لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
فهرست
استغفار در ایات قران................................................................1
حجاب در ایات قران..................................................................5
نماز در ایات قران....................................................................8
محبت در ایات قران................................................................11
منطق در ایات قران.................................................................13
اب در ایات قران....................................................................17
استغفار:
منافقین و استغفار خداوند در مورد منافقین می فرماید: «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رووسهم» وقتی به آنها گفته می شود بیایید تا پیغمبر برای شما استغفار کند سرشان را می پیچند که این حرفها چیست که می زنید؟ «و رایتهم یصدون و هم مستکبرون» اینها را می بینی در حالی که صد می کنند که هم ممکن است به معنای اعراض خودشان باشد و هم به معنای اعراض دادن مردم، خودشان روی برمی گردانند و یا مانع مردم هستند و آنها تکبر می ورزند (منافقین/ 5).
کسی که به پیغمبر ایمان داشته باشد، محال است در مقابل ایشان استکبار بورزد. قرآن می فرماید ولی کار اینها از این حرفها گذشته است. به آنها گفته اند بیایید پیغمبر برای شما استغفار کند. مگر این گناهان با این استغفارها آمرزیده می شود؟ «سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم» فرقی نمی کند، چه تو برای اینها استغفار بکنی و چه نکنی خدا هرگز اینها را نخواهد آمرزید، «ان الله لایهدی القوم الفاسقین» خدا مردم فاسق و خارج را هدایت نمی کند (منافقون/ 6).
فسوق همان خروج است. آیه بعد گویی می خواهد بیان کند که چرا خداوند اینها را نمی آمرزد. قرآن یک گناه این منافقین را که اهانتی بود که به خدا، پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلّم، اسلام و مومنین کردند گوشزد می کند: «هم الذین یقولون لاتنفقوا علی من عند رسول الله؛ آنها همان کسانند که می گویند: به کسانی که نزد رسول خدایند انفاق نکنید» (منافقون/7 ).
یکی از صفات پرهیزکاران استغفار در سحرگاهان است خداوند در آیات 15 تا 19 سوره ذاریات می فرماید: «انَّ الْمُتَّقِینَ فى جَنَّت وَ عُیُون* ءَاخِذِینَ مَا ءَاتَاهُمْ رَبهُمْ إِنهُمْ کانُوا قَبْلَ ذَلِک محْسِنِینَ* کانُوا قَلِیلاً مِّنَ الَّیْلِ مَا یهْجَعُونَ* وَ بِالأَسحَارِ هُمْ یَستَغْفِرُونَ* وَ فى أَمْوَلِهِمْ حَقُّ لِّلسائلِ وَ المَْحْرُومِ؛ پرهیزگاران در باغهاى بهشت و در میان چشمه ها قرار دارند. و آنچه پروردگارشان به آنها مرحمت کرده دریافت مى دارند زیرا آنها پیش از آن ( در سراى دنیا ) از نیکوکاران بودند. آنها کمى از شبها را مى خوابیدند. و در سحرگاهان استغفار مى کردند. و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود». دومین وصف آنها را چنین بیان مى کند: آنها پیوسته در سحرگاهان استغفار مى کردند. در آخر شب که چشم غافلان در خواب است، و محیط از هر نظر آرام، قال و غوغاى زندگى مادى فرو نشسته و عواملى که فکر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است برمى خیزند و به درگاه خدا مى روند، در پیشگاه معبود به راز و نیاز مى پردازند، نماز مى خوانند و مخصوصا از گناهان خود استغفار مى کنند.
خداوند بعد از فتح مکه به پیامبر اکرم می فرماید: می فرماید: «فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّک وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابَا؛ پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است» ( نصر/ 3).
در ذیل آیه سه دستور مهم به پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلّم ( و طبعا به همه مؤمنان ) مى دهد که در حقیقت شکرانه اى براى این پیروزى فتح مکه و واکنش مناسبى در برابر این نصرت الهى است، دستور به تسبیح و حمد و استغفار. تسبیح به معنى منزه شمردن خداوند از هر گونه عیب و نقص است و حمد براى توصیف او به صفات کمالیه است، و استغفار در برابر نقصانها و تقصیرهاى بندگان است. این پیروزى بزرگ سبب شد که افکار شرک آلود زدوده شود، کمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد و گم کرده راهان به سوى حق بازگردند. این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها مى گذارد ( پاکى از این نقص ) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده هایش توانا است ( موصوف بودن به این کمال ) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند. بعلاوه ممکن است به هنگام پیروزى واکنشهاى نامطلوبى در انسان پیدا شود و گرفتار غرور و خود برتربینى گردد، و یا در برابر دشمن دست به انتقامجوئى و تصفیه حساب شخصى زند. این سه دستور به او تعلیم مى دهد که در لحظه حساس پیروزى بیاد صفات جلال و جمال خدا بیفتد، همه چیز را از او بداند و در مقام استغفار برآید تا هم غرور و غفلت او زایل گردد، و هم از انتقامجوئى بر کنار ماند.
در جای دیگر می فرماید: «وَ أَنِ استَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَعاً حَسناً إِلى أَجَل مُّسمًّى وَ یُؤْتِ کلَّ ذِى فَضل فَضلَهُ وَ إِن تَوَلَّوْا فَإِنى أَخَاف عَلَیْکمْ عَذَاب یَوْم کَبِیر؛ و دیگر این که از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او روی کنید تا شما را از بهره ای نیکو تا مدتی معین بهره مند سازد و به هر صاحب فضیلتی فضل او را (به تناسب کمالش) عطا کند. و اگر رویگردان شوید، من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم» (هود/3)، و پاکى و تقوا شما را بشارت به سرنوشتى سعادتبخش مى دهم (اننى لکم منه نذیر و بشیر؛ هود/2 ).
در این آیه به یکی از مراحل مهم دعوت انبیاء به سوى حق اشاره شده است که سومین دعوتم این است که از گناهان خویش استغفار کنید، و از آلودگیها خود را شستشو دهید و چهارمین دعوتم این است که به سوى او باز گردید و پس از شستشوى از گناه و پاک شدن در سایه استغفار، خود را به صفات الهى بیارائید که بازگشت به سوى او چیزى جز اقتباس از صفات او نیست (ثم توبوا الیه).
آمرزش گناهان در پی استغفار
در آخر همین زیارت چنین می خوانیم: «اللهم انک قلت: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما» (نساء/64) یعنی خدایا تو در کلام مجیدت به پیامبر گفتی: اگر آنان آنگاه که به خود ستم می کنند نزد تو بیایند و از خداوند طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز برای آنها طلب آمرزش کند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت . سپس خطاب به رسول اکرم می گوییم: «و انی اتیتک مستغفرا تائبا من ذنوبی و انی اتوجه بک الی الله ربی و ربک لیغفر لی ذنوبی» ای پیامبر عزیز! من آمده ام نزد تو در حالی که از خداوند آمرزش می طلبم و در حالی که از گناه گذشته ام پشیمانم، من به وسیله تو که بنده صالح خدا هستی و می توانی برای من دعا و استغفار کنی به سوی خدا که هم پروردگار من است و هم پروردگار تو رو آورده ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بیامرزد.
ما مسلمانان در زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، چنین می خوانیم: «اللهم انی اعتقد حرمه صاحب هذا المشهد الشریف فی غیبته کما اعتقدها فی حضرته و اعلم ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون، یرون مقامی و یسمعون کلامی و یردون سلامی» یعنی: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات همان می دانم که در زمان حیات داشت. من می دانم که پیامبر تو و جانشینانی که تو برگزیدی همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم می بینند، سخنم را می شنوند، سلامم را پاسخ می گویند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آیات قرآن و امى بودن پیامبر(ص)
مقدمه: کلمه امى به عنوان یکى از صفات پیامبر اکرم در قرآن مجید آمده است مفسرین، تفاسیر مختلفى در معناى این کلمه دارند. در این مقاله مطالب این تفاسیر بیان شده و قول صحیح ذکر گردیده است.
مفسران اسلامى کلمه«امى» را سه جور تفسیر کردهاند: 1 - درس ناخوانده و ناآشنا به خط و نوشته.
اکثریت طرفدار این نظرندو یا لااقل این نظر را ترجیح مىدهند.طرفداران این نظر گفتهانداین کلمه منسوب به «ام» است که به معنى مادر است.امى یعنى کسى که بهحالت مادرزادى از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشتهها و معلومات بشرى باقى مانده است، و یا منسوب به «امت» است،یعنى کسى که به عادت اکثریت مردم است، زیرا اکثریت توده، خط و نوشتن نمىدانستند و عده کمى مىدانستند، همچنانکه «عامى» نیزیعنى کسى که مانند عامه مردم است و جاهل است (1) .بعضى گفتهاند یکى از معانى کلمه «امت» خلقت است و«امى» یعنى کسى که بر خلقت و حالت اولیه که بىسوادى است باقى است و به شعرى از «اعشى» استناد شده است (2) ، و بههر حال، چه مشتق از «ام» باشد و چه از «امت» ، و «امت» به هر معنى باشد، معنى این کلمه درس ناخوانده است.
2 - اهل ام القرى.
طرفداران این نظر این کلمهرا منسوب به «ام القرى» یعنى مکه دانستهاند.در سوره انعام آیه92 از مکه به «ام القرى» تعبیر شده است: و لتنذر ام القرى و من حولها.
براى اینکه تو به مکه و آنان که در اطرافمکه هستند اعلام خطر کنى.
این احتمال نیز از قدیم الایام در کتب تفسیر آمدهاست(3) و در چندین حدیث از
.............................................................. 1.مفردات راغب، ذیل کلمه «ام» .و مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 2.مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 3.مجمع البیان، ذیل آیه 75 آل عمرانو آیه 156 اعراف، و تفسیر امام فخر رازى، ذیل آیه 75 از سوره اعراف.
صفحه : 230
احادیثشیعه این احتمال تایید شده است هرچند خود این حدیثها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه اسرائیلى دارد (1) .
این احتمال بهادلهاى رد شده است (2) : یکى اینکه کلمه «ام القرى» اسم خاص نیست وبر مکه به عنوان یک صفت عام نه یک اسم خاص اطلاق شده است.ام القرى یعنى مرکز قریهها.هر نقطهاى که مرکز قریههایىباشد ام القرى خوانده مىشود.از آیه دیگر از قرآن که در سوره قصص آیه 59آمده است معلوم مىشود که این کلمه عنوان وصفى دارد نه اسمى: و ما کان ربک مهلک القرى حتى یبعث فى امها رسولا.
پروردگار تو چنیننیست که مردم قریههایى را هلاک کند مگر آنکه قبلا پیامبرى در مرکزآن قریهها بفرستد و حجت را بر آنها تمام کند.
معلوممىشود در زبان قرآن هر نقطهاى که مرکز یک منطقه باشد ام القراىآن منطقه است (3) .
دیگر اینکهاین کلمه در قرآن به کسانى اطلاق شده است که مکى نبودهاند.در سورهآل عمران آیه 20 مىفرماید: و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ء اسلمتم.
بگو بهاهل کتاب و به امیین(اعراب غیر یهودى و نصرانى)آیا تسلیم خدا شدید؟ پس معلوم مىشود در عرف آن روز و در زمان قرآن بههمه اعرابى که پیرو یک کتاب آسمانى نبودند «امیین» گفته مىشده است.
بالاتر اینکه این کلمه حتى به عوام یهود که سواد ومعلوماتى نداشتند با اینکه
.............................................................. 1.مجله آستان قدس، شماره 2. 2.همان ماخذ. 3.در یکى از روایاتى که وارد شده کلمه «امى» منسوببه ام القرى یعنى مکه است، تایید شده که این کلمه وصف عام است نه اسم خاص، زیرا مىگوید: «و انما سمى الامىلانه کان من اهل مکة و مکة من امهات القرى» یعنى پیغمبر از آن جهت«امى» خوانده شده است که از اهل مکه است و مکه یکى از ام القرىهاست.
صفحه : 231
اهل کتاب شمرده مىشدند نیز اطلاق شده است، چنانکه درسوره بقره آیه 78 مىفرماید: و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی.
بعضى از فرزندان اسرائیل امى هستند، از کتاب خود اطلاعى ندارند مگریک سلسله خیالات و اوهام.
بدیهى استیهودیانى که قرآن آنان را «امى» خواندهاست، اهل مکه نبودهاند، غالبا ساکن مدینه و اطراف مدینه بودهاند.
سوم اینکه اگر کلمهاىمنسوب به ام القرى باشد طبق قاعده ادبى باید به جاى «امى» ، «قروى»گفته شود، زیرا طبق قاعده باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضاف و مضافالیه، خاصه آنجا که مضاف، کلمه «اب» یا «ام» یا «ابن» یا «بنت» باشد به مضاف الیه نسبت داده مىشود نه به مضاف، چنانکه درنسبت به ابوطالب، ابو حنیفه، بنى تمیم طالبى، حنفى، تمیمى گفته مىشود.
3 - مشرکین عربکه تابع کتاب آسمانى نبودند.
این نظریه نیز ازقدیم الایام میان مفسران وجود داشته است.در مجمع البیان ذیل آیه 20سوره آل عمران که «امیین» در مقابل «اهل کتاب» قرار گرفته است(و قل للذین اوتوالکتاب و الامیین)، این نظر را به صحابى و مفسر بزرگ عبد الله بن عباس نسبت مىدهد و در ذیل آیه 78 از سوره بقرهاز ابو عبیده نقل مىکند، و از ذیل آیه 75 آل عمران بر مىآید که خود طبرسى همین معنى را در مفهوم آن آیه انتخاب کرده است.
زمخشرى درکشاف نیز این آیه و آیه 75 آل عمران را همین طور تفسیر کرده است.
فخر رازى این احتمال را در ذیل آیه 78 بقره وآیه 20 آل عمران نقل مىکند.
ولى حقیقت این است کهاین معنى، یک معنى جداگانه غیر از معنى اول نیست، یعنى چنیننیست که هر مردمى که پیرو یک کتاب آسمانى نباشند به آنها «امى» گفته شود هرچند آن مردم تحصیلکرده و باسواد باشند.این کلمه به مشرکین عرب از آن جهت اطلاق شده است که مردمى بىسواد بودهاند.آنچهمناط استعمال این کلمه درباره مشرکین عرب است نا آشنایى آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروى نکردن
صفحه : 232
آنها از یکى از کتب آسمانى.لهذا آنجا که این کلمهبه صورت جمع آمده و به مشرکین عرب اطلاق شده است این احتمال ذکر شده، اما آنجا که مفرد آمده است و بر رسولاکرم اطلاق شده است احدى از مفسران نگفته که مقصود این است که آن حضرت پیرو یکى از کتابهاى آسمانى نبودهاست.در آنجا بیش از دو احتمال به میان نیامده است: یکى ناآشنا بودن آن حضرت با خط، دیگر اهل مکه بودن، و چون احتمالدوم به ادله قاطعى که گفتیم مردود است، پس قطعا آن حضرت از آن جهت «امى» خوانده شده است که درس ناخوانده و خط نانوشته بوده است.
در اینجا احتمال چهارمى در مفهوم این کلمه داده مىشودو آن این است که این کلمه به معنى ناآشنایى با متون کتابهاى مقدس باشد.این احتمال همان است که آقاى دکترسید عبد اللطیف از پیش خود اختراع کرده و احیانا آن را با معنى سومى که ذکر کردیمو از مفسران قدیم نقل کردیم، خلط کرده است.مشار الیه مىگوید: «کلمات «امى» و «امیون» در قرآن در چند جاى مختلفبه کار رفته است، اما همیشه و همه جا فقط یک معنى از آن مستفاد مىشود.کلمه «امى» در لغت اصلا به معنى کودکنوزادى است که از بطن مادر متولد مىشود و با اشاره به همین حالتحیات و زندگى است که کلمه «امى» را با معنى ضمن آن به معنىکسى که نمىتواند بخواند و بنویسد تعبیر کردهاند.کلمه «امى» همجنین به معنى کسى است که در «ام القرى» زندگىمىکرده است.ام القرى یعنى مادر شهرها، شهر پایتخت و عمده، و این صفتى بود که اعراب زمان پیغمبر براى شهر مکهقائل بودند.بنابراین کسى که اهل مکه بود «امى» نیز نامیده مىشد.
یک مورد استعمال دیگر کلمه «امى» براى کسى است کهبا متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته است و از پیروان دیانتیهود یا دین مسیح که در قرآن به عنوان «اهل الکتاب» نامیدهشدهاند، نبوده است.در قرآن کلمه «امیون» براى اعراب پیش از اسلام که کتاب مقدسى نداشتهاند و پیرو تورات و انجیلهم نبودهاند، به کار رفته است و در مقابل کلمه «اهل الکتاب» قرار مىگرفته است.
در حالى که براى کلمه«امى» اینهمه معانى مختلف وجود دارد معلوم نیست چرا مفسرانو مترجمان قرآن، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، فقط معنى ابتدایى یعنى نوزاد چشمو گوش بسته را گرفتهاند و آن را به بىسواد و جاهل تعبیر کردهاند و در نتیجه اهل مکه پیشاز اسلام را نیز امیون یا گروهى بىسواد معرفى کردهاند؟!»(1)
.............................................................. 1.نشریه کانون سردفتران،شماره آبان ماه 1344، نقل از نشریه آموزش و پرورش شماره شهریور 1344.
صفحه : 233
اولا، از قدیمترین ایام، مفسران اسلامى کلمه «امى»و «امیون» را سه جور تفسیر کردهاند و لا اقل احتمالات سه گانهاى درباره آن ذکر کردهاند.مفسران اسلامى برخلاف ادعاى آقاى دکتر سید عبد اللطیف فقط به یک معنى نچسبیدهاند.
ثانیا، هیچ کسنگفته است که کلمه «امى» به معنى نوزاد چشم و گوش بسته است کهمعنى ضمنى آن کسى باشد که نمىتواند بخواند و بنویسد.این کلمه اساسا در موردنوزاد به کار نمىرود، در مورد بزرگسالى به کار مىرود که از لحاظ فن خواندن و نوشتن به حالتى است که از مادر زاده شدهاست، به اصطلاح علماى منطق مفهوم «عدم و ملکه» دارد.منطقیین اسلامى همواره این کلمه را بهعنوان یکى از مثالهاى عدم و ملکه در کتب منطق ذکر مىکردهاند.
ثالثا، اینکه مىگوید یکى از معانى این کلمه اینبوده که با متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته باشد، صحیح نیست.آنچه از اقوال قدماى مفسرین و اهل لغت استفاده مىشوداین است که این کلمه در حالت جمع(امیین)به مشرکین عرب گفته مىشده است در مقابل اهل کتاب، به این علت کهغالبا مشرکین عرب بىسواد بودند، و ظاهرا این عنوان تحقیر آمیز را یهودیان و مسیحیان به آنها داده بودند.
ممکن نیست مردمى فقطبه خاطر اینکه با زبان و کتاب مخصوصى آشنایى ندارند ولى به زبانخودشان بخوانند و بنویسند به آنها «امیین» گفته شود، زیرا به هر حال ریشه این کلمهبنا بر این تفسیر نیز کلمه «ام» یا «امت» است و مفهوم باقى بودن به حالت اولى و مادرزادى را مىرساند.
و اما علت اینکه اینکلمه از ریشه ام القرى شناخته نشده است با اینکه به صورت احتمالهمواره آن را ذکر مىکردهاند، اشکالات فراوانى است که در این معنى وجود داشته است و قبلا بیان شد.
پس تعجباین دانشمند هندى بیجاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دانشکده علوم قرآنی زاهدان
مقطع کارشناسی
موضوع :
شرک در آیات و روایات
استاد راهنما :
دکتر حسین خاکپور
گردآورنده :
محمد رضا رحیمی حق حقی
تابستان 87
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا
امیرالمومنین علی و اولاده المعصومین (علیهم السلام)
هر کسی بر سینه اش مهری زده در راه عشق
من بـه روی سینـه خود مهر زیـنب می زنـم
تقدیم به:
آستان مقدس اهل البیت علیهم السلام آنانکه شایسته است بگوییم«موالی لا احصی ثنائکم و لا ابلغ من المدح کنهکم» که نمی توان مدح و ثنای ایشان را شمرد و به کنه معرفتشان دست یافت.
و:
تقدیم به روح والا و عالیه رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) که انقلاب عزیز و عظیم مرهون فداکاری شهدا و امام راحلمان است.
و :
تقدیم به پدر و مادر مهربانم که همیشه همچون دو یار صمیمی و مهربان در کنارم بودند و در فراز و نشیب زندگی سنگ صبورم بودند.
تقدیم به :
همسر گرامیم که همواره و در تمام مراحل زندگیم همراه و یاورم هستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آن :
دومین آیه که مورد استشهاد پیامبر اکرم (ص ) قرار گرفته آیه ولایت است , حضرت فرمود : « و هو ولیکم بعدالله و رسوله , و قد انزل الله تبارک و تعالی بذلک ایه من کتابه ; علی صاحب اختیار و ولی شما است بعد از خدا و رسولش . و در این آیه در قرآنش نازل فرموده است , آنجا که می فرماید : « انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون»
حادثه ای رخ داد که می توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین کند و برای همیشه , انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد , به این جهت , داستان غدیر یک قصه تاریخی خاص نیست که زمان آن گذشته باشد و همین طور یک حادثه شخصی نیز نیست که پیامبر فقط علی (ع ) را به عنوان وصی خود (آنچنان که شیعیان می گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان که اهل سنت مدعی هستند) معرفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد , بلکه در غدیر خم تاریخ کل بشریت رقم خورد , چرا که امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد , حقیقتی که از امیرمومنان آغاز می شود و به مهدی صاحب الزمان (ع ) منتهی می گردد. در سال دهم هجرت , بعد از اتمام حج , که آن را به نامهای متعددی خوانده اند , همچون « حجه الوداع » و « حجه البلاغ » « حجه الکمال » . « حجه التمام » و حجه الاسلام در « غدیرخم » قبل از « جحفه » که راههای متعددی همچو اهل مدینه , مصر , عراق , از آنجا منشعب و جدا می شود. حادثه ای رخ داد که می توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین کند و برای همیشه , انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد , به این جهت , داستان غدیر یک قصه تاریخی خاص نیست که زمان آن گذشته باشد و همین طور یک حادثه شخصی نیز نیست که پیامبر فقط علی (ع ) را به عنوان وصی خود (آنچنان که شیعیان می گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان که اهل سنت مدعی هستند) معرفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد , بلکه در غدیر خم تاریخ کل بشریت رقم خورد , چرا که امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد , حقیقتی که از امیرمومنان آغاز می شود و به مهدی صاحب الزمان (ع ) منتهی می گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده اند. لذا از همان آغاز تلاش کردند(و در حدی موفق شدند) که داستان غدیر را تاویل نمایند , چرا که اگر فقط امامت امیر مومنان بود , ممکن بود به نوعی آن را پذیرا شوند , ولی آنچه ترس داشتندو دارند , ادامه کار , و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است که سخت مخالفان را خلع سلاح می کرده است . بنابراین به شدت در مقابل آن قرار گرفتند و ازاول زیر بار نرفتندتا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند. و پیامبر اکرم (ص ) نیز به خوبی به این مسئله توجه داشته لذا تصریح فرمود که امامت ادامه دارد « ...ثم من بعدی علی ولیکم و امامکم بامرالله ربکم ثم الامامه فی ذریتی من ولده الی یوم تلقون الله عز اسمه و رسوله1 سپس بعد از من علی ولی شما و امام شما به فرمان خداست . سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید , می باشد. » آنچه پیش رو دارید نگاهی است به آیاتی که در خطبه غدیر درباره امامت علی (ع ) و دیگر امامان (ع ) مورد استدلال و اشاره قرار گرفته است . نکاتی از حدیث و حادثه غدیر یک نگاه اجمالی به خطبه و حدیث غدیر , وقایعی قبل و بعد از آن بخوبی این نکته را روشن می سازد که بحث امامت علی (ع ) و تداوم آن مطرح بوده است به جهت این نکات : 1 ـ پیامبراکرم (ص ) حدود نودهزار نفر تا یکصد وبیست هزار نفر رادر گرمای شدید در چهار راهی جحفه متوقف ساخت که نشانگر اهمیت مسئله مطرح شده می باشد. 2 ـ خطبه خویش را با ذکر این نکته آغاز می کند که رحلت من نزدیک است و به زودی عوت حق را لبیک می گویم , این خود نشان از آن دارد که در پی مطرح کردن جانشین خویش می باشد. 3 ـ از مردم اقرار و اعتراف گرفت که آنچه را خداوند برای آنان از اعتقادات و احکام و اعمال فرستاده است به آنها ابلاغ نموده و خدا را بر این اقرار شاهد گرفت . 4 ـ حدیث ثقلین را مجددا یادآوری نمود که اگر می خواهید دچار گمراهی نشوید از قرآن و اهل بیت (ع ) جدا نشوید , و این سخن مقدمه ای است برای نکته بعدی . 5 ـ بعدازاین که دست علی (ع ) را بالامی برد واز مردم اقرار می گیرد که خدا و رسولش بر آنان ولایت دارند , می فرماید : « هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست » یعنی همان ولایتی که برای پیامبر اکرم (ص ) ثبات است , که ولایت زعامت و حکومت بر آنان باشد , برای علی (ع ) نیز ثابت است . 6 ـ جمله « من کنت مولاه و ... » را سه بار و به قول احمد حنبل چهار بار تکرار نمود تا هم تاکیدی شده باشد و هم کسانی که متوجه نشده اند , متوجه شوند. 7 ـ در حق کسانی که ولایت علی (ع ) را بپذیرند دعا , و در حق کسانی که آن را رد کند نفرین نمود. 8 ـ آیات عدیده ای از قرآن ازجمله آیه تبلیغ اکمل و ... , مورد استدلال و استشهاد قرار گرفت که بعدا بیان می شود. 9 ـ تبریک گفتن حاضران و بیعت زن و مرد با امیر مومنان (ع ) و ... همه نشانگر این مطلبند که هدف , معرفی امامت امیرمومنان (ع ) و تداوم آن بوده است . باتوجه به این نکات سراغ آیاتی می رویم که در خطبه غدیر و بعد از آن مورد استدلال و اشاره قرار گرفته و یا بعد از حادثه نازل شده است . 1 ـ آیه تبلیغ یا اعلام امامت بعد از ثنا و شتایش الهی فرمود : « فاوحی الی ... « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس 2 ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است , کاملا (به مردم ) برسان , و اگر نکنی , رسالت او را انجام نداده ای , خداوند تو را از (خطرات احتمالی ) مردم نگاه می دارد » . 3 آنگاه ادامه داد که مردم ! جبرئیل سه بار نازل شده است که خداوند فرمان داده که در میان این جمع برای سفید و سیاه اعلام کنم که : « ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی و الامام بعدی ;4 که به حقیقت علی بن ابی طالب برادر و وصی و جانشین و پیشوای بعد از من است . » در منابع اهل سنت می خوانیم که این عباس نقل کرده است که آیه « یا ایها الرسول ... » در مورد علی (ع ) نازل شد. خداوند به رسول خدا فرمان داد که در مورد (ولایت ) علی (ع ) تبلیغ نماید. سپس پیامبر خدا دست علی را گرفت و فرمود : هر کس من صاحب اختیار اویم پس علی صاحب اختیار اوست پس خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد » . 5 2 ـ علی سرپرست شماست دومین آیه که مورد استشهاد پیامبر اکرم (ص ) قرار گرفته آیه ولایت است , حضرت فرمود : « و هو ولیکم بعدالله و رسوله , و قد انزل الله تبارک و تعالی بذلک ایه من کتابه ; علی صاحب اختیار و ولی شما است بعد از خدا و رسولش . و در این آیه در قرآنش نازل فرموده است , آنجا که می فرماید : « انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون ;6 سرپرست و ولی شما , تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند , همانها که نماز را برپا می دارند , و در حال رکوع , زکات می دهند , » و این علی بن ابی طالب بود که اقامه نماز کرد و زکات (صدقه ) در حال رکوع در راه خدا داد . »7 و ضریس از علی (ع ) نقل نموده که آیه « انما ولیکم الله ... » بر پیامبر نازل شد , حضرت به مسجد وارد شدند درحالی که مردم مشغول نماز بودند , دید سائلی ایستاده است , پیامبر رو به سائل کرد و فرمود : آیا کسی چیزی به تو داده است عرض کرد : نه یا رسول الله جز ان رکوع کننده (به علی (ع ) اشاره کرد) که انگشتر خود را به من داد . » 8 علامه شیخ عبدالحسین امینی شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حدیث و استوانه های روایی اهل سنت را با نام و نشانی دقیق کتابهایشان فهرست کرده و متن حدیثی را که حاوی انطباق آیه مذکور با شخص علی (ع ) است از انس بن مالک نقل می کند و در آخر می افزاید : « مضمون این حدیث در این کتابها موجود است و همه آنها تصریح دارند که این آیه در مورد خاتم بخشی حضرت امیرمومنان علی (ع ) در مسجد نبوی نازل گردیده است . » 9 مرتضی را دان ولی اهل ایمان تا ابد چون زدیوان ابد دارد مثال « انما » 10 3 ـ افشای منافقان در ادامه می فرماید : « از جبرئیل خواستم که از بیان آیه تبلیغ مرا معذور دارد , چرا که مومنان (راستین ) در اقلیت و منافقان و خدعه گران و... فراوانند چنان که قرآن کریم در باره آنها فرمود : « تقولون بافوا هکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عند الله عظیم ;11 با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید , و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که در نزد خدا بزرگ است . » همانهایی که مرا آزار دادند , تا آنجا که مرا اذن (خوش باورم نامیدند)... و خداوند در رد آنها فرمود : « و منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن , قل اذن خیرلکم ... ;12 از آنها کسانی هستند که پیامبر(ص ) را آزار می دهند , و می گویند « او آدم خوش باوری است ! » بگو « خوش باوربودن او به نفس شماست » . ... اگر بخواهم اسامی تک تک آنها را ببرم می توانم , و اگر به خواهم به شخص آنان اشاره کنم می توانم , ولکن به خدا در امور آنها(و کارهایشان ) به آنها احترام گذاشتم , با این حال آیه تبلیغ را باید به گوش مردم برسانم . » 13 این منافقان همانهایی بودند که بعد از خطبه غدیر و معرفی علی (ع ) به عنوان جانشین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
آیات جنین شناسی در قرآن
در بخش سوم این کتاب، مقالات متعددی درباره «اعجاز علمی قرآن» در خصوص جنینشناسی وجود دارد که برخی در پی اثبات آن هستند و برخی در پی نفیاش! ولی پرسشی همواره مطرح است: به چه دلیل در قرآن به این مطالب اشاره شده؟ و یا اینکه مطالب جنینشناسی قرآن استدلالات چه مباحثی هستند؟
به جز در سوره علق (2:96) که جزء اولین آیات نازل شده بر پیامبر است و تأکید دارد بر آفرینش انسان از علق؛ در سایر آیات (1) یا از نعمتهای فراوان باریتعالی سخن گفته میشود و (2) یا از آفرینش اولیه کسانی که به قیامت اعتقاد ندارند. این آیات را به ترتیب سورههای قرآن میخوانیم. در آوردن این آیات سعی شده که فقط به همان آیه خاص اکتفا نگردد بلکه – تا حد ممکن – آیات دیگر قبل و بعد آن که با هم هم موضوع هستند نیز آورده شود.
1- النحل 4:16: خلق السموات و الارض بالحق تعالی عما یشرکون* خلق الانسان من نطفه فاذا هو خصیم مبین* و الانعام خلقها لکم فیهادف و منافع و منها تاکلون* و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون*
«آسمانها و زمین را به حق آفرید و از آنچه شریکش قرار میدهند برتر است* انسان را از نطفه بیافرید و همو بود که به ناگاه آشکارا از در دشمنی درآمد* بدینگونه چهارپایان را برای انتفاع شما آفرید و در آن حرارت و منافعی است و از گوشتشان میخورید در آمد و شد صبح و شام آنها برایتان زینت است*
2- الکهف 37:18: واضرب لهم مثلاً رجلین جعلنا لاحد هما جنّتین من اعناب و حففنا هما بنخل و جعلنا بینهم زرعاً * کلتا الجنّتین اتتا کلها و لم تظلم منه شیئاً و فجرنا خلا لهما نهراً * و کان له ثمر فقال لصاحبه و هو یحاوره انا اکثر منک مالاً و اعزّ نفراً* و دخل جنته و هو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هذه ابداً* و ما اظن السِاعه قائمه و لئن رددت الی ربی لاجدن خیراً منها منقلباً* قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالّذی خلقک من تراب ثم من نطفه ثم سویک رجلاً* لکنا هو الله ربی و لا اشرک بربی احدا*
برای آنها مثل آن دو مرد را بیان کن که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و اطراف آن را با درختان خرما پوشاندیم و میان دو باغ را کشتزاری قرار دادیم* هر دو باغ به ثمر نشسته بودند و کم و کاستی در میان نبود و میان آن دو نهر بزرگی روان کردیم* صاحب باغ که دارایی بسیار داشت با دوستش به گفتگو پرداخت و گفت: «من از لحاظ ثروت بر تو برتری دارم و نفراتم نیرومندترند* آن به خود ستم کرده به باغش گام نهاد و گفت: «گمان نمیکنم هرگز این باغ نابود شود. و باور نمیکنم قیامتی در کار باشد، اگر هم به سوی پروردگارم باز گردم، جایگاهی بهتر از اینجا خواهم یافت.» * در آن حال دوستش که با او گفتگو میکرد، گفت: «آیا بر آن کس که تو را از خاک و پس آنگاه از نطفه آفرید و بعد از آن به صورت مرد کاملی درآورد کافر شدی؟»* بلکه خدای یگانه پروردگار من است و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم*
3- الحج 5:22: یا ایها النّاس اتّقوا ربکم ان زلزله السِاعه شیئ عظیم* یوم ترونها تذهل کلّ مرضعه عمِا ارضعت و تضع کلّ ذات حمل حملها و تری