده شد؛ زیرا از انسان گرفته شده است.(1)
در اناجل هم قصّه آدم و حوّا آمده است. در انجیل برنا، در فصل 39، آیات 30 ـ 32، مثل همین داستان که در تورات آمده ذکر شده است:
پس چون خدا انسان را تنها دید فرمود خوش نیست اینکه تنها باشد پس از اینرو او را به خواب کرد و گرفت دنده را از سوى دل و آنجا را از گوشت پر کرد و از آن دنده حوا را آفرید و زن براى آدم گردانید.(2)
قرآن کریم عارى از داستانهایى است که در تورات و انجیل براى تحقیر زنان جعل گردیدهاند، و در آن کوچکترین اشاره نشده که ارزش اوّلین زنى که خداوند خلق فرمود کمتر از اوّلین مرد بوده یا اینکه زن از یکى دندههاى مرد به وجود آمده یا زن در خلفت تبعى و طفیلى مرد است. برعکس، قرآن در محیطى که براى زن هیچگونه استقلال در زندگى قائل نبود، و هیچگونه حق و حقوقى براى او مىدید، حرمت و شرافتى براى او جُز حرمت و شرافت خانواده نمىشناخت و دختران را زنده به گور مىکردند و در چنین محیط با بیان رسا و منطق محکم اعلام مىدارد زن از نظر خلقت مانند مرد فرد از افراد انسان است که در ماده و عنصر پیدایشش دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشته و هیچیک از این دو بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و در نتیجه، تمام افراد بشر چه زن باشد یا مرد امثال یکدیگرند و اگر ترجیح و برترى هم باشد در اصل خلقت آنها نیست بلکه به واسطه کسب فضائل اخلاقى و کمالات نفسانى است که آنها بدست آورده است چون
الف) زن و مرد از یک پدر و مادر بوجود آمده است.
یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثى و جعلنا شعوباً و قبائلاً لتعاوفوا انّ اکرمکُم عند اللّه اتقاکم. (3)
ب) زن و مرد از نفس واحده خلق شده است.
یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکُم الّذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها(4)هو الّذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها... (5)
ج) زن آدم از جنس آدم آفریده شده است.
چنان که در ذیل دو آیه مبارکه آمده «و خلق منها زوجها» «و جعل منها زوجها»
د) زن و مرد مکمّل یکدیگرند.
«هُنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ.»(6)
خروج آدم از بهشت دلیل بر پستى زن نمىشود.
در داستان آدم در تورات و انجیل آمده که حوّا در باغ عدن موجب فریب و گمراهى آدم شد و آدم از فرمان خداوند سرپیچى نماید و از آن درخت ممنوعه بخورد، در تورات در سفر پیدایش باب 3 آیه 6 پس از آنکه شیطان حوّا را فریب داد که از آن درخت بخورد آمده
...چون زن دید آن درخت براى خوراک نیکو... پس از میوهاش گرفت و بخورد و به شوهر خود نیز داد.
در آیه 12 همان باب پس از آنکه خداوند به آدم فرمود من ترا از خوردن آن درخت نهى کردم چرا از آن خوردى؟، دارد
آدم گفت: این زن که قرین من ساختى از میوه آن درخت به من داد و من خوردم(7).
در انجیل برنابا فصل 40 آیات 26 و 27 دارد پس از آنکه شیطان حوّا را فریب داد که از آن درخت ممنوعه بخورد.حوّا گرفت از آن ثمرهها خورد وقتى همسرش آدم بدار شُد از آن به او هم داد و آن هم بخورد.(8)
شارحان کتابهاى مقدّس و ارباب کلیسا از این آیات اینطور استفاده مىکنند که زن موجب بدبختى نوع بشر گردید و گرنه آدمیان همیشه در بهشت مىبودند و از اینرو با نظر نفرت به او نگاه مىکنند.(9)
کشیش توتولیان این احساس عمومى را در کتابش نشان داد و زنان را به عنوان دروازه شیطان، شکننده مهر شجره ممنوعه، ترک کننده شریعت الهى و نابود کننده تصویر خدا یعنى انسان توصیف کرد.(10)
قرآن کریم، آدم و حوّا را به یک چشم نگاه مىکند و از هر دوى آنها به یک لحن سخن مىگوید و هر دو را به طور یکسان در سرپیچى از حکم خداوند مقصّر بداند، نه اینکه تمام گناه را بگردن حوّا بیندازد، کاسه و کوزهها را سر او بشکند، و لذا هر دو از نزدیک شدن به درخت ممنوعه نهى شدند.
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین. (11)
و هر دو را شیطان وسوسه نمود: «فوسوس لهما الشیطان (12)
هر دو مورد توبیخ خداوند قرار گرفت: «و ناداهما ربّهما الم أنهکما عن تلکما الشجرة».
هر دو را شیطان گمراه کرد: «فَاَزَلَّهما الشیطان».(13)
«و اقل لکما انّ الشیطان عدو مبین».(14)
مجازات هر دوى آنها یعنى بیرون رانده شدن از بهشت مساوى بود: «فَاَخْرَجَهُما ممّا کانا فیه».(15)
هر دو توبه کردند: «قالا ربّنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین».(16)
توبه هر دو پذیرفته شد: «فتاب علیه انّه هو التّواب الّرحیم».(17)
پس نتیجه این مىشود که زن و مرد از نظر خلقت و آفرینش مساوى هم است و هیچیک بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و اگر برترى باشد به واسطه علم و کمالات نفسانى و فضائل اخلاقى است که خارج از سرشت و خلقت آنها مىباشد.
تساوی در کسب کمالات و فضایل:
یکى دیگر از نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن در فرهنگ جاهلى و ادیان تحریف شده این بود که زن از جهت توانایىهاى معنوى و روحانى، ضعیف است و نمىتواند به مراتب عالى معنوى راه یابد و به مقام قرب الهى آنطور که مردان مىرسد برسد، قرآن کریم در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. به تعبیر شهید مطهرى، اسلام در سیر من الخلق الى الحق و حرکت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست و تفاوتى که اسلام قائل است در سیر من الحق الى الحق است، در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمّل مسئولیت پیغامبرى است که مرد را بر این کار مناسب دانسته است.(18)
قرآن همان اوصاف دهگانه که براى مرد ذکر مىکند، براى زن هم ذکر مىکند و هیچ فرق بین آنها نمىگذارد:
«انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصّدقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین اللّه کثیراً و الذّاکرات اعد اللّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً»(19)
وعده برخوردار شدن از حیات طیّبه به هر دو جنس داده است.
«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیواةٍ طیّبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون».(20)
وعده دخول در بهشت به هر دو صنف داده است:
«و من عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة»(21)
وعده برخوردارى از نعم الهى در بهشت به هر دو طائفه داده است.
«وعد اللّه المؤمنین و المؤمنات جنّاتٍ تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها».(22)
وعده رزق به حساب به هر دو طائفه داده است:
«و مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة و یرزقون بغیر حساب».(23)
انجام عمل صالح را براى هر دو جنس ممکن مىداند.
«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى».
حضرت مریم اصوه فضیلت:
قرآن، در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسى، از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد مىکند، در کنار حضرت آدم و ابراهیم از همسران آنها و در کنار حضرت موسى و عیسى از مادران آنها، در نهایت تجلیل و عظمت یاد مىکند. اگر همسران نوح و لوط به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهرانشان ذکر مىکند و از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلید بوده، غفلت نکرده، به فرموده شهید مطهرّى، گویى قرآن خواسته است در داستانها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.(24)
قرآن درباره حضرت مریم مادر عیسى مىگوید: کار او از لحاظ مقامات معنوى و فضایل نفسانى به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن مىگفتند: «فنادته الملائکة و هو قائمٌ یصلّى فى المحراب».(25)
با او گفت شنود مىکردند: «اذ قالة الملائکة یا مریم انّ اللّه یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم...»(26)
به او بشارت مىداد: «یا مریم انّ اللّه اصطفیک و طهّرکِ و اصطفیک على نساء العالمین».(27)
او را به عبادت خدا مىخواند: «یا مریمُ اقْنُتى لِرَبّک و اسجُدى وَ ارْکَعِى مَعَ الرّاکعین».(28)
از غیب براى او روزى مىرسد: «کلّما دَخَلَ علیها زکریّا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم اَنّى لَکِ هآذا قالت هو مِنْ عند اللّه».(29)
پس نتیجه این مىشود زن در تحصیل کمالات معنوى و فضائل اخلاقى و پیمودن پلّههاى معرفت و رسیدن به قرب الهى هیچ فرق با مرد ندارد.
تساوی در کیفر و پاداش:
قرآن کریم همانگونه که زنان را مانند مردان انسان و موجود برتر عالم خلقت و داراى اراده و اختیار مىداند و برایش شخصیت حقوقى قائل است، همانطور هم آنان را به طور یکسان مسئول اعمال و کردار خودش مىداند، و اگر کار خوب و نیکوى انجام داد برایش ثواب و پاداش برابر با ثواب و پاداش مردان، و اگر گناهى مرتکب شد مجازاتى برابر با مجازات مردان در انتظارشان خواهد بود، نه کمتر و نه بیشتر، و لذا قرآن مىفرماید کسى عمل صالح انجام بدهد «مرد باشد یا زن» آن مؤمن است.
الف) دخول در بهشت را پاداش مىدهد.
«و مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة».(30)
ب) رزق به حساب را پاداش مىدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
آغاز کوچ پاییزه
۱.به تازگی کوچ پاییزه بختیاریان و دیگر ایلات ایران شروع شده ، به جرات م توان گفت که کوچ زیبا ترین و عجیب ترین سبک زندگی در حال حاضر محسوب می شود ، فرهنگی که باعث شگفتی انسان های شهر نشین و راحت طلب می شود . واقعا حقیقت زندگی کوچ نشینی چیست که با وجود سختی های طاقت فرسا هنوز بعد قرن ها دوام آورده و هنوز مردمانی هستند که آن را به زندگی راحت طلبانه و پر از نیرنگ شهر ترجیح می دهند ؟؟
هر بار که کوچ ایل آغاز میشود ، سوالات بسیاری مطرح می شود ، سوالاتی که شاید یک پاسخ نانوشته داشته باشد ، نظر شما چیست ؟
آیا کوچ نشینی رو به زوال است و نابود می شود ؟
آیا کوچ نشینی کاری بی فایده است؟
آیا کوچ با عث تخریب و نابودی طبیعت است ؟
آیا کوچ نشینان باید اسکان پیدا کنند ؟
اصلا چرا عده ای در قرن ۲۱ کوچ نشین اند؟
زباله های انسان های مثلا مدرن و شهر نشین طبیعت را نابود می کند یا کوچ ؟
کوچ را به عنوان یک روش زندگی – یک راه برای رسیدن به هدفی از زنده بودن ،قبول دارید ؟
به هر حال شناخت زندگی کوچ نشینی با محاسبات عقلی و جامعه شناسی و منطقی و ... ممکن نیست ، آن چیزی که باعث پایداری کوچ نشنینی شده هنوز هم می تواند آن را از زوال حفظ کند حتی اگر همه چیز دست در دست هم دهد تا با فشار های پنهانی ، کوچ نشنینی را از انسان های آزاد بگیرد . کوچ یک فرهنگ و یک میراث است ، فرهنگ و میراثی از انسان های آزاد اولیه اما بالاتر از آن کوچ نشینی سبکی از زندگی است که هنوز کسانی آن را به عنوان راه زندگی انتخاب می کنند ، راهی که انتخاب آن با مسائل اقتصادی و رفاهی و .. همخوانی ندارد اما هنوز هم انتخاب می شود . پس لطفا در جواب به سوالات بالا از نکته ای که گفتم غافل نشوید .
برای شناخت حقیقت کوچ ، باید کوچ کرد اما اگر نمی توانید کوچ کنید پس حداقل کمی در باره این فرهنگ ، این راه عجیب زندگی تحقیق کنید تا شاید با حس کوچ کردن کمی آشنا شوید ، احساسی که این راه زندگی را جاودانه نگه داشته ، حسی که باعث شده تا فیلم علف یا فیلمی چون مردمان باد برای همیشه در سینمای مستند جهان جاودانه بمانند .
با این حال تصمیم گرفتم تا یک مقاله در مورد کوچ و همچنین خبری که به تازگی در ایسکا نیوز در مورد کوچ چاپ شده را در اینجا قرار بدم تا شما خود بخوانید و قضاوت کنید - نظرات خودتون را هم از ما دریغ نکنید .
دنیای پیچیده امروز، بدلیل شتاب همراه شدن با تکنولوژی ها انتخاب یک زندگی بهتر را دشوار کرده است و دیدگاهها را در مورد سبک، روش و شیوه های زندگی برای شاد زیستن متفاوت نموده است.
اما به هر جهت، گروه کثیری از جمعیت ایران با وجود عدم جذابیت و نیز عدم وجود راحتی ایده آل در زندگی شهرنشینی و تنها برای همراهی با تکنولوژی مدرن این نوع زندگی، از طبیعت، انس و هم آغوشی با آن دور مانده است.
بایدگفت؛ کوچ نشینی کهن ترین شیوه زیست بشر است که پابرجا ماندنش تا عهد حاضراز بزرگترین جاذبه های این شیوه فرهنگی معیشت است.
جمعیت عشایر(بعنوان مهم ترین جمعیت کوچنده) که از دیرباز تا به امروز برای تأمین مایحتاجش، کوهها و دشتها را با تابعیت از زمان طی می کند، دز ابتدای قرن حاضر، تنها با جمعیتی حدود 2درصد(1میلیون و 400هزار نفر) روندی شتابناک را به سمت زوال می پیماید.
عشایری که بازماندگان روزگاران قدیم اند و همچنان چرخیدن چرخ زندگیشان را از زمین و آسمان و حیوانات وام می گیرند.
آنها؛ یادگاران بشریت و حافظان و حاملان ارزشها و میراث فرهنگی اصیل ایرانیند که به شیوه ای باورنکردنی و طی قرنها و سالیان طولانی اقدام به حفظ سنن و آداب و رسوم گذشته خود نموده اند که این اصالت را به جاذبه ای برای صنعت گردشگری بدل کرده است، بطوریکه اگر هر عنصر فرهنگی را در نظر بگیریم یا برگرفته از فرهنگ این قشر منظم تولیدکننده است یا بنوعی با آن در ارتباط است و این ویژگی سبب ملموس شدن فرهنگ این جامعه برای تمام اقشار جامعه گردیده است.
توانایی همرنگ شدن با شرایط محیطی و شیوه زیستشان(بعنوان مهم ترین ویژگی این قشر فرهنگی)، مسکن، زبان، موسیقی، رقص ها، غذاها، لباسهای محلی، آثار و صنایع دستی به همراه آیین های به جای آوردن جشن ها از مهم ترین جاذبه های ایلات و عشایر است که بعنوان نمادی از زندگی سنتی بشر و هماهنگیش با طبیعت و نیز ویژگی منحصر به فرد مردم شناسانه ای که در خود داراست، می تواند عاملی برای جذب و جلب گردشگران باشد که متأسفانه در واقعیت جامعه امروز، چنین نیست.
در جامعه امروز و در نگاه برنامه ریزان و سیاستگزاران، یک دید کمیت گرا از مفهوم توسعه شکل گرفته است که شامل نگرشی است که توسعه را گذار از مرحله دامداری - کشاورزی و ورود به مرحله صنعتی می داند، بی آنکه بداند کشاورزی و دامداری، بدلیل ویژگی خودکفایی از ضروریات و پایه های توسعه یافتگی در هر کشوری است.
منکر ضرورت وجود تکنولوژی و صنعت در زندگی نیستیم، اما با تغییر شکل زندگی عشیره ای در ایران، عشایر بدون هیچ منفعتی به سمت یکجانشینی در شهرها و روستاها حرکت می کنند و این قطعا موجب تضعیف کشاورزی و نیز صنعت دامداری می گردد.
در این سفر 3روزه، هرچند زمان برای دیدن واقعیات اندک بود اما آنچه دیدیم همه نشان از عدم انگیزه کافی برای زندگی در زیر چادر بود، عشایری که تنها نیازمند درک بیشتر و داشتن منزلت اجتماعی بالاترند و مهم برایشان آنست که دست کم گرفته نشوند، امروز با نوعی توسعه نیافتگی شدید ناشی از فشارهای بیرونی و تحولات درونی روبرویند و با وجود رضایت نسبی از نحوه زندگیشان، گرایش به شهرنشبنی دارند.
عشایر ایران قدم در راهی گذاشته اند که اگر اصلاح نگردد، تنها نامی ازآنها در تاریخ باقی خواهدماند و این برای این جامعه تأثیرگذار؛ بعنوان یک هویت و میراث زنده ملی نمی تواند چندان خوشایند باشد.
به عبارتی؛ دولت باید توسعه را بگونه ای وارد زندگی عشایر نماید که خود عشایر در نهادینه شدن این تغییرات دخیل شوند، در غیر اینصورت باز هم با همان دوگانگی حرکتی روبرو خواهیم بود، به این معنا که عشایر؛ از یکسو به شیوه رضایتمند گذشته خود ادامه