انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

دانلود تحقیق شگفتی های آیات قرآنی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 55

 

فهرست منابع

روح الدین الاسلامی ، عفیف طباره

کلمات القران تفسیر و بیان لحسنین ، محمد مخلوف

الاسلام یتحدی ، وحید الدین خان

الاسلام بین العلم و الدین ، شوقی ابوخلیل

روح الاسلامی ، غفیف طیاره

الاسلام ملاذی الجتمعات الانسانیه ، دکتر محمد سعید رمضان البوطی

تفسیر القران العظیم ، لابن کثیر

معجزه القران ، محمد متولی الشعراوی

صفوه التفاسیر ، محمد علی الصابونی

الانتشارات العلمیه فی القران ، محمد وفا الامیری

مع الله فی السماء ، احمد زکی

قصه الایمان ، الشیخ ندیم الجسر

القران و علوم العصرا الحدیثه ، ابراهیم عراجی

الاسلام و الحقایق العلمیه ، محمود القاسم

مع الطب فی القران الکریم ، د. قزموز ، دیاب

الاعجاز الطبی فی القران الکریم ، دکتر السید الجمیلی

الاعجاز العددی فی القران ، محمد رشاد خلیفه

مقدمه

ستایش واقعی از آن الله است که در کتاب محکمش می فرماید: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنسهم حتی یتبین لهم أنه الحق.» فصلت /53 «بزودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درونشان به آنها نشان خواهیم داد تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.»

و درود و سلام بر اشرف انبیا و مرسلین که اولین آیات نازل شده بر او، این آیات بود: «اقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم» علق /5-1 «از همه» بزرگوار تر است همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی دانست، یاد داد» و درود و سلام بر همه ی خاندان و صحابه آن حضرت (ص) و همه ی کسانی که روش آن حضرت را پیمودند و تا قیامت دنبال می کنند و اما بعد خداوند، انبیا و مرسلین را بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاد و آنها را با معجزاتی تأیید کرد تا بعنوان دلیل و حجتی در برابر قوم آنها باشد؛ سپس هنگامی پیامبر به سوی قوم خود می آمد، گفت: «انی رسول من الله الیکم» «من فرستاده ای از جانب خدا به سوی شما هستم» می گفت و پیام و آیین را آورده ام، قوم از او دلیلی برای اثبات گفتارش طلب می کردند… پس باید معجزاتی با او می بود که صحت ادعای او و راستی و صدق گفتارش را در تبلیغ از جانب خداوند (تعالی) تأیید می کرد… و باید معجزه از اموری باشد که احدی نتوانند مانند آن را بیاورد … و همچنین باید از اموری باشد که قوم او در آ، امر درخشیدند تا گفته نشود که پیامبر با قومش به امری تحدی می کردند که نمی شناختند و از آن بهره ای نداشتند … و فقط تحدی در کاری صحیح است که مردم در آن سررشته دارند تا تحدی ارزشمند باشد و به این سبب ملاحظه می کنیم که معجزه ی هر پیامبری در زمینه ای بوده است که قوم او در آن نبوغ داشته اند.

ابتدا در دوره ی حضرت موسی (ع) «سحر» در صدر زندگانی اجتماعی آنها بود… پس معجزه ی آن حضرت عصا بود. از نوع آنچه که آن قوم در آن نبوغ داشتند و لیکن آن عصا سحر نبود، آن تجلی سحر بود ولی سحر نبود… پس هنگامی که عصا را انداخت تبدیل به ماری شد و شروع به بلعیدن ریسمانها و عصاهایشان کرد و ساحران به خوبی تشخیص دادند که ممکن نیست که آن سحر باشد.

و حضرت عیسی (ع) به پیامبری مبعوث شد در حالی که قوم او در علم طب برتری داشتند. پس برای آنها معجزه ای آورد از نوع آنچه در آن سر آمد بودند؛ پس کور مادر زاد و پیس را شفا داد. علاوه بر آن در یک امر دیگر بر آنها برتری یافت که کسی بعد از آن هم به این امر دسترسی نیافت … پس مرده ها را زنده گرداند…

دانشمندان می گویند: آن معجزاتی که خداوند، پیامبرش حضرت محمد (ص) را به آنها تأیید کرد بر دو نوعند:

الف) معجزاتی که قوانین و سنت های طبیعی را نقض کرده است مثل معجزه ی شق القمر و جاری شدن آب از میان انگشتهای شریف آن حضرت و معجزات بسیاری دیگر و آنها معجزاتی طبیعی هستند که صحابه و دیگران در زمان آن حضرت مشاهده نمودند، اما کسانی که بعد از آن حضرت پا به عصره حیات گذاشتند فقط نام آن معجزات را شنیده اند بدون این که آنها را ببینند و تصدیق کرده اند زیرا برای آنها به تواتر و سند تاریخی صحیح نقل شده است.

ب) معجزه ی ماندگار و همیشگی، و آن قرآن کریم است که روح الامین آن را بر قلب سید المرسلین با زبان عربی روشن نازل کرده است تا از بیم دهندگان باشد و آن معجزه ای است که صاحبان عقل و فکر را برای همه ی زمانها مورد خطاب قرار داده و می تواند هر کسی بگوید: محمد رسول الله است و این قرآن معجزه ی اوست.

قطعاً مجزه ی مادی محسوس، یکبار واقع می شود و کسی که آن را ببیند به آن ایمان می آورد و کسی که آن را ندیده است، از آن با خبر می شود لیکن آن اعجاز قرآن است که فصیحان و ادیبان عرب را بهت زده رده در حالیکه آن حضرت (ص) در میان امتی که در شعر و بلاغت و بیان سر آمد بودند مبعوث شد و برای آنها معجزه ای آورد که از جنس آن چیزی بود که در آن سرآمد بودند، علاوه بر آن، آنها را عاجز ساخت از اینکه مانند آن را بیاورند، هر چند یک سوره مانند آن باشد.

این معجزه ی جاودانه و این تحدی در قرآن فقط برای عرب نیست بلکه برای جمیع عالم است. ابتدا اعجاز بیانی و لغوی قرآن کریم همان به مبارزه طلبیدن عرب در آنچه که در آن به نبوغ رسیده بوده باشند؛ لیکن قرآن کتابی است که برای همه ی امتها با اختلاف زبانهایشان معجزه می باشد پس تحدی برای غیر عربها کدام است؟ زیرا این قرآن تا قیام قیامت باقی است. پس لازم است برای همه ی عالم در هر زمان و مکانی معجزه باشد و به این سبب برای قرآن معجزاتی است در زمان نزول، بعد از زمان نزول، همه ی این معجزات پیوسته از زمان نزول تا روزگار ما و تا قیام قیامت استمرار دارد، تا معجزات خداوند را در طول روزگار برای ما آشکار گرداند.

آن دورانهایی که عرب زبانها، هنگام شنیدن بیت شعری یا بیان جمله ای بلاغی به وجد می آمدند و با آن فرهنگ ادبی راز عظمت قرآن را در می یافتند به پایان رسید و با پایان آن دوران ذوق ادبی در میان امت عرب به سبب دور شدنش از فرهنگ ادبی عظیم در محاورات و معاملات پایان یافت، پس بیشتر مردم، امروز چیز زیادی از فصاحت و بلاغت قرآن را درک نمی کنند، علاوه بر آ، از شناخت عمقی قرآن هم بهره ای ندارند، ولی بیشتر مردم لغات اروپایی را که به زبان عربی راه یافتند درک می کنند و این بالاترین درجه ی نادانی است که امت عرب از میراث و فرهنگ خود عدول کرده و این حالت است که هرگز قوم عرب



خرید و دانلود دانلود تحقیق شگفتی های آیات قرآنی


دانلود تحقیق سیری در آیات حجاب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سیری در آیات حجاب

مقدمه:

حمد و سپاس بیکران خدای را که جهان را هستی بخشید و چرا عقل را در آدمی بر افروخت او را با سرمایه علم و فطرت امتیاز بخشید و استعدادهای نهتفته اش را با الهامات فطری و پیروی از ره آورد پیامبران الهی شکوفا ساخت. حیاء را در نهاد او به ودیعت نهاد و لباس و پوشاک را در لابلای نعمتهایش به بشر ارزانی داشت. اشتیاق درونی زن را به پوش در شرایع الهی محکم ساخت تا گوهر هستی زن در صدف پوشش صیانت گردد و جامعه از فروافتادن به گرداب فساد و تباهی نجات یابد.

با کمال تاسف در اوج شکوفایی علم و صنعت در جهان معاصر الهامات درونی زن لگمال هوسهای زودگذر و سود جوییهای اقتصادی گردید و قانون الهی حجاب نادیده گرفته شد و به نام آزادی فرهنگ خود آرایی و بی بند و باری ترویج گردید. در نتیجه نظام خانواده از هم گسسته شد و التهابات روحی افزایش یافت و ماراض جسمی فزونی گرفت.

آری نهضت آزادی زنان اگر چه محدودیتهایی را در جهان غرب از زن برداشت ولی بدبختی‌های فراوانی را برای زن و جامعه بشریت به ارمغان آورد. غم انگیزترین فاجعه آن است که به تدریج خودآرایی ‹ ارزش › شد و وسیله پیشرفت قلمداد گردید و حجاب ارتجاع نام گرفت و علامت عقب ماندگی معرفی شد و متاسفانه کشوهای اسلامی هم با روی باز از راه و رسم دشمن استقبال نمودند.

معیار پوشش مناسب از دیدگاه قرآن

قبل از آنکه به دیدگاه قرآن و سنت در این ارتباط بپردازیم شایسته است مقداری در ارتباط با واژه ‹ حجاب › در لغت و اصلاح بحث کنیم.

حجاب در لغت

‹ حجاب › واژه ای است عربی با معانی متعدد مانند پوشش، وسیله پوشیدن، حایل و ... در کتاب لسان العرب درباره معانی آن چنین آمده است:

" حجاب به معنای پوشش است زن محجوبه یعنی زنی که به وسیله ای پوشیده شده است. هم چنین حجاب نامی است برای آنچه بدان خود را می‌پوشانند. آنچه میان دو چیز حایل گردد نیز حجاب نامیده می‌شود. جمع آن حُجُب است کلام خداوند متعال که می‌فرماید: ( و من بنینا و بنیک حجاب ... ) بدین معناست که میان ما و شما حاجز و فاصله ای در نحله و دین وجود دارد. "

در زبان فارسی با توجه به اینکه این واژه عربی است معانی متفاوتی را برای آن نقل شده است. در فرهنگ معین برای ‹ حجاب › معانی ذیل ارائه شده است :

‹ پرده، ستر، نقابی که زنان بدان خود را بپوشانند، روی بند، برقع، چادری که زنان سرتاپای خود را بدان بپوشانند›

از مجموع این کلمات می‌توان نتیجه گرفت که واژه ‹ حجاب › در لغت اغلب به معنای پرده و حایل استعمال شده است و پوشش زن را به اعتبار پشت پرده واقع شدن حجاب نامیده اند.

اما به طور مسلم امروز و به ویژه معنای مصطلح واژه حجاب به معنای پوشش مخصصو زنان به کار می‌رود و از معنای پرده منسلخ شده است.

از این رو در کلمات فقها و مفسرین ممتاخر و نویسنگدان معاصر به جای کلمه ستر یا پوشش زنان از واژه حجاب استفاده می‌شود.

پوشش در اسلام

بی شک پوشش زن در برابر مردان بیگانه یی از ضروریات دین اسلام است که نمی تواند در باره آن تردیدی به خود راه داد. همه ادیان الهی در پاسخ به ندای درونی فطرت پوشش را بر همه زنان واجب دانسته اند.

اسلام که آخرین و بالطبع کاملترین ادیان الهی است و برای همیشه و همه بشریت از طرف خداوند عالم نازل شده است لباس را هدیه الهی معرفی نموده و موجب پوشش زنان را باتعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است از انحرافات و یا افراط و تفریطهایی که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریع قانون حدی متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است.

در حجاب اسلامی سهل انگاری‌هایی مضر و سخت گیری‌هایی بی مورد وجود ندارد پوشش اسلامی آنگونه که غرب تبلیغ می‌کند به معنای حبس زن در خانه نیست و همچنین بمعنای پرده نشینی و عدم شرکت در مسائل اجتماعی، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با بیگانگان موی سر و اندام خویش را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد. با توجه به غریزه آتشین جنسی در بشر دستورات اسلام تدابیری است در جهت تعدیل و رام کردن و هم چنین ارضای صحیح این غریزه، حرمت چشم چرانی که بین زن و مرد مشترک است و یا وجوب پوشش که مختص زنان است از همین حقیقت سر چشمه می‌گیرد. از آنجا که میل به خود نمایی و خود آرایی مختص زنان



خرید و دانلود دانلود تحقیق سیری در آیات حجاب


دانلود تحقیق تفکر از دیدگاه آیات و روایات

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 77

 

مقدمه

مدتی بود دو روایت در ذهنم می چرخید: تفکر از یک سال عبادت، شصت سال عبادت، هزار سال عبادت و … برتر است و اکثر عبادت ابوذر رحمه ا.. علیه تفکر و عبرت گرفتن بود، در ابتدا با عرض معذرت از محضر مبارک اهل بیت علیهم السلام فکر کردم شاید فقط منظور بالا بردن مرتبه تفکر است ولی عملاً تفکر نمی تواند از عبادت بالاتر باشد، ولی نمی توانستم خودم را قانع کنم چون می دانستم عقل من قاصرتر از این است که بخواهد تفسیر روایت کند به هر صورت تصمیم گرفتم عملاً این کار را انجام دهم. عزم خویش را جزم کردم تا یک شب بجای نماز شب تفکر کنم، به اندازه یک رکعت یا دو رکعت نماز، وقتم بیهوده تلف شد، چون راستش نمی دانستم باید چه کنم، آنروزها هم در درس تلخیص المنطق به بحث و تفکر وارد شده بودیم.

این را یاد گرفته بودم که تفکر یعنی تبدیل مجهولات به معلومات از طریق مرتب کردن سرمایه های ذهنی و اطلاعات. به نظر می آمد مجهول ذهنم تفکر باشد، فلذا نمی‌توانستم معلومات را درست کنار هم بچینم، در واقع معلومات من عبارت بودند از انواع عبادت … و بطور ساده تر می گفتم: « یعنی فکر کردن از نماز شب بالاتر است؟ چرا؟! … »

یک جای محاسبه ام غلط بود، کجا؟ نمی دانم! «باید فکر می کردم تا مسئله فکرکردن را که مجهول ذهنم بود به معلومات تبدیل کنم» و این خود جرقه ذهنم بود که باید از دست نمی دادم. پس فکر کردن خودش جزء‌معلومات و سرمایه های ذهنی ام بود که باید برای حل مجهول بکار می بردم حالا بیشتر مساله برایم حل شده بود. این تفکر نبود که مجهول ذهنم بود بلکه باید مسئله عبادت خود را خودم می یافتم حالا دیگر فهمیده بودم که مشکل من در کلمه عبادت است، من عبادت را فقط شکل ظاهری آن در نظر می‌گرفتم وگرنه اصل عبادت که همان بندگی بود در تفکر بیشتر به دست می آمد تا در امور دیگر و اصلاً جان عبادت همان تفکر بود.

احساس خجالت عجیبی به من دست داد. این نماز شب هایی که خوانده‌ام … این روزه ها، این نمازها و این عبادت ها را چگونه بدون تفکر انجام داده ام در حالی که حقیقتاً حرارت خجالت را در صورت و پیشانی و پشت گردن و حتی بازوها و کف دستهایم احساس می کردم، جزیره چشمانم را اشک فرا گرفت، آرام چشمهایم را بستم و بالاخره زمزمه کردم:

«استغفرالله ربی و اتوب علیه». صدای اذان صبح از پشت بلندگوی خوابگاه گوش دلم را نوازش می داد و این در حالی بود که شیرین ترین و مفیدترین نماز شب یا عبادتم را به لطف خدا و توام با تفکر به پایان رسانده بودم.

الهی! العوف!

کلیات تحقیق

تبیین موضوع

پیشینه تحقیق

ضرورت و اهمیت تحقیق

روش تحقیق

پرسشهای تحقیق

مراحل تحقیق

محدودیتها و مشکلات

تبیین موضوع

انسان به دلیل وجود نیروی مرموز و فیر قابل لمس از سایر موجودات طبیعی برتری یافته و در هاله ای از زیبایی قرار گرفته که این نیرو نیروی تفکر و اندیشه اوست.

طبیعت، زیبایی غیر قابل انکار خودش را دارد و هیچ کس منکر چنین چیزی نیست، ولی در بین تمام پدیده های طبیعی، انسان گل سرسبد موجودات است که این جز مرهون اندیشه او نیست.

انسان بوسیله تفکر و تدبر از سایر حیوانات دیگر برتری یافته و این فقط به خاطر اندیشه اوست.

بسیاری از ما به شنیدن نکته هایی مانند: باید فکرمان را بکار بیاندازیم، باید چشمهای خود را باز نگه داریم و کورکورانه از دیگران پیروی نکنیم، عادت کرده ایم. ما در فرهنگی آزاد متولد شده ایم. ما با مردمی زندگی کرده ایم که به ارزش فرد ایمان دارند، ما نمی خواهیم تحت فشار واقع شویم یا مسیر زندگی ما را دیگران انتخاب کنند.

محور اساسی تربیت و تفکر، پرورش فکری در افراد تلقی می شود و وسیله اصلی تربیت و تفکر، آموزش است. کار فکری و فعالیت فرهنگی در هر حرکتی از خود جای بخصوص و مقام و منزلتی ویژه دارد، بخصوص در حرکت و قیام اسلامی که هدف آن اعتلای کلمه خدا، و پخش و نشر دین مقدس اسلام در پهنه گیتی بوده و اسلام می خواهد عالم بشریت را به راه فلاح و رستگاری دنیا و آخرت راهنمایی و هدایت کند.

اسلام، دینی است مقدس که پیروانش را به تفکر صحیح دعوت می کند برای اصلاح آنان در امر دینشان به تربیت صحیح دینی. مسلماًَ در دنیای معاصر هر جامعه ای می خواهد برای اندیشه و باورهای اعتقادی خویش کار و فعالیتی را انجام دهد و در این مسیر سرمایه گذاری می کند.

حال که تمامی ملل اینگونه برای رشد فکری تلاش می کنند، پس ما نمی توانیم کار تفکر و رشد فکری را در جهت تربیت صحیح اسلامی، بخصوص در نسل جوان در کشورهای اسلامی منکر شویم. در صورتیکه امروزه مسلمانان در شرایطی قرار دارند که هجوم فرهنگ بیگانگان در کشورهای اسلامی از هر زمانی بارزتر و روشن تر به چشم خورده و احساس می شود و ارزش مبارزه فکری و اعتقادی و بالا بردن آن برای تربیت هر چه بهتر، کمتر از جنگ نظامی نیست.

تفکر در عالم آفاق و زیبایی کائنات و طبیعت و نیز اندیشه در عالم انسان و ابعاد وجود آن و … می تواند انسان را به طریق هدایت رهنمون گردد، لذا سعی ما دراین تحقیق بر آن بوده است که ابتدا معنای درستی از تفکر ارائه داده و فضیلت و جایگاه آن را



خرید و دانلود دانلود تحقیق تفکر از دیدگاه آیات و روایات


دانلود تحقیق ترجمه و تفسیر آیات 219 ,228 و230 سوره بقره

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

آیه 219

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ

ترجمه آیه

تو را از شراب و قمار می پرسند بگو : در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی است برای مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است و از تو می پرسند ،چه چیز انفاق کنند ? بگو : آنچه افزون آید خدا آیات را اینچنین برای شما بیان می کند ، باشد که در کار دنیا و آخرت بیندیشید

شاءن نزول آیه

گروهى از یاران پیامبر خدمت آن حضرت آمدند و عرض کردند: حکم شراب و قمار را که عقل را زائل و مال را تباه مى‏کند بیان فرما! این آیه نازل شد و به آنها پاسخ داد. در تفسیر در المنثور، در شان نزول این قسمت از آیه، (وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ)، "بگو از ما زاد نیازمندیهایتان"؟ (قُلِ الْعَفْوَ). از" ابن عباس"، چنین نقل شده که گروهى از صحابه و یاران پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سؤال کردند (اینکه مى‏گویید در راه خدا انفاق کنید) ما نمى‏دانیم چه مقدار از اموال خود را انفاق کنیم آیا همه را در راه خدا به نیازمندان بدهیم یا مقدارى از آن را.

تفسیر نمونه آیه

درباره شاءن نزول آیه اول گفته اند گروهى از یاران پیامبر خدمتش آمدند و عرض کردند: حکم شراب و قمار را که عقل را زائل و مال را تباه مى کند بیان فرما! آیه نخست نازل شد و به آنها پاسخ داد. و در شاءن نزول آیه دوم در تفسیر قمى از امام صادق (علیه السلام ) و در مجمع البیان از ابن عباس چنین نقل شده است : هنگامى که آیه ((و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن )) (و به مال یتیم جز به بهترین طریق نزدیک نشوید) و آیه ((ان الذین یاکلون اموال الیتامى ظلما انما یاکلون فى بطونهم نارا و سیصلون سعیرا)) (کسانى که اموال یتیمان را از روى ظلم و ستم مى خورند، تنها آتش مى خورند و به زودى به آتش سوزانى مى سوزند)) نازل شد، که در آن از نزدیک شدن به اموال و دارایى یتیمان مگر در صورتى که براى آنان نفعى داشته باشد، و نیز از خوردن اموال آنان نهى شده ، مردمى که یتیمى در خانه داشتند، از کفالت وى فاصله گرفتند و او را به حال خود گذاشتند، و حتى گروهى آنان را از خانه خود بیرون کردند، و آنها که بیرون نکردند، در خانه براى آنان وضعى به وجود آورده بودند که کمتر از بیرون کردن نبود، زیرا غذاى او را که از مال خودش ‍ تهیه مى شد، با غذاى خود مخلوط نمى کردند، و حتى جداگانه براى آنان غذا مى پختند و پس از آنکه آن یتیم در گوشه اى از اطاق غذاى مخصوص خویش را مى خورد، زیادى آن را اگر اضافه مى آمد، براى او ذخیره مى کردند تا دفعه بعد بخورد و اگر فاسد مى شد به دور مى ریختند. همه این کارها براى آن بود که گرفتار مسؤ ولیت خوردن مال یتیم نشده باشند این عمل هم براى سرپرستان و هم براى یتیمان مشکلات فراوانى به بار مى آورد، به دنبال این جریان آنها خدمت پیامبر رسیده و از این طرز عمل سؤ ال کردند در پاسخ آنها این آیه نازل شد. پاسخ به چهار سؤ ال آیه اول از دو سؤ ال درباره شراب و قمار شروع مى شود، مى فرماید: از تو درباره شراب و قمار سؤ ال مى کنند (یسئلونک عن الخمر و المیسر). ((خمر)) در لغت در اصل به گفته ((راغب )) به معنى پوشانیدن چیزى است و لذا به چیزى که با آن مى پوشانند ((خمار)) گفته مى شود هر چند خمار معمولا به چیزى گفته مى شود که زن سر خود را با آن مى پوشاند. در معجم مقاییس اللغه نیز براى ((خمر)) یک ریشه ذکر کرده که دلالت بر پوشاندن و اختلاط و آمیزش در پنهانى مى کند و از آنجا که شراب عقل انسان را مى پوشاند به آن خمر گفته شده زیرا سبب مستى است و مستى پرده اى بر روى عقل مى افکند و نمى گذارد انسان خوب و بد را تشخیص دهد. ((خمر)) در اصطلاح شرع به معنى شراب انگور نیست بلکه به معنى هر مایع مست کننده است خواه از انگور گرفته شده باشد و یا از کشمش یا خرما و یا هر چیز دیگر، هر چند در لغت براى هر یک از انواع مشروبات الکلى اسمى قرار داده شده است . ((میسر)) از ماده ((یسر)) گرفته شده که به معنى سهل و آسان است ، و از آنجا که ((قمار)) در نظر بعضى از مردم وسیله آسانى براى نیل به مال و ثروت است به آن میسر گفته شده است . سپس در جواب مى فرماید: ((بگو در این دو گناه بزرگى است و منافعى (از نظر ظاهر و جنبه مادى ) براى مردم دارد ولى گناه آنها از نفعشان بیشتر است )) (قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما). با توجه به اینکه جامعه عرب جاهلى بسیار آلوده به شراب و قمار بوده حکم تحریم این دو به طور تدریجى و در چند مرحله نازل شده و اگر نرمش و مدارائى در لحن آیه مشاهده مى شود به خاطر همین معنى است . در این آیه منافع و زیانهاى این دو با هم مقایسه شده و برترى زیانها و گناه سنگین آن بر منافع آنها مورد تصریح قرار گرفته است مسلما منافع مادى که احیانا از طریق فروش شراب یا انجام قمار حاصل مى شود و یا منافع خیالى که به خاطر تخدیر حاصل از مستى شراب و غفلت از هموم و غموم و اندوه ها به دست مى آید در برابر زیانهاى فوق العاده اخلاقى و اجتماعى و بهداشتى این دو بسیار ناچیز است . بنابراین هیچ انسان عاقلى به خاطر آن نفع کم به این همه زیان تن در نمى دهد. ((اثم )) به گفته معجم مقاییس اللغة در اصل ، به معنى کندى و عقب افتادن است ، و از آنجا که گناهان ، انسان را از رسیدن به خیرات ، عقب مى اندازد این واژه بر آن اطلاق شده است ، بلکه در بعضى از موارد از آیات قرآن غیر این معنى (کندى و تاخر) مناسب نیست ، مانند: و اذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم ؛ ((و هنگامى که به او گفته شود، تقوا پیشه کن ، غرور، و مقامات موهوم او را از وصول به تقوا، کند مى سازد)). به هر حال ، اثم به هر کار و هر چیزى گفته مى شود که حالتى در روح و عقل به وجود مى آورد، و انسان را از رسیدن به نیکیها و کمالات باز مى دارد، بنابراین وجود ((اثم کبیر)) در شراب و قمار، دلیل بر تاثیر منفى این دو در رسیدن به تقوا و کمالات معنوى و انسانى است که شرح آن در نکته ها خواهد آمد. سومین سؤ الى که در آیه فوق مطرح است ، سؤ ال درباره انفاق است ، مى فرماید: ((از تو سؤ ال مى کنند چه چیز انفاق کنند)) (و یسئلونک ما ذا ینفقون ). ((بگو از مازاد نیازمندیهایتان )) (قل العفو). در تفسیر در المنثور، در شان نزول این قسمت از آیه ، از ابن عباس ، چنین نقل شده که گروهى از صحابه و یاران پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) سؤ ال کردند (اینکه مى گویید در راه خدا انفاق کنید) ما نمى دانیم چه مقدار از اموال خود را انفاق کنیم آیا همه را در راه خدا به نیازمندان بدهیم یا مقدارى از آن را. در پاسخ آنها آیه فوق ، نازل گردید و به آنها دستور داد در انفاق خود رعایت عفو کنید، اکنون ببینیم عفو در اینجا به چه معنى است ؟ ((عفو)) در اصل - به گفته راغب در مفردات - به معنى قصد بر گرفتن چیزى است یا به معنى چیزى که بر گرفتن آن آسان است . و از آنجا که این معنى ، بسیار گسترده است ، بر مصادیق گوناگونى اطلاق شده ، از جمله بخشش و آمرزش ، از بین بردن اثر، حد وسط و میانه هر چیز، و مقدار اضافى چیزى ، و بهترین قسمت مال ، ظاهرا دو معنى اول متناسب با مفهوم آیه نیست و به نظر مى رسد، مراد یکى از سه معنى اخیر باشد، یعنى در انفاق حد وسط را رعایت کنید و یا مقدار اضافى از نیازمندیهاى خود را انفاق نمائید و یا به هنگام انفاق به سراغ قسمتهاى بى ارزش مال نروید، از بهترین قسمتها که بر گرفتن آن براى خودتان به خاطر مرغوبیت سهل و آسان است در راه خدا نیز از همان انفاق کنید. در روایات اسلامى نیز، آیه فوق به همین معنى تفسیر شده است . در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: العفو الوسط: ((منظور از عفو (در آیه فوق ) حد وسط است )). و در تفسیر على بن ابراهیم مى خوانیم لا اقتار و لا اسراف : ((نه سختگیرى باشد و نه اسراف )). و در ((مجمع البیان )) از امام باقر (علیه السلام ) آمده است : عفو، مازاد خوراک سال است . احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه مى توان گفت (هر چند آن را در کلمات هیچ یک از مفسران ندیده ایم ) این است که عفو به همان معنى اول ، یعنى مغفرت و گذشت از لغزش دیگران است ، مطابق این معنى ، تفسیر آیه چنین مى شود: ((بگو بهترین انفاق ، انفاق عفو و گذشت است )). با توجه به اوضاع اجتماعى عرب جاهلى و محل نزول قرآن ، مخصوصا مکه و مدینه که از نظر دشمنى و کینه توزى ، و عدم گذشت ، در حد اعلا بودند، این احتمال چندان دور نیست ، به خصوص اینکه شخص ‍ پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز نمونه کامل این معنى بود، همان گونه که اعلام عفو عمومى ، نسبت به مشرکان مکه که سرسخت ترین و سنگدل ترین دشمنان اسلام بودند نشان مى دهد، و هیچ مانعى ندارد که آنها سؤ ال از انفاق اموال کنند، ولى نیاز شدید آنها به انفاق عفو، سبب شود که قرآن آنچه را لازمتر است ، در پاسخ بیان کند و این یکى از شؤ ون فصاحت و بلاغت است که گوینده پاسخ سؤ ال طرف را رها کرده و به مهمتر از آن مى پردازد. در میان این تفاسیر، تضادى وجود ندارد و ممکن است همه آنها در مفهوم آیه جمع باشد. و بالاخره در پایان آیه مى فرماید: ((خداوند آیات خود را چنین بیان مى کند شاید تفکر و اندیشه کنید)) (کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون ). و بلافاصله در آیه بعد، مرکز اصلى فکر و اندیشه را چنین بیان مى کند: ((در دنیا و آخرت )) (فى الدنیا و الاخرة ). آرى باید تمام کارها در زندگى مادى و معنوى ، تواءم با فکر و اندیشه باشد، از این تعبیر،



خرید و دانلود دانلود تحقیق ترجمه و تفسیر آیات 219 ,228 و230 سوره بقره


دانلود تحقیق تفسیر آیات 61 سوره توبه ، 8 سوره عنکبوت و 92 سوره یوسف

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

آیه : وَ مِنهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَّکمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسولَ اللَّهِ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(61)

ترجمه : از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى دهند، و مى گویند او خوشباور و گوشى است !، بگو خوشباور بودن او به نفع شماست (ولى بدانید) او ایمان به خدا دارد و (تنها) تصدیق مؤ منان مى کند، و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آورده اند، و آنها که فرستاده خدا را آزار مى دهند عذاب دردناکى دارند.

تفسیر نمونه

شان نزول :این حسن است نه عیب !

براى آیه فوق شأن نزول هائى ذکر شده که بی شباهت به یکدیگر نیست ، از جمله اینکه گفته اند: این آیه درباره گروهى از منافقان نازل شده ، که دور هم نشسته بودند و سخنان ناهنجار، درباره پیامبر (ص) مى گفتند، یکى از آنان گفت : این کار را نکنید، زیرا، مى ترسیم به گوش محمد برسد، و او به ما بد بگوید (و مردم را بر ضد ما بشوراند).

یکى از آنان که نامش جلاس بود گفت : مهم نیست ، ما هر چه بخواهیم میگوئیم ، و اگر به گوش او رسید نزد وى مى رویم ، و انکار مى کنیم ، و او از ما مى پذیرد، زیرا محمد (ص) آدم خوشباور و دهنبینى است ، و هر کس هر چه بگوید قبول مى کند، در این هنگام آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت :

تفسیر :در این آیه همانگونه که از مضمون آن استفاده مى شود سخن از فرد یا افرادى در میان است که پیامبر (ص) را با گفته هاى خود آزار مى دادند و مى گفتند او انسان خوشباور، و دهن بینى است (و منهم الذین یؤ ذون النبى و یقولون هو اذن ).

" اذن" در اصل به معنى گوش است ، ولى به اشخاصى که زیاد به حرف مردم گوش مى دهند، و به اصطلاح گوشى هستند نیز این کلمه اطلاق مى شود.

آنها در حقیقت یکى از نقاط قوت پیامبر (ص) را که وجود آن در یک رهبر کاملا لازم است ، به عنوان نقطه ضعف نشان می دادند و از این واقعیت غافل بودند که یک رهبر محبوب ، باید نهایت لطف و محبت را نشان دهد، و حتى الامکان عذرهاى مردم را بپذیرد، و در مورد عیوب آنها پرده درى نکند (مگر در آنجا که این کار موجب سوء استفاده شود).

لذا قرآن بلافاصله اضافه مى کند که : " به آنها بگو اگر پیامبر گوش به سخنان شما فرا مى دهد، و عذرتان را مى پذیرد، و به گمان شما یک آدم گوشى است این به نفع شما است ". (قل اذن خیر لکم ).

زیرا از این طریق آبروى شما را حفظ کرده ، و شخصیت تان را خرد نمى کند عواطف شما را جریحه دار نمى سازد، و براى حفظ محبت و اتحاد و وحدت شما از این طریق کوشش مى کند، در حالى که اگر او فورا پرده ها را بالا میزد، و دروغگویان را رسوا مى کرد، دردسر فراوانى براى شما فراهم مى آمد، علاوه بر اینکه آبروى عده اى به سرعت از بین مى رفت ، راه بازگشت و توبه بر آنها بسته مى شد، و افراد آلوده اى که قابل هدایت بودند در صف بدکاران جاى مى گرفتند.

یک رهبر مهربان و دلسوز، و در عین حال پخته و دانا، باید همه چیز را بفهمد، ولى باید بسیارى از آنها را به روى خود نیاورد، تا آنها که شایسته تربیتند، تربیت شوند و از مکتب او فرار نکنند و اسرار مردم از پرده برون نیفتد.

این احتمال نیز در معنى آیه وجود دارد که خداوند در پاسخ عیب جویان مى گوید: چنان نیست که او گوش به همه سخنان فرا، دهد، بلکه او گوش به سخنانى مى دهد که به سود و نفع شما است ، یعنى وحى الهى را مى شنود، پیشنهاد مفید را استماع مى کند و عذرخواهى افراد را در مواردى که به نفع آنها و جامعه است مى پذیرد.

سپس براى اینکه عیب جویان از این سخن سوء استفاده نکنند، و آنرا دستاویز قرار ندهند، چنین اضافه مى کند: "او به خدا و فرمانهاى او ایمان دارد، و به سخنان مؤ منان راستین گوش فرا میدهد، و آنرا مى پذیرد و به آن ترتیب اثر می دهد" (یؤ من بالله و یؤ من للمؤ منین ).

یعنى در واقع پیامبر (ص) دو گونه برنامه دارد: یکى برنامه حفظ ظاهر و جلوگیرى از پرده درى ، و دیگرى در مرحله عمل ، در مرحله اول به سخنان همه گوش فرا میدهد، و ظاهرا انکار نمى کند، ولى در مقام عمل تنها توجه او به فرمانهاى خدا وپیشنهادها وسخنان مؤ منان راستین است ، و یک رهبر واقعبین باید چنین باشد، و تأمین منافع جامعه جز از این راه ممکن نیست لذا بلافاصله مى فرماید: " او رحمت براى مؤ منان شما است" (و رحمة للذین آمنوا منکم ).

ممکن است در اینجا سؤ ال شود که در پاره اى از آیات قرآن مى خوانیم پیامبر (ص) "رحمة للعالمین " است (انبیاء - 107).

ولى آیه مورد بحث مى گوید: رحمت براى مؤ منان است ، آیا آن عمومیت با این ((تخصیص )) سازگار است ؟!

اما با توجه به یک نکته ، پاسخ این سؤال روشن مى شود، و آن اینکه : رحمت ، درجات و مراتب دارد که یکى از مراتب آن قابلیت و استعداد است ، و مرتبه دیگر ((فعلیت )).

مثلا باران رحمت الهى است ، یعنى این قابلیت و شایستگى ، در تمام قطرات آن وجود دارد که منشاء خیر و برکت و نمو و حیات باشد، ولى مسلما ظهور و بروز آثار این ((رحمت )) تنها در سرزمینهاى آماده و مستعد است ، بنابراین هم مى توانیم بگوئیم تمام قطره هاى باران ، رحمت است و هم صحیح است گفته شود این قطرات در سرزمینهاى مستعد و آماده ، ((مایه )) رحمت است ، جمله اول اشاره به مرحله اقتضا و قابلیت است ، و جمله دوم اشاره به مرحله وجود و فعلیت .

در مورد پیامبر (ص) او بالقوه براى همه جهانیان مایه رحمت است ، ولى بالفعل مخصوص مؤ منان مى باشد.

تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند این است که نباید آنها که پیامبر را با این سخنان خود ناراحت مى کنند و از او عیب جوئى مى نمایند، تصور کنند که بدون مجازات خواهند ماند، درست است که پیامبر (ص) در برابر آنها وظیفه اى دارد که با بزرگوارى و وسعت روح خود با آنان روبرو شود، و از رسوا ساختنشان خوددارى کند، ولى مفهوم این سخن چنین نیست که آنها در این اعمال خود بدون کیفر خواهند ماند، لذا در پایان آیه مى فرماید: " آنها که رسول خدا را آزار مى رسانند عذابى دردناک دارند" (و الذین یؤ ذون رسول الله لهم عذاب الیم.

تفسیر المیزان :

چند روایت در ذیل آیه (( یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم ... ))

و در الدر المنثور در ذیل آیه (( و منهم الذین یوذون النبى ... )) آمده که ابن اسحاق ، ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از ابن عباس نقل کرده اند که گفت : نبتل بن حارث همیشه نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) مى آمد و فرمایشات آنجناب را مى شنید و به نزد منافقین مى رفت و آنچه شنیده بود به آنان گزارش مى کرد، و این شخص همان کسى است که به منافقین گفته بود محمد دهن بین و یکسره گوش است ، هر که هر چه بگوید تصدیقش مى کند و خداوند در باره اش این آیه را فرستاد: (( و منهم الذین یوذون النبى و یقولون هو اذن ... )) .

و در تفسیر قمى در ذیل این آیه آمده است که : سبب نزول این آیه این بود که عبد الله بن نبتل (یکى از منافقین ) همواره نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) مى آمد و فرمایشات آنجناب را مى شنید و براى منافقین نقل مى کرد، و به اصطلاح سخن چینى مى کرد، خداوند جبرئیل را فرستاد و به آنجناب گفت : اى محمد! مردى از منافقین نمامى مى کند و مطالب تو را براى منافقین مى برد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) پرسید او کیست ؟ گفت : مرد سیاه چهره اى است که سرش پر مو است ، با دو چشمى نگاه مى کند که گوئى دو تا دیگ است ، و با زبان شیطان حرف مى زند.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) او را صدا زد و او قسم خورد که من چنین کارى نکرده ام . حضرت فرمود: من از تو قبول کردم ، ولى تو دیگر اینکار را مکن . آن مرد دوباره نزد رفقاى خود برگشت و گفت : محمد مردى دهن بین است ، خدا به او خبر داده بود که من علیه او سخن چینى مى کنم و اخبار او را براى شماها مى آورم و او از خدایش قبول کرده بود، ولى وقتى من گفتم که من چنین کارى را نکرده ام ، از من هم قبول کرد.

و بدین جهت خداوند این آیه را نازل کرد: " و منهم الذین یوذون النبى و یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمومنین" یعنى خدا را در آنچه به او مى گوید تصدیق مى کند و حرفهاى شما را هم در آنچه عذر مى آورید مى پذیرد، ولى در باطن تصدیق ندارد، و براى مؤ منین ایمان مى آورد و از آن مؤ منین آن کسانى هستند که به زبان اقرار به ایمان مى کنند و لیکن اعتقادى به گفته خود ندارند.

مؤ لف : نزدیک به این معنا روایت دیگرى است که در نهج البیان از امام صادق (ع) نقل شده .

و در الدر المنثور است که ابن ابى حاتم از سدى روایت کرده که گفت : عده اى از منافقین که در آنها جلاس بن سوید بن صامت ، جحش بن حمیر و ودیعه بن ثابت نیز بودند خواستند که بر رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) شبیخون بزنند، بعضى از آنها بعضى دیگر را منع کردند و گفتند: مى ترسیم او خبردار شود و قبل از اینکه شما او را از بین ببرید او شما را از بین ببرد. بعضى از آنها گفتند: محمد گوش است ، ما برایش قسم مى خوریم باور مى کند و ما را تصدیق مى نماید، بدین جهت این آیه نازل شد: " و منهم الذین ... " .

و در تفسیر عیاشى از حماد بن سنان از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که گفت : من مى خواستم سرمایه اى به فلانى بدهم تا به یمن برود، نزد ابى جعفر (علیه السلام ) رفته عرض کردم : مى خواهم سرمایه اى به فلانى بدهم ، فرمود: مگر نمى دانى که او شراب مى نوشد؟ گفتم : چرا، از مؤ منین به من خبر رسیده که در باره اش چنین مى گویند. فرمود: مؤ منین را تصدیق کن ، زیرا خداى تعالى فرموده : (( یومن بالله و یومن للمومنین )) سپس اضافه کرد معناى این آیه این است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) خدا را تصدیق مى کند، و براى مؤ منین نیز تصدیق مى کند، چون او نسبت به مؤ منین رووف و مهربان بوده است .

مراد از جمله ظاهر جمله (( یومن بالله و یومن للمومنین )) این است که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله )، خدا را در وحیى که به وى نازل مى کند تصدیق مى نماید ولى مؤ منین را در آنچه که مى گویند تصدیق نمى کند، بلکه تصدیق مى نماید به نفع مومنین ، هر یک از آنها که به وى خبرى دهد، به این معنا که کلام مخبر را حمل بر صحت نموده ، به او نمى گوید تو در این گفتارت دروغ مى گوئى ، و یا غرض سوئى دارى ، اینکار را نمى کند، و در عین حال اثر صحت هم بر آن خبر مترتب نمى سازد، و همین خود باعث است که همواره تصدیقش به نفع مؤ منین تمام شود، برخلاف اینکه همه خبرها و حرفهائى را که مى شنود صحیح بداند و اثر صحت هم بر آن بار کند، و یا اگر آن را دروغ دانست صریحا به رخ گوینده اش بکشد که تو دروغ مى گوئى ، که در این صورت تصدیقش به نفع مؤ منین تمام نمى شود و نظام اجتماع مؤ منین بر هم مى خورد، و این معنا همانطور که گفتیم وجه دوم را تایید مى کند.

و به عبارتى دیگر، رسول خدا هم رحمت است براى کسى که حقیقتا به وى ایمان آورده ، چون خداوند بوسیله آنجناب او را از گرداب ضلالت نجات داده و عاقبت او را به کرامت و سعادت ختم کرده است . و هم رحمت است براى عموم مردم ، چه آنکه ایمان آورده و چه آنکه کفر ورزیده ، چه آنکه در عصر آنحضرت بوده و چه آنکه بعدا آمده ، زیرا خداى تعالى آن حضرت را به کیش و ملتى بیضاء و سنتى طیبه مبعوث کرده که عموم بشر را از مسیر منحرفش به سوى راه مستقیم و از طریق شقاوت و هلاکت به شاهراه هدایت و نجات برگرداند و با مشعل تابناک خود راه مستقیم فطرت الهى را روشن نماید. چیزى که هست افراد مجتمع بشرى وضعشان در برابر این شمع فروزان مختلف است : عده اى خود را به آن راه انداخته و پیش مى روند و رستگار مى گردند، جمعى از راه هلاکت خود را کنار کشیده و لیکن هنوز به راه راست نیفتاده اند و گروهى تصمیم دارند خود را از راه هلاکت کنار بکشند و در راه مستقیم فطرت حرکت کنند، و لیکن هنوز قدمى برنداشته اند.

-------------------------------------------------------------



خرید و دانلود دانلود تحقیق تفسیر آیات 61 سوره توبه ، 8 سوره عنکبوت و 92 سوره یوسف